نگاهی به سیاست‌های فرهنگی رضاشاه؛

کشف حجاب؛ امنیت‌زدایی از جامعه

برای افزودن اهانت و در واقع بدتر کردن وضع زنان چادری، فاحشه‌ها حق بی‌حجاب شدن نداشتند مگر در بهار تا بتوانند شوهر کنند. حکومت تلاش داشت تا نماد عفت را به نماد بی‌عفتی تبدیل کند. برای پیشبرد کار حکومت، مقاله‌ای در مجله شهربانی آماری از جرائم و بی‌عفتی‌هایی که در زیر چادر انجام شده بود ارائه داد و ادعا کرد که همین موضوع باعث بیچارگی زنان شده و به مجرمان کمک کرده است
کشف حجاب؛ امنیت‌زدایی از جامعه
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رضاشاه پس از به دست گرفتن قدرت سیاست‌های مختلفی را پیگیری کرد که یکی از آنها کشف حجاب بود. بی‌شک این عمل شبه‌‎مدرنیستی، که آغاز رسمی آن در 17 دی‌ماه 1314 بود، پیامدهای منفی عمده‌ای برای جامعه ایرانی داشت؛ چراکه با بنیان خانواده، که یکی از نهادهای مهم اجتماعی در ایران به‌شمار می‌آید، مرتبط بود. در این نوشتار تلاش بر آن است تأثیر قانون کشف حجاب بر امنیت خانواده و به‌تبع آن امنیت مدنی بررسی شود.
 
امنیت‌زدایی ایجابی؛ تهدید نهاد خانواده
کشف حجاب از اساس با ارزش‌های جامعه ایرانی در تضاد بود و توسط رضاشاه با زور و اجبار آغاز شد. در پی اجرای این قانون، به‌ناگهان حق انتخاب از زنان گرفته شد و آنچه نمود پیدا کرد امنیت‌زدایی ایجابی بود که طی آن، نهاد خانواده آماج تهدید قرار گرفت. در هنگامه اجرای این سیاست، برای افزودن اهانت و در واقع بدتر کردن وضع زنان چادری، بنا بر این گذاشته شد که فاحشه‌ها حق بی‌حجاب شدن نداشته باشند مگر در بهار تا بتوانند شوهر کنند. درواقع حکومت تلاش می‌کرد نماد عفت را به نماد بی‌عفتی تبدیل کند. برای پیشبرد کار، مقاله‌ای در مجله شهربانی منتشر شد که آماری از جرائم و بی‌عفتی‌هایی که در زیر چادر انجام شده بود ارائه می‌داد و ادعا می‌کرد که همین موضوع باعث بیچارگی زنان شده و به مجرمان کمک کرده است.1 بدین ‌ترتیب کشف حجاب فضا و شرایط مطلوب برای حفظ و تداوم ارزش‌ها و عرف جامعه ایرانی را تهدید کرد و به نااطمینانی برای تحصیل و پاسداری از ارزش‌های خانواده دامن زد. در حقیقت کشف حجاب نه‌تنها امنیت خانوادگی، بلکه امنیت مدنی را نیز خدشه‌دار کرد و عدم تحقق منافع جمعی را به دنبال داشت؛ چراکه حمله‌ای مستقیم به ارزش‌های اصیل جامعه و نهاد خانواده را آغاز کرده بود.

رضاشاه در جریان سفر به خرم‌آباد و عبور از مقابل صفوف زنان، پس از کشف حجاب
رضاشاه در جریان سفر به خرم‌آباد و عبور از مقابل صفوف زنان، پس از کشف حجاب
شماره آرشیو: 123931-275م
 
در چنین شرایطی برخی از خانواده‌ها راه را در خروج از جامعه‌ای می‌دیدند که از آن امنیت‌زدایی شده بود. بر اساس برخی اسناد، کنش برخی خانواده‌ها، مهاجرت از کشور بود. در مناطق مرزی ایران با افغانستان و عراق، برخی افراد و به‌خصوص عشایر درصدد انجام چنین اقدامی برآمدند و برخی نیز مهاجرت کردند. در گزارشی از ایالت خراسان به ریاست وزرا به تاریخ 27/ 4/ 1315، با اشاره به اینکه «چون اطلاعات واصله حاکی بود که مأمورین امنیه در سرحدات برای برداشتن چارقد متمسک به خشونت و سختی شده و در بعضی موارد نیز منافع شخصی خودشان را در نظر می‌گیرند»، خاطرنشان شده است: «ادامه این ترتیب ممکن است مشکلاتی تولید نماید و بعضی از ساکنین نقاط سرحدی پس از رفع محصول (کشاورزی) به طرف افغانستان کوچ نمایند».2
 
دولت برای اجرای کاملِ سیاستِ کشف حجاب گویی همه‌جا دوربین کار گذاشته بود. مقامات محلی در تمام کشور دستور داشتند هر کسی به‌خصوص روحانیانی را که علنا به این سیاست اعتراض می‎کردند بازداشت و مجازات کنند؛ همچنین مانع از ورود زنان باحجاب به فروشگاه‌ها، سینماها و گرمابه‌های عمومی شوند. در برخی از موارد مأموران مخفی در مدخل حمام‌ها می‌ایستادند تا بر اجرای درست قانون نظارت داشته باشند. سوار شدن زنان چادری به درشکه‌ها و اتومبیل‌ها و درمان ایشان در درمانگاه‌های عمومی ممنوع شده بود  
محبوس در جامعه ناامن
آنچه رضاشاه از آن به‌عنوان دستاورد در زمینه حقوق زنان یاد می‌کرد اتفاقا برعکس، زمینه‌ساز محصور شدن بیشتر زنان در پستوی خانه شد؛ چراکه بسترِ فعالیت زنان از امنیت تهی شده بود. با توجه به رذالت مأموران شهربانی در برداشتنِ روسری از سر زنان و توهین آنها به زنان محجبه، بسیاری از بانوان متعلق به خانواده‌های مذهبی تا حد ممکن سعی می‌کردند از خانه خارج نشوند تا مجبور نباشند حجاب خود را بردارند. بدین‌ترتیب کشف حجاب علاوه بر اینکه ماهیت آن با جامعه ایران در تضاد بود، به دلیل امنیت‌زدایی از جامعه زنان و رفتار خشن و به دور از ادب مأموران شهربانی نتیجه عکس داد و تنگناهای عمده‌ای برای این قشر ایجاد کرد.3

جشن وزارت معارف در قم، پس از کشف حجاب (سال 1314)
جشن وزارت معارف در قم، پس از کشف حجاب (سال 1314)
شماره آرشیو: 509-4ع
 
امنیت در جامعه برای زنان به‌شدت از بین رفته بود؛ برای نمونه در شهر خوی در یکی از جشن‌های کشف حجاب، سرهنگ زالتاش از دو نفر خانم سرشناس تقاضا و سپس به آنها امر کرد که بیایند و در جناحین او بنشینند؛ خانم‌ها به حرف سرهنگ گوش نکردند و سرهنگ دوباره به این دو خانم، که یکی همسرِ رئیس فرهنگ خوی و آن دیگری همسرِ افراسیاب‎خان، رئیس مدرسه نسوان بود، امر کرد، اما باز هم این دو خانم، که در آن هنگام حتی از رو باز بودنِ خود رنج می‌بردند، به سرهنگ اعتنا نکردند و به‌شدت ناراحت شدند. سرهنگ در این هنگام شروع کرد به دادوفریاد و بعد هم مجلس را به هم ریخت و به فرمانده لشکر تلگراف کرد که این دو خانم علیه قشون تبلیغات سوء می‌کنند.4 دولت برای اجرای کاملِ سیاستِ کشف حجاب گویی همه‌جا دوربین کار گذاشته بود. مقامات محلی در تمام کشور دستور داشتند هر کسی به‌خصوص روحانیانی را که علنا به این سیاست اعتراض می‎کردند بازداشت و مجازات کنند؛ همچنین مانع از ورود زنان باحجاب به فروشگاه‌ها، سینماها و گرمابه‌های عمومی شوند. در برخی از موارد مأموران مخفی در مدخل حمام‌ها می‌ایستادند تا بر اجرای درست قانون نظارت داشته باشند. سوار شدن زنان چادری به درشکه‌ها و اتومبیل‌ها و درمان ایشان در درمانگاه‌های عمومی ممنوع شده بود.5 در چنین شرایطی زنان فاقد حقوق سیاسی بودند و اقداماتی نظیر کشف حجاب آنها را از لحاظ حقوقی یا سیاسی تقویت نکرد.6

جشن وزارت معارف در قم، پس از کشف حجاب (سال 1314)
جشن وزارت معارف در قم، پس از کشف حجاب (سال 1314)
شماره آرشیو: 509-4ع
 
امنیت‌‎زدایی از ساحت نمادین جامعه
در جهت تغییر فرهنگ بومی زنان ایرانی، پیشاهنگی دختران به ریاست شمس پهلوی و کانون بانوان در اردیبهشت 1314 در راستای برنامه کشف حجاب توسط علی‌اصغر حکمت تأسیس شد. آموزه‌های پیشاهنگی در غرب با توجه به گسترش شهرنشینی و صنعتی شدن در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در جهت زنده نگه‌داشتن فضایل اخلاقی و بشری بنیان نهاده شد، اما در ایران مثل بقیه موارد که تنها اخذ ظاهر تمدن مورد توجه بود، از چرایی و فلسفه پیشاهنگی زنان پرسشی شکل نگرفت، بلکه تغییر سبک لباس‌های سنتی مردان، سپس ممنوعیت استفاده از چادر و روبنده، استفاده از دامن‌های کوتاه، شلوارهای تنگ و آرایش صورت‌ها به همراه ورود خانم‌ها به مشاغل کارخانه‌ها ساحت نمادین جامعه ایرانی را به‌شدت تهدید کرد.7 در ماه‌های دی و بهمن سال 1314 در سراسر کشور جشن‌هایی برای گرامیداشت بی‌حجابی برگزار شد و جراید هر روزه گزارش‌های این جشن‌ها را چاپ می‌کردند و «اشتیاق خودجوش» برای اصلاحات سخن می‌گفتند؛ درحالی‌که جشن‌ها بیشتر باعث دلهره و هراس شده بودند: «منظره مشترک بسیاری از جشن‌ها زنان و مردانی بودند که در اتاق‌ها روبه‌روی هم نشسته بودند و زنان از خجالت صورت‌های خود را با دست یا با یقه کت‌هایشان می‌پوشاندند».8

 مراسم جشن کشف حجاب در کرمان با حضور جمعی از زنان مقامات و مردم محلی در اوایل دوره پهلوی
مراسم جشن کشف حجاب در کرمان با حضور جمعی از زنان مقامات و مردم محلی در اوایل دوره پهلوی
شماره آرشیو: 5499-1ع
 
در حقیقت یکسان‌سازی لباس مردم توسط رضاشاه بیش از آنکه تأثیرات عینی داشته باشد واجد جنبه‌های ظاهری و آثار روانی متنوعی بود که امنیت‌زدایی از مهم‌ترین این آثار روانی به‌شمار می‌آید. رضاشاه به پوشش زنان و روحانیان، که جزء فرهنگ ملی و دینی ایرانیان بود، توجهی نکرد و مبارزه‌ای غیرعقلانی را با سنت‌ها و نمادهای کهن ایران ترتیب داد. بدین ترتیب آن ساحت نمادینی که حکومت پهلوی اول در پی ترویج آن برآمده بود ناامنی و درنتیجه بیزاری از رژیم را عمیق‌تر کرد.9 کشف حجاب نمونه‌ای از کوشش‌های رضاشاه برای پاک‌سازی جامعه از اسلام و سنت‌های ریشه‌دار در ایران و پافشاری او برای براندازی اسلام در ایران برای بازآرایی ساحت نمادین جامعه با تجددی بود که با اسلام سازگاری نداشت و هراس را بر دل جامعه ایرانی می‌انداخت.10
 
فشرده سخن
کشف حجاب و لباس متحدالشکل، ابزاری برای دولت پهلوی بود تا ارزش‌ها و هنجارهای مورد نظرش را در سراسر کشور ترویج کند، اما در جهتِ مخالف، جامعه به‌مثابه هدفِ قانون‌گذاری‌های سیاسی، با این پدیده و رویه اجرای آن به مخالفت برخاست. کشف حجاب به تنهایی به‌عنوان یک پدیده نمی‌توانست صورت بگیرد. بررسی‌ها در بعد اجتماعی نشان‌دهنده شکست حکومت پهلوی اول از نیل به مقصودی دارد که برای پروژه کشف حجاب متصور شده بود. در اولین سطح، کشف حجاب امنیت‌زدایی از نهاد خانواده و تهدید آن را در پی داشت. جامعه ایران (زن و مرد) مهم‌ترین نهاد کشور خود یعنی خانواده را در معرض خطر می‌دیدند. ناامنی در جامعه ایران و تلاش‌های بی‌رحمانه حکومت برای کشف حجاب به محبوس شدن زنان در خانه منجر شد. در حقیقت نمود دیگر نبود امنیت در جامعه ایران را باید در رفتارهای پرخاشگرایانه حکومت و تمایل زنان به خارج نشدن از خانه دید. در سطح کلان‌تر کشف حجاب و اقدامات اجرایی برای آن به امنیت‌زدایی از ساحت نمادین جامعه منجر شد. به عبارتی دیگر آن جهان نمادینی که حکومت پهلوی از آن در جهت هم‌آمیختگی جامعه و دولت بهره می‌برد ناامن جلوه کرد و هم‌زمان به تنفر از حکومت عمق بخشید.

پی نوشت:
 
1. استفانی کرونین، شکل‌گیری ایران نوین: دولت و جامعه در دوران رضاشاه، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، جامی، 1382، ص 301.
2. رحیم روح‌بخش، «پیامدهای اقتصادی و اجتماعی کشف حجاب در دوره‌ی رضاشاه»، رشد آموزش تاریخ، ش 21 (1384)، ص 50.
3. رضا مختاری اصفهانی، خاطرات و اسناد عبدالحسین نوایی «نکته‌ها و ناگفته‌های عصر پهلوی»، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1394، صص 44-45.
4. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران: استمرار دیکتاتوری رضاشاه پهلوی، ج 6، تهران، نشر ناشر، 1362، صص 272-273.
5. استفانی کرونین، همان، صص 300-301.
6. پژوهش آکسفورد، تاریخ ایران، ویراسته تورج دریایی، ترجمه شهربانو صارمی، تهران، ققنوس، 1398، ص 409.
7. مجید استوار، انقلاب اسلامی و نبرد نمادها، تهران، نگاه معاصر، 1396، صص 140-141.
8. استفانی کرونین، همان، ص 300.
9. مایکل آکسورتی، امپراتوری اندیشه، ترجمه شهربانو صارمی، تهران، ققنوس، 1394، ص 275.
10. رضا ضیاء ابراهیمی، پیدایش ناسیونالیسم ایرانی: نژاد و سیاست بی‌جاسازی، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1396، صص 27-28.
 
  https://iichs.ir/vdcexf8z.jh8oni9bbj.html
iichs.ir/vdcexf8z.jh8oni9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما