مردم ایران در دوران قاجار با خشکسالی و قحطیهایِ فراوانی دستبهگریبان بودند. با توجه به تبعات این بحران در ابعاد گوناگون اجتماعی و اقتصادی، واکنش نیروهای خارجی دربرابر این بحرانها چه بوده است؟
نفوذ بیگانگان در ایران عصر قاجار از دریچه قحطی؛
فرصتی که خشکسالی فراهم کرد
30 فروردين 1399 ساعت 8:00
مولف : سیدمرتضی حافظی
مردم ایران در دوران قاجار با خشکسالی و قحطیهایِ فراوانی دستبهگریبان بودند. با توجه به تبعات این بحران در ابعاد گوناگون اجتماعی و اقتصادی، واکنش نیروهای خارجی دربرابر این بحرانها چه بوده است؟
مردم ایران در دوران قاجار با خشکسالی و قحطیهایِ فراوانی دستبهگریبان بودند که قحطی سال 1288ق در دوران ناصرالدینشاه و همچنین قحطی بزرگ سالهای جنگ جهانی اول، از مهمترین قحطیهای این دوران میباشد. با توجه به تبعات این بحران در ابعاد گوناگون اجتماعی و اقتصادی، این نوشتار در پی پاسخگویی به این پرسشها میباشد که واکنش نیروهای خارجی دربرابر این بحرانها چه بوده است؟ به نظر میرسد حوادث و بلایایِ طبیعیِ سخت، که با ناکارامدی حاکمان قاجار همزمانشده بود، زمینه را برای تعمیقِ حضور بیگانگان فراهم میکرد.
نفوذ بیگانگان در ایران از دریچه قحطی
هرجومرج داخلی، آشفتگی اوضاع اجتماعی و سیاسی، فقر و قحطی، پراکندگی نیروهای اجتماعی، سیاسی و بهتبع آن نفوذ بیگانگان ازجمله مسائلی است که در دوره قاجاریه گریبانگیر جامعه و مردم ایران شده بود. ایرانِ ناتوان و ضعیف نقطه حساس تلاقی و تصادم اهداف استعماری و غارتگرانه دولتهای نیرومند و بزرگ بود.1 ناتوانی حکومت در تأمین مایحتاج مردم فرصتی برای بیگانگان، بهخصوص برای دو رقیب سنتی در ایران، یعنی انگلستان و روسیه بود تا با اقدامی مناسب و مؤثر بتوانند در بین مردم و حکومت نفوذ کنند و از این راه امتیازاتی بهدست آورند و اهداف استعماری خود را تحقق بخشند. روسها در امور داخلی ایران دخالت مینمودند و انگلیسیها نیز با درباریان میانه خوبی داشته و خواستههای خود را بدین طریق در دربار ایران و امور داخلی ایران دنبال میکردند.2
در این شرایط، یکی از گزینههای نخبگان سیاسی در سلسله قاجار برای دفاع از کشور در برابر تهاجم بیگانگان، رویکرد روی آوردن به قدرت سوم بود.3 اما در این راه مشکلاتی وجود داشت که مانع تحقق این اهداف میشد. در دوره قاجار، وقوع خشکسالی و بهتبع آن افزایش قحطی از اعتبار سیاسی و اقتصادیِ دولت ایران کاست و این فرصت را در اختیار دیپلماتهایِ خارجی قرار داد تا با صراحت، در امور حکومت ایران دخالت کنند و در اندیشه بهرهبرداری از این وضع باشند؛ که نمونه بارز آن ورود انگلیسیها و احتمالا روسها به عرصه روند مذاکرات در مورد مسئله نان بود.4
بیشتر بخوانید:
بحران نان و عواقب تمرد از ضربالاجل
قحطی در تبریز
دولت انگلستان در زمان قحطی نقش فعالتری از دولت روسیه داشت. لرد کرزن از نفوذ و جایگاه انگلیس در جنوب ایران صحبت میکند و مینویسد: «انگلستان در جنوب غیر از وضع و میزان نفوذی که فعلا انگلستان و انگلیسیها در ایران دارند و آن از دوره فتحعلیشاه آغاز و بهوسیله چندین اقدام دوستانه تقویت شده است که ازجمله ارسال وجوه هنگفتی در مورد قحطی ایران در سال 1871 بوده است. موقعیت انگلستان در نواحی جنوبی ایران به حدی مستحکم است که میتوان انتظار داشت که از برکات آن پیروی از سیاست تفوق در مرکز و جنوب نیز همواره اثراتی مطلوب داشته باشد».5
ظلالسلطان نیز در گزارش خود به ناصرالدینشاه از نفوذ انگلیسیها در این زمان خبر میدهد. گزارش وی درباره کشیشی است که در راستای سیاست انگلستان حرکت میکند. «شرحی از حالات و شیطنت او معروض داشتم که در ایام قحطی جمعی از اطفال ارامنه را به اسم تحصیل علوم در آن مدرسه جمع کرده است. این حضرات تخمی میکارند و میروند تا چه وقت ثمر کند. فرض از این همه جسارت این است که این حضرات بهمرور میآیند و میروند و خیال آنها هم معلوم است که غیر از تحرک شورش و هیجان اهالی ایران مقصودی ندارند.»6
باری، در آغاز قحطی بزرگ در سال 1288، سفارت انگلستان در تهران طی مکاتباتی، وزارت امور خارجه آن کشور را از ناتوانی دولت ایران برای مقابله با مشکلات ناشی از خشکسالی آگاه کرد.7 متن یادداشت دیگری (بدون تاریخ) از سوی دولت ایران به نمایندگی روسیه، چنین است: باوجودآنکه قحطی در تمام نقاط ایران بیداد میکند، بلشویکها از ایران مواد غذایی طلب و تهدید میکنند در صورت برآورده نشدن خواستههایشان دست به اقدامات خشونتآمیز خواهند زد.8 در این برهه از زمان، وضعیت اقتصاد و دولت مرکزی، هر دو در حال ضعف بودند و به دنبال شکستها از روسیه (عهدنامه ترکمنچای و گلستان) و بریتانیا (عهدنامه پاریس)، اروپاییان به کسب امتیازهای سیاسی و تجاری در ایران نایل شدند. این امتیازها، اسبابی را برای نفوذ به درون اقتصاد ایران فراهم نمود.9 در دوران قاجار پیشنهادها برای امتیاز و واگذاری انحصارات حتی بدون فشار بسیار از جانب قدرتهای خارجی پذیرفته میشد. از منظر حکام قاجار این امتیازات میتوانست به توسعه کشور کمک کند. از این منظر بود که دادن امتیازات بزرگ به بیگانگان در مضمحل ساختن نظام موجود اهمیت داشت، اما شاهان قاجار در تخصیص مناصب یا اداره امور مالی به طریقی که قابل انعطاف باشد، و همه سهامی را که انتظار داشتند دریافت کنند، ناتوانی نشان دادند.10 درنتیجه، قحطی فرصتی پیش روی بیگانگان گذاشت که از طریق آن نفوذ خود را گسترده و تثبیت کردند.
ظل السلطان نیز در گزارش خود به ناصرالدینشاه از نفوذ انگلیسیها در این زمان خبر میدهد. گزارش وی درباره کشیشی است که در راستای سیاست انگلستان حرکت میکند. «شرحی از حالات و شیطنت او معروض داشتم که در ایام قحطی جمعی از اطفال ارامنه را به اسم تحصیل علوم در آن مدرسه جمع کرده است. این حضرات تخمی میکارند و میروند تا چه وقت ثمر کند»
ناآگاهی مردم و سوءاستفاده بیگانگان
ایران زمان قاجار، در وضع ظاهرا آشتیناپذیر خرس روسی و نهنگ انگلیسی11 ازمیان رفته بود و در وضعی که سیاست خارجی انگلستان همانند فرانسه و آلمان، امپریالیستی و محصول گرایشهای میلیتاریستی و سیاستهای حمایتگرای دولت توسعهطلب12 بود و نوعی سلطهطلبی جدید، پدرسالارانه و از سر خیرخواهی و نیکسیرتی «انسان سفید»13 هویدا شده بود، کنشگری فعالانه در مناسبات فراتر از مرزهای ایران، روزبهروز رو به زوال میرفت. شاهد این مدعا را میتوان در نامه محرمانه لرد سالیسبوری به فرانک لاسلس مشاهده کرد؛ «چیزی که ما باید در ایران انجام دهیم، ممکن است فقط در دو جمله خلاصه شود: باید ایران را آنقدر قوی سازیم که تا بتواند در برابر تجاوزات احتمالی مقاومت کند: و ما باید آنقدر نفوذ داشته باشیم که قادرمان سازد تا به وقت بحران، تلاشهای ایران را در مسیر درست هدایت کنیم».14 در همین راستا بود که ضعف دولت در اداره کشور و وقوع پیاپی قحطی و گرانی، مردم را از توانایی حکومت در اداره معیشت آنها ناامید کرد. استعانت از دیگری برای جبران عقبماندگی بهمنزله داغ ننگی است که بر دودمان قاجار خورده است.15
زمانِ قحطی، هنگامیکه بر شدت آن افزوده شد و مردم پاسخ قانعکنندهای از جانب حکومت دریافت نکردند، برای رهایی از بحران، به هر کاری دست میزدند. از کارهایی که انجام دادند روی آوردن به بیگانگانی بود که روح و روان ایرانی از آنها سخت آزردهخاطر بود؛ و این رخداد، عمق فاجعه پدیدآمده در جامعه دوره قاجار را نشان میدهد. آنها با رفتن به سفارت بیگانگان در آنجا به گریه و زاری میپرداختند و از آنها میخواستند تا در امور کشور دخالت بکنند و از حکومت ایران بخواهند مشکلاتشان را رفع کند. در آن سال زنها در اعتراض به قحطی با برداشتن نقاب و چادر، بر سروصورت خود میزدند تا نشان دهند چقدر اوضاعشان ناگوار است.16 قحطی و گرانی سبب میشد نفوذ این کشورها در میان لایههای مختلف جامعه ایران افزایش یابد. تحرک گسترده میسیونرهای مذهبی در ایام قحطی و بهرهبرداری از جلب اعتماد مردم در سالهای پس از قحطی، نشانه دیگری از تأثیر فعالیت نیروهای خارجی در بحرانهای نان، در اذهان تودههای ایرانی بود. تلاش میسیونرها در دوران قحطی، بهعنوان ابزاری برای نفوذ کشورهای متبوعشان، نکتهای بود که هم سیاستمداران ایرانی و هم سیاستپیشگان اروپایی آن عصر بر آن تأکید کردهاند. بهاینترتیب، کشورهای اروپایی نهتنها با توسل به نمایندگان سیاسی خود، بلکه در سایه امداد مبلغان مذهبی به توسعه نفوذ خود، در لایههای مختلف جامعه ایران میپرداختند.17 در چنین وضعیتی، مردم که از یکسو از حکومت خود برای حفظ بقا ناامید شده و از سوی دیگر در معرض تبلیغات نمایندگان کشورهای بیگانه قرار گرفته بودند، سیگنالهای برای جلب نظر آنها ارسال میکردند. آنها بیخبر از نتایج چنین واقعهای با بستنشینی ناآگاهانه در سفارتخانه زمینه را برای سوءاستفاده بیگانگان فراهم نمودند. در چنین فضایی میسیونرها و دیپلماتهای خارجی در زمانه قحطی با تشدید این موقعیت زمینه را برای بهرهگیریهای سیاسی فراهم کردند.
فرجامِ سخن
قحطی یکی از پدیدارهایِ رایج در تاریخ ایران بود که همواره حیات مردم را تهدید میکرد. در این میان نیروهای خارجی اگرچه از وقوع قحطی متأثر میشدند، اما درنهایت ازآنجاکه حاکمان توانایی مدیریت و حل و رفع بحرانها را نداشتند، آنها منافع و مطامع خود را در هیئت هواداری مردم پیگیری میکردند. ظلم بیاندازه ساختار ناکارآمد قاجاری مردم را نیز متوجه آنها میساخت، و این فرصتی بود که هر دو کشور بیگانه حاضر در ایران از آن نهایت بهره را بردند.
پی نوشت:
1. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ، تهران، پاژنگ، 1368، ص 19.
2. حسین مکی، تاریخ بیستساله، ج 2، تهران، امیرکبیر، 1357، ص 77.
3. روحاله اسلامی، «الگوی سیاست خارجی ایران از مشروطه تا برآمدن رضاشاه»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال چهاردهم، ش 55 (تابستان 1392)، ص 34.
4. ونسا مارتین، دوران قاجار، ترجمه افسانه منفرد، تهران، کتاب آمه، 1389، ص 323.
5. جرج کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1380، ص 742.
6. ابراهیم صفایی، اسناد نویافته، تهران، نشر بابک، 1349، صص 56-57.
7. صفورا برومند، سرکنسولگرهای بریتانیا در بوشهر، تهران، وزارت امور خارجه، 1381، ص 189.
8. محمدقلی مجد، قحطی بزرگ، ترجمه محمد کریمی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 108.
9. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1378، ص 605.
10. ونسا مارتین، همان، ص 324.
11. احسان یارشاطر، تاریخ روابط ایران و آلمان، ترجمه پیمان متین، تهران، امیرکبیر، 1384، ص 23.
12. محمدتقی قزلسفلی، امپریالیسم چیست؟ تاریخ و نظریه، بابلسر، دانشگاه مازندران، 1386، ص 129.
13. همان، صص 136-137.
14. پیتر آوری و دیگران، تاریخ ایران کمبریج، (قسمت دوم) قاجاریه، تهران، انتشارات مهتاب، 1398، ص 273.
15. محسن خلیلی، چیستان قاجار، مشهد، نشر مرندیز، 1390، ص 297.
16. فریدون آدمیت و هما ناطق، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوره قاجار، تهران، نشر آگه، 1356، ص 179.
17. داریوش رحمانیان و مهدی میرکیایی، «تأثیر گرانی و قحطی نان بر روابط خارجی ایران در عصر ناصری»، فصلنامه پژوهشهای تاریخی، سال نهم، ش 1 (بهار 1396)، ص 135.
کد مطلب: 10805