زندگی سیاسی غلامحسین صدیقی؛

مغر متفکر جبهه ملی در دانشگاه

در آذر 1357، امینی در ملاقات با شاه پیشنهاد نخست‌وزیری صدیقی را مطرح کرد. این پیشنهاد ابتدا عصبانیت محمدرضا پهلوی را در پی داشت، ولی با اصرار امینی، شاه پذیرفت او را ملاقات کند
مغر متفکر جبهه ملی در دانشگاه
غلامحسین صدیقی بدون اینکه عضو حزب یا گروهی باشد به‌صورت فردی به عضویت جبهه ملی درآمد. او در دو کابینه دکتر مصدق پست وزارت را تقبل نمود و تا آخرین لحظات کودتای 28 مرداد که بازداشت شد در کنار دکتر مصدق بود و تا چند دهه بعد که از دنیا رفت همچنان به آرمان‌ها و اهداف دکتر مصدق وفادار ماند. او در میان توده مردم شناخته‌شده نبود، اما افراد دانشگاهی او را خوب می‌شناختند؛ چرا که او بیشتر اهل مسائل علمی، فرهنگی و اجتماعی بود.
 
خانواده، تحصیلات و سوابق علمی
غلامحسین صدیقی در آذر 1284 در محله سرچشمه تهران متولد شد. پدرش حسین صدیقی، ملقب به اعتضاد دفتر، اصالتا اهل ناحیه نور مازندران بود، مادرش هم از اهالی همان جا بود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در به ترتیب در مدارس اقدسیه و دارالفنون انجام داد؛ همچنین در مدرسه آلیانس زبان فرانسه را آموخت.1 پس از آن به فرانسه اعزام شد و در آنجا در رشته فلسفه مدارک لیسانس و دکترا را کسب کرد.2 رساله او در دوره دکترا عنوان «جنبش‌های دینی در قرون دوم و سوم هجری» را داشت که با درجه ممتاز پذیرفته شد. صدیقی پس از بازگشت به ایران ابتدا دانشیار و سپس استاد دانشگاه تهران شد. یکی از اقدامات او در این دوره تأسیس «مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی» بود که بعدها به دانشکده علوم اجتماعی تبدیل شد.
 
به خاطر اقدامات علمی صدیقی در زمینه علوم اجتماعی او را پدر علم جامعه‌شناسی در ایران می‌دانند. او از طرف دولت در کنفرانس‌های علمی، فرهنگی، و اجتماعی بین‌المللی که در کشورهای مختلف برگزار می‌شد حتی به عنوان رئیس شرکت نمود. از دیگر اقدامات علمی او بنیان‌گذاری کنگره هزاره ابن سینا و همکاری با غلامحسین مصاحب در تدوین دایره‌المعارف فارسی بود.3
 
از دیگر سوابق علمی ـ فرهنگی دکتر صدیقی عضویت در انجمن‌های مختلف ملی و بین‌المللی بود که برخی از آنها عبارت‌اند از: انجمن آسیایی پاریس، کمیسیون جغرافیایی و اصطلاحات فرهنگی فرهنگستان ایران، انجمن آثار ملی، انجمن روابط فرهنگی ایران و هند، انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی وابسته به یونسکو و... . ایشان همچنین تألیفاتی دارند که از این قرار است: رساله دکتری به زبان فرانسه با عنوان «جشن‌های دینی در قرن دوم و سوم هجری»، «گزارش سفر هند»، «تاریخ فلسفه یونان به فارسی»، «جامعه‌شناسی»، «شرح احوالات» و تألیفات ابوریحان بیرونی، «شرح احوالات» و تألیفات ابن سینا و «تاریخ فرهنگ ایران».4
 
دکتر صدیقی و دولت ملی دکتر مصدق
در هر دو کابینه دکتر مصدق، دکتر صدیقی برای پست وزارت بر گزیده شد. در دولت اول، دکتر شایگان و دیگر مشاوران دکتر مصدق او را برای وزارت پست و تلگراف پیشنهاد کردند.5 این انتصاب برای بسیاری از سیاسیون باورپذیر نبود؛ زیرا صدیقی مشهور بود به اینکه عملا در سیاست دخالت نمی‌کند؛ یعنی هرگز دنبال پست و مقام نبود؛ ضمن اینکه او در خارج از دانشگاه فرد شناخته‌شده‌ای نبود.6 در همین کابینه اول هنگامی که دکتر مصدق به لاهه رفت تا از منافع ایران در برابر شکایت انگلیس دفاع کند، صدیقی را با حفظ سمت به نیابت نخست‌وزیری برگزید تا اینکه در دولت دوم دکتر مصدق او را برای وزارت کشور برگزید. وی تا زمان کودتای 28 مرداد عهده‌دار این سمت بود.7
 
در این سمت صدیقی بعد از حوادث 25 مرداد که شاه از ایران فرار کرد دستور داده بود مقدمات یک رفراندوم جهت تعیین سرنوشت نظام فراهم شود8 که کودتای 28 مرداد جریان حوادث را به گونه‌ای دیگر پیش برد. بنابر عقیده پرویز ورجاوند، رابطه صدیقی با مصدق مانند ارتباط مولانا با شمس تبریزی بود؛ یعنی صدیقی، مصدق را مراد خود می‌دانست، به گونه‌ای که بارها گفته بود سیاست را از مصدق آموخته است؛ بااین‌حال هیچ‌گاه از بیان مخالفت در زمانی که به نظرش موضوعی نادرست می‌آمد ابائی نداشت و با شجاعت نظرش را بیان می‌کرد؛ مانند رفراندوم دکتر مصدق به منظور انحلال مجلس هفدهم؛ صدیقی به عنوان وزیر کشور با این اقدام مصدق مخالفت نمود.9 او تا آخرین لحظه سقوط مصدق در کنار او بود و روز 28 مرداد، که خانه مصدق زیر گلوله‌باران بود، خطاب به او گفت: خیلی متأسف است که خانه یک انسان آزاده به آتش کشیده شده است.10
 
صدیقی بعد از کودتای 28 مرداد
به دنبال کودتای 28 مرداد، صدیقی در زندان لشکر 2 زرهی محبوس شد و هنگام محاکمه مصدق، او را به عنوان مطلع در دادگاه حاضر کردند. او در دادگاه به‌تفصیل در مورد حوادث کودتا سخن گفت و با صراحت و شجاعت از مصدق دفاع کرد. او مدت ده ماه و نیم در زندان بود تا اینکه به قید کفالت آزاد شد و بعد از چند ماه در 24 مرداد 1333 دادستان ارتش برای او قرار منع تعقیب صادر نمود.11 همچنین بعد از کودتا، شاه خواهان اخراج صدیقی و دیگر یارانش در جبهه ملی از دانشگاه تهران بود که با مخالفت علی‌اکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران، روبه‌رو شد و این مخالفت و مقاومت در برابر خواسته شاه آن‌قدر ادامه داشت تا اینکه از ریاست دانشگاه کناره گرفت.12
 
صدیقی و علی‌اکبر سیاسی و یحیی مهدوی به سه تفنگدار معروف بودند. آنها با کنترل دولتی بر دانشگاه مخالف بودند و در این زمینه تلاش‌های فراوانی انجام دادند؛ از جمله ملاقات با شاه و اعتراض به سرکوب دانشگاه در سال 1340؛ به خاطر همین تلاش‌های
گسترده، سفارت آمریکا معتقد بود: صدیقی «برجسته‌ترین مغز متفکر در دانشگاه است» که بسیار مورد علاقه دانشجویان هست.13

از فعالیت‌های دیگر صدیقی در دهه 1333، تشکیل جبهه ملی دوم بود. توافق بر سر تشکیل این جبهه روز 23 تیر 1339 با اجتماع هفده تن از شخصیت‌های سیاسی به دعوت صدیقی در منزل او به‌دست آمد. در این جبهه، صدیقی به‌صورت منفرد و بدون اینکه عضو حزب، گروه یا سازمانی باشد حضور داشت و مدتی بعد به عضویت شورای عالی جبهه درآمد.14 شکل‌گیری جبهه ملی دوم مصادف شده بود با مقدمات برگزاری بیستمین دوره مجلس شورای ملی. به علت عدم موافقت حکومت با شرکت جبهه ملی در این انتخابات و به‌طور کلی عدم آزادی انتخابات، صدیقی همراه چند عضو دیگر جبهه به‌شدت نسبت به آن اعتراض کرد و سخنرانی‌های اعتراضی بسیاری در میتینگ‌های جبهه ملی انجام داد که از جمله آنها، سخنرانی در میتینگ برگزارشده در 28 اردیبهشت 1340 در میدان جلالیه (پارک لاله فعلی) در زمان دولت علی امینی بود.15
 
درکل، در بیشتر تجمعات بعد از کودتا، که به علت‌های مختلف تشکیل می‌شد، صدیقی در حضور مردم با شهامت بی‌نظیر علیه حکومت پهلوی سخنرانی می‌نمود. به همین علت هم او چند بار زندانی شد که آخرین آنها چند ماه طول کشید و بعد از آزادی از زندان، دیگر در جلسات و فعالیت‌های جبهه ملی شرکت نکرد و به تدریس در دانشگاه پرداخت.16 قضیه از این قرار است که بحث بر سر چگونگی اعلامیه محکومیت کشتار مردم در قیام 15 خرداد 1342 باعث دو دستگی و اختلاف در جبهه ملی شد و در نهایت این موضوع مقدمه‌ای شد برای فروپاشی جبهه ملی و در این مورد صدیقی، که در زندان بود، موافق صدور اعلامیه محکومیت بود و به همین علت بعد از آزادی از زندان از همکاری با جبهه ملی خودداری نمود.17 در این مورد بر اساس اسناد لانه جاسوسی از جمله علل کناره‌گیری صدیقی از جبهه ملی این بود که او علاقه داشت خودش، امور را اداره نماید و نمی‌خواست تسلیم محض برنامه‌های دیکته‌شده جبهه باشد.18
 
دکتر صدیقی و پیشنهاد نخست‌وزیری
در آذر 1357 که اوضاع کشور به مراحل بحرانی رسیده و دولت نظامی ازهاری شکست خورده بود، امینی در ملاقات با شاه پیشنهاد نخست‌وزیری صدیقی را مطرح کرد. این پیشنهاد ابتدا عصبانیت شاه را در پی داشت، ولی با اصرار امینی شاه پذیرفت او را ملاقات کند. در این ملاقات صدیقی با شجاعت و صراحت لهجه انتقادات گزنده‌ای از شاه و حکومت نمود. او همچنین ضمن دفاع از مصدق، از مبارزات امام خمینی تجلیل کرد و برخورد حکومت با او را نابجا دانست. او جمعا پنج بار با شاه ملاقات و شروطی را جهت پذیرش منصب نخست‌وزیری مطرح نمود که عبارت بود از: ماندن شاه در ایران و کنترل ارتش توسط او، تشکیل شورای سلطنت، استرداد دارایی‌های خانواده سلطنتی به دولت و محاکمه افسران ارتش که در سرکوب مخالفان دست داشتند.19
 
همچنین دکتر صدیقی به شاه اعلام کرد که اگر نخست‌وزیر شود، فقط طبق نص قانون اساسی و متمم آن عمل خواهد نمود و مواد الحاقی را که شاه از طریق مجلس مؤسسان به قانون اساسی اضافه نموده قبول نخواهد کرد. گفتنی است اعلام آمادگی صدیقی برای پذیرش نخست‌وزیری با انتقاد کریم سنجابی، دبیر کل جبهه، همراه بود.20
 
بااینکه صدیقی هفت تا هشت نفر از اعضای کابینه احتمالی‌اش را مشخص نموده بود، ازآنجاکه شاه با شروط او موافقت ننموده بود پیشنهاد نخست‌وزیری را نپذیرفت؛ ضمن اینکه صدیقی در یک مصاحبه اعلام کرده بود: رفتنش باید از طریق همه‌پرسی و با حضور خودش انجام پذیرد تا امنیت کشور به مخاطره نیفتد.21 بر اساس خاطرات محمدرضا پهلوی، این صدیقی بود که شرایط را نپذیرفت و از برعهده گرفتن مسئولیت شانه خالی کرد؛ زیرا شرایط روز مانع پذیرش مسئولیت توسط او می‌شد.22 همچنین از طرف شاه به صدیقی پیشنهاد عضویت در شورای نیابت سلطنت داده شد که او نپذیرفت.23 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، صدیقی پیشنهاد مهدی بازرگان را برای عضویت در دولت موقت نپذیرفت و با اینکه یک بار دیگر به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی برگزیده شد، در نهایت از هرگونه فعالیت سیاسی کناره گرفت تا اینکه سرانجام در 9 اردیبهشت 1371 در تهران از دنیا رفت.24
 

دکتر غلامحسین صدیقی، وزیر کشور کابینه مصدق،
هنگام سخنرانی در مراسم جشن فارغ‌التحصیلی دانش‌آموزان آموزشگاه شهربانی
شماره آرشیو: 4783-11ع

پی نوشت:
 
 
1. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سرنوشت یاران دکتر مصدق، تهران، نشرعلم، 1383، ص 153.
2. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 2، تهران، نشر گفتار و نشر علم، 1380، ص 129.
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صص 153-154 و صص 156 و 159.
4. پرویز ورجاوند، «همه هستی‌ام نثار ایران»، یادنامه دکتر غلامحسین صدیقی، بی‌جا، شرکت چاپخش 1372، صص 44-45.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 154.
6. احزاب سیاسی در ایران، ترجمه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، ج 2، بی‌جا، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366، صص 295-296.
7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صص 154-155.
8. کورش زعیم، جبهه ملی ایران از پیدایش تا کودتای 28 مرداد، بی‌جا، انتشارات تاخ و انتشارات ایران مهر، 1378، ص 293.
9. پرویز ورجاوند، «همه هستی‌ام نثار ایران»، یادنامه دکتر غلامحسین صدیقی، صص 8-9.
10. کوروش زعیم، همان، ص 311.
11. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صص 155 و 157.
12. مرتضی رسولی‌پور، رنج رایگان (خاطرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دکتر حسین خطیبی)، تهران، نشر نوگل، 1382، ص 46.
13. احزاب سیاسی در ایران، همان، ج 2، صص 43 و 45.
14. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست‌وپنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، ج 1، تهران، رسا، 1371، صص 146 و 148 و 211.
15. همان، صص 139 و 177.
16. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صص 157-159.
17. غلامرضا نجاتی، همان، ج 1، ص 244.
18. احزاب سیاسی در ایران، همان، ج 2، ص 283.
19. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صص 159-165.
20. مهدوی هروی و احمد سمیعی، 22 نخست وزیر در 37 سال، تهران، نشر نوگل، 1384، صص 426-427.
21. غلامرضا نجاتی، همان، ج 2، صص 205 و 231.
22. باقر عاقلی، همان، ج 2، ص 930.
23. غلامرضا نجاتی، همان، ج 2، ص 310.
24.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صص 165-166.
  https://iichs.ir/vdcj.vemfuqeotsfzu.html
iichs.ir/vdcj.vemfuqeotsfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما