در اوایل جریان ملی شدن نفت، آمریکا از مصدق حمایتهای جرئی میکند، اما بهتدریج این حمایتها قطع میشود و آمریکا موضعی بیطرفانه و میانجیگرانه به خود میگیرد و پس از آن رویکرد مخالفت شدید با مصدق و نهضت ملی و هماهنگی کامل با انگلیس و در نهایت کودتا علیه نهضت در دستور کار این دولت قرار میگیرد. قصد و نیّت آمریکا از این گونه رفتارها چه بود؟
شکست دولت محمد مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، اختلافات داخلی، رقابت انگلیس و آمریکا و... آبستن حوادث بسیار بود؛ از جمله قرارداد کنسرسیوم بینالمللی نفت (امینی ـ پیج) که بحثهای بسیار در تاریخ ایجاد کرد.
فروش نفت
دولت ایران بعد از ملی شدن صنعت نفت، دچار مشکلاتی شد. یکی از مهمترین آنها، فروش نفت بود. دولت انگلیس که با دولت ایران قرارداد دارسی و ۱۹۳۳ را منعقد کرده بود، بعد از ملی شدن نفت اعتراضاتی کرد و مانع صدور و فروش آن شد.
اللهیار صالح (سفیر ایران در واشنگتن) اردیبهشت ۱۳۳۲ در مصاحبهای مطبوعاتی عنوان کرد: ملی شدن نفت ایران کمک به صلح جهانی و نجات ملت محروم ایران بوده است. اما دولت انگلیس دائم موانعی سر راه دولت ایران از طریق غرامت و تحریم اقتصادی ایجاد کرد تا دولت ایران را مجبور به تسلیم کند؛ زیرا اگر ایران نتواند نفت خود را به فروش رساند، دچار مشکل خواهد شد. بنابراین از دولت آمریکا به عنوان یک دولت بیطرف درخواست کمک داریم. قسمتهایی از آن مصاحبه عبارت است از:
«اگر کمکهای مالی آمریکا به انگلستان نبود، تاکنون مشکل غرامت را به طور منصفانه حل کرده بودیم، ولی سیاست آمریکا چنین اقتضا میکند که از یک طرف به دولت انگلستان کمکهای مالی کافی نماید و از طرف دیگر کمکی که به ایران میکند ناچیز بوده و از یک همکاری فنی تجاوز نمیکند».۱
تغییر مواضع آمریکا
موضوع مهم در این زمان، تغییر و تحولات بینالمللی و ماهیت زیربنایی ارتباط آمریکا و انگلیس بود. سیاست دولت آمریکا تغییر کرده بود و روابط آمریکا و ایران، سرد شده بود. بعد از آخرین سفر وزیرخارجه انگلیس (ایدن) به واشنگتن در روابط ایران و آمریکا برودت حاصل شد و بعد از آنکه ایران آخرین پیشنهاد انگلیس (بانک جهانی) را نپذیرفت، اولیای درجه اول آمریکا به جای همدردی با ایران یک نوع حالت خشم و عصبانیت نسبت به ایران در پیش گرفتند.۲
دولت آمریکا اصل ملی شدن نفت را خطری برای نظام روابط سیاسی ـ اقتصادی دولتهای بزرگ یا شرکتهای نفتی آنها با کشورهای صاحب منافع و ذخایر نفتی میدانست و اگر سعی داشت دولت انگلیس را به قبول اصل تنصیف عواید متقاعد کند در جهت هماهنگی با قراردادهای جدید شرکتهای نفت آمریکایی در خاورمیانه بود. از سوی دیگر، با قطع نفت خاورمیانه قیمت نفت در بازار جهانی صعود میکرد.
تغییر کلی در خطمشی سیاسی آمریکا در ایران و تمایل سیاسی به رویه انگلستان از احضار هنری گریدی و اعزام لوی هندرسن مشاهده میشود. این تغییر مواضع به «بلوکبندیهای جنگ سرد، خطر کمونیست و نظام بینالمللی» برمیگشت.
از سویی، دولت انگلیس بعد از به قدرت رسیدن حزب محافظهکار و نخستوزیری چرچیل با پررنگ و کمرنگ جلوه دادن خطر کمونیست، سعی کرد دولت آمریکا را با خود همراه کند. ایدن معتقد بود سهیم شدن آمریکاییها در نفت ایران تنها راهحل است. وی اظهار کرده بود: زمانی که ما متوجه شدیم مصدق از اختلاف انگلیس و آمریکا درباره نهضت ملی نفت و دولتش به نفع خود در حال استفاده است، به این نتیجه رسیدیم که راهحل درست سقوط دولت مصدق است. وی در قسمتی از خاطراتش مینویسد: «سیاست مصدق بیشتر این است که دولتهای بزرگ را به بازی بگیرد و آنها را به جان هم بیندازد».۳
تغییر کلی در خطمشی سیاسی آمریکا در ایران و تمایل سیاسی به رویه انگلستان از احضار هنری گریدی و اعزام لوی هندرسن مشاهده میشود. این تغییر مواضع به «بلوکبندیهای جنگ سرد، خطر کمونیست و نظام بینالمللی» برمیگشت
بعد از به قدرت رسیدن حزب جمهوریخواه و دولت آیزنهاور در آمریکا، دیگر آمریکا و انگلیس در سقوط مصدق با هم به توافق رسیدند و انگلیس اصل مشارکت را پذیرفت. ایدن مینویسد: «در مبارزه با دولت مصدق بریتانیا در واقع موافقت آمریکا برای نجات دادن بریتیش پترولیوم B.P را خریداری کرد. با پیشنهاد شرکت آمریکاییها در کنسرسیوم جدید که از سوی وزارت امورخارجه بریتانیا مطرح شد، آمریکا سیاست بیطرفی خود بین مصدق و لندن را کنار گذاشت».۴
بنابراین کمکم با تغییر مواضع سه قدرت بزرگ (انگلیس، آمریکا و شوروی) که آندره فونتن آن را تغییر ناخدایان نامید، زمینه شکست نهضت ملی ایجاد شد. مصدق مینویسد: «بعد از استالین چون قائممقام او شخصیتی نداشت ملاحظات دول استعمار از آن دولت از بین رفت و ایدن، وزیرخارجه انگلیس، مسافرتی به آمریکا نمود و مذاکراتش با آیزنهاور به این نتیجه رسید که رئیسجمهوری تصویب کند که آزادی یک ملتی را با ۴۰ درصد از سهام کنسرسیوم مبادله کنند و شرکتهای نفت آمریکا به مقصودی که داشتند برسند».۵
همکاری آمریکا و انگلیس
دولت آمریکا در جهت هدف خود، از آغاز ملی شدن نفت تلاش میکرد؛ به صورتی که در خنثی کردن تلاشهای مصدق برای فروش نفت ملی ایران با انگلیس همکاری داشت. روزنامههای انگلیس نوشتند:
«برطرف نمودن مصدق از کار به منظور از بین بردن بزرگترین مانع حل قضیه نفت و انجام برنامه دفاع از خاورمیانه خواهد بود. سقوط مصدق زمینه را برای تصفیه اختلافات بین ایران و دولتهای باختری آماده خواهد ساخت.»۶ روزنامههای آمریکایی نیز در تعقیب سیاست انگلیس ادامه دادند: «دولت آمریکا به پشتیبانی از دوست خود انگلستان باید از دکتر مصدق صرف نظر نموده و سعی نماید شخص دیگری را که طبق میل و منظور بریتانیا در ایران حکمرانی کند انتخاب کند تا به دولتهای باختری کمک نماید».۷
آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم به صورت یک ابرقدرت در آمده بود. بنابراین طبیعی بود خواهان سهم بیشتری از منابع نفت خلیجفارس باشد. ایالت متحده بالاخره در نهایت زیرکی از مبارزات ملت ایران با انگلستان به نفع خود بهرهبرداری کرد و در دوره حکومت آیزنهاور در موضوع نفت ایران و براندازی دولت ملی مصدق با انگلیس به توافق رسید.
دولت آمریکا در سالهای آغازین پس از جنگ جهانی دوم با توجه به تحلیل روزافزون قدرت استعماری انگلستان در خاورمیانه بر آن شد تا به منظور دستاندازی بر منابع نفت ایران ابتدا با ایرانیان هوادار ملی کردن نفت همراهی کند و سپس از طریق دیپلماسی و بعد از مدتی مداخله نظامی دولتمردان ایرانی را به پشت میز انعقاد قراردادهای استعماری بکشاند؛ ازاینرو، آمریکا دستکم بعد از جنگ جهانی دوم تحتتأثیر دیپلماسی انگلیس بود.
از سویی، بعد از جنگ جهانی دوم دائما لیره در حال تنزل بود و اقتصاد انگلیس بسیار ضعیف و وابسته به اقتصاد آمریکا شده بود. در این دوره موقعیت انگلیس در ایران بسیار ضعیف شده بود و آمریکا درصدد بود به انگلیس کمک کند. از لحاظ سیاسی ـ اقتصادی آمریکا بر انگلیس برتری داشت. در مورد سیاست خارجی و تأثیر دیپلماسی انگلیس بر سیاست آمریکا، انگلیس و آمریکا بسیار به یکدیگر نزدیک بودند. کلا در دنیای اقتصاد آزاد اصل مشارکت مهم است.
در دنیای اقتصاد آزاد آمریکا و انگلیس از آغاز با یکدیگر مشارکت داشتند و خواهان نوعی از ملی شدن نفت دولت ایران بودند که منافع کارتلهای بینالمللی و امتیازات نفت آمریکا و بریتانیا در سراسر جهان را در معرض خطر قرار ندهد و همچنین زمینه را برای فعالیت شوروی هموار نکند.
انعقاد کنسرسیوم
جرج مکگی، نماینده آمریکا در مذاکرات نفت، نیز خواهان اجرای کنسرسیوم بود؛ زیرا اعتقاد داشت مالکیت در برابر کنترل عملیات و تقسیم منافع چندان مهم نیست. بنابراین عزل مصدق و تشکیل کنسرسیوم برای ترس از کمونیسم نبود. ترس از کمونیسم بهانهای برای عزل مصدق و چپاول ملت ایران بود تا این قرارداد تصویب شود و دوباره معادن نفت ایران مانند امتیاز دارسی و قرارداد ۱۹۳۳ در اختیار شرکتهای خارجی درآید؛ با این تفاوت که دولت ایران به جای ۱۶ درصد و ۲۰ درصد حقالامتیاز، در ۵۰ درصد از سود حاصل از فروش نفت شریک شود. در ظاهر سهم دولت ایران افزایش یافت، اما دولت انگلیس سهم غرامت خود را نیز حساب کرد، ولی دیگر موضوع تأمین درآمدهای ازدسترفته دولت ایران قبل از سال ۱۹۵۳ مطرح نشد.
در کل، ایران در مجامع بینالمللی قرین موفقیت بود، اما در رابطه با ملی شدن صنعت نفت به دلیل پایان اختلاف آمریکا و انگلیس، عدم آگاهی از ساختار نظام بینالمللی انرژی و رابطه شرکتهای نفتی در خصوص اصل رقابت برای مشارکت نه خلع جایگاه و برداشت نادرست از ملی شدن نتوانست موفقیتهای لازم را بهدست آورد؛ همچنین در آمریکا با غلبه جمهوریخواهان بر دموکراتها و تجربه تلخ چکسلواکی، از تقویت ناسیونالیسم علیه کمونیسم چشمپوشی شد و در شوروی نیز با مرگ استالین و روی کار آمدن مالنکف تز همزیستی مسالمتآمیز با دنیای غرب مطرح گردید.۸
در نتیجه، قرارداد کنسرسیوم نفت مهر ۱۳۳۳ به تصویب مجلس هیجدهم شورای ملی رسید. قرارداد بین ایران و چهار کشور عضو کنسرسیوم (انگلیس، آمریکا، هلند و فرانسه) به شرح زیر منعقد شد:
آمریکاییها ۴۰ درصد، انگلیسیها ۴۰ درصد، شرکت انگلیسی ـ هلندی (رویال داچ شل) ۱۴ درصد و فرانسویان ۶ درصد. سود حاصله نیز ۵۰ ـ ۵۰ میان دولت ایران و کنسرسیوم بینالمللی تقسیم شد. از این زمان قدرت محمدرضا پهلوی زیاد و به یک دیکتاتور تبدیل شد و هر روز پول نفت سلطنت را قویتر میکرد، اما چون در جهت توسعه اقتصادی و رفاه ملی به کار گرفته نمیشد و تمام به حساب دولت ریخته میشد در نتیجه فضا را برای یک استبداد نفتی آماده کرد.
محمد مصدق، نخستوزیر، هنگام دست دادن با هری ترومن رئیسجمهور آمریکا
شماره آرشیو: 3162-4ع
پی نوشت:
۱. آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، پوشه ۶۸، صص۵۱ ـ ۵۲.
۲. همان، پوشه ۷۲۰، صص۵۶ ـ ۵۷.
۳. آنتونی ایدن، خاطرات سرآنتونی ایدن، ترجمه کاوه دهگان، تهران، نشر بهار، ۱۳۴۲، ص ۳۰۱.
۴. مقصود رنجبر، «محاسبات آمریکایی»، ماهنامه زمانه، ش ۲۰، ۱۳۸۳، ص ۴۳.
۵. محمد مصدق، خاطرات و تألمات مصدق، تهران، نشر علمی، ۱۳۷۵، ص ۳۴۵.
۶. آرشیو وزارت امورخارجه، کارتن ۲۶، پرونده ۷، ۱۳۳۲، صص ۴۳ ـ ۴۴.
۷. همان.
۸. داود باوند (هرمیداس)، «کشوری در دو کانون استراتژیک انرژی جهان»، مجله گسترش صنعت، آبان ۱۳۸۲، ص ۱۶.