چه در زمانی که محمدرضا پهلوی نظام دو حزبی را برای مشروعیت بخشیدن به خود مطرح کرد و چه زمانی که نظام تکحزبی جانشین آن شد، در هر دو برهه زمانی، این عضو حزب توده نقش ویژهای داشت
پایگاه اطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ محمد باهری در سال 1302 در شهر شیراز به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر به پایان رساند. پس از دریافت دیپلم جهت ادامه تحصیل به تهران رفت؛ در تهران به دانشکده حقوق رفت و در رشته حقوق قضایی با درجه لیسانس فارغالتحصیل شد. باهری پس از فراغت از تحصیل، کار خود را در شیراز با وکالت دادگستری آغاز کرد، ولی بیشتر وقت او صرف فعالیتهای سیاسی میشد و گرایش به جریان چپ داشت. بنا بر گرایش سیاسی، در آن تاریخ به جرگه اعضای فعال حزب توده پیوست. در سال 1327 پس از تیراندازی به شاه و غیرقانونی شدن حزب توده، باهری به اروپا رفت و تحصیلات خود را در پاریس ادامه داد. او از دانشگاه پاریس دکترای دولتی با تخصص حقوق جزا دریافت کرد. در مدت اقامت باهری در اروپا موجباتی فراهم شد تا دولت ایران از فعالیتهای سابق وی در حزب توده صرف نظر و از او در مشاغل دولتی استفاده کند.1
در اندیشه چپگرایی
باهری پس از شهریور 1320 با سخنرانی در یک میتینگ انتخاباتی وارد سیاست شد. در جمعیتی به نام «جمعیت آزادگان»، که بهاءالدین پازارگاد رهبر آن بود، عضو شد و پس از آن همراه جناح چپِ جمعیت یادشده به حزب توده پیوست. در سالهای 1325 و 1326، اعضای حزب توده شیراز تحت تعقیب قرار گرفتند. باهری نیز بنا به برخی گزارشها، پولهای صندوق حزب توده را برداشت و با پنهان شدن در داخل کامیونی که زغال به تهران حمل میکرد به تهران فرار کرد، از آنجا نیز به فرانسه رفت و به تحصیل مشغول شد. وی در فرانسه نیز با حزب کمونیست آن کشور تماس برقرار کرد. باهری به همین مناسبت پروندهای در سپاه پنجم شیراز داشت که به دلیل فرار وی از شیراز، این پرونده همچنان مفتوح مانده بود و زمانی که وی به دربار پهلوی پیوست، این پرونده با نفوذ دربار مختومه اعلام شد. باهری همچنین مدیریت روزنامه «اقیانوس» را که زمانی ارگان حزب توده شیراز بود، برعهده داشت.2
از استاد دانشگاهی تا وزارت دادگستری
محمد باهری پس از اتمام تحصیلات و بازگشت به ایران، در سال 1337 استاد حقوق جزا در دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. چون از جوانی برای مداخله در امور سیاسیِ کشور سری پرشور داشت، توسط دوستان شیرازی با امیراسدالله عَلَم آشنایی و دوستی پیدا کرد. در سال 1341، عَلَم بهجای امینی به نخستوزیری رسید. او در نخستین انتصابات خویش، دکتر باهری را به معاونت نخستوزیری منصوب و در ادامه برای تصدی مقامِ وزارت دادگستری پیشنهاد کرد. این پیشنهاد را محمدرضا پهلوی نیز پذیرفت و این گونه بود که او به مقام وزیر دادگستری رسید. باهری در اصلاحات اجتماعی شاه دخیل بود و تلاش کرد در دوره وزارت خود، لوایح متعددی را تصویب کند. از میان این لوایح میتوان به قانون خانههای اصناف، کارآموزی لیسانسههای قضایی و متقاضیان استخدام در وزارت دادگستری، تشکیل کمیسیونهای مشورتی حقوق و دادن فوقالعاده به قضات دادگستری اشاره کرد که همه آنها بین سالهای 1341-1342 ارائه و مصوب شدند.3
خدمت باهری به شاه و شخص عَلَم به گونهای بود که حتی با وجود ابراز مخالفت با قانون کاپیتولاسیون باز هم نتوانست مانع از تصویب آن شود. او که در آن زمان وزیر دادگستری بود، گفته است که بهشدت با طرح لایحه کاپیتولاسیون به مخالفت برخاست و مفاد آن را مخالف قانون اساسی دانست، اما عَلَم چند روز پیش از پایان یافتن دوران صدارتش، لایحهای در باب مصونیت حقوقی آمریکاییها در ایران به مجلس فرستاد درحالیکه امضای باهری را نداشت. به گفته باهری، عَلَم، مرشد سیاسیاش، ازاینرو به این اقدام آشکارا غیرقانونی دست زد که «شاه را بسیار دوست میداشت و میخواست در این ننگ، شریک شاه باشد. این شاه بود که میخواست لایحه حتما به تصویب برسد».4 سرانجام عَلَم در روز شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ استعفا کرد و در پی آن، باهری نیز کنار گذاشته شد.
عَلَم در 1345 بهجای قدس نخعی، وزیر دربار شد و سازمانی جدید برای دربار پیاده کرد. از جمله برای وزیر دربار پنج معاون در نظر گرفت. در این سازمان، باهری معاون کل و قائممقام شد. تدریجا باهری پس از کنار رفتن از وزارت دادگستری چند سالی را دور از کارهای سیاسی گذرانید، اما همواره در اندیشه پاسداری از نظام پهلوی بود؛ بنابراین ارتباط وی همهروزه با عَلَم، که ریاست دانشگاه شیراز را داشت، بیشتر میشد تا اینکه در سال 1345، عَلَم بهجای قدس نخعی، وزیر دربار شد
در مقام پاسداری از نظام شاه
عمده فعالیتهای باهری در عرصه سیاستِ ایران با پاسداری از نظام شاهنشاهی پیوند خورده بود. چه در زمانی که محمدرضا پهلوی نظام دو حزبی را برای مشروعیت بخشیدن به خود مطرح کرد و چه زمانی که نظام تکحزبی جانشین آن شد؛ در هر دو برهه زمانی باهری نقش ویژهای داشت. در اردیبهشت سال 1336، که عَلَم جهت اجرای فرمان محمدرضا پهلوی مبنی بر برپایی نظام دو حزبی، حزب مردم را تأسیس کرد، محمد باهری یکی از مهمترین بنیانگذاران و رهبران این حزب بود. این حزب، به عنوان یک حزب دولتی، حافظ منافع محمدرضا پهلوی بود و جنبههای شخصی آن نیز منتسب به عَلَم بود و باهری به منظور تأمین منافع شاه و عَلَم به فعالیت در آن مشغول شد.5
باهری پس از کنار رفتن از وزارت دادگستری چند سالی را دور از کارهای سیاسی گذرانید، اما همواره در اندیشه پاسداری از نظام پهلوی بود؛ بنابراین ارتباط وی همهروزه با عَلَم، که ریاست دانشگاه شیراز را داشت، بیشتر میشد تا اینکه در سال 1345، عَلَم بهجای قدس نخعی، وزیر دربار شد.
کنفرانس مربوط به امور آموزشی با حضور محمدرضا پهلوی و امیرعباس هویدا نخستوزیر و عدهای از مقامات کشوری. در تصویر محمدرضا باهری نیز دیده میشود
شماره آرشیو: 123756-275م
علم پس از رسیدن به مقام وزارت دربار، سازمانی جدید برای دربار پیریزی کرد؛ از جمله برای وزیر دربار پنج معاون در نظر گرفت. در این سازمان، باهری معاون کل و قائممقام شد. پس از آن برای اینکه دربار در امر دانشگاهها و دانشجویان نظارت داشته باشد، در دربار سازمانی به ظاهر برای فعالیتهای علمی و تحقیقی پدید آمد، ولی در حقیقت وسیلهای برای اعمال نفوذ در دانشگاهها و تجهیزِ گروهی اهل فکر یا اندیشمند برای برخی هدفهای خاص بود. باهری در این کار رهبری و زعامت داشت. رابطه عَلَم و باهری بهگونهای بود که در سفرهای عَلَم به خارج از کشور، او این وزارتخانه را سرپرستی میکرد. در سال 1354 که نظام تکحزبی در کشور برقرار شد و حزب رستاخیز به جای احزاب دیگر بنیان گرفت، محمد باهری کارگردان و مهره اساسی این حزب شد و سرانجام در سال 1356 در حکومت آموزگار، به مقام دبیرکلی آن دست یافت.6
باهری در سال 1356 و هنگامی که دبیرکل حزب رستاخیز بود، تلاش کرد با بازنمایی حزب به عنوان مدافع معترضانِ کمبود مسکن و افزایش تورم، مشروعیت آن را افزایش دهد، اما همین مقدار را هم شاه نپسندید. ماجرا از این قرار بود که محمد باهری در چند سخنرانی، موضع مستقل حزب رستاخیز را در زمینههای تورم و مسکن بیان کرد، اما نتیجه این کار برکناری او از دبیرکلی حزب با حکم محمدرضا پهلوی بود.7
اسدالله علم، وزیر دربار، محمد معتضد باهری معاون وی و نصرتالله معینیان، رئیس کمیسیون شاهنشاهی، هنگام شرکت در دومین کنگره حزب رستاخیز
شماره آرشیو: 436-115ز
باهری؛ زیرِ آوار کمونیسم
آنچه درباره محمد باهری در منابع متعدد آمده درکل، سرسپردگی به عَلَم و شاه است. ریشه این سرسپردگی در فعالیتهای گذشته او بود که شرح آن میتواند بازگوکننده دلیلِ انفعال برخی از دولتمردان در مقابل محمدرضا پهلوی نیز باشد. حقیقت این است که در سیستم حکمرانی محمدرضا پهلوی، نظارت گستردهای بر همه امور وجود داشت که به سوءظن در عرصه سیاست ایران دامن میزد؛ برای نمونه در سال 1355 هشت نفر از دوازده نفر از مدیران وزارت کشور، از جمله محمد باهری، افرادی بودند که در دهه قبل، هنگام تحصیل در خارج، در انجمن دانشجویان ایرانی مخالف رژیم عضویت داشتند. این امر باعث شده بود در عمل قدرت کارگزاری این افراد در مقابل شاه از بین برود؛ چرا که ساواک بهراحتی میتوانست آنان را با توجه به سابقه گذشته از صحنه سیاست ایران حذف کند. باهری نمونه کامل چنین افرادی بود که در دوران دانشجویی مدت کوتاهی عضو حزب توده بود و سپس از آن کناره گرفت. حتی در سال 1355 این سوءظن درباره او مطرح بود که سعی میکند حزب رستاخیز را در قالب حزب توده سازمان دهد.8
ماجرا از آن قرار است که با حمایتهای آمریکا در دهه 1340، گرایش محمدرضا پهلوی به حکومت فردی و خودکامگی افزایش یافت. شخصیتهای سنتی، که تا حدودی جرئت گفتن حقایق ناخوشایند را به او داشتند، بهتدریج از صحنه سیاست طرد شدند. به موازات آن طبقه جدیدی از افراد تکنوکراتِ تحصیلکرده آمریکا و اعضای سابق حزب توده روی کار آمدند که اغلب فاقد بینش سیاسی و محبوبیت در میان مردم بودند.
شماره آرشیو: 123716-275م
دیدار با سرنوشت
هنگامی که عَلَم در سال 1356 از دنیا رفت، عملا باهری و همراهان او حامی همیشگی خود را از دست دادند. باهری یک بار دیگر نیز همزمان با اوجگیری نهضت اسلامی مردمِ ایران به رهبری امام خمینی و فروپاشی و سقوط دولتها، در کابینه شریفامامی به وزارت دادگستری رسید. فرمان وزارت وی در 5 شهریور 1357 به امضای شاه رسید، ولی سیل اعتراضها و تظاهرات مردم مسلمان ایران اجازه استمرار این دولت را نداد و باهری نیز حدود دو ماه بعد برکنار شد. او مانند بسیاری از عوامل رژیم پهلوی، که وقتی خود را در آستانه یک انقلاب همهجانبه اسلامی دیدند فرار را بر قرار ترجیح دادند، از کشور خارج شد و از کانادا اجازه اقامت گرفت؛ بنابراین در آذرماه سال 1357 ابتدا به لندن و از آنجا به کانادا رفت. در سالهای پس از انقلاب اسلامی، باهری دیگر توجهی را به خود جلب نکرد و در سال 1386، در انزوا از دنیا رفت.9 https://iichs.ir/vdcbw0b5.rhb8spiuur.html