محمدرضا پهلوی در حالی رزمآرا، رئیس ستاد ارتش، را به نخستوزیری تعیین کرد که میانه خوبی با او نداشت، با این حال، این انتخاب از جهات گوناگونی زیرکانه بود...
در بررسی دیدگاه شاه نسبت به مصدق و ملی شدن نفت:
شاه نمیخواست مصدق قهرمان مردمی باشد
10 ارديبهشت 1399 ساعت 9:35
مولف : زهرا سعیدی
محمدرضا پهلوی در حالی رزمآرا، رئیس ستاد ارتش، را به نخستوزیری تعیین کرد که میانه خوبی با او نداشت، با این حال، این انتخاب از جهات گوناگونی زیرکانه بود...
ملی شدن صنعت نفت از همان ابتدای آغاز نهضت تا پایان آن مخالفان و موافقانی را به همراه داشت و طبیعی است که افراد و یا گروههای مختلف سیاسی بنا بر منافع خاص خود، نسبت به آن واکنشهای متفاوتی داشته باشند. در این بین افراد نزدیک به دربار و یا حامیان دولتهای خارجی همچون انگلوفیلها، از مخالفان اصلی این جریان بودند و تمام تلاش خود را در جهت الغای آن به کار بردند. در رأس دربار شخص شاه قرار داشت که بررسی کنشهای سیاسی او در قبال ملی شدن نفت به خوبی حکایت از ترس و واهمه او از این نهضت و پیامدهای آن داشت. با این حال کسانی چون فرح، همسر شاه مدعی بودند که اعلیحضرت موافق ملی شدن نفت بود و از مصدق حمایت میکرد. با این مقدمه در ادامه به بررسی این ادعا پرداخته میشود.
واکنش شاه به ملی شدن نفت قبل از تصویب
محمدرضا پهلوی بعد از آنکه به عنوان جانشین پدرش انتخاب شد و به کاخ سلطنتی راه یافت، از قدرت چندانی برخوردار نبود. بسیاری از گروههای سیاسی که طعم حکومت استبدادی رضاشاه را چشیده بودند در پی یافتن راههایی جهت جلوگیری از تکرار آن شرایط بودند تا مانع از قدرت گرفتن بیش از حد شاه گردند. در مقابل، محمدرضا پهلوی نیز با آگاهی از ضعف سیاسی خود، از هر تلاش و فرصتی برای افزایش قدرت حکومت استفاده میکرد. ایستادگی در برابر اشخاصی چون دکتر مصدق که با شعار «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»، روی کار آوردن اشخاص نزدیک به دربار و نیز گسترش ارتباطات سیاسی با کشورهایی چون آمریکا و انگلیس از جمله این تلاشها بود.
البته در بعد سیاست خارجی، روابط با آمریکا در اولویت سیاستهای محمدرضا پهلوی قرار داشت و شاه به دلایلی از نفوذ انگلیس چندان خوشنود نبود؛ به خصوص آنکه نقش انگلیس در تبعید پدرش بسیار پررنگ بود و به محمدرضا پهلوی به خوبی خاطر نشان میکرد که این دولت بعد از سقوط حکومت پدرش درصدد بود یکی از بازماندگان قاجاری را به عنوان پادشاه انتخاب نماید. با این حال پس از سقوط احمد قوام، محمدرضا پهلوی تمام قدرت خود را به کار گرفت تا با برخورداری از کمکهای سیاسی و مالی آمریکا، موضع خویش را تحکیم بخشد، اما تلاش شاه در این راستا، موجبات نارضایتی دولت انگلستان را فراهم ساخت؛ به طوری که انگلستان به سیاستهای مختلفی همچون ملاقاتها و مذاکرات مستقیم در بالاترین سطح مقامات سیاسی متوسل شد تا از نزدیکی هر چه بیشتر ایران به آمریکا جلوگیری کند.1
تلاش شاه برای نزدیک شدن به انگلیس
تلاش انگلستان در این زمینه خیلی زود به ثمر نشست و طی ملاقات و دیدار محمدرضا پهلوی با برخی از سران انگلیس این روابط، به حد مطلوبی رسید. شاه روز 27 تیر 1327 به لندن رفت و در مدت اقامت خود با شخصیتهای مختلف انگلیسی ملاقات کرد و توانست حمایت آنان را در زمینههای مختلف از جمله حل مسئله نفت به صورتی که منافع انگلستان تهدید نشود و نیز جلوگیری از نفوذ اتحاد شوروی از طریق نابودی تمام نهادهای مشارکت قانونی بهویژه با غیرقانونی اعلام کردن حزب توده و جلوگیری از فعالیتهای این حزب جلب نماید.2
سیاست محمدرضا پهلوی در رابطه با انگلیس در نقطه مقابل دکتر مصدق قرار داشت. مصدق زمانی که موضوع ملی شدن صنعت نفت را مطرح نمود، سیاست خود را بر مبنای موازنه منفی، یعنی عدم واگذاری امتیاز به کشورهای بیگانه، همچون شوروی و انگلیس قرار داد. او «در جلسه ۱۱ آذرماه ۱۳۲۳ هنگام شور در برنامه حکومت بیات، نطق مفصلی ایراد کرد... سپس طرح تحریم مذاکرات با نمایندگان دول خارجی در مورد نفت را تسلیم مجلس کرد که بهرغم مخالفت شدید نمایندگان حزب توده در همان جلسه به تصویب رسید. از آن تاریخ فکر سیاست موازنه منفی بهتدریج در ایران نضج گرفت. در اجرای همین سیاست بود که مجلس پانزدهم ــ هرچند مصدق به نمایندگی آن انتخاب نشده بود ــ مقاولهنامه قوام ـ سادچیکف درباره نفت شمال را در جلسه ۲۹ مهر ۱۳۲۶ کأن لم یکن شناخت».3
دکتر مصدق در راستای این سیاست با امضای قرارداد الحاقی گس ـ گلشائیان هم به مخالفت جدی پرداخت و در نهایت این قرارداد با مخالفت نمایندگان مجلس، از تصویب بازماند. در این شرایط شاه که به پشتوانه سیاسی انگلیس و آمریکا نیازمند بود سیاست به قدرت رسیدن شخصیتهای نزدیک به دربار را به کار بست تا از این طریق به اهداف خود برسد. بنابراین وقتی مبارزات ضداستعماری مردم در زمان نخستوزیری حکیمی، هژیر و ساعد گسترش یافت، انگلیس و محمدرضا پهلوی برای مسدود ساختن این مبارزه به مقابله برخاستند. مسئله تغییر قانون اساسی در جهت تحکیم قدرت شاه با تشکیل مجلس مؤسسان، تشکیل مجلس سنا، تقویت سپهبد رزمآرا در ستاد ارتش، ایجاد حادثه 15 بهمن 1327، تعطیلی مطبوعات، محدودیت احزاب و تبعید آیتالله کاشانی از آن جهت پیش آمد که مبارزه ضداستعماری ملت ایران متوقف گردد.4
شاه روز 27 تیر 1327 به لندن رفت و در مدت اقامت خود با شخصیتهای مختلف انگلیسی ملاقات کرد و توانست حمایت آنان را در زمینههای مختلف... از جمله حل مسئله نفت به صورتی که منافع انگلستان تهدید نشود و نیزجلوگیری از نفوذ اتحاد شوروی از طریق نابودی تمام نهادهای مشارکت قانونی به ویژه با غیرقانونی اعلام کردن حزب توده و جلوگیری از فعالیتهای این حزب جلب نماید
توقف این مبارزات از یک سو به نفع انگلیس بود و از سویی به سود شاه؛ زیرا مبارزات ضداستعماری، بر کاهش قدرت شاه و افزایش قدرت مردمی تأثیر مستقیم داشت. از این رو شاهد هستیم در جریان نخستوزیری رزمآرا، شاه تمام قدرت خود را به کار بست تا موجبات روی کار آمدن او را فراهم سازد. شاه در حالی رزم آرا رئیس ستاد ارتش را به نخستوزیری تعیین کرد که میانه خوبی با او نداشت، با این حال، این انتخاب از جهات گوناگونی زیرکانه بود.
رزمآرا به عنوان یک سپهبد جاهطلب و عملگرا، آماده بود که این پیشنهاد ــ تجدیدنظر در قرارداد 1933 ــ را حتی به قیمت جانش از تصویب مجلس بگذراند. در حالی که جبهه ملی این پیشنهاد را برابر با فروش کشور میدانست و خواستار ملی کردن نفت بود. با این حال انتظار میرفت که او به عنوان افسری خودخواه ولی مستقل، موج نفرت عمومی را از دربار به سوی خود و کابینهاش برگرداند. رزمآرا، منتقد پیشین دربار، در سالهای اخیر که برای حفظ ارتش در برابر قوام و گرفتن تجهیزات مدرن از آمریکا با شاه همکاری میکرد، به وی نزدیکتر شده بود.5
شاه امیدوار بود بتواند از طریق رزمآرا مانع از تصویب لایحه ملی شدن نفت نیز گردد. البته تصور او در مورد رزمآرا چندان اشتباه و نادرست نبود؛ چرا که رزمآرا بعد از گذشت مدتی از دوره نخستوزیری خود در یکی از جلسات مجلس اظهار کرد که «ملی کردن نفت غیرعملی و غیرقانونی است؛ اظهاراتی که با سر و صدای زیادی روبهرو و باعث شد تا در ارتش نیز حرکت مخالفی برضد او آغاز گردد.»6 شاه بعد از ملی شدن نفت نیز درصدد برآمد با پیدا کردن راهحلی مناسب، رضایت انگلیس را نسبت به این موضوع جلب نماید؛ چنانکه انتخاب قوام در تیرماه 1331 را میتوان در این مسیر توجیه کرد. چرا که بسیاری او را در آن سالها چهرهای متمایل به انگلیس قلمداد میکردند. گذشته از این موارد رویکرد شاه بعد از کودتای 28 مرداد نیز به خوبی مبین دیدگاه منفی سیاسی او نسبت به مصدق و موضوع ملی شدن نفت است.
موضع شاه بعد از کودتا چه بود؟
بعد از کودتای 28 مرداد، شاه با اعلام سیاست ناسیونالیسم مثبت، روابط خود با انگلیس را تجدید کرده و روابط دوستانهای را در پیش گرفت. دولت زاهدی در این رابطه اعلام کرد: «دولتین ایران و انگلیس تصمیم گرفتهاند روابط سیاسی را برقرار سازند و هر یک به زودی سفیرکبیر به کشور دیگر اعزام دارند، سپس در نزدیکترین موقعی که مورد موافقت طرفین باشد در باب اختلافات مربوط به نفت که اخیراً موجب تیرگی روابط بین آنها شده شروع به مذاکره نمایند».7
این روابط سرآغاز سرسپردگی به غرب و انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفت بود که بسیاری از دستاوردهای ملی شدن نفت را به باد داد. شاه همچنین با دستگیری و منزوی کردن مصدق از سیاست نشان داد که وجود او را مانعی مهم در برابر قدرت خود میدید. ثریا، همسر دوم شاه، پیرامون این موضوع در خاطرات خود آورده است: «ظاهرا این نخستین برخورد با تبعید، درسهای زیادی به شاه آموخته است. او جنگیتر و بدبینتر شده است... بدین ترتیب است که کمیسیون تصفیهای برای برکنار کردن هواداران مصدق و حزب توده از ارتش تشکیل داده است».8
سخن نهایی
شاه در جریان موضوع ملی شدن نفت، نه تنها هیچ اقدام مثبتی در راستای پیشبرد این نهضت انجام نداد، بلکه در مواردی با سنگاندازی به آن، درصدد ممانعت از پیروزی این نهضت بود، چرا که رهبری این نهضت به دست کسانی چون دکتر مصدق بود و پیروزی آن میتوانست برگ برندهای برای مصدق و تضعیف قدرت شاه باشد. بر این اساس، شاه جهت قبضه کامل قدرت، نه تنها با مصدق بلکه با ملی شدن نفت نیز مخالف بود؛ زیرا حمایت از ملی شدن نفت، میتوانست بر تیرگی روابط او با غرب نیز منجر شود.
پی نوشت:
1. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320-1357، نشر قومس، چاپ ششم، 1384، صص 162- 163
2. ازغندی، همان، 163
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، 1368، صص 54- 55
4. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفدهم، 1391، ص 360
5. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، تهران، نشر نی، 1392، ص 324
6. گرمیت روزولت، کودتا در کودتا، ترجمه دکتر علی اسلامی، بیتا، صص 89- 90
7. مدنی، همان، ص 532
8. ثریا اسفندیاری بختیاری، کاخ تنهایی، ترجمه نادعلی همدانی، تهران، مترجم، 1370، صص 189- 190
کد مطلب: 10840