مخالفت آیت‌الله بروجردی با برنامه اصلاحات ارضی منوچهر اقبال؛

کاری نکنید تاج و تخت را ویران کنم!

روزی محمدرضا پهلوی قائم‌مقام و صدرالاشراف را نزد آیت‌الله بروجردی فرستاد. آنها نزد آقا، ضمن توضیح لوایح شش‌گانه، پیام محمدرضا پهلوی به آیت‌الله بروجردی را منتقل کردند و آقا در پاسخ فرمودند: به ایشان بگویید کاری نکنید که عصایم را بردارم و عمامه‌ام را بر سر بگذارم و تاج و تختت را ویران کنم
کاری نکنید تاج و تخت را ویران کنم!
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ یکی از موضوعات مهم تاریخ معاصر ایران مسئله اصلاحات ارضی است؛. خواسته‌ای اجتماعی که نخستین مجادلات برای تحقق آن به دوره مشروطیت باز می‌گردد. در دوره پهلوی دوم، دولت‌های مختلف البته با نظر مساعد شاه تلاش کردند چنین برنامه‌ای را به نام خود پی‌ریزی کنند. در دو برهه تاریخی و در دولت‌های منوچهر اقبال (1338ش) و علی امینی (1340ش) دو برنامه اصلاحات ارضی به تصویب رسید. در هر دو برهه زمانی روحانیت به‌عنوان نیرویی مخالف با این اصلاحات ظاهر شد. در این نوشتار تلاش شده است در قالب مطالعه موردی، چرایی مخالفت آیت‌الله بروجردی با اصلاحات ارضی کم‌دامنه دولت اقبال ــ نسبت به رویه‌ای که بعدا ارسنجانی در پیش گرفت ــ بررسی شود.
 
دولت اقبال و نخستین گامِ برنامه اصلاحات ارضی
با سقوط رضاخان و برآمدنِ محمدرضا پهلوی مشکلات سیاسی و اجتماعی پیچیده‌ای مجموعه ساختار سیاسی و اداری کشور را دربرگرفت. صرف نظر از اینکه نظریه رفرم و اصلاحات ارضی حاصل ذهن خلاق شاه جوان یا دکترین محتوم دموکرات‌های به‌قدرت‌رسیده در کاخ سفید بود، خود می‌توانست در آغاز، یک تحول و نوزایی مهم باشد. بستر‌سازی برای تحقق این برنامه ــ که به‌نوعی صحنه‌آرایی سیاسی شباهت می‌برد ــ به دولت منوچهر اقبال واگذار شد.
 
منوچهر اقبال و محمدرضا پهلوی
منوچهر اقبال و محمدرضا پهلوی
شماره آرشیو: 3250-4ع
 
بر این اساس، در حوالی سال 1338ش محمدرضا پهلوی به اقبال توصیه کرد که پیش‌نویس لایحه اصلاحات ارضی را برای ارائه به مجلس آماده کند. طبیعتا، مالکان با تصویب قانونی از این دست مخالف بودند، اما ازآنجاکه حکومت مجلس را در کنترل خود داشت، تنها راه نجات مالکان تجدید نظر در لایحه و اصلاح آن بود. سرانجام در اوایل سال 1339ش، نسخه اصلاح‌شده اصلاحات ارضی را وزیر کشاورزی وقت ــ جمشید آموزگار ــ به مجلس تقدیم کرد و از تصویب مجلس، که اکثر نمایندگان آن از مالکان بودند، گذشت.1
 
با تصویب قانون اصلاحات ارضی، دولت‌ها و جراید غربی شروع به هیاهو کردند و این اقدام را ستودند؛ به‌گونه‌ای که خبرگزاری «یونایتدپرس» دراین‌باره گزارش داد که «دولت ایران اساسی‌ترین قدم را برای جلوگیری از شورش داخلی و به منظور مباره با کمونیسم در این کشور برداشت؛ بدین‌معنی که قانون انقلابی اصلاحات ارضی را از قوه به فعل درآورد».2
 
شاه نیز در اظهارات و سخنرانی‌های خود این عمل را نخستین گام در مسیر اجرای اصلاحات در ایران خواند و به‌طور مشخص در سخنرانی افتتاحیه بیستمین دوره مجلس شورای ملی در 2 اسفند 1339ش ابراز کرد: تلاش‌ها در زمینه اصلاحات ارضی به ثمر خواهد رسید. اما مسئله اصلاحات ارضی با موضع‌گیری‌های مختلفی از سوی نیروهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی روبه‌رو شد.3 در این میان مهم‌ترین موضع‌گیری نسبت به اصلاحات ارضی در دوره نخست‌ویزی اقبال متعلق به نیروهای مذهبی و به‌طور مشخص آیت‌الله بروجردی ــ به مثابه مرجعیت بزرگ شیعه ــ بود.
 
آیت‌الله بروجردی و مخالفت با طرح اصلاحات ارضی
اگرچه گفته می‌شود موضع آیت‌الله بروجردی در مورد رخدادهای سیاسی مهمی که در زمانه ایشان اتفاق افتاد، تقریبا یک موضع بی‌طرفانه و دوری از مداخله بوده است، شواهد و مستندات تاریخی نشان می‌دهد که ایشان درباره اصلاحات ارضی سکوت نکرده و از همان آغاز مخالفت خود را آشکارا ابراز کرده‌اند. عبدالعلی باقی دراین‌باره نوشته است: هم‌زمان با تصمیم شاه برای اجرای اصلاحات ارضی، برخی از اشخاص و علما جلسه‌ای تشکیل دادند و برای کسب تکلیف در این زمینه به دیدار آیت‌الله بروجردی شتافتند و نظر ایشان را جویا شدند. ایشان در این جلسه اظهار کردند: «خیلی اصلاحات هست که توی مملکت باید صورت بگیرد. اول باید از آنجا شروع کنیم! فقط اصلاحات ارضی نیست؛ خیلی مسائل هست. باید از قانون اساسی مملکت شروع کنیم. آن کسی که می‌خواهد اصلاحات ارضی بکند، چه کسی است؟ گفتند: محمدرضا پهلوی! فرمودند: "این آدم، خودش پایه‌هایش سست است، برای اینکه مردم او را نیاورده‌اند، او را تحمیل کرده‌اند و کسی که حکومتش تحمیلی باشد، نمی‌تواند برای این مملکت کار مثبت انجام دهد"».4
 
پس از این مخالفت آشکار آیت‌الله بروجردی با برنامه اصلاحات ارضی، وی در اقدامی دیگر برای نشان دادن
مخالفت خود، محمدرضا پهلوی را به قیام و خارج شدن از ایران تهدید کرد. بنا بر گزارش منابع تاریخی «روزی محمدرضا پهلوی قائم‌مقام و صدرالاشراف را نزد آیت‌الله بروجردی فرستاد. آنها نزد آقا آمدند، ضمن توضیح لوایح شش‌گانه از قول محمدرضا پهلوی به آیت‌الله بروجردی گفتند: "دخالت در این امور در شأن شما نیست، بهتر است در این ماجرا وارد نشوید. آقای بروجردی در پاسخ فرمودند: به ایشان بگویید کاری نکنید که عصایم را بردارم و عمامه‌ام را بر سر بگذارم و تاج و تختت را ویران کنم"».5 همچنین وقتی آیت‌الله بروجردی باخبر شد که محمدرضا پهلوی می‌خواهد اصلاحات ارضی را اجرا کند، فرمود: «اگر اینها می‌خواهند این کار را انجام بدهند، گذرنامه مرا آماده کنند تا من از این کشور بروم».6
 
زنده‌یاد آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی در صحن مطهر حضرت معصومه(س)
زنده‌یاد آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی در صحن مطهر حضرت معصومه(س)
 
برنامه اصلاحات ارضی صرف نظر از دامنه و وسعت آن در دوره نخست‌وزیری اقبال، مؤید تصویب قانونی بود که با مبانی نظری و اعتقادی مذهب شیعه مخالفت اصولی داشت. در حقیقت، مخالفت علما و آیت‌الله بروجردی با اصلاحات ارضی به دلیل «تعارض آن با یکی از باب‌های مهم علم فقه به نام "شبهه محصوره و شبهه غیرمحصوره" بوده است؛ زیرا معلوم نبود که کدام یکی از زمین‌ها واقعا غاصبانه بوده است و کدام‌یک غاصبانه نبوده است، در این صورت باید دست نگه داشت و اجتناب کرد، مبادا به اشکال شرعی برخورد کند. وظیفه افراد در شبهه محصوره اجتناب و دوری است در‌حالی‌که در شبهه غیرمحصوره اجتناب لازم نیست».7
 
مکاتبات آیت‌الله بروجردی با نمایندگان مجلس و علمای برجسته در این دوره، علت اصلی مخالفت ایشان ــ به عنوان رهبر دینی و معنوی جامعه ــ با لایحه اصلاحات ارضی را آشکارا نشان می‌دهد؛ برای نمونه در نامه ایشان به رئیس مجلس شورای ملی (سردار فاخر حکمت) چنین آمده است: «... از نمایندگان مسلمان باعث تعجب است که ... لایحه خلاف اسلامی را طرح کرده و درصدد تصویب آن هستند. این لایحه خلاف اسلام و شریعت است. من تا زنده هستم، نخواهم گذاشت چنین خلافی در این مملکت اجرا شود».8
 
اهمیت موافقت و مخالفت آیت‌الله بروجردی به‌قدری بود که محمدرضا پهلوی نمی‌توانست آن را نادیده بگیرد؛ به همین سبب نیز کشمکش‌های بسیاری بین آیت‌الله بروجردی و شاه پدید آمد و پاسخ شاه به مخالفت‌های آیت‌الله هرگز نتوانست دیدگاه ایشان را نسبت به اجرای این برنامه تغییر دهد؛ تا جایی که مخالفت آیت‌الله بروجردی با اصلاحات ارضی باعث شد این برنامه به قول نیکی کدی به یک کاغذپاره تبدیل شود.9 در هر صورت، در دوران زعامت آیت‌الله بروجردی، دولت پهلوی نتوانست در فضایی عاری از مخالفت و نگرانی، برنامه اصلاحات ارضی مورد نظر خویش را اجرا کند، اما پس از رحلت آیت‌الله بروجردی، محمدرضا پهلوی اصلاحات ارضی را آغاز کرد و در مورد سابقه این امر در جایی نوشت: «این برنامه را سال‌ها پیش می‌خواستم انجام دهم، ولی یک مقام غیرمسئول که اطلاعی از ترقیات دنیا نداشت سد راه بود».10 آنچه می‌توان از این سخن محمدرضا پهلوی دریافت این است که مقصود وی از یک مقام غیرمسئول آیت‌الله بروجردی بوده است.
 
فرجام سخن
لایحه اصلاحات ارضی مصوب اسفند 1338ش در مجلس شورای ملی و اردیبهشت 1339ش در مجلس سنا، که در آن زمان همواره جنجال‌برانگیزترین بحث مطرح‌شده در فضای اجتماعی ایران به‌شمار می‌آمد، به یک‌باره جنبه اجرایی به خود گرفت. هم‌زمان با تلاش دولت اقبال برای اجرای برنامه یادشده، آیت‌الله بروجردی آن را اقدامی علیه موازین شرع اسلام دانستند و به مخالفت با آن برخاستند. نکته شایان تأمل آن است که اگرچه برنامه اصلاحات ارضی مطرح‌شده توسط دولت اقبال طرح گسترده و عظیمی در جهت تغییر مناسبات ارضی در کشور به‌شمار نمی‌آمد، اما ازآنجاکه این طرح اساسا با اصول فقه شیعی در تضاد بود آیت‌الله بروجردی کوشیدند از برداشتن هرگونه قدمی در مسیر تحقق آن ممانعت کنند و در این مخالفت تا بدانجا پافشاری کردند که دولت ناچار شد تا زمان رحلت ایشان این برنامه را مسکوت گذارد.

پی نوشت:
 
1. اریک ج هوگلاند، زمین و انقلاب در ایران (1340-1360)، ترجمه فیروز مهاجر، تهران، نشر شیرازه، 1381، صص 93-94.
2. حمید روحانی، بررسی و تحلیل از نهض امام خمینی(ره)، تهران، انتشارات راه امام، 1360، ص 126.
3. آن کاترین سواین فورد لمبتون، اصلاحات ارضی در ایران (1345-1340)، ترجمه مهدی اسحاقیان، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، 1394، صص 68-69.
4. مجله یاد، مصاحبه با حاج آقا مروارید، سال دوم، ش 7 (1366)، ص 41.
5. شکوه فقاهت، یادنامه حضرت آیت‌الله حاج آقا حسین بروجردی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، ص 58.
6. همان‌جا.
7. یحیی فوزی، رهبران مذهبی و مدرنیزاسیون در ایران دوره پهلوی دوم، مجموعه مقالات اعضای هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، ج 1، 1380، ص 58.
8. چشم و چراغ مرجعیت، مصاحبه یا آیت‌الله سلطانی طباطبائی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، ص 32.
9. نیکی کدی، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر علم، 1386، ص 293.
10. غلامرضا کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزه علمیه قم)، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 202.
  https://iichs.ir/vdcaymnu.49n6o15kk4.html
iichs.ir/vdcaymnu.49n6o15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما