عباس سلیمی نمین در گفتوگو با پژوهشکده تاریخ معاصر درباره قیام 15 خرداد 1342 گفت: اگر قیام 15 خرداد را تنها ناشی از سیاستهای شاه در اوایل دهه 1340 بدانیم، تحلیل اشتباهی از قضیه ارائه کردهایم.
قیام 15خرداد را متأثر از چه عواملی میدانید؟ آیا این عوامل صرفا ناشی از سیاستهای شاه در دهه 1340 بود یا به سیاستهای رژیم پهلوی در دهه 1330 هم بازمیگردد؟
قطعا قیام 15 خرداد رابطه تنگاتنگی با قضایای دهه 1330 داشته است. اگر بخواهیم این موضوع را تنها ناشی از سیاستهای شاه در اوایل دهه 1340 بدانیم، تحلیل اشتباهی از قضیه ارائه کردهایم. در دهه 1330، کشور مسئله ملی شدن صنعت نفت را داشت که این نهضت به دلیل کمهزینه بودن مبارزه، اقشار مختلفی از مردم را به صحنه مبارزه کشاند و اقشار مختلف برای کمک به ملی شدن صنعت نفت به میدان آمدند. اما بعد از کودتا بهتدریج هزینه مبارزه بهشدت افزایش یافت، بهطوری که بسیاری از جریانهای سیاسی و عناصر سیاسی ترجیح دادند که از کشور خارج شوند یا از مبارزه فاصله بگیرند؛ درحالیکه باید به مبارزه اضافه میکردند؛ زیرا شرایطی در کشور حاکم شده بود که بیگانه وارد کشور شده و جلوی ملی شدن صنعت نفت را گرفته بود و بر امور سیاسی و فرهنگی کشور نیز کاملا مسلط شده بود؛ یعنی شرایط خاصی که در دهه 1320 وجود داشت، دوباره در کشور حاکم شده بود و بنای دیکتاتوری جدیدی را رقم زده بود. علیالقاعده باید مبارزه گسترش پیدا میکرد و ابعاد وسیعتری مییافت، اما بهعلت بالا بودن هزینه مبارزه، بسیاری از افراد ترجیح دادند که میدان مبارزه را ترک کنند. به همین دلیل اقدامات و تحرکات امام(ره) نمود بیشتری پیدا کرد؛ زیرا نهضت آزادی، جبهه ملی و نیروهای متعدد دیگر همگی ترجیح دادند که صحنه مبارزه را ترک کنند.
برای مثال جبهه ملی رسما در کنگره اعلام سیاست سکوت و صبر را بیان کرد و این مسیر را در پیش گرفت. سایر جریانهای سیاسی هم این طور عمل کردند. طبعا در این شرایط امام تنها کسی بود که صادقانه ایستاد و اصلا برایش اهمیت نداشت که دفاع از حقوق مردم چه هزینه گزافی برای او خواهد داشت. البته بسیاری بر این باور بودند و انتظار داشتند که امام محتاطانه عمل کند، اما چنین نبود و امام موضع خود را پررنگتر کرد تا پردههای خفقان را کنار بزنند و نگذارند که استبداد و سلطه حاکمیت مطلق پیدا کند. این مسئله عامل اصلی نمود پیدا کردن مبارزه امام بود؛ زیرا اگر سایر جریانهای سیاسی هم این صداقت و آمادگی را داشتند تا در شرایط پیچیده مبارزه همچنان برای مردم و منافع ملی حرکت کنند، مسلما مبارزه امام نمود زیادی پیدا نمیکرد، اما آنچه باعث شد مبارزات امام(ره) نمود بیشتری یابد، از صحنه خارج شدن سایر جریانهای سیاسی بود که همه اینها به تحولات سیاسی دهه 1330 مربوط است.
نقش وابستگی به آمریکا و اسرائیل چه تأثیری داشت؟ دو روز قبل از 15خرداد، امام سخنرانی مفصلی در قم انجام دادند و در آن هم، آمریکا و اسرائیل را محکوم کرده بودند. در همان زمان سخنرانی هم گویا یکی از نمایندگان نخستوزیر اسرائیل به ایران سفر کرده بود و امام هم از جزئیات آن آگاهی داشتند. لطفا به این مسئله هم بیشتر بپردازید.
بعداز کودتای 28 مرداد، آمریکا در ایران ساواک را ایجاد نمود. ساواک مخوفترین پلیس مخفی بهشمار میآمد و تیمور بختیار هم مدتی به آمریکا فراخوانده شده بود و حدود یک سال در آنجا دوره آموزشی گذراند و بعد از بازگشت به ایران ساواک را تشکیل داد. در دهه 1330 انگلیس مایل بود قدرت برتر در ایران باشد و آمریکا زیر بار این مسئله نمیرفت؛ درنتیجه انگلیسیها مجبور بودند آمریکا را در کنار خود تحمل کنند، اما حاضر نبودند که جایگاه برتر و سروری در دست آمریکا باشد، بلکه مایل بودند که آمریکا ییها در خدمت آنها و کنار آنها باشند، اما برخلاف آنها، آمریکا مایل بود نیروی برتر در ایران باشد و به همین جهت رقابت جدی بین این دو شکل گرفت و بر همین اساس آمریکا اجازه نداد که انگلیس در ساواک نقش داشته باشد.
برعکس آن، به اسرائیل اجازه دادند در ساواک فعال باشد و نقش پررنگ داشته باشد. شاه نیز از خشم تودهها بهشدت میترسید و لذا ارتباطاتی هم با رژیم صهیونیستی برقرار کرده بود که کاملا مخفی و بر محوریت ساواک بنا گذاشته شده بود؛ به این شکل که ساواک در مورد پلیس مخفی آموزش میداد؛ زیرا اسرائیل در ارتباط با نوع شکنجه فلسطینیها و سرکوب مقاومت در فلسطین تجربیات گسترده داشت. میدانیم که اسرائیل سرزمین فلسطین را اشغال کرده بوده و مردم فلسطین هم در حال مقاومت بودند؛ درنتیجه اسرائیل دائم نیروهای مبارز فلسطینی را دستگیر میکرد و برای اینکه بتوانند آنها را به دام بیندازند، یکی از روشهایشان شکنجههای غیرانسانی بود که هر فرد مبارز بعد از دستگیری سریعا گروه خودش را اعتراف کند؛ درنتیجه اسرائیل در این مسئله بهخوبی تجربه داشت و این تجارب را در اختیار پلیس مخفی شاه که توسط آمریکا تشکیل شده بود قرار داد. البته آمریکا هم مایل بود که به جای انگلیس، صهیونیستها وارد این میدان شوند و درنتیجه دست صهیونیستها را در این وادی بازگذاشتند، ضمن اینکه دوست نداشتند انگلیس در این زمینه برتری اطلاعاتی داشته باشد. این مسئله هم به رقابتی بازمیگشت که در دهه 1330 بین انگلیس و آمریکا جریان داشت. امام از برخی رفتوآمدهای صهیونیستها به ایران اطلاع پیدا میکنند و البته این رفتوآمدها کاملا سری و مخفیانه بوده است؛ زیرا اگر مردم متوجه میشدند، بهسرعت موضع میگرفتند؛ چرا که تنفر ملت ایران از صهیونیستها بسیار شدید بود و این مسئله میتوانست ماهیت رژیم پهلوی را برای همه تودههای مردم مشخص کند. لذا رژیم پهلوی روی این مسئله بسیار حساس بود تا اطلاعات ورود صهیونیستها به ایران کاملا مخفی و سری بماند. اما امام شجاعانه این اطلاعات سری را به جامعه و ملت منتقل میکردند و حاصل این مسئله این شد که برای امام حکم اعدام صادر کنند.
اعتراضات امام خمینی در 15 خرداد تا چه حد متوجه خود حکومت و بدنه سیاسی حکومت بود؟ گفته میشود که قبل از آن در اعتراض به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بیشتر خود سیاستها مورد اعتراض امام بود و شخص شاه و حکومت چندان مورد اعتراض امام نبود، اما در 15خرداد، شاه و حکومت بودند که مورد انتقاد قرار گرفتند.
طبیعتا این مطلب را باید در نظر گرفت که وقتی در دهه 1320، با کمک انگلیس فرزند رضاخان روی کار آمد و بر تخت سلطنت نشست، در ابتدای کارش چهره پدر را نداشت و درظاهر فردی ضددیکتاتوری مینمود که دوست ندارد با دیکتاتوری و استبداد کشور را اداره کند و این چهره از شاه در ذهن مردم نقش بسته بود. حال باید طبعا این ذهنیت مردم جامعه اصلاح میشد و اگر فرضا خود شاه هم نمیخواست مستبد باشد، بیگانگان او را در این مسیر قرار دادند. ضمن اینکه دلیل نداشت که فرزند رضاخان در فاصله کوتاهی به یک مستبد تبدیل نشود و خودش هم به استبداد در قدرت گرایش پیدا نکند. در هر صورت شاه فقط از طریق شکلگیری یک استبداد جدید میتوانست مخالفان کودتا را سرکوب کند. در مقابل، مردم ایران هم بهشدت کودتا را سرکوب کرده و آن را نامشروع میدانستند و به دنبال این بودند که به سلطه بیگانگان در ایران و دولت نامشروع کودتا پایان داده شود. در این شرایط آمریکا فقط با کمک یک مشت آهنین دیکتاتوری میتوانست مقاومت این ملت را بشکند. این ملت در گذشته طعم شیرین ملی شدن صنعت نفت را چشیده بود و حال آمریکا با کمک مشت آهنین آمده بود تا نهضت را درهم بشکند. ملت نیز از اینکه اراده خودش را سرکوبشده میدید، طبیعتا راضی نبود و در این شرایط آمریکا فقط با کمک استبداد و دیکتاتوری میتوانست این مقاومت ملت را بشکند؛ لذا امام(ره) باید چهره این شاه را که اوایل دهه 1320 خود را مثبت نشان داده بود، برای همگان روشن و معلوم میکرد و همین کار را هم کرد و این مسیر را طی نمود.
