سیاستهای رضاشاه که به دنبال تجدد آمرانه در ایران بود، با واکنش قشرها و گروههای مختلف سیاسی روبهرو شد، اما در این میان از نقش برخی افراد نمیتوان بهسادگی گذشت؛ افرادی که با جسارت و شهامت سینه سپر کردند، از جان خود گذشتند و در برابر مسیر غلط رضاشاه برای توسعه ایران ایستادند. یکی از این اشخاص که بهویژه در قضیه کشف حجاب مبارزاتی ماندگار از خود به جا گذاشت بهلول گنابادی است. مبارزه مردم ایران با پروژه کشف حجاب با نام این علامه گره خورده است و وی را طلایهدار و مدافع راستین حجاب نامیدهاند. با توجه به اهمیت او، تلاش خواهیم کرد در سطور زیر به این شخصیت تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران نگاهی هرچند کوتاه بیندازیم.
پیشینه شیخ گنابادی
شیخ بهلول گنابادی، همانگونه که از نامش پیداست، در سال 1297ش در یکی از روستاهای گناباد دیده به جهان گشود. از همان کودکی بود که حافظه خارقالعادهاش سبب شد به حفظ قرآن روی آورد و آنقدر از خود استعداد نشان داد که در هشتسالگی حافظ کل قرآن شد. خود در مصاحبهای گفته است: در کودکی از چنان حافظهای برخوردار بودم که نام پایتخت بیشتر کشورهای دنیا را میدانستم. از همان زمان به منبر رفت و به دلیل برخی رفتارهایش، به بهلول مشهور شد. بهلول پس از مدتی همراه پدر به سبزوار مهاجرت کرد. او اولینبار در شانزدهسالگی، علیه رژیم شاهنشاهی سخنرانی آتشین کرد؛ یعنی هنگامی که رضاشاه امر به معروف و نهی از منکر را منع کرده بود. بهلول در 27سالگی به مشهد مقدس رفت و در آنجا به مبارزه با سیاست کشف حجاب رضاشاه و رویکرد ضددینی وی روی آورد.1
شیخ محمدتقی بهلول گنابادی در حال سخنرانی در یکی از مساجد نجف
حادثه مسجد گوهرشاد
واقعه مسجد گوهرشاد یکی از نقاط تاریک دوران حکمرانی رضاشاه در مبارزه با ارزشها و اعتقادات دینی مردم ایران است؛ حادثهای که در تیرماه 1314ش در مشهد اتفاق افتاد و یکی از جدیترین مبارزات مردمی علیه سیاستهای ضددینی رضاشاه بهشمار میآید، اما ماجرا پیش از حادثه مسجد گوهرشاد آغاز شده بود. در واقع برنامه تجدد آمرانه رضاشاه، که با تأسی از آتاتورک شروع شده بود، با واکنش شدید روحانیان روبهرو شد. یکی از زیرمجموعههای این برنامه آمرانه تغییر لباس و اجباری کردن کلاهشاپو بود که واکنش روحانیان را در پی داشت. در مشهد، رهبر مخالفان، روحانی سرشناس شیخ واعظ قمی بود که با دستور رضاشاه دستگیر و به عراق تبعید شد. درحالیکه حکومت گمان میکرد با دستگیری واعظ قمی مبارزات مردم علیه رضاشاه به پایان رسیده است محمدتقی گنابادی معروف به بهلول، وارد کارزار مبارزه شد و عَلَم مخالفت با اقدامات رضاشاه را برداشت.2
ایشان به محض ورود به مشهد در 7 تیر 1314ش، به منزل شیخ واعظ قمی رفت و بعد از اطمینان از اوضاع و احول ایشان، راهی حرم امام رضا(ع) شد. بهلول در حرم امام هشتم، علیه سیاستهای ضد اسلامی رضاشاه نطقی آتشین کرد. وی در کتاب خاطراتش با صراحت، از هدف خود از سفر به مشهد گفته است: «من یک نقشهای داشتم که غیر از خدا و خودم نمیدانست و آن این بود که اول در تمام شهرها سخنرانی کنم تا معروف و پس از آن قیام در مقابل دولت را شروع کنم؛ برای همین در تمامی شهرهای ایران سخنرانی کرده و قصد داشتم در مازندران و آذربایجان، که مردم جنگجو در این دو زیادند، سخنرانی و به قیام دعوت کنم، ولی نشد و مجبور شدم قبل از عملی شدن کل نقشهام، در مشهد قیام کنم».3
سخنرانی محمدتقی گنابادی در مشهد و در آستان قدس رضوی، دور از چشم حکومت نماند؛ مأموران شهربانی بهلول را زیر نظر داشتند، اما برای اینکه با دستگیریاش مردم را تحریک نکنند، او را در یکی از حجرههای حرم محبوس کردند و تا پاسی از شب منتظر ماندند. با خلوتتر شدن حرم در ساعات پایانی شب، مأموران شهربانی تصمیم گرفتند او را دستگیر و زندانی کنند، اما یک اتفاق مسیر ماجرا را به شکل دیگری رقم زد
سخنرانی محمدتقی گنابادی در مشهد و در آستان قدس رضوی، دور از چشم حکومت نماند؛ مأموران شهربانی بهلول را زیر نظر داشتند، اما برای اینکه با دستگیریاش مردم را تحریک نکنند، او را در یکی از حجرههای حرم محبوس کردند و تا پاسی از شب منتظر ماندند. با خلوتتر شدن حرم در ساعات پایانی شب، مأموران شهربانی تصمیم گرفتند او را دستگیر و زندانی کنند، اما یک اتفاق مسیر ماجرا را به شکل دیگری رقم زد.
سرکشیک شب حرم مطهر رضوی، آقای احتشام رضوی، وارد حجرهای شد که شیخ بهبول گنابادی را در آنجا محبوس کرده بودند. وی با دیدن بهلول در حجره، بسیار تحت تأثیر قرار میگیرد و به همین دلیل به میان جمعیت میآید، کلاه پهلوی خود را از سر بر میدارد، آن را به زمین میاندازد و مردم را تحریک میکند تا به حجره بهلول گنابادی روند و او را آزاد کنند.4
نکته جالب توجه اینجاست که خود بهلول با این کار مردم چندان موافق نبود. وی به آنها میگوید: کار پسندیدهای نبود که نظم و آرامش حرم امام رضا(ع) را بر هم زدید. کار درست این بود که نزد شهربانی میرفتید و از مقامهای مسئول، آزادی من را طلب میکردید. بااینحال کاری است که شده و باید از ظرفیت ایجادشده به نحو احسن استفاده کرد. باید آماده جهاد شویم و تمام تلاش خود را به خرج دهیم تا شیخ واعظ قمی را از اسارت حکومت نجات دهیم یا اینکه خون خود را در راه جهاد در راه خدا خرج کنیم. ایشان به تأسی از سیره امام حسین(ع) در شب عاشورا مردم را به دور خود جمع و بر پای منبر اعلام کرد که هر کسی که میخواهد میتواند برود. اینها قصد کشتن من را دارند. بااینحال مردم بهصراحت گفتند: ما شما را در مقابل عمال رژیم تنها نمیگذاریم.5
برخورد سخت رژیم
چند روز بعد، در روز 20 تیر، نیروهای شهربانی برای دستگیری شیخ بهلول گنابادی به مسجد گوهرشاد حمله کردند. درنتیجه این حمله، مردم با نیروهای شهربانی درگیر شدند. بااینحال نکته جالب ماجرا در این است که یکی از سربازان برای اینکه به طرف مردم گلوله شلیک نکند، خود را هدف قرار داد و به نوعی خودزنی کرد. مهمتر از آن، سربازی دیگری بود که به جای شلیک به سمت مردم، به سمت یکی از فرماندهان خود تیراندازی کرد. مدتی بعد نیروهای نظامی، که توان مقابله با مردم را نداشتند و در واقع قدرت سرکوب خود را از دست داده بودند، از ترس پیوستن مردم به مبارزان و گستردهتر شدن دامنه اعتراض مردمی، حرم امام رضا(ع) را ترک کردند و به پادگانهای خود بازگشتند.6
برخورد نرم رژیم
بعد از اینکه برخورد نظامی و سخت رژیم با بهلول گنابادی به نتیجهای نرسید، دولت تلاش کرد بحران را از طریق مسالمتآمیز حل کند؛ بنابراین هیئتی مرکب از چند روحانی و غیر روحانی اعم از تولیت آستان رضوی برای مذاکره با بهلول به حرم رفتند. یکی از روحانیان با لحنی تند به بهلول متذکر شد: با این کار شما، راه برای دخالت دول روس و انگلیس در ایران باز میشود؛ آنها وارد ایران میشوند و با وعده آزادی شیخ قمی و منع مقررات غیر دینی، به دخالت در امور ایران خواهند پرداخت. البته این مبارز انقلابی زیر بار چنین حرفهایی نرفت و اتمام حجت کرد که تا دو روز برای آزادی شیخ قمی صبر خواهد کرد؛ در غیر این صورت اقدام بعدی خود را عملی میکند. در پاسخ، نیروهای نظامی نیز که نیازمند زمانی برای تجدید قوا و آرایش نظامی جدید بودند، پذیرفتند که اطراف مسجد گوهرشاد را تا دو روز بعد خلوت و نیروهای خود را از آنجا جمع کنند.7
روی آوردن به سناریویی دیگر
هنگامی که مذاکره با این روحانی مبارز به بنبست رسید، برخی از افراد در دولت ترفندی دیگر را در دستور کار قرار دادند. در این نقشه قرار بر این بود که برخی از نیروهای دولتی با لباس روحانیت وارد مسجد گوهرشاد شوند و وی را دستگیر کنند و به بیرون از مسجد ببرند، اما بهلول که خود زودتر از این حیله و ترفند آگاه شده بود، به روی منبر رفت و با صحبتهای خود مردم را کاملا از این ماجرا آگاه کرد. بعد از اینکه این نقشه نیز شکست خورد، بهلول بالای منبر رفت و بهشدت به سیاستهای ضد ارزشی رضاشاه و اقدامات او تاخت. مردم نیز که با صحبتهای او تحت تاثیر قرار گرفته بودند به مشروب فروشیها و سینماها حمله کردند. این امر سبب شد رضاشاه تصمیم نهایی را در این زمینه اتخاذ کند و سیاست سرکوب دفعی و آنی را برای ختم این قائله در پیش گیرد. او تلگرافی به مشهد فرستاد و از نیروهای نظامی خواست تا پایان شب، کار را تمام کنند.8
فرجام کار
در پی دستور رضاشاه، نیروهای نظامی تا قبل از طلوع آفتاب وارد مسجد شدند و شروع کردند به تیراندازی و کشتار مردم. مقاومت شجاعانه مردم باعث شد نیروهای نظامی در ابتدای کار نتوانند وارد مسجد شوند. بااینحال به دلیل خیانت احتشام رضوی، یکی از ورودیها به روی نیروهای نظامی باز شد. احتشام رضوی بر این باور بود که مقاومت بیفایده است و تنها به سرکوب وسیع و کشته شدن هرچه بیشتر مردم منتهی خواهد شد. او محل خود را ترک کرد و عدهای نیز به دنبال او رفتند. همین امر سبب شد بهلول همراه عدهای از یارانش نقشه فرار را بکشند. آنها در اجرای این نقشه موفق شدند؛ بهلول در راه فرار، به خانه شخصی که در را به روی او باز کرده بود پناه برد و بدینترتیب موفق شد جان سالم از مهلکه به در برد. مردم نیز که روی به مقاومت آورده بودند کشته و جنازههای آنها بدون فوت وقت، به خاک سپرده میشدند. بعد از این واقعه، شیخ بهلول گنابادی به افغانستان گریخت، اما در آنجا دچار مصائب بسیاری شد.9
شیخ محمدتقی بهلول گنابادی
پس از آزادی از زندان افغانستان و در دوران اقامت در نجف
پی نوشت:
1. محمدتقی بهلول، خاطرات سیاسی بهلول، مشهد، نشرنوند، 1376، ص 12.
2. گفتوگویی