دکتر امیر اعلم دومین فرزند ذکور علیاکبر خان معتمدالوزاره کارپرداز ایران در بغداد و شامات بود که در سال 1256 شمسی در طرابوزان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در ایران گذراند و جهت تکمیل تحصیل به عثمانی رفت. او از دانشجویان بورسیه اعزامی ایران به اروپا بود که در زمان مظفرالدین شاه به اروپا رفت و در دانشکده پزشکی لیون فرانسه دکترا...
دکتر امیر اعلم دومین فرزند ذکور علیاکبر خان معتمدالوزاره کارپرداز ایران در بغداد و شامات بود که در سال 1256 شمسی در طرابوزان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در ایران گذراند و جهت تکمیل تحصیل به عثمانی رفت. او از دانشجویان بورسیه اعزامی ایران به اروپا بود که در زمان مظفرالدین شاه به اروپا رفت و در دانشکده پزشکی لیون فرانسه دکترا گرفت. 1 قبل از بازگشت به ایران در (1282ش) 1903م به نمایندگی ایران در کنفرانس صحّی بینالمللی پاریس شرکت کرد و به اخذ نشان علمی درجه اول از دولت فرانسه نائل شد. 2
در اوایل عصر مشروطیت به ایران بازگشت و مطبی در میدان بهارستان دایر کرد و به مداوای مجانی نیازمندان پرداخت.3 او مدتی بعد استاد مدرسه طب دارالفنون شد و در آنجا به تدریس دروس طب مدرن پرداخت و همچنین به عضویت لژ بیداری ایرانیان که یکی از لژهای فراماسونری ایران بود در آمد و تا مقام ناظم دومی پیش رفت. 4
وی در سال 1289ش با درجه سرهنگی به ریاست صحّیه نظام (بهداری ارتش) نائل و در دوره دوم مجالس قانونگذاری از سوی مردم مشهد به وکالت برگزیده شد. 5 او در همین دوره با حفظ سمت (نمایندگی مجلس) به ریاست بهداری ارتش با درجه سرتیپی نائل گشت. سه سال بعد به ریاست بهداری ارتش رسید و تأسیس تشکیلات جدید بهداری ارتش و ژندارمری را به عهده گرفت. (1290ش).
در سال 1292ش با مشارکت مالی پزشکان و کمکهای مالی خود و برادرش غلامحسین اعلم، بیمارستانی برای نظامیان ساخت که دارای پنجاه تختخواب بود. او این بیمارستان را به نام احمدشاه قاجار، پادشاه وقت به نام «بیمارستان نظامیه احمدیه» نامگذاری کرد. 6
در سال 1296ش با مشارکت مالی پزشکان و دوستان مریضخانه نسوان را جهت ایجاد یک مرکز تربیت پرستار و ماما و زایشگاه مدرن برای بانوان تأسیس کرد. 7 این بیمارستان بعدها به پاس خدماتش بیمارستان امیراعلم نامگذاری شد. 8
وی همچنین به پاس زحماتی که در تأسیس بهداری ارتش متحمل شده بود موفق به دریافت رتبه و حمایل و نشان سرداری گشت و از سوی احمدشاه قاجار «ریاست مجلس حفظ الصحه دولتی» را بر عهده گرفت. 9
پس از جنگ جهانی اول که پزشکان خارجی از ایران خارج شدند، جهت ادامه فعالیت مدرسه طب دارالفنون، شخصاَ به تدریس علم طب و کالبدشکافی پرداخت و رئیس اتحادیه شد. 10
امیراعلم فعالیتهای علمی و تحقیقاتی خود را همچنان ادامه داد و در سال 1297ش در کابینه وثوقالدوله منصب سرداری گرفت و بار دیگر به ریاست حفظ الصحه ایران منصوب گردید. و پزشک مخصوص احمدشاه قاجار شد.
در سال 1298ش به عضویت شورای عالی فرهنگی و در همان سال به وزارت فوائد عامه در دولت سوم وثوقالدوله رسید 11 در دور دوم نخستوزیری احمد قوام وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه گشت و مدت کوتاهی در آن سمت بود. او در دوره چهارم مجدداَ به نمایندگی از مشهد انتخاب شد و تا سمت نایب رئیسی مجلس پیش رفت. 12
وی همزمان ریاست بهداری را بر عهده داشت. دکتر امیراعلم مدتی از سوی کمیته مجازات تهدید به قتل شده بود اما با قتل برادرش منتخبالدوله توسط کمیته مجازات وثوقالدوله نخستوزیر وقت دستور دستگیری و توقیف همگی آنان را صادر کرد و از این مهلکه جان سالم به در برد. 13
او در سال 1302 ش با تأیید احمدشاه قاجار جمعیت شیروخورشید سرخ را دایر کرد. 14 و در کابینه قوامالسلطنه به وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه دست یافت. 15 همچنین در مجلس موسسان اول از سوی مردم درجز نماینده گشت و به تغییر حکومت پادشاهی قاجار رأی مثبت داد. 16 به همین دلیل مدتی نایب رئیس فرهنگستان بود 17 و مقام پزشک مخصوص رضاشاه را به دست آورد.
دکتر امیر اعلم اولین استاد کرسی کالبدشناسی در سازمان نوین دانشکده پزشکی بود. و در ادوار چهارم و پنجم و هشتم و نهم از سوی مردم مشهد به نمایندگی دست یافت. 18 پس از شهریور 1320 امیر اعلم به ریاست دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و نشان و حمایل درجه اول نائل شد. همچنین با همکاری استادان دانشگاه 9 جلد کتاب کالبدشناسی توصیفی تالیف کرد که مدتها مرجع دانشگاهی دانشجویان رشته پزشکی بود. 19
وی در سال 1327 ش در دولت ساعد مراغهای اولین وزیر معارف ایران گشت. 20 دکتر امیر اعلم که پس از ازدواج دخترش هما اعلم با برادر محمدرضاشاه، پادشاه وقت جزو خاندان دربار به حساب میآمد، در دوره اول مجلس سنا به سمت سناتور انتصابی از تهران انتخاب و در همان سال با سمت استادی از دانشگاه تهران بازنشسته شد. 21 او در سال 1340ش در هشتاد سالگی بر اثر سکته قلبی بدرود حیات گفت. 22
دکتر امیر اعلم دو بار ازدواج کرد. همسر اول او از خانواده بهزادیها بود و از این ازدواج پسری به نام فتحالله اعلم و از همسر دوم او افسرخانم دختر وثوقالدوله 6 فرزند به نامهای مجید، ایران، توران، فاطمه، هما و جهان بر جای ماند. 23فتحالله اعلم مانند پدر تحصیلات خود را در رشته پزشکی ادامه داد و پس از بازگشت به ایران به تدریس در دانشگاه تهران و طبابت مشغول شد.
مجید اعلم دومین فرزند ذکور دکتر امیراعلم در اروپا تحصیلات خود را در رشته معماری ادامه داد و بلافاصله پس از بازگشت به ایران یک شرکت مقاطعهکاری تشکیل داد و از طریق پدر و خواهرش خود را به دربار نزدیک کرد. او از دوستان محمدرضا پهلوی شد به طوری که اغلب شبها در مهمانیهای او بود و به بازی ورق میپرداخت. 24
وی از همین طریق اغلب مقاطعهکاریهای بزرگ دولتی و ارتشی را به دست آورد و ثروت قابل ملاحظهای کسب نمود. به طوری که 80 درصد مقاطعههای بزرگ کشور را از سازمان برنامه و بودجه میگرفت و با 25 درصد حق حساب به دیگران واگذار میکرد و از این طریق سود سرشاری به دست میآورد. 25
مجید اعلم از محتکران بزرگ بود و به قولی حتی یک میلیون کیسه سیمان به قیمت دولتی خریده و احتکار کرده بود و پس از مدتی با قیمت آزاد به فروش رساند و سود زیادی به دست آورد. 26 ساخت استودیوم صدهزارنفری، همچنین بانک کار از اقدامات او بود. 27
از دختران امیر اعلم ایران اعلم نیز در رشته پزشکی تحصیل کرد و در رشته زنان و زایمان تخصص گرفت. وی پس از بازگشت به تهران به استخدام دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در آمد. وی نخستین استاد زن دانشکده پزشکی بود.28 و به ریاست بخش زنان بیمارستان رضا پهلوی و بیمارستان بانک رسید او مدتی ریاست شورای مرکزی سازمان زنان را عهدهدار بود. 29 و همچنین پزشک مخصوص فرح دیبا آخرین همسر محمدرضا پهلوی بود که با بروز انقلاب اسلامی ایران را ترک کرد. 30
دختر معروف دیگر دکتر اعلم هما اعلم کوچکترین دخترش بود که به عقد غلامرضا پهلوی برادر محمدرضا پهلوی درآمد. و وارد خانواده سلطنتی شد.31 او در 2 بهمن 1327ش دارای دختری به نام مهرناز گشت اما ازدواج او با غلامرضا پهلوی چندان به طول نینجامید و در نهایت به جدایی منجر شد. هما اعلم پس از جدایی با همسرش احمدعلی ابتهاج صاحب کارخانه سیمان ری ازدواج کرد و در جوانی به بیماری سرطان موروثی که در خانواده مادریش (افسر وثوقالدوله) رواج داشت درگذشت. 32
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. احمد هاشمیان، تحولات فرهنگی ایران در دوره قاجاریه و مدرسه دارالفنون، ص 458 .
2. اقبال یغمایی، وزیران معارف ایران، صص217-218 .
3. روزنامه مجلس، 1324، ش 31، ص 4 .
4. رائین، فراموشخانه...، ج 2، ص 73 .
5. اقبال یغمایی، ماهنامه آموزش و پرورش، ص 288 .
6. محسن روستایی، تاریخ طب و طبابت، ج2، ص 125-126 .
7. محبوبی اردکانی، تاریخ تحول دانشگاه تهران...، ج 2، ص 125-126 .
8. اقبال یغمایی، ص 221 .
9. آینده، سال 13، ص683.
10. منوچهر شوکت صدری، نیم قرن سلطنت بر دلها، ص 65 .
11. زهرا شجیعی، نمایندگان مجلس شورای ملی در 21 دوره قانونگذاری، ص 303.
12. علیاکبر تشید، ارمغان جاویدان...، ص 121-123 .
13. همانجا.
14. شوکت صدری، ص 65-66 .
15. باستانی پاریزی، تلاش آزادی، ص 460 .
16. مستوفی، زندگینامه، ص 308 .
17. سند ش : 1ـ 610001ـ 3131 موجود در سازمان اسناد ملی ایران .
18. محسن روستایی، تاریخ طب و طبابت، ص 128 .
19. کالبدشناسی توصیفی، انتشارات دانشگاه تهران، ج 1 الی 9 .
20. احمد عبداللهپور، وزرای معارف ایران؛ بهرام دهناد، پارلمان ایران، ص 46 .
21. دهناد، ص 10 .
22. بامداد، شرح حال رجال ...، ج 5، ص 32 .
23. اقبال یغمایی، وزیران علوم و معارف...، ص 222 .
24. فردوست، ظهور و سقوط سلسله پهلوی، ج1، ص 263 .
25. همانجا، ص 297 .
26. علی شهبازی، محافظ شاه، ص 218 .
27. عاقلی، خاندانهای حکومتگر ایران، ص 498 .
28. پیرنیا، سالار زنان، ص 120-221 .
29. سالار زنان، ص 126؛ مجله اطلاعات بانوان سال 1342، ش 333 .
30. فردوست، ظهور وسقوط، ج1، ص318 .
31. خواندنیها، سال 1329، ش 32، ص 5 .
32. بهنود، از سید ضیا تا بختیار، ص 351 .