نقش بریتانیا در کودتای 3 اسفند 1299، که زمینهساز سقوط سلسله قاجاریه و روی کار آمدن سلسله پهلوی و شخص رضاشاه و تحولات گسترده در ایران شد، بر هیچ کسی پوشیده نیست. بااینحال آنچه بدان کمتر پرداخته شده نقش اتحاد جماهیر شوروی در این حادثه تاریخی است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ یکی از مسائلی که ایران در چند قرن اخیر همواره با آن دست به گریبان بوده نقش پررنگ قدرتهای خارجی در شکلگیری تحولات داخلی آن است. درواقع تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در هر حادثه مهمی، نقش قدرتهای بینالمللی بیبدیل بوده است. یکی از این نقاط عطف که از قضا تأثیر بسیار مهمی در روند وقایع تاریخ معاصر ایران داشته کودتای 3 اسفند 1299 رضاخان است؛ کودتایی که زمینهساز سقوط سلسله قاجاریه و روی کار آمدن سلسله پهلوی و شخص رضاشاه و تحولات گسترده در ایران شد. در این رویداد، نقش دولت بریتانیا بر هیچ کسی پوشیده نیست. بااینحال آنچه بدان کمتر پرداخته شده نقش اتحاد جماهیر شوروی در این حادثه تاریخی مهم است. در واقع با توجه به نقشی که بریتانیا در حوادث منتهی به کودتای رضاخان داشته کمتر پژوهشی به رویکرد روسها و بهویژه دولت انقلابی بلشویکی مسکو و نقش آن در این حادثه مهم تاریخی توجه داشته است. بر این اساس تلاش خواهیم کرد در سطور زیر این رویداد مهم تاریخ معاصر ایران را از منظری دیگر ارزیابی و مواضع انقلابیون روسیه را در قبال آن کندوکاو کنیم.
رضاخان سردارسپه در سفارت شوروی
دولت انقلابی و سیاست صبر و انتظار
با روی کار آمدن دولت بلشویکی در روسیه که برآمده از انقلاب سال 1917م بود، این کشور درگیر مشکلات داخلی خود شد. در واقع رویدادهای پس از انقلاب در هر کشوری به طور طبیعی دولت حاکم را متوجه مسائل داخلی خود میسازد. این مسئله در مورد روسیه نیز مصداق داشت. این موضوع سبب شد قراردادهایی که پیش از این میان دولت انگلستان و روسیه در مورد ایران بسته شده بود ــ بهویژه قراردادهای 1907م و 1915م که در آنها، دو کشور یادشده ایران را به نوعی به مناطق نفوذ خود تقسیم کردند ــ از حیز انتفاع خارج شود. در همین ارتباط دولت انقلابی روسیه در مواضعی رسمی اعلام کرد که تمام قراردادهای استعماری خود با ایران را ملغی اعلام میکند. این کشور بهصراحت اعلام کرد که قصد دارد روابط دوستانه و مبتنی بر احترام متقابل را با دولت تهران در پیش گیرد. به عبارت صریحتر روسها که درگیر مسائل داخلی خود بودند، در قبال تحولات داخلی ایران به نوعی سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفته بودند، اما با توجه به نقشی که انگلیسیها در ایران ایفا میکردند بهالتبع نمیتوانستند به این سیاست خود ادامه دهند.1
روسها که از مقابله با رضاخان ناامید شدند، تلاش کردند اهداف خود را در ایران از طرق دیگری به پیش برند. به تعبیری، سیاست روسیه از این مقطع به بعد در قبال تحولات داخلی ایران و طرح کودتا دچار تغییر شد
تغییر سیاست روسها در ایران
انگلستان ابتدا تلاش کرد از طریق قرارداد 1919م زمام امور ایران را به صورت نوعی تحتالحمایگی در دست گیرد؛ موضوعی که بهشدت با مخالفت روسها روبهرو شد. در واقع روسها از این مقطع به بعد و بهویژه از اوایل سال 1299ش که اوضاع داخلی روسیه به صورت نسبی ثبات پیدا کرده بود در قبال مسائل ایران واکنش نشان دادند. بدین منظور در ماه مه سال 1920م نیروی دریایی ارتش سرخ وارد بندر انزلی شد و شمال ایران را تسخیر کرد. به دنبال آن و در خرداد همین سال، رهبران سوسیالیست نهضت جنگل جمهوری سوسیالیستی گیلان را با حمایت روسها برقرار کردند. مسکو که با لشکرکشی به نوعی موقعیت خود را در شمال ایران تثبیت کرده بود خروج خود را به نوعی منوط به خروج نیروهای انگلیسی از سراسر ایران کرد.2
نقش نظام بینالملل در شکست نهضت جنگل دوستی «خالهخرسه»گون شوروی با ایران
سناریوی دیگر
وقوع چنین رویدادهایی و مخالفت شدید داخلی به ملغی شدن قرارداد 1919 منتهی شد، اما این پایان کار نبود و لندن تصمیم گرفت به وسیله کودتا یک دولت مرکزی مقتدر را روی کار آورد تا ایران به دام کمونیسم نیفتد. بدین وسیله بنا شد تا با طراحی و اجرای یک کودتا، دولتی مقتدر در تهران بر سر کار بیاید. در این مقطع زمانی شخصی به نام تئودور روتشتین، نخستین وزیر مختار رسمی دولت اتحاد جماهیر شوروی، برای ممانعت و جلوگیری از عملی شدن سیاست بریتانیا در تهران تلاش کرد بین احمدشاه، حامیان او و مسکو ائتلافی هرچند پنهان ایجاد کند. برای این کار شخصی به نام بصیرالدوله هروی به نمایندگی از طرف احمدشاه انتخاب شد تا شاید بتواند در جلوگیری از کودتا اقدام نماید و به نوعی ضد آن عمل کند، اما این رویکرد روسها نیز افاقه نکرد و به دلایل متعدد طرح روتشتین نیز به شکست منتهی شد.3
احمدشاه قاجار سوار بر اتومبیل در راه سفر به اروپا
در درجه اول باید گفت که احمدشاه پادشاهی بسیار جوان بود که اصلا جرئت و جسارت این گونه فعالیتهای سیاسی را نداشت. در واقع او فاقد جسارات برای مقابله با شخص قلدر و قدرتطلبی همچون رضاخان بود و بهنوعی باید گفت روسها فرد چندان مناسبی را برای این کار پیدا نکرده بودند. مضاف بر این، احمدشاه خود تمایل چندانی به سلطنت نداشت. او خود در جایی گفته بود کلمفروشی در غرب را به پادشاهی بر ملت ایران ترجیح میدهد. در واقع از همین جمله پیداست که او سودای سیاست و قدرت را در سر نداشت و جایگاه خود را صرفا مدیون نسب شاهی خود میدید. به معنای دقیق کلمه، او آنقدر جاهطلب نبود که در پی حفظ سلطنت خاندان قاجار باشد و همین امر زمینه را برای تغییر شرایط فراهم کرد؛ بدینترتیب این سیاست روسها نیز به شکست منتهی شد و به نتیجهای نرسید. در واقع روسها که از مقابله با رضاخان ناامید شدند، تلاش کردند اهداف خود را در ایران از طرق دیگری به پیش برند. به تعبیری، سیاست روسیه از این مقطع به بعد در قبال تحولات داخلی ایران و طرح کودتا دچار تغییر شد.4
آیا احمدشاه در برابر رضاخان منفعل بود؟ شاهی که خود به تبعید رفت احمدشاه قاجار چگونه از سلطنت عزل شد؟
بهبود روابط لندن و مسکو
یکی از مسائلی که همواره در تاریخ معاصر ایران و بهویژه در دوران قاجار شاهد آن بودهایم توافق ابرقدرتها در مقاطع حساس و بر سر بزنگاههای تاریخ بوده است. این امر در مورد کودتای 3 اسفندماه سال 1299ش نیز مصداق پیدا میکند. درواقع لندن و مسکو که تا این مقطع بهشدت در قبال یکدیگر دچار سوء ظن و تردید بودند، بهتدریج تغییر موضوع دادند و از بدبینیشان نسبت به یکدیگر کاسته شد. به عبارت دیگر رقابت این دو قدرت جهانی در این بازه زمانی کمتر شده بود و دو طرف به صورت پنهانی مناسبات امنیتی و تجاری برقرار کرده بودند؛ درنتیجه ترس انگلستان از افتادن ایران به دام کمونیسم کمتر شد و از طرف دیگر روسها نیز که نگران سرکوب انقلابشان به وسیله انگلستان بودند، با ترس کمتری تحولات داخلی ایران را دنبال کردند و به نوعی همراه و همگام با کودتاچیان شدند. به معنای دقیق کلمه تغییر موضع مسکو در همراهی با کودتا و کودتاچیان توأم با پیمان مهم امنیتی تجاری لندن و مسکو برای توقف فعالیتهای توسعهطلبانه بلشویسم در منطقه و گسترش مناسبات تجاری دو طرف بود که از یک طرف برای لندن نوعی رهایی از کابوس توسعه کمونیسم و برای روسها نوعی نجات از بحرانهای اقتصادی ـ اجتماعی اجتنابناپذیر بود.5
نقش روتشتین در نزدیکی مواضع مسکو ـ لندن
در این میان از نقش روتشتین، وزیر مختار مسکو در ایران، نیز نباید غافل بود. باید این را یادآور شد که تجربه تقریبا سه دهه زندگی و فعالیت سیاسی مهم روتشتین در بریتانیا، از سال ۱۸۹۰ تا ۱۹۲۰ به عنوان یک یهودی فراری انقلابی و دوست نزدیک لنین، درک عمیق و جایگاه خاصی در موضوع روابط مسکو و لندن برای او ایجاد کرده بود. در واقع او در رفع سوءظن و سوء برداشتهای دو طرف نسبت به یکدیگر نقش تأثیرگذاری داشت. بدین ترتیب موانع خارجی برای کودتاچیان به کلی برطرف شد و زمینه برای کودتا فراهم شد.6
رضاخان سردارسپه در سفارت شوروی
تحولات پس از کودتا
سیدضیاءالدین طباطبائی، شخصیت سیاسی کودتا که همه او را عامل انگلستان در ایران میدانستند، پس از اجرای موفقیتآمیز کودتا در ایران، که به نوعی با تأیید دولت بلشویکی نیز همراه بود، قرارداد 1919م را ملغی اعلام کرد؛ مهمتر آنکه کودتاچیان بیدرنگ با اتحاد جماهیر شوروی پیمان مودت بستند و متعهد شدند که خاک ایران برای حمله به اتحاد جماهیر شوروی مورد استفاده قرار نگیرد؛ موضوعی که راه را برای تخلیه قوای ارتش سرخ از ایران هموار کرد و به این ترتیب فصل جدیدی از تاریخ معاصر ایران آغاز شد که در نهایت به سلطنت رضاشاه انجامید.7
در مجموع باید گفت که اتحاد جماهیر شوروی سیاست متغیر و متفاوتی را در قبال کودتای 3 اسفند سال 1299ش در پیش گرفت. به روایتی میتوان سیاست مسکو در قبال کودتای رضاخان را به دو دوره کلی تقسیم کرد: دوره اول حمایت از شوروشهای محلی همچون نهضت میرزا کوچکخان جنگلی را شامل میشود. اما پس از مدت کوتاهی حمایت از میرزا کوچکخان متوقف و مسیر دیگری برای جلوگیری از کودتا در پیش گرفته میشود. آنها تلاش کردند از طریق احمدشاه سدی در برابر کودتا بسازند؛ کوششی که به سرانجام نرسید و روتشتین مسئول انجام این عملیات در ایران، به دلیل ضعف شخصی و تعلل و ترس ذاتی احمدشاه، از انجام آن منصرف شد. درنتیجه در دوره دوم بهتدریج روتشتین و جانشین او، بوریس شومیاتسکی، نسبت به رضاشاه موضع مثبت و ملایمی اتخاذ کردند و توانستند مسکو را در جهت مماشات با لندن در حمایت از رضاشاه ترغیب کنند.
پی نوشت:
1. محمود طاهر احمدی، روابط ایران و شوروی در دوره رضاشاه، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1384، ص 11.
2. همان، ص 13.
3. جرج لنزوسکی، رقابت غرب و روسیه در ایران، ترجمه اسمائیل رایین، تهران، انتشارات جاویدان، ص 109.
4. فاطمه قاضیها، اسناد روابط ایران و شوروی از دوره ناصرالدینشاه تا پایان قاجاریه، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1380، ص 345.
5. جرج لنزوسکی، همان، ص 151. 6. تفرشی: کودتای رضاخان با نقشههای بریتانیا همراه بود/ زیباکلام: روح انگلیس از کودتا خبر نداشت، تاریخ ایرانی، 18 شهریور 1397؛ در: http://tarikhirani.ir/fa/news/6445
7. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری، محسن مدیرشانهچی، تهران، نشر مرکز، ص 106. https://iichs.ir/vdcg779q.ak9yq4prra.html