در این شرایط بسیاری از افراد نیز اشتباه خود را اصلاح کردند و حتی نیروهای مردمی هم خود را اصلاح کردند. در دهه 1330، مردم که سواد چندانی نداشتند فریفته رفتارهای ظاهری شاه شده بودند؛ بهطور مثال شاه برای نشان دادن چهره مردمی از خود، ترتیبی فراهم کرد تا همسرش در بیمارستانی در جنوب شهر تهران فرزندش را بهدنیا آورد و از این مدل ژستهای عوامفریبانه برای نشان دادن چهره موجه از خود استفاده میکرد. اما اکنون مردم دیگر آن چهره را باور نداشتند و مثلا فردی مانند طیب که حس میهنپرستی داشته و درگذشته مدافع شاه بود، همین فرد در 15 خرداد متحول شد و فهمید کسی که به او اتکا میکرده تحت سلطه بیگانه است و هیچ نوع پایبندی به منافع ملت و مردم ندارد. پس میبینیم باید این مسیر طی میشد تا مردم جامعه به رشد و آگاهی میرسیدند و امام نیز اجازه دادند که مردم این مسیر را طی کنند و به یک جمعبندی درست برسند. همین مسئله هم باعث شد بسیاری جوانان دست به سلاح ببرند و متوجه باشند که دیکتاتوری در کشور حاکمشده تحت سلطه و پشتیبانی بیگانه است. درنتیجه به این رسیده بودند که برای ایستادن در مقابل آن قدرت باید دست به سلاح ببرند. پس میبینیم که رسیدن جامعه به این شناخت از شاه و استبدادش ممکن نبود مگر اینکه این مسیر طی شود.
نهضت 15خرداد چه تأثیری بر مبارزات سیاسی روحانیت و حوزه علمیه داشت؟ گفته میشد تا قبل از آن، روحانیت در انزوای سیاسی بود و بعد از 15خرداد تحرکات جدیدی بهوجود آمد.
در قیام 15خرداد نسلی در حوزه علمیه تربیت شد که رهبر اصلی آن امام بود. به معنای دیگر قیام 15 خرداد آغاز شکلگیری نسل جدیدی در حوزه بود که بر پایه شاگردان تربیتشده امام بودند. امام در دهه 1330، شاگردانی تربیت کردند که بسیاری از آنها در استانهای مختلف بودند و متأثر از اندیشههای امام بودند. این افراد، که توسط امام تربیت شدند، بسیار سالم و مورد پذیرش جامعه بودند و امام از طریق همین نسل توانست تحولی در حوزه علمیه ایجاد نماید. البته نه اینکه همه کسانی که قبلا ضد مبارزه بودند و با آموزههای دشمن همراه بودند دچار تحول شده و حال مبارزهطلب شده باشند؛ خیر چنین چیزی نبوده است، بلکه امام برپایه ایجاد یک نسل جدید با صبر و شکیبایی نسلی نو تربیت کردند که خود خشت بنای یک جریان جدید شد. مسلما در کنار این جریان روحانیت مبارز، جریانی از روحانیان بودند که وابسته به حکومت و دربار بودند و به جای مصالح اسلام، منافع شخصی خود را درنظر میگرفتند و به فکر مصالح خود بودند. بهتدریج این روحانیان درباری هم در میدان عمل مورد ارزیابی مردم قرار گرفتند و مردم آرام توانستند جریان امام را درک کنند و بفهمند که جریانی صادق و راستین است؛ بنابراین آن را دنبال کردند و از روحانیت درباری فاصله گرفتند. همین مسئله نیز باعث شد تحولی بزرگ در حوزه علمیه رخ دهد که در واقع خود نقطه عطفی در مبارزات علیه شاه و حکومت دستنشانده او محسوب میشد.