میرزا حسن‌خان مستوفی موسوم به «مستوفی‌الممالک» و معروف به «آقا»، سیاستمدار ایرانی است که چندین بار عهده‌دار منصب ریاست وزرایی، وزارت جنـگ، داخله، مالیه و... شد، با وجود این، او را شمشیر جواهرنشانی خوانده بودند که برای روزهای سلام به‌کار می‌آید
شمشیر جواهرنشانی که برای روزهای سلام به‌کار می‌آمد
 
حسن مستوفی‌الممالک در سال 1254 در آشتیان به دنیا آمد. پدرش، میرزا یوسف آشتیانی، یکی از صدراعظمان دستگاه سیاسی ناصرالدین‌شاه بود. بر این اساس، در سال 1301ق، کارگزاران دولت به دلیل ویژگی‌های خاص یوسف مستوفی چنان صلاح دیدند که میرزا یوسف مستوفی‌الممالک برحسب ظاهر هم به صدارت عظمی نائل شود و اسما و رسما مخاطب به صدر اعظم گردد.1 خاندان مستوفی‌ به مدت یک قرن مقام مستوفی (وزیر دارایی) را در اختیار داشتند؛ چنان‌که حسن مستوفی نیز در ده‌سالگی به لقب مستوفی‌الممالک ملقب شد. بعد از فوت یوسف مستوفی، تمام کارها و مشاغلی که داشت بر حسب امر شاه، به پسر خردسالش، حسن به نیابت میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر، که مدت پنج سال از کار برکنار و خانه‌نشین بود، واگذار شد.
 
با اینکه سن نیابت مستوفی‌الممالک خردسال بر خلاف میل وزیر دفتر و برای وی سخت و ناگوار بود، چون شاه امر کرده بود، اطاعت نمود و هر وقت که میرزا حسن مستوفی‌الممالک، که سنش در حدود یازده سال بود، به دفتر استیفا می‌رفت، وزیر دفتر مانند للـه‌ای او را جلو ‌انداخته و خود در عقبش راه می‌افتاد.2 مستوفی در اوان جوانی با دختر ناصرالدین‌‎شاه ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد. البته او به جز دختر ناصرالدین‌شاه چندین بار دیگر ازدواج کرد و صاحب فرزندان زیادی شد. حسن مستوفی در 26 سالگی به اروپا رفت و بعد از هفت سال در دوره صدارت امین‌السلطان به ایران بازگشت و عهده‌دار چندین سمت از جمله وزارت جنگ شد.
 
مستوفی‌ از وزارت جنگ تا نخست‌وزیری: دوره اول
اولین فعالیت رسمی مستوفی در دستگاه دولتی، با سرپرستی وزارت جنگ آغاز شد. مستوفی در چندین دوره عهده‌دار وزارت جنگ، وزارت دربار و وزارت خارجه بود. البته این جایگاه در مواردی با استعفا یا برکناری مستوفی با تزلزل و تغییراتی همراه بود، بااین‌حال او تا سال 1289 در این سمت‌ها باقی ماند تا آنکه در مجلس دوم به عنوان نخست‌وزیر مأمور تشکیل کابینه شد. انتخاب مستوفی بعد از موضوع اولتیماتوم روس در خصوص اخراج مورگان شوستر پیش آمد. به دنبال رد اولتیماتورم روسیه، دولت عین‌الدوله که بی‌طرف و در عین حال متمایل به روس و انگلیس بود، کنار رفت و احمدشاه به ناچار به مشیرالدوله متوسل شد.
 
مشیرالدوله با شرط شرکت عین‌الدوله و مستوفی‌الممالک در کابینه موافقت نمود، اما در آخرین لحظه از موتمن‌الملک، رئیس مجلس، خواست برای صدراعظمی مستوفی رأی مجلس را بگیرد؛ بنابراین مستوفی‌الممالک در 17 اوت سال 1915 کابینه خود را تشکیل داد.3 دوره صدرات مستوفی در مجلس دوم هشت ماه طول کشید و البته بار دیگر در مجلس سوم و در مقطع حساس جنگ جهانی اول مجددا موضوع نخست‌وزیری او مطرح شد. البته ابتدا صمصام‌السلطنه مأمور تشکیل کابینه گردید، ولی ازآنجاکه او پشتیبانی مردم را نداشت و نیز به علت حساس بودن موقع، میرزا حسن‌خان مستوفی در 25 رمضان سال 1332 (سال 1294ش/ اوت 1914م) عهده‌دار دولت شد و رسما بی‌طرفی ایران را در جنگ اعلام کرد، اما بعد از شش ماه جای خود به مشیرالدوله داد.3
 
نخست‌وزیری مستوفی بعد از کودتای رضاخان: دوره دوم
مستوفی در مجلس چهارم نیز بار دیگر نخست‌وزیر شد. البته وی پیش از آن توانست به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یابد. در این دوره رضاخان با کودتای 1299 به قدرت رسیده بود و بسیاری از رقبای او به وسیله رضاخان از قدرت برکنار یا زندانی شده بودند. بااین‌حال مستوفی بدون آسیب دیدن از سرکوب رضاخانی، برای چندمین بار به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد و جای قوام‌ا‌لسلطنه را گرفت. این دوره از نخست‌وزیری مستوفی با فراز و نشیب‌های فراوانی همراه بود که از جمله آنها می‌توان به موضوع مخالفت آیت‌الله مدرس با او و موضوع واگذاری نفت شمال به آمریکا اشاره نمود. چند ماه بعد از تشکیل کابینه مستوفی‌الممالک، مدرس دولت را استیضاح کرد و موضوع استیضاح او هم سیاست خارجی دولت بود که فروغی می‌بایست پاسخگوی آن باشد. فروغی پاسخ مفصل و مستدلی به استیضاح داد، ولی مستوفی‌الممالک، که در پی بهانه‌ای برای کناره‌گیری از کار بود، بعد از سخنان فروغی نطق کوتاهی ایراد نمود و بدون اینکه منتظر رأی اعتماد یا عدم اعتماد مجلس به دولت
خود باشد استعفا کرد.5 البته یکی از علل مخالفت آیت‌الله مدرس و مستوفی بر سر موضوع قرارداد تجارتی با روسیه بود.
  
اشکال عمده قرارداد تجارتی بر سر ماده ترانزیت بود که بر اساس آن روسیه به مال‌التجاره ایران که به خارج می‌رفت حق ترانزیت می‌بست، اما برای صدور به ایران از خارجه این گونه نبود و در موقع بحث از برنامه کابینه، آیت‌الله مدرس مخالفت خودش را آشکار کرد. مدرس در مخالفت با مستوفی اعلام کرده بود: «من معتقد به هیچ یک از رجال سیاسی شما نیستم و کسی را سراغ ندارم که از خودم بهتر باشد. وی همچنین در اتاق تنفس در جواب متعرضین که چرا مخالفت می‌کنی، گفته بود: مستوفی شمشیر جواهرنشانی است که برای روزهای سلام به‌کار می‌آید؛ قوام‌السلطنه شمشیر برنده فولادی است که برای روز رزم خوب است».6 همچنین مدرس معتقد بود که مستوفی مانند قوام قدرت مقابله و رویارویی با رضاشاه را ندارد؛ هرچند وی منتقد قوام نیز بود.
 
امتیاز نفت شمال نیز به دنبال اقدامات قوام‌السلطنه در استفاده از نیروهای آمریکایی برای اصلاح امور مالی و اقتصادی ایران صورت گرفت که طی آن یک هیئت مستشاری به سرپرستی آرتور میلسپو وارد کشور شد. البته این اقدام اعتراض انگلیس را به همراه داشت و در استعفا و برکناری قوام‌السلطنه نیز بی‌تأثیر نبود. بر این اساس با استعفای قوام، «نخست‌وزیر جدید برای اینکه بتواند شرکت نفت سینکلر را به استخراج و بهره‌برداری از نفت شمال علاقه‌مند سازد قانون اعطای امتیاز نفت شمال به استاندارد اویل را اصلاح و آن را به صورت "قانون امتیاز نفت به یک شرکت معتبر مستقل آمریکایی" درآورد که در 13 ژوئن 1923 به تصویب مجلس رسید. به دنبال تصویب این قانون مذاکراتی با شرکت نفت سینکلر آغاز شد و طرح قراردادی با همان شرایط در آوریل 1944 به امضا رسید تا به مجلس شورای ملی تقدیم شود».7  
 
البته این قرارداد بعدها به دلیل قتل یکی از اعضای سفارت آمریکا در ایران لغو گردید و به طور کلی منتفی شد. بااین‌حال اختلاف مستوفی و آیت‌الله مدرس، پایان کار او در مجلس چهارم را رقم زد. این موضوع به معنای خاتمه کار او در جایگاه نخست‌وزیری نبود؛ چرا که مجلس ششم بار دیگر به نخست‌وزیری وی اظهار تمایل کرد و مستوفی توانست در مجلس ششم به عنوان اولین نخست‌وزیر کابینه حکومت پهلوی وارد کار شود. این دوره از نخست‌وزیری مستوفی، آخرین دوره نخست‌وزیری او بود. البته مستوفی در ابتدا از قبول این سمت طفره می‌رفت، اما در نهایت با اصرار تیمورتاش ناچار به پذیرش آن شد.
 
این دوره با اتفاقات و اقدامات خاص مستوفی همچون الغای کاپیتولاسیون همراه بود. قانون کاپیتولاسیون از مفاد مهم عهدنامه ترکمنچای بود و دو ضرر اساسی داشت: یکی آنکه مخل استدلال دادخواهی بود؛ دیگر وسیله تمسک اهالی در معاملات به تبعه خارجه با شرکت با اتباع خارجی.8 در این مجلس موضوع پایان قرارداد میلسپو نیز مطرح بود که رضاشاه متمایل به تمدید و تجدید آن نبود، اما مجلس خواهان آن بود. مستوفی هم به‌ظاهر مردد و مخالف بود تا جایی که مداخله تیمورتاش هم کارساز نگردید و ظاهرا همین موضوع باعث استعفای مستوفی گردید.9 بعد از آن مستوفی که تصور می‌کرد با انتخابات فرمایشی مجلس هفتم وجهه ملی خود را از دست می‌دهد، از قبول نمایندگی نیز سر باز زد10 و تا حدودی انزوای سیاسی را برگزید. وی بعد از آن تا زمان مرگ خود، هیچ سمتی را عهده‌دار نشد و در نهایت در سال 1311 به دلیل سکته قلبی درگذشت.
 
سخن نهایی
مستوفی‌الممالک علاوه بر عرصه سیاسی در عرصه فرهنگی نیز فعال بود. وی به مدد شغل و فعالیت‌های خود ثروت زیادی اندوخته بود که نیمی از آن را در راه مصارف عمومی وقف نمود. وی در عرصه سیاسی نیز بسیار محتاطانه عمل می‌کرد و موضع سیاسی چندان مشخصی نداشت. کارنامه سیاسی او را می‌توان کارنامه‌ای از موفقیت‌ها و ناکامی‌های متفاوت دانست. چنان‌که سهل‌انگاری او در مجلس پنجم و در برابر رضاخان را می‌توان یکی از اشتباهات بزرگ مستوفی در دوران نخست‌وزیری دانست که به پایه‌ریزی دیکتاتوری رضاخان منجر شد.
 
حسن مستوفی‌الممالک در کنار یک هواپیما در فرودگاه دوشان‌تپه
حسن مستوفی‌الممالک در کنار یک هواپیما در فرودگاه دوشان‌تپه
شماره آرشیو: 1-3-1ع
 
پی نوشت:
 
1. اعتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، تصحیح محمد مشیری، تهران، وحید، 1349، ص 288.
2. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج 1، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ص ۳۱۷ و رک: سعیده سلطانی مقدم، «حسن مستوفی»، دانشنامه پژوهه، 1395.
3. سیدجلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چ هفدهم، ص 132.
4. همان، ص 131.
5. محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج 1، تهران، علمی، ۱۳۷۷، ص 22.
6. مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، 1344، چ دوم، صص 353- 354.
7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، امیرکبیر، 1385، چ یازدهم، صص 377- 378 .
8. مخبرالسلطنه هدایت، همان، ص 373.
9. همان، ص 373.
10. سیدجلال‌الدین مدنی، همان، ص 257. https://iichs.ir/vdcj.meofuqe88sfzu.html
iichs.ir/vdcj.meofuqe88sfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما