مروری بر زندگی علی‌اکبر سیاسی؛

بندباز علم و سیاست

روشنفکری بود که یک چهره بارز و روشن نداشت. گویی! بازی دو روی سکه را خوب می‌دانست. بر استبداد و شبه‌مدرنیسم غرب‌گرای پهلوی اول لبخند می‌زد، گهگاهی بر تنور استبداد رضاشاه می‌دمید، آشکار از تجددمآبی تبلیغ می‌کرد، تغییر ظاهر را گامی در مسیر پیشرفت و روشنفکری می‌دانست
بندباز علم و سیاست
 
علی‌اکبر (۱۲۷۴ـ۱۳۶۹ش) فرزند محمدحسن، شخصیتی پرماجرا در تاریخ معاصر ایران است. او سه مقطع تاریخ را شاهد بود؛ قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی. نام او با دانشگاه تهران تبلور یافته است. سیاسی پدر روان‌شناسی جدید ایران شناخته شده است. او پنج بار بر کرسی وزارت نشست؛ سه دوره وزیر فرهنگ، یک دوره وزیر مشاور و یک دوره وزیر خارجه بود.
 
تولد و تحصیل
علی‌اکبر به سال ۱۲۷۴ش در محله مهدی‌موش حوالی میدان شاهپور تهران به‌دنیا آمد. پدر سیاسی اهل یزد و مادرش اهل اراک بود، اما آن دو به پایتخت مهاجرت کرده بودند. پدر مردی متدین بود که علاقه داشت پسرش به نجف برود و درس دینی بخواند، اما خودش علاقه نداشت و با حمایت مادر به مدرسه رفت. علی‌اکبر تحصیل را از هفت‌سالگی در مکتب شیخ محمدحسین شروع کرد و بعد در مدرسه خرد و سلطانی ادامه داد و پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه، به مدرسه عالی علوم سیاسی مشیرالدوله رفت.
 
در ۱۲۹۰، دولت ایران نزدیک به بیست نفر از جوانان کشور را با سرپرستی مسیو ریشارد، برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاد. علی‌اکبر جزء پنج نفر اول آن گروه بود. در این سفر برای هرکدام از محصلان نام‌خانوادگی انتخاب شد. چون علی‌اکبر رشته سیاسی خوانده بود، نام‌خانوادگی سیاسی را برای خویش انتخاب کرد.۱ پیش از آن، وی به میرزا علی‌اکبرخان معروف بود.
 
علی‌اکبرخان در دانشسرای روآن پاریس در رشته علوم تربیتی و روان‌شناسی تحصیل کرد. او بعد از بازگشت به ایران، در مدرسه دارالفنون به تدریس مشغول شد؛ همچنین با هدف ایجاد تغییراتی در شئون مختلف کشور، انجمنی به نام «ایران جوان» را تأسیس و روزنامه «ایران جوان» را منتشر کرد. این انجمن در فروردین ۱۳۰۰ اعلام موجودیت کرد.
 
تحصیل‌کردگان اروپا درصدد بودند عقب‌ماندگی‌های اجتماعی ـ اقتصادی ایران را درمان کنند. رضاشاه با برنامه‌های آنها آشنا شده و گویا اقدامات آینده دولت را بر همین اندیشه‌ها قرار داده بود. او بعد از تأسیس انجمن ایران جوان، طی دیداری با اعضای انجمن و علی‌اکبر سیاسی با مرام و آرزوی آنها جهت ترقی ایران آشنا شد و گفت: «حرف از شما ولی عمل از من خواهد بود. به شما قول می‌دهم که همه این آرزوها را برآورم و مرام شما را که مرام خود من هم هست، از اول تا آخر اجرا کنم».۲
 
بنابراین او را باید یکی از نظریه‌پردازان استبداد رضاشاهی دانست. خواسته‌های او در عمل رضاشاهی رسوخ یافت و بسیاری از ناملایمت‌های رضاشاه را باید از امثال علی‌اکبر سیاسی دانست. این حرف از عمل هم فراتر رفت و از قضا چاقو دسته خود را نیز برید. شاید به علی‌اکبر سیاسی آسیب چندانی نرسید، اما کم نبودند روشنفکرانی که با رضاشاه همراه شدند و خواسته او را در به محاق کشیدن مذهب و جامعه اجابت کردند و در نهایت خود قربانی شدند.
 
علی‌اکبر سیاسی و مسیو اندره گدار
علی‌اکبر سیاسی و مسیو اندره گدار
 
علی‌اکبر سیاسی در ۱۳۰۶، برای ادامه تحصیل دوباره به فرانسه رفت و در دو رشته روان‌شناسی و فلسفه از دانشگاه سوربن پاریس دکتری گرفت. بعد از بازگشت به ایران، در وزارت فرهنگ ریاست تعلیمات عالیه به او داده شد. وی در دارالمعلمین عالی نیز کار تدریس روان‌شناسی و فلسفه را برعهده گرفت. سیاسی بعد از تأسیس دانشگاه تهران، استادی روان‌شناسی دانشکده ادبیات را برعهده گرفت و سال بعد از آن، عضو پیوسته فرهنگستان تازه‌تأسیس ایران شد.۳
 
از جمله اقدامات علی‌اکبر سیاسی، تهیه قانون تأسیس دانشسراهای (مقدماتی و عالی) برای تربیت معلم و به تصویب رساندن آن در مجلس و نیز تدوین قانون تأسیس دانشگاه تهران همراه محمدعلی فروغی، غلام‌حسین رهنما و عیسی صدیق بود.
 
فعالیت علمی و فرهنگی، او را از زندگی خصوصی دور نکرد؛ در ۱۳۱۱ با روشن‌ملک دختر مصطفی‌قلی بیات (صمصام‌الملک) ازدواج کرد که حاصل آن، چهار فرزند به نام‌های ایرج، بیژن، فریدون و ژاله بود.۴
 
علم یا نردبان قدرت
او ششمین رئیس دانشگاه تهران (۱۳۲۱ـ۱۳۳۳) بود، اما الفبای علم او را از پله‌های قدرت و سیاست دور نکرد و در دوره چند نخست‌وزیر نقش‌آفرینی کرد. در کابینه احمد قوام (قوام‌السلطنه) و علی سهیلی وزیر فرهنگ (۱۳۲۱ـ۱۳۲۳)، در کابینه مرتضی‌قلی بیات (سهام‌السلطان) وزیر مشاور (۱۳۲۳ـ۱۳۲۴)، در کابینه ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک) وزیر فرهنگ (۱۳۲۶ـ۱۳۲۷) و در کابینه محمدساعد مراغه‌ای وزیر خارجه (۱۳۲۷ـ۱۳۲۸) بود.
 
بعد از سقوط رضاشاه فضای سیاسی کشور باز شد و نهادهای مدنی فرصت ابراز وجود پیدا کردند. بنابراین اختیارات و سیاست‌گذاری آموزش عالی از شورای عالی معارف جدا و مستقل شد. در این برهه (۱۵ بهمن ۱۳۲۱)، علی‌اکبر سیاسی از طرف شورای دانشگاه به عنوان اولین رئیس دانشگاه تهران، در زمان استقلال آن انتخاب شد.۵ چون از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۱ دانشگاه تهران جزئی از وزارت فرهنگ بود و وزیر فرهنگ رؤسای دانشکده و استادان را مانند آموزش و پرورش به‌دلخواه عزل و نصب می‌کرد.۶
 
سیاسی سعی داشت تغییراتی در امور اداری، مدیریتی و داخلی دانشگاه ایجاد کند؛ حتی در فکر این بود یک شهرک دانشگاهی مانند اروپا ایجاد کند. او در خاطراتش نقل کرده است: «مطلب را با شاه در میان گذاشتم. او دستور داد هیجده‌هزار متر از زمین‌های غرب دانشگاه تهران خریده شود، اما گفتم این زمین‌ها برای ایجاد شهرک دانشگاهی کافی نیست. استدعا می‌شود قریه امیرآباد نیز در اختیار دانشگاه
گذاشته شود. این‌گونه بود که کوی دانشگاه تهران (آذر ۱۳۲۴) پایه‌گذاری شد».۷ نخستین خوابگاه بزرگ و مجهز زیر نظر مهندس کاظم جفرودی در مدتی کوتاه ساخته شد. در شهریور ۱۳۲۵، انتشارات و چاپخانه دانشگاه تهران نیز ایجاد شد.
 
علی‌اکبر سیاسی، غلامحسین صدیقی و احسان نراقی
از چپ: علی‌اکبر سیاسی، غلامحسین صدیقی و احسان نراقی
 
او در دوره‌ای که در کابینه علی سهیلی، وزیر فرهنگ بود، لایحه آموزش و پرورش اجباری و مجانی را به مجلس شورای ملی داد، اما در این لایحه، موارد سخت‌گیرانه‌ای وجود داشت؛ برای نمونه، او برای والدینی که فرزندان خود را به مدرسه نمی‌گذاشتند، زندان و جریمه نقدی سنگین در نظر گرفته بود؛ به همین دلیل، مجلس با حذف مجازات آن را تصویب کرد.۸
 
محمدرضا پهلوی ابتدا با آموزش «همگانی و اجباری و مجانی» مخالف بود. او می‌گفت اگر بچه‌های رعایا باسواد شوند، بعدها اوراق تبلیغاتی کمونیست‌ها را می‌خوانند، خودشان کمونیست می‌شوند و دیگران را نیز به این مرام تبلیغ می‌کنند.۹
 
سیاسی در دوره وزیر مشاوری مرتضی‌قلی بیات (برادر همسرش)، همراه هیئتی به سانفرانسیسکو رفت و در تصویب منشور سازمان ملل متحد و یونسکو شرکت کرد. آنجا بحث شده بود چگونه می‌شود کاری کرد که دیگر جنگی رخ ندهد؟! عدم تفاهم فرهنگی پیشنهاد شد. این طرح پایه‌گذار سازمان یونسکو شد.
 
بازی شیر یا خط
علی‌اکبر سیاسی روشنفکری بود که یک چهره بارز و روشن نداشت. گویی! بازی دو روی سکه را خوب می‌دانست. بر استبداد و شبه‌مدرنیسم غرب‌گرای پهلوی اول لبخند می‌زد، گهگاهی بر تنور استبداد رضاشاه می‌دمید، آشکار از تجددمآبی تبلیغ می‌کرد، تغییر ظاهر را گامی در مسیر پیشرفت و روشنفکری می‌دانست و... ؛ برای مثال، تجزیه امور مدنی از مسائل مذهبی، پیشنهاد ساخت و اجرای نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ برگشته»، نویسنده نمایش «ماهپاره» اولین نمایش ویژه بانوان و مهم‌تر، حمایت از سیاست پرچالش کشف حجاب از جمله اقدامات او بود. گویا، طراح و مشوق رضاشاه نیز بود. او معتقد بود تقلید از ظاهر اروپاییان به پذیرش عقاید آنها کمک خواهد کرد و ایرانی‌ها نیز با رها کردن قبای بلند، عبا و هر آنچه مأمن سنت‌گرایی است، تسلیم پیشروی تمدن غربی خواهند شد.۱۰ بدین ترتیب این چهره دانشگاهی نقش خود در این برهه تاریخ معاصر به مثابه یک فرد ضدجامعه ایفا کرد. او ایده‌ای را مطرح کرد که سبب شد زنان ایرانی به مدت چندین سال (و تا سقوط رضاشاه) نتوانند حتی از خانه‌های خود بیرون بیایند.
 
سیاسی در دوره پهلوی دوم نقش خود را به گونه‌ای دیگر ایفا کرد. پس از تیراندازی به محمدرضا پهلوی توسط یکی از اعضای حزب توده جلوی درب دانشگاه تهران در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، در برابر درخواست اخراج استادانی که به حزب توده وابسته بودند ایستادگی کرد، اما در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، به سه دانشجو که در تظاهرات ورود نیکسون کشته شده بودند اعتراض کرد. 
 
علی‌اصغر حکمت، علی‌اکبر سیاسی، (شناخته نشد)، سیدجواد ظهیرالاسلام در مدرسه سپهسالار
از راست: علی‌اصغر حکمت، علی‌اکبر سیاسی، (شناخته نشد)، سیدجواد ظهیرالاسلام در مدرسه سپهسالار
 
سناریوی دیگر شخصیت او، موضوع تصویب قرارداد کنسرسیوم است. دوازده نفر از استادان دانشگاه تهران اعلامیه‌ای علیه قرارداد منتشر کردند. محمدرضا پهلوی از رئیس دانشگاه (دکتر سیاسی) خواست که این استادان را اخراج کند، اما او مقاومت کرد. پس از این ایستادگی‌ها، مجلس شورای ملی قانونی را تصویب کرد که به جای شورای دانشگاه، دوباره وزیر فرهنگ رئیس دانشگاه را انتخاب کند.
 
دیگر در این زمان، یکه‌تازی او بر دانشگاه پایان یافت. خودش درحالی‌که در این سال‌ها از سیاست نیز غافل نبود، می‌نویسد: «یکی از مشکلات من این بود که می‌گفتم دانشگاه یک حوزه علمی است و فوق احزاب و مرام‌های سیاسی و تبلیغی است. دانشگاه محل تحقیق و آزادی فکر است. رئیس دانشگاه بی‌طرف است. این امر سبب شده است که چپی‌ها مرا متمایل به راست و راستی‌ها مرا متمایل به چپ بپندارند».۱۱ سیاسی از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۲ که بازنشسته شد، رئیس دانشکده ادبیات بود.
 
این استاد دانشگاه اصول روان‌شناسی جدید را در ایران بنیاد نهاد، نخستین آزمایشگاه روان‌شناسی را در دانشکده ادبیات ایجاد کرد و تست‌های عملی آن را به ایران آورد. او ریاست انجمن روان‌شناسی ایران و مؤسسه روان‌شناسی دانشگاه تهران را نیز برعهده داشت.
 
پایان زندگی
آثار بسیاری از علی‌اکبر سیاسی به جا مانده است؛ از جمله، علم‌النفس یا روان‌شناسی از نظر تربیت؛ اصول روان‌شناسی؛ روان‌شناسی پرورشی؛ دو ماه در پاریس یا از یونسکو تا برلن؛ علم‌النفس ابن‌سینا و تطبیق آن با روان‌شناسی جدید؛ علم و اخلاق؛ منطق و روان‌شناسی؛ منطق و فلسفه؛ هوش و خرد؛ روان‌شناسی جنایی؛ مبانی روانکاوی: مبانی فلسفه؛ گزارش یک زندگی.
 
سیاسی دو سال بعد از انقلاب، به انگلیس و آمریکا رفت، کارهای علمی را ادامه داد، کتاب خاطرات زندگی خود را نوشت که در زمان حیاتش در انگلیس چاپ شد. سرانجام در ۱۳۶۸ به سرزمین آبا و اجدادی‌اش که آرزویش بود، بازگشت. در آخر، بعد از ۹۵ سال که طلوع و غروب خورشید را دیده بود، در 6 خرداد ۱۳۶۹ چهره بر نقاب خاک کشید و در قبرستان نو شهر قم به خاک سپرده شد.
 
پی نوشت:
 
۱. باقر عاقلی، شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج ۲، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ص ۸۴۵.
۲. علی‌اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، تهران، نشر اختران، ۱۳۸۶، ص ۸۶.
۳. باقر عاقلی، همان، صص ۸۴۵ـ۸۴۶.
۴. «گفت‌وگو با فریدون سیاسی»، روزنامه همشهری، ۵ خرداد ۱۳۹۷.  
۵. مقصود فراستخواه، سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران، تهران، نشر رسا، ۱۳۸۸، الف: ۳۱ـ۳۳
۶. علی‌اکبر سیاسی، همان، ص ۱۲۳.
۷. همان‌جا.
۸. مذاکرات جلسه ۱۶۲ دوره سیزدهم مجلس شورای ملی، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۲.
۹. احمد بورقانی، «نگاه پرآوزاه‌ترین رئیس دانشگاه تهران به گذشته»، بخارا، ش ۶۴ (۱۳۸۶).
۱۰. تورج اتابکی، تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، نشر ققنوس، ۱۳۸۵، صص ۲۰۵ـ۲۰۸.
۱۱. علی‌اکبر سیاسی، همان، صص ۱۶۱، ۲۲۸ و ۲۶۴.  https://iichs.ir/vdcb50b8.rhb9apiuur.html
iichs.ir/vdcb50b8.rhb9apiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما