رضاشاه به یاری تجددگرایان توانست فرایند مدرنیزاسیون را در کشور به اجرا درآورد، اما در ادامه این مسیر در چنبره پارادوکسهایی گرفتار آمد که از طراحی وارونه منطق ایرانی ناشی میشد
سیاستهای رضاشاه از همان ابتدا در چنبرهای از پارادوکسهای اساسی گرفتار آمد. او پس از نهادن تاج سلطنت بر سر، بر اثر تشویقهای اطرافیانش به مدرنیزاسیون کشور پرداخت و با توجه به اینکه یکی از راههای مدرنیزاسیون را برچیده شدن سنتهای دینی میدانست، به زدودن آنها اهتمام ورزید. این تصمیم رضاشاه باعث نارضایتی جامعه شد. قیام مسجد گوهرشاد مردم خراسان در سال 1314 را میتوان اولین رویداد مهم تاریخی در مورد تقابل دینداران با مدرنیزاسیون مستبدانه و مظاهر بیدینی و مذهبزدایی رضاشاه دانست. در این نوشتار تقابل باورهای دینی و سنتی با تجدد لجامگسیخته و رویارویی روحانیان و مردم با حکومت وقت و شکاف عمیقی که این تقابل میان مردم و نظام استبداد رضاخانی ایجاد کرد، مورد مداقه و بررسی قرار گرفته است.
قیام گوهرشاد؛ اصلاحات فرهنگی از راه کشتار
ریشههای اصلی قیام مسجد گوهرشاد را باید در سیاستهای مذهبی، فرهنگی و اجتماعی عصر رضاخان جست. اصلاحات عصر پهلوی اول بهواسطه جریان مدرنیسم که در آن دوره ترویج میشد به سمتی رفت که مبانی اعتقادی ایران را تحت شعاع خود قرار داد. برخی از اصلاحات زمامداران پهلوی، مبانی فرهنگی ایران را مورد هجوم قرار داد و این حرکت مخالفت گروهای سنتی جامعه ایران بهویژه روحانیت را برانگیخت. رضاشاه در آغاز سلطنت خود در راستای تظاهر به مذهب به زیارت عتبات عالیات میرفت، در دستههای عزاداری محرم شرکت میکرد، مجالس روضهخوانی ترتیب میداد،1 به دیدار علمای قم میرفت و اعلام میکرد که بر حفظ و حراست از اسلام مصمم است،2 اما در نیمه راه سیاست فریب مذهبی را تغییر داد و متأثر از افکار و اندیشههای تجددگرایانه و غربگرایانه درصدد تحدید روحانیان و نیروهای مذهبی و اجرای سیاستهای اجتماعی و فرهنگی که در تقابل با مذهب و فرهنگ آمیخته به مذهب بود برآمد.
مرحله بعدی اصلاحات پهلوی بعد از رسمی کردن لباس مسئله کشف حجاب بود. حرکت فرهنگی کشف حجاب از ابتدای دوره پهلوی اول شروع شد، اما بعد از مسافرت شاه به ترکیه جنبه اجباری پیدا نمود؛ ابتدا زنان کارمندان ادارات مجبور به کشف حجاب شدند و سپس عامه مردم. این حرکت بیشترین برخورد علما را با اقدامات پهلویها ایجاد نمود که مهمترین شکل بروز تقابل آن قیام مسجد گوهرشاد در حرم امام رضا(ع) بود.
با گسترش اندیشه سکولاریسم در جامعه، مقاومتها و اعتراضهایی در شهرهای مختلف صورت گرفت. این مخالفتها بهصورت سخنرانی، مهاجرت، تحصن در مکانهای مقدس اسلامی از سال 1305 به بعد شروع شد.3 در این میان واکنش مردم در شهرهای مذهبی، ازجمله مشهد به دلیل وجود حرم مطهر امام هشتم شیعیان در آن، از اهمیت و حساسیت ویژهای برخوردار بود. در اعتراض به این اقدامات بود که آیتالله سیدحسن قمی، از مراجع تقلید وقت در مشهد، جهت دیدار با رضاشاه به تهران رفت تا او را متقاعد به عدول از تصمیمات گرفتهشده درزمینه اجباری کردن کلاه شاپو و هجمه به پوشش زنان نماید، اما رضاشاه، که هیچگونه مقاومتی را در مقابل تصمیم خود برنمیتابید، دستور داد تا سیدحسن قمی را در شهر ری محصور کنند.4
ناخرسندی مردم از اقدامات رضاشاه در کنار نگرانی از سرنوشت آیتالله قمی و حبس محمدتقی بهلول در حرم امام رضا(ع) باعث شد خراسان بهصورت علنی علیه رضاشاه قیام نماید. با ورود بهلول تجمع اعتراضی وارد مرحله جدیدی شد؛ مردم با آگاهی از حضور و بازداشت او در حرم، جلوی محل توقیف او تجمع و با حمله به محل بازداشتِ بهلول، او را آزاد کردند.5 بهلول نیز پس از آزادی روی منبر رفت و برای مردم سخنرانی کرد و طی سخنانی پرشور به کشف حجاب حمله نمود. روز جمعه 20 تیرماه 1314 مصادف بود با سالروز به توپ بستن حرم امام رضا(ع) در سال 1330ق به وسیله روسها که مردم مشهد آن را عاشورای ثانی نامیده بودند و همهساله به یاد این بیحرمتی نسبت به بارگاه مقدس امام هشتم شیعیان مراسمی برگزار میکردند.6
تلاشهای او [: رضاشاه] برای برساختن پادشاهی مبتنی بر اندیشه سنتی که مبین عظمت گذشته بود با تلاشهای او برای درانداختن جامعهای مدرن در تضاد بود
مخبرالسلطنه در کتاب «خاطرات و خطرات» خود درباره ماجرای کشف حجاب و قیام مسجد گوهرشاد میگوید: در خراسان بر سر بیحجابی غوغایی شد که به تحصن در اطراف بقعه متبرکه کشید و از استعمال حربه آتش مضایقه نشد و جمعی مقتول شدند. اسدی متولیباشی بر سر آن کار بر دار رفت و فروغی رئیسالوزراء که با او منسوب بود، معزول شد و در ۱۳ آذر 1314 جم بهجای او آمد.7 ناکامی رضاشاه از کمرنگ کردن نفوذ مذهب در ساختار سیاسی کشور، بیست سال پس از روی کار آمدنش و با سقوط او توسط انگلیس، برنامه تجددمآبانه را در محاق فروبرد. با رفتن او پیکر نیمهجان قدرت مذهبی دوباره و این بار با قدرت بیشتری به جنبش درآمد و بهواسطه آنکه جو ضد دینی از بین رفت و تبعیدیان مذهبی به کشور بازگشتند، مجال بیشتری برای فعالیت یافت.8
تقابل تجددگرایی و باورهای دینی
رضاشاه برای ساخت نهادهای مدرن و عرفیسازی جامعه، نیازمند اتخاذ سیاستهای فرهنگی بود. سیاستهای فرهنگی رضاشاه بر بنیاد فرمالیسم (نفی مظاهر تنوع و تکثر از طریق همانندسازی تعمدی و شکلی، تغییر ظواهر، یکشکل کردن لباس مردم، طرح کشف حجاب) بوده است که از نمونههای آن میتوان به این کارها اشاره کرد: ترویج باستانگرایی و اندیشههای ایرانگرایان افراطی، نفی مظاهر اسلامی، کاهش قدرت روحانیت از طریق تغییر در نظام آموزشی و فضایی، کاهش تعداد نمایندگان روحانی در مجلس، اعمال محدودیت در بهرهگیری از منابر، مساجد، لباس روحانیت، موقوفات و برگزاری شعائر مذهبی، بهکارگیری تحقیرهای رسمی و افواهی، اعمال سانسور خبری و اطلاعاتی شدید، بستن انتشاراتیهای غیرفارسی، تغییر نظام آموزشی از مکتبخانه به نظام غربی، تغییر نظام موسیقی بهصورت بخشنامهای و حذف موسیقی ملی و ایرانی و ... .
این سیاستها با تشکیل انجمن پرورش افکار و تأسیس اداره کل انتشارات و راهاندازی رادیوی تهران در اوایل سال ۱۳۱۹ وارد مرحله تازهای شد و شتاب مضاعفی یافت.9 سیاست کلاهفرنگی (شاپو) و کشف حجاب که مخالفتهایی را نیز در پی داشت با ابزار زور مهار میشد.
با استقرار و تثبیت سلطنت پهلوی در ابتدای سده اخیر، رضاشاه به یاری تجددگرایان ــ که به قول جان فوران، سومین رکن سلطنت بودند ــ توانست فرایند مدرنیزاسیون را در کشور به اجرا درآورد و بسیاری از نهادهای اجتماعی و سیاسی را دگرگون سازد.10 اما تلاشهای او برای برساختن پادشاهی مبتنی بر اندیشه سنتی که مبین عظمت گذشته بود با تلاشهای او برای درانداختن جامعهای مدرن در تضاد بود. رضاشاه برای خاتمه دادن به چنین تضادی تلاشهای خود را برای از بین بردن بنیانهای سنتی سامان داد، اما اقدام عملی او برای نو کردن جامعه ایرانی به همان قاعده منطق همیشگی ایرانی، وارونه طراحی شده بود.
در سیاست فرهنگی رضاشاه وجه عینی مدرنیته بر وجه ذهنی آن غلبه داشت. بر اساس طرح وی ابتدا میبایست قدرت حکمرانان محلی درهم شکسته میشد، سپس در پرتو ظهور یک حکومت مرکزی قدرتمند، سروران دیگر اجتماعی خلع سلاح میشدند. نتیجه این کار، ظهور دیکتاتوری، درهم شکستن جامعه شبکهای و سربرآوردن جامعه تودهای بود؛ جامعهای که با وجود انشقاق فرهنگی، بسیاری از قشرهای آن همچنان به فرهنگ خود تعلق خاطر داشتند و مجرای صحیح اجرای امور را در اسلام میدیدند.11
فرجامِ سخن
درمجموع، میتوان چنین نتیجه گرفت که قیام مسجد گوهرشاد در واکنش به سیاستهای ضد مذهبی و ضد فرهنگی حکومت رضاخان بود و در شکلگیری آن نیز علما و روحانیان مشهد سهم بسزایی داشتند. برای رضاخان ظواهر امر بیشتر جذاب بود تا عمق قضایا؛ او راه رسیدن به غرب و به قول خودش طریق تمدن را همشکلسازی و بهتبع آن حمله و هجمه به پوشش دینی ـ ملی ایرانیان میدانست.12 اقدامات رضاشاه در مواجهه با مذهب که زندگی خصوصی و عمومی ایران را شکل میداد، احساس گناه مهیبی را در جامعه موجب میشد.13 همین امر شکاف عمیقی میان مردم و نظام استبداد رضاخانی ایجاد کرد.
رضاشاه در بازدید از مسجد گوهرشاد مشهد
شماره آرشیو: 1-60983-275م
پی نوشت:
1. جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، ص 117.
2. حمید بصیرتمنش، «سیاست مذهبی حکومت رضاشاه»، تاریخ معاصر ایران، کتاب دهم، تهران، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1375، صص 55 ـــ 56.
3. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1377، ص 189.
4. داوود امینی، چالشهایروحانیتورضاشاه، تهران، نشر سپاس، 1382، ص 196.
5. کشفِ حجاب از کشفِ حجاب، مجموعه مقالات، آهنگ قلم، 1387، ص 198.
6. همان، ص 199.
7. مخبرالسطنه (مهدی قلی هدایت)، خاطرات و خطرات، تهران، نشر زوار، 1344، ص 408.
8. ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، تهران، کویر، 1385، ص 183.
9. مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی اجتماعی ایران (57-1320)، تهران، روزنه، 1386، ص 37.
10. جان فوران، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی)، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1392، ص 335.
11. نیکی کدی، ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران، ققنوس، 1392، ص 196.
12. داود قاسمپور، قیام مسجد گوهرشاد به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 13.
13. Hafez F. Farmayan, “Observations on Sources for the Study of Nineteenth- and Twentieth-Century Iranian History”, International Journal of Middle East Studies, No 5, january1975, p. 33. https://iichs.ir/vdcf.0deiw6d1vgiaw.html