سیدحسن تقیزاده در سال 1257ش در تبریز و در یک خانواده روحانی به دنیا آمد. در دوره کودکی و نوجوانی، ریاضیات، علوم عقلی، هیئت و نجوم را در مکاتب آن دوره یاد گرفت و تا هفدهسالگی در این دروس مشغول به یادگیری شد، اما بهتدریج و از هفدهسالگی به یادگیری دروس جدید روی آورد. او خود در این رابطه آورده است: «تقریبا در سن هفده و هیجده سالگی پیشرفت زیادی در این اقسام علوم قدیمه کرده بودم و به فراگرفتن طب جدید فرنگی مایل شدم و برای کسب مقدمات آن از طرفی علم تشریح و همچنین علم فیزیک و شیمی و هم حساب و هندسه فرنگی و جغرافیا و هیأت فرنگی را یاد گرفتم و مخصوصا به یاد گرفتن زبان فرانسه پرداختم».1 تقیزاده، در راستای یادگیری دروس جدید، زبان فرانسوی و انگلیسی را نیز آموخت.
تقیزاده بهشدت تحت تأثیر افکار و نوشتههای کسانی چون میرزا ملکمخان و طالبوف بود و بر اثر آشنایی با «نویسندگان تجددخواه روزنامههای فارسی خارج از کشور، نظیر اختر، پرورش، ثریا، حبلالمتین و حکمت و کتابهای عربی چاپ مصر و کتابهای ترکی چاپ عثمانی، به علوم جدید غربی، اندیشههای سیاسی اروپایی، افکار آزادیخواهانه، ضد استبدادی و تجددطلبانه بهشدت در او تمایل یافت تا جایی که به همراه محمدعلی تربیت و جمعی دیگر، برای ترویج این اندیشهها، محفلی روشنفکرانه در تبریز تشکیل داد و در ۱۳۱۹ همراه همان دوستانش به تأسیس مدرسهای به نام تربیت اقدام نمود که هدف آن ترویج آموزش به روش غربی و اندیشههای غربی بود».2
البته این مدرسه به دلیل مخالفتهایی که صورت گرفت هیچگاه دایر نگردید. سیدحسن تقیزاده بعد از این ناکامی «در سال 1281 به همدستی سه نفر از رفقا، یعنی میرزا محمدعلیخان و میرزا حسینخان و میرزا یوسفخان آشتیانی اعتصام، مجلهای علمی به اسم "گنجینه فنون" را در تبریز تأسیس کرد که هر پانزده روز یک بار به خط نستعلیق زیبا و چاپ سنگی منتشر میشد».3 او در مسیر فعالیتهای خود و یادگیری علوم جدید و کسب تجربه، مدتی نیز از ایران خارج شد و به چند کشور سفر کرد و در نهایت بعد از مدتی در آستانه انقلاب مشروطه به ایران بازگشت.
تقیزاده و فعالیتهای سیاسی
سیدحسن تقیزاده بعد از مدتی اقامت در خارج از ایران، همزمان با آغاز جنبش مشروطه به کشور بازگشت و به جرگه هواداران مشروطه پیوست. البته او تحت تأثیر فرهنگ غرب، نگرشهای خاصی پیرامون اصلاحات سیاسی داشت و معتقد بود که ایران در راستای اصلاحات سیاسی، باید تماما غربی شود تا بتواند مسیر توسعه را آغاز کند؛ دیدگاهی که مخالفت بسیاری از وطندوستان و روحانیون را به دنبال داشت. او علیرغم آنکه مدعی بود اندیشه توسعه ایران را در سر دارد، اما در بسیاری از موارد در برابر مطامع استعماری انگلیس و روسیه سکوت کرد. چنانچه وقتی قرارداد 1907 روسیه و انگلیس به امضا رسید و چندین بار در مشروح جلسات مجلس مطرح شد، تقیزاده که چهرهای تندرو محسوب میشد سکوت کرد. او سالها بعد، هنگامی که در جنگ جهانی اول به برلن رفته بود، به سیاستهای استعمارگرانه روسیه و انگلیس اعتراض کرد!4
گفته شده است حتی در این سال، یک لژ با اجازه شرق اعظم فرانسه و شورای عالی ماسونی فرانسه در ایران، تحت عنوان «لژ بیداری ایرانیان» تشکیل شد که مؤسس آن ادیبالممالک فراهانی بود و سیدحسن تقیزاده به عنوان یکی از گردانندگان اصلی آن لژ و در هواداری از کشورهای غربی و استعماری فعالیت داشت.5 تقیزاده در جریان استبداد صغیر نیز به عنوان یکی از چهرههای مخالف ظاهر شد و در پی همین مخالفت، محمدعلیشاه حکم دستگیری او را صادر کرد، اما سیدحسن تقیزاده به سفارت انگلیس پناهنده شد و در نهایت با وساطت این کشور، به یک سال تبعید از ایران محکوم شد. او دوره تبعید را در فرانسه و انگلیس گذراند و بعد از آن به ایران بازگشت و توانست در مجلس دوم شورای ملی نیز به آن راه یابد.
سیدحسن تقیزاده در این دوره رهبری حزب دموکرات را بهدست گرفت. در رابطه با ماهیت فعالیتهای حزب دموکرات آمده است که «این حزب با انگلیس روابط خوبی داشت و مأمورین بریتانیا در ایالات از این حزب حمایت میکرد. برنامه حزبی دموکرات جدایی روحانیت از سیاست بود، نظام اجباری را خواستار بودند؛ همچنین از قانون منع احتکار، تعلیم اجباری، ترجیح مالیات غیرمستقیم بر مستقیم، تقسیم املاک بین رعایا حمایت داشتند».6 حزب دموکرات از همان آغاز فعالیتهای خود مخالفت و انتقاد گسترده بسیاری از روحانیون از جمله آیتالله خراسانی را به دنبال داشت؛ چنانکه «عینالسلطنه به دعوای "سوسیالیست دموکرات" و بیریشگی اندیشه سوسیالدموکراسی در ایران اشاره کرده و عنوان مینماید که سوسیالدموکراسی نیز در ایران علم شده تا بین گروهها و افراد جنگ و درگیری ایجاد نمایند. افراطکاری تقیزاده و پردهدری آنان باعث شد که در ١٢ ربیع الثانی ١٣٢٨ آیات خراسانی و مازندرانی طی نامه و حکمی بر فساد مسلک سیاسی تقیزاده تأکید و حکم به اخراج او از مجلس نمایند».7
وقتی قرارداد 1907 روسیه و انگلیس به امضا رسید و چندین بار در مشروح جلسات مجلس مطرح شد، تقیزاده که چهرهای تندرو محسوب میشد سکوت کرد
با این حال رویارویی جدی سیدحسن تقیزاده و روحانیون در پی ترور آیتالله سیدعبدالله بهبهانی به اوج خود رسید. بسیاری معتقد بودند که این ترور توسط تقیزاده صورت گرفته است. حتی احمد کسروی نیز سیدحسن تقیزاده را عامل اصلی ترور آیتالله بهبهانی معرفی کرده است. «انتشار خبر ترور و شهادت سیدعبداالله موج وسیعی از اعتراضات را به دنبال داشت و شرایط را برای تقیزاده سخت کرد. در این رابطه وقتی ذکاءالملک، رئیس مجلس شورای ملی، طی تلگرافی خبر شهادت آیتاالله بهبهانی را به اطلاع انجمنهای ایالتی و ولایتی رساند، وعده داد که اقدامات لازم برای دستگیری و قصاص قاتلین به عمل خواهد آمد. البته این وعدهها آتش خشم عمومی را خاموش نکرد و عموم طبقات و شهرها دولت و مجلس را تحت فشار قرار داده و مجازات قاتلین و اجرای حکم آیات نجف درباره تقیزاده را خواهان شدند.»8
سیدحسن تقیزاده وقتی مشاهده نمود فضا بهشدت علیه اوست و بسیاری از قرائن از نقش او در ترور آیتالله بهبهانی حکایت دارد، بعد از اقامت چند ماهه در تبریز، ایران را به سمت استانبول ترک و دوران جدیدی از زندگی را آغاز کرد.
تقیزاده از تبعید تا حکومت پهلوی
دوران دوم تبعید سیدحسن تقیزاده، در استانبول و کشورهایی چون بریتانیا و آمریکا گذشت و حدود چهارده سال به طول انجامید. او در این دوره به فعالیتهای گستردهای در عرصه فرهنگی و همکاری با کتابخانه موزه بریتانیا و کتابخانه نیویورک مشغول شد. تقیزاده در جریان جنگ جهانی اول نیز فعالیتهای سیاسی جدیدی را آغاز نمود و این بار به حمایت از آلمان پرداخت. او حتی در راستای فعالیتهای خود به آلمان رفت و در کمیته ملیون ایران به طرفداری از آلمان به سیاستهای انگلیس و آلمان تاخت. او در این کمیته با اقدامات عملی، تمام تلاش خود را در حمایت از آلمان به کار بست و نهایتا بعد از پایان جنگ جهانی اول وارد ایران شد و به مجلس پنجم راه یافت.
سیدحسن تقیزاده در این مجلس در زمره افرادی بود که در مخالفت با ماده واحده انقراض سلسله قاجاریان سخنرانی کرد. «مخالفت تقیزاده با لایحه در جملاتی کوتاه، محکم، مؤدبانه و متین بیان شد و سخن خود را با این مصراع پایان داد که آنچه عیان است چه حاجت به بیان است.»9 البته برخی معتقدند تقیزاده با اصل ماده واحده مخالف نبود و معتقد بود که زمان برای تصویب این ماده واحده زود است و بهتر است به زمانی دیگر مؤکول شود. شاید به همین دلیل بود که توانست در حکومت رضاشاه به فعالیت پرداخته و مناصبی چون استانداری، وزارت مالیه و وزیرمختاری فرانسه را از آن خود کند.
تقیزاده در سال 1314 مجددا به انگلیس رفت و تا پایان حکومت رضاشاه در آنجا ماند و بعد از سقوط او به ایران بازگشت و مجددا توانست به عنوان نماینده تهران به مجلس سنا راه یابد. او در جریان ملی شدن نفت نیز به دکتر
مصدق نزدیک شد و «با آنکه مناسبات شخصی او و دکتر مصدق پس از مجلس پنجم تیره شده بود، در برابر دولت ملیگرا و سیاستهای ضدانگلیسی دکتر مصدق روشی محتاطانه، دوراندیشانه و گاه نیز تا حدودی تعدیلکننده تصمیمات مجلس شورای ملی در پیش گرفت».10 البته نقش تقیزاده در این جنبش چندان مشخص و پررنگ نبود. وی بعد از آن، فعالیتهای سیاسی چندانی نداشت و بیشتر به کارهای فرهنگی و تألیف کتب مشغول شد. سیدحسن تقیزاده در اواخر عمرش فلج گردید و در انزوا بهسر برد. او سرانجام در بهمن 1348 و در 92 سالگی درگذشت.