نهادهای نظارتی در ایران در طول سالهای 1927 تا 1941 هیچگونه نظارتی بر درآمدهای نفتی نداشتند و همه امور در دستان رضاخان بود. همین مسئله نیز سبب اختلاف رضاخان با میلسپو بود.
حکومت پهلوی اول از برخی جهات با حکومتهای پیشین در ایران متفاوت بود. از جمله آنکه در این دوره ارتش ایران مدرنتر شد و دستگاه بوروکراسی ایران نیز شکلی جدید به خود گرفت؛ همچنان که استبداد شکلی عنان گسیختهتر و مجهزتر به خود گرفت. اگرچه در نوسازی این دوره و تحکیم قدرت رضاشاه عوامل زیادی نقش آفرین بودند و از آن جمله نمی توان نقش نیروهای خارجی و به طور خاص انگلستان را نادیده گرفت، اما سوال این پژوهش آن است که عمده منابع مالی این تحکیم قدرت رضاشاه چگونه تامین شد؟ به طور خاص در پی آن هستیم تا ببینیم نفت در نوسازی این دوره و تحکیم قدرت رضاشاه به چه میزان اثرگذار بود؟ به نظر می رسد در صعود برق آسای رضاخان از گمنامی به قدرت، عوامل متعددی نقش داشتند که یکی از این عوامل پیدایش نفت و عایدات نفتی در معادلات سیاسی ایران بود.
نقش نفت در قدرت گیری رضاخان
در دوره قدرت گیری رضاخان اوضاع ایران بسیار آشفته بود و از آذربایجان تا سیستان مدعیان متعددی در تلاش برای قدرت گیری بودند، طوری که دولت مرکزی به جز پایتخت در سایر نقاط موجودیت نداشت. از منظر بریتانیا و سرپرسی لورین (وزیر مختار انگلستان در ایران) سیاستهای قدیم این کشور (در تقویت نظام ملوک الطوایفی) شکست خورده بود و به سبب گرفتاریهای بعد از جنگ اول جهانی برای انگلیس، لورین معتقد بود: سیاست حمایت از رضاخان و شکل دهی به یک دولت قوی مرکزی در ایران به بهترین نحو می تواند منافع نفتی انگلستان را تامین نماید. اما در کلیت امر از منظر بریتانیا، بلشویکها بیش از آنکه امتیاز نفتی اکتساب شده بریتانیا در ایران را تهدید کنند، تهدیدشان متوجه امپراتوری انگلستان در هندوستان بود.1
در همین راستا با کودتای 1299 و با موفقیتهای رضاخان در اجرای برنامه های انگلستان، این کشور نیز حمایتهای خود را (فارق از همه مخالفتها و بازیهای سیاسی) بیشتر می کرد و راه قدرت گیری رضاخان را هموارتر می نمود. برای نمونه انگلیسیها در سقوط بسیاری از دولتهای مخالف رضاخان نقش اساسی داشتند. این مسئله در سقوط دولت قوام از اهمیت اساسی برخوردار بود؛ چرا که این کشور بخش مهمی از درآمدهای معوقه ایران از محل عایدات نفتی را که از سال 1915 تا آن زمان پرداخت نشده بود پرداخت کرد. به واقع دولت بریتانیا با پرداخت معوقات نفتی ایران که تا آن مقطع از پرداخت آنها طفره رفته بود، مستقیماً از رضاخان حمایت می کرد. برای نمونه در اواخر سال 1300، بریتانیا مبلغ 120 هزار پوند از طلب ایران از محل فروش نفت را پرداخت نمود و به علاوه مقرر شد مبلغ 880 هزار پوند دیگر در اواخر سال 1301 پرداخت شود. با همین مبلغ پرداختی بود که بسیاری از مخارج وزارت جنگ سردار سپه تامین شد. علاوه براین، با این پولها بود که در اواخر سال 1300، رضاخان کشور را به پنج منطقه نظامی تقسیم کرد و مقرر شد در هر یک از این مناطق 15 هزار سرباز مستقر شود.
انگلیسیها، رضاخان را در درجه اول مجری بخش نظامی قرارداد 1919 می دانستند و در تلاش بودند با قدرت گیری او یک دولت نظامی وابسته، وظیفه مقابله با بلشویکها و منافع نفتی آنها را بر عهده گیرد. در این بستر بود که مقدمات خلع دولت قاجار در سال 1304 و تاجگذاری ناپلئونوار رضاخان در حالی که لباس نظامی بر تن داشت در اردیبهشت 1305 فراهم گردید.2
نفت و ساختار قدرت رضاخان
بعد از انجام موفقیت آمیز کودتا و بعدها در دوره سلطنت رضاخان، پی ریزی حکومتی در دستور کار قرار گرفت که بر دو ستون ارتش نوین و بوروکراسی گسترده دولتی استوار بود. با این سیاست بود که در دوران حکومت رضاخان، ارتش ده برابر و بوروکراسی هجده برابر رشد کرد و به تبع آن بودجه دولتی از 245 میلیون ریال به بیش از 4.3 میلیارد ریال در سال 1320 رسید.3 تعداد نفرات نیروی نظامی ایران نیز با عناوین مختلف از 22 هزار به 170هزار نفر در سال 1320 افزایش یافت.4 در بعد اداری نیز بیش از نود هزار کارمند حکومتی تمام وقت در نه وزارتخانه به کار گرفته شد. اما در کلیت امر نظامیان بر نهادهای غیرنظامی برتری داشتند. علاوه بر این حتی در ایالتهایی که مقامات کشوری حضور داشتند عملاً زیر نفوذ مقامات ارتش خدمت می کردند.5 همین مسئله علت اصلی قدرت گیری روزافزون رضاخان و ارتش در جامعه ایران بود.
این دوره، دوره ای است که نفت و درآمدهای نفتی در سیستم شکل گرفته نقش ویژه داشت. درآمدهای نفتی در دوره رضاخان نسبت به دوره قبل بسیار افزایش یافت. طوری که این درآمدها به صورت مستقیم و غیرمستقیم بزرگترین رقم درآمد دولت را تشکیل میداد و یک سوم کل هزینههای دولتی را تامین میکرد.6 ورود درآمدهای نفتی به اقتصاد ایران اگرچه در ابتدا بسیار اندک بود و با وجود اینکه در دوره رضاخان در بودجه سراسری جایگاهی برایش تعریف نشده بود، اما رضاخان را به قدرتی مستقل از سایر نهادها و به طور کلی جامعه تبدیل کرد و نظامیان تحت امر او را قدرتی افزون بخشید. این مقطع همان زمانی بود که شرکت ایران و انگلیس پنجمین تولیدکننده نفت جهان بود.7
در این بستر رضاخان به نفت و درآمدهای نفتی نگاه ویژه ای داشت و معتقد بود به سبب تلاشهای او این درآمدها تحقق یافته است. به بیان دیگر رضاخان خود را سهامدار و صاحب نفت می دانست. چراکه او نقش ویژه ای در فشار به خوانین بختیاری و به ویژه شیخ خزعل در واگذاری سهامهای نفتی به دولت مرکزی داشت.8 بعدها نیز با پاره کردن قرارداد دارسی اعتقاد داشت گام موثری در تحقق حقوق نفتی ایران برداشته است. با این دید بود که پس از الغای امتیازنامه دارسی، جشنها و چراغانیهای سازمان یافته بسیاری در تهران و شهرستانها برپا شد و رضاخان بعد از بهره برداری سیاسی از اقدام قهرمانه خود، بلافاصله تلاش برای خاتمه منازعه با انگلستان را آغاز و قراردادی را منعقد کرد که منتقدان بسیاری داشت.9
نفت و ارتش نوین رضاخان
در رابطه با نقش نفت در توسعه ارتش نوین رضاخان و در کلیت امر در رابطه با نقش نفت در تثبیت قدرت پهلوی اول باید به این نکته اشاره شود که کل عایدات نفتی صرف ارتش جدید و انباشت ثروت شخصی رضاخان شد؛ چراکه او خود را مدیون ارتش و نیروهای نظامی نوین می دانست و بعد از سلطنت نیز توجه بسیار ویژه ای به تجهیز و نوسازی این نهاد حیاتی قدرت خود داشت.10 ارتش نوین رضاخان در ابتدای امر تناسب چندانی با وضعیت مالی ایران بحران زده نداشت و در سال 1300 کلیه ارکان آن از مشکلات مالی رنج می برند. اهمیت این مسئله به حدی بود که رضاخان در سال 1300 برای تامین بودجه ارتش و وزارت جنگ از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد و حتی تهدید قوام السلطنه و شخص احمد شاه و حمله به آنها را نیز در دستور کار داشت.11 در این مقطع بود که افزایش داراییهای نفتی قواعد بازی را تغییر داد؛ چرا که به مرور حق الامتیاز نفت ایران از حدود یک میلیون پوند در ابتدای این دوره به حدود چهار میلیون پوند در اواخر این دوره رسید. این افزایش درآمد نفتی سبب شد نفت به یکی از منابع اصلی تامین طرحهای عظیم به ویژه توسعه و نوسازی ارتش، وزارتخانه ها، کارخانه های صنعتی و موسسات آموزشی نوین وابسته به ارتش تبدیل شود.12
بعد از انجام موفقیت آمیز کودتا و بعدها در دوره سلطنت رضاخان، پی ریزی حکومتی در دستور کار قرار گرفت که بر دو ستون ارتش نوین و بوروکراسی گسترده دولتی استوار بود. با این سیاست بود که در دوران حکومت رضاخان، ارتش ده برابر و بوروکراسی هجده برابر رشد کرد و به تبع آن بودجه دولتی از 245 میلیون ریال به بیش از 4.3 میلیارد ریال در سال 1320 رسید.
در این میان تشکیل ارتش جدید برای ایران بسیار گران تمام شد؛ چرا که هزینه ارتش حداقل معادل سی درصد کل درآمدهای کشور بود و حتی در بسیاری از موارد از ذخایر کشور نیز برای خرید تسلیحات استفاده می شد. علاوه بر این هزینه تاسیس کارخانجات اسلحه سازی و ساختمان باشگاه افسران در تهران و سایر شهرستانها و ساختمانهای پادگانها هزینه بسیار زیادی در پی داشت. مسئله مهم دیگر این بود که نهادهای نظارتی در ایران در طول سالهای 1927 تا 1941 هیچگونه نظارتی بر درآمدهای نفتی نداشتند و همه امور در دستان رضاخان بود. همین مسئله نیز سبب اختلاف رضاخان با میلسپو بود. به علاوه درآمدهای نفتی جایگاهی در بودجه کشور نداشت و این درآمدها در حسابهای ارزی شخص رضاخان در لندن نگهداری می شد. به سبب مال اندوزیهای رضاخان بود که مجلس ایران پس از سرنگونی رضاخان (1320) تصویب قانونی جهت نظارت بر حق الامتیاز شرکت نفت ایران و انگلیس تحت نظر وزارت مالیه را در دستور کار قرار داد.13 دولت انگلستان نیز اعلام کرد ایرانیها می توانند به سپردههای استرلینگ خود در لندن دسترسی داشته باشند. البته تنها تبعه ایرانی که مبالغ هنگفتی به لیره استرلینگ در لندن داشت همان رضاخان بود. هدف از اعلان این خبر نیز جلب اطمینان و ترغیب او به همکاری با انگلیس بود.
شواهد مستندی وجود دارد که نشان می دهد از 155 میلیون دلاری که بابت حق الامتیاز نفت به دولت ایران پرداخت شده، 100 میلیون دلار آن به حساب شخصی رضاخان واریز شده14و علی رغم سندسازی صورت گرفته مبلغ واقعی هزینه شده در ارتش بسیار کمتر بوده طوری که امروز مشخص شده واردات تسلیحات با مبالغ هزینه شده همخوانی نداشته است. با این حال پایان فاجعه باری در انتظار ارتش نوین و شخص رضاخان بود؛ اگرچه همه آنچه شکل گرفته بود و همه یکه تازی و قلدرمآبیهایی که رضاخان در دستور کار داشت عمدتا با ثروت نفتی میسر شده بود.
رضاشاه و محمدرضا پهلوی به اتفاق عده ای از امرای ارتش در یک بازدید
شماره آرشیو: 4831-1ع
پی نوشت:
1. خاطرات سری آیرونساید، تهران، نشر موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، 1373، ص 166.
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم، 1378، ص 150.
3. یرواند آبراهامیان، همان، ص 185.
4. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چاپ هفتم، ۱۳۹۱، ص ۱۳۰.
5. استفانی کرونین، ارتش و حکومت پهلوی، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، انتشارات خجسته، 1377، ص 363.
6. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی، تهران، انتشارات پاپیروس، ص 159.
7. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، انتشارات رسا، 1378، ص 372.
8. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، ص 132. 9. خاطرات ابوالحسن ابتهاج، انتشارات علمی، چاپ اول، 1371، ص 234.
10. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 169.
11. استفانی کرونین، ارتش و حکومت پهلوی، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، انتشارات خجسته، 1377، ص 205.
12.یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 185.
13. دکتر محمد قلی مجد، رضاشاه و بریتانیا، ترجمه مصطفی امیری، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1389، صص 282 و 29.
14. همان، ص 340. https://iichs.ir/vdcf.tdjiw6dtxgiaw.html