داریوش همایون در زمره سیاستمداران و روزنامهنگاران دوره پهلوی است که نوشتار زیر تلاش دارد فراز و فرودهای زندگی سیاسی وی را از نمای نزدیک مورد کاوش قرار دهد.
تولد و تحصیلات
داریوش همایون در سال ۱۳۰۷ در محله لالهزار تهران به دنیا آمد؛ پدرش در دستگاه اداری پهلوی اول و پدربزرگش نیز پیش از این سابقه خدمت به دستگاه حکومتی قاجار را داشتند. داریوش حاصل ازدواج نخست پدرش بود که هیچگاه طعم دورهمی خانوادگی را نچشید؛ زیرا نورالله همایون (پدر) دو سال پس از تولد فرزندش از مادر وی جدا شد.
داریوش همایون در سال ۱۳۱۴ تحصیلات رسمی خود را آغاز کرد. « فیروز بهرام»، «ابن سینا» و سپس دبیرستانهای البرز و دارایی مدارسی بودند که همایون تا پیش از تحصیلات دانشگاهی مدارج تحصیلی خود را در آنها دنبال کرد و سپس در حین استخدام در وزارت دارایی دستگاه پهلوی، دوره لیسانس تا دکتری خود در رشته حقوق را در دانشگاه تهران گذراند.۱
از درس تا سیاست
نخستین تجارب فعالیت سیاسی داریوش همایون، در فضای دموکراسی نسبی پس از سقوط رضاشاه در شهریور 13۲۰ بود. وی از سال ۱۳۲۱ به گفته خودش، توجهش از درس به فعالیتهای سیاسی معطوف شد و به سمت گروههایی متمایل شد که احساسات رادیکال ناسیونالیستی داشتند.۲
سرقت از کمپ آمریکاییها
همایون نخستین تجارب سیاسی خود در این سالها را با گروهی به نام انجمن، تجربه کرد که تمایلاتی تند داشت؛ به نحوی که برای اقدامات خرابکارانه خود نیازمند «مین» و «نارنجک» بودند و وظیفه سرقت این اقلام از کمپ آمریکاییها به همایون محول شد، اما وی در انجام این عملیات ناموفق بود و در حین سرقت مینی زیرپای خودش منفجر و پزشکان مجبور به جراحی پای وی شدند و این گونه بود که نخستین دوره دوریگزینی موقت وی از سیاست مهیا شد.
آغاز فعالیت مطبوعاتی
چرخش از فعالیتهای عملیاتی به سمت فعالیتهای مطبوعاتی آغازگر برهه جدیدی در زندگی همایون بود؛ وی به صورت رسمی از سال ۱۳۲۸ و با عضویت در انجمن جام جم فعالیت روزنامهنگاری خود را کلید زد. مجله جام جم در تهران چاپ میشد و محتوایی به ظاهر ادبی داشت۳ اما همایون خیلی زود با گردانندگان نشریه به مشکل خورد و عمر دوره نخست فعالیت مطبوعاتیاش همچون فعالیت سیاسی، کوتاه بود.
چرخش به سیاست
فعالیتهای آونگی، بار دیگر همایون را به عرصه سیاست کشاند؛ هرچند که در این عرصه نیز تکلیفش با خودش مشخص نبود؛ وی به محض جدایی از فعالیت مطبوعاتی؛ ابتدا به حزب پانایرانیست پیوست که تمایلاتی ناسیونالیستی از جنس رادیکال داشت و از روی احزاب فاشیستی اروپایی گرتهبرداری شده بود؛ سپس از آن جدا شد و حضور در حزب ملت ایران و سپس حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا( را تجربه کرد. وی پس از عضویت در حزب سومکا به سردبیری روزنامه «سومکا»، ارگان رسمی حزب، و سپس معاونت حزب نیز دست یافت.
عامل نفوذ در جبهه ملی؟
ارتباط همایون با
جبهه ملی پر رمز و راز است و برخی اسناد تاریخی حکایت از «مأموریت نفوذ» وی از سوی انگلیسیها در جناح طرفدار
مصدق دارد. در برهه فعالیت جبهه ملی و همچنین قبل از کودتای ۲۸ مرداد وی در ارگان رسمی سومکا، تلاش میکند دولت مصدق، خودش و سومکا را مخالف رژیم سلطنتی معرفی کند؛ وی با برخی عناصر دولت مصدق از جمله
حسین فاطمی در این برهه ارتباطاتی تنگاتنگ نیز برقرار کرده بود.
همایون و کودتای ۲۸ مرداد
تاریک و روشن دیگر در فعالیت سیاسی داریوش همایون برهه کودتای ۲۸ مرداد سال 13۳۲ است؛ وی پس از ناکامی کودتای ۲۵ مرداد بلافاصله در ارگان مطبوعاتی حزب، پایان سلطنت مشروطه و جایگزینی آن با جمهوری را اعلام میکند، اما ۲۸ مرداد همچنان که ورق بازمیگردد، مواضع همایون و سومکا نیز تغییر میکند و ناگهان طرفدار شاه و کودتاگران میشود. اینک پدر همسر آیندهاش (
فضلالله زاهدی) در دوران پساکودتا نخستوزیر شده بود؛ بدینسان مواضع همایون نیز ۱۸۰ درجه تغییر کرد و جالب آن است که به طرز نامحسوسی بر این مواضع مهر سرپوشی نهاده و مدارج ترقی بیشتر داریوش همایون مهیا شد؛ مسئلهای که عامل نفوذ بودن وی توسط انگلیسیها در جبهه ملی را بیشتر به یقین نزدیک میکند.
همکاری با روزنامه اطلاعات
وی در دوران پساکودتا به عنوان کارمند وزارت دارایی فعالیت خود را دنبال و سمت بازرسی عالی وزارت اقتصاد را از آن خود کرد و البته همزمان فعالیت خود را در روزنامه اطلاعات به عنوان مصحح و سپس مترجم سرویس بینالملل ادامه داد و سردبیر سرویس بینالملل نیز شد.۴
همایون در سال ۱۳۵۳ به محض تشکیل حزب رستاخیز به این حزب پیوست و البته قبل و بعد از این اتفاق، ارگان مطبوعاتی خود یعنی آیندگان را کاملا در اختیار منافع حزب قرار داده بود. البته بسیاری اسناد تاریخی بر این امر صحه میگذارند که طرح اولیه ایجاد نظام تکحزبی نیز کاملا از سوی همایون تغذیه فکری شده
تمایلات آمریکایی
رنگ و بوی تمایلات سیاسی داریوش همایون پس از کودتای ۲۸ مرداد تغییر کرد و این بار به سمت آمریکاییها متمایل شد. براساس اسناد تاریخی وی در این برهه به صورت مستقیم با ژوزف گودین، رئیس سازمان جاسوسی سیا در ایران، در ارتباط بود و مطالبی به نفع آمریکاییها و در تقابل با منافع شوروی در روزنامه اطلاعات درج میکرد.
ارتباط با آمریکاییها فراتر از این نیز میرود و داریوش همایون در سال 13۳۹ در پوشش وزارت امور خارجه و به اسم گذراندن دورههای روزنامهنگاری به آمریکا اعزام میشود. سفرهای وی به آمریکا بعدها بارها تکرار شد و از سوی آمریکاییها به سایر کشورهای حوزه خاورمیانه نیز اعزام میشد.
ماجرای «دسته هارواردیها»
یکی از نکات جالب در زندگی سیاسی همایون تکرار برخی رگههاست؛ وی در نخستین سالهای دهه 13۴۰ اما این بار با دستور آمریکاییها مأمور نفوذ در جبهه ملی میشود؛ تحصیلکردگان و نزدیکان به آمریکا گروهی را در جبهه ملی ایجاد میکنند که به دسته هارواردیها معروف میشود و مشخصه بارز آنها نیز مخالفت با سلطنت و شاه است و برنامه نیز از این قرار است که شخص شاه و آمریکاییها در مواقع لازم از این مواضع جبهه ملی به ضرر خود آنها استفاده کنند.۵ هرچند که بعدها این گروه و مواضع آنها شناسایی و از جبهه ملی اخراج میشوند.
حضور در فرانکلین
زنجیره «پانآمریکایی» همایون با حضور وی در مؤسسه تازهتأسیس انتشاراتی فرانکلین آمریکا در ایران تداوم مییابد؛ مؤسسهای که در لفافه نشر قرار است اهداف سازمان سیا را دنبال کند؛ حتی ساواک نیز به این جمعبندی میرسد که کارمندان ردهبالای فرانکلین در ایران از سوی آمریکاییها حمایت میشوند که یکی از آنها داریوش همایون است. همایون در این برهه نیز پس از استخدام در فرانکلین، به عنوان یکی از پنج خبرنگار برجسته سال از طرف آمریکاییها انتخاب و بورس تحقیقاتی یکساله «نیمن» به وی اعطا میشود و در قالب این بورس، همایون در سه سال ۲۱ سفر به نقاط دور و نزدیک جهان در راستای بازرسی از منافع آمریکاییها صورت میدهد.
تأسیس آیندگان و پیوند با محافل صهیونیستی
پازل آمریکاییها برای همایون هنوز تمام نشده است؛ آنها در سال ۱۳۴۶ زمینه انتشار روزنامه «آیندگان» را برای همایون فراهم میکنند؛ روزنامهای که سیاستهایش کاملا با منافع آمریکاییها کوک میشود و در راستای تحقق آنها قدم برمیدارد.
اتفاق دیگر در این برهه پیوند خوردن داریوش همایون با محافل صهیونیستی است؛ تا جایی که وی حتی سفارش خرید دستگاه رتاتیو (چاپ سریع) برای روزنامه آیندگان را به صهیونیستها میدهد و متعهد میشود در صورت محقق شدن این مسئله در راستای منافع اسرائیل در روزنامه قدم بردارد و این مسئله هم محقق میشود.
حضور در رستاخیز
داریوش همایون در سال ۱۳۵۳ به محض تشکیل
حزب رستاخیز به این حزب پیوست و البته قبل و بعد از این اتفاق، ارگان مطبوعاتی خود یعنی آیندگان را کاملا در اختیار منافع حزب قرار داده بود. بسیاری اسناد تاریخی بر این امر صحه میگذارند که طرح اولیه ایجاد نظام تکحزبی نیز کاملا از سوی همایون تغذیه فکری شده و جز در راستای منافع آمریکاییها نیز نبوده است.
همایون با عضویت در حزب رستاخیز به یکی از بازیگران اصلی حزب تبدیل و به عنوان تئورسین آن برجسته شد.
حضور در وزارت جهانگردی
در دوران پساهویدا در دوره پهلوی دوم، همایون این بار وارد کابینه
جمشید آموزگار شد؛ وی از دوره حضور در حزب رستاخیز پا به پای آموزگار بود و اینک در کابینه آموزگار، منصب وزارت اطلاعات و جهانگردی را عهدهدار شد و البته همچنان چتر حمایت سیا بر سر وی بود.
ماجرای مقاله رشیدی مطلق
۱۷ دیماه ۱۳۵۶ مقالهای در روزنامه اطلاعات با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» و به قلم مستعار احمد رشیدی مطلق منتشر میشود که در آن بیحرمتی بیسابقهای به امام خمینی(ره) صورت میگیرد. همایون پیش از این و در دوران وزارتش مقالاتی را به اجبار به روزنامهها برای چاپ میداد و بسیاری معتقدند پشت پرده این مقاله نیز شخص همایون بوده و برخی نیز البته بر این باورند کارگردان اصلی آن شخص شاه بوده که اصرار داشته مقاله قبل از سفرش به مصر در روزنامه اطلاعات چاپ شود
.۶
بیشتر بخوانید:
ارگان سازمان سیا در ایران
اَسرار یک مقاله
پشت پرده مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»
ترکشهای مقاله اما دامنگیر دولت آموزگار میشود و به دنبال برپایی تظاهرات گسترده در قم و مشهد و اصفهان و تبریز در پی انتشار این مقاله، آموزگار برکنار و همایون نیز در زمره منفورین شاه قرار میگیرد.
اعلام جرم و دستگیری
سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات بعد از این اتفاق علیه داریوش همایون به دلیل اقدام خائنانهاش اعلام جرم کرد و البته در راستای منحرف کردن اذهان عمومی از این اتفاق در آبان 1357 و همزمان با اوجگیری تظاهراتها دستور بازداشت عدهای از کارگزاران رژیم همچون داریوش همایون صادر شد؛ بدین ترتیب وی دستگیر و به زندان دژبان مرکز در پادگان جمشیدیه تهران منتقل گردید.
پایان همایون
21 بهمن 1357 مردم انقلابی پادگان جمشیدیه را تسخیر کردند و همایون که مترصد چنین فرصتی بود موفق به فرار شد و حدود پانزده ماه زندگی مخفی داشت و سرانجام در اردیبهشت سال 1359 از کشور به صورت مخفیانه گریخت؛ همایون سرانجام در 9 بهمن 1389 (29 ژانویه 2011) در بیمارستانی در ژنو سوئیس فوت کرد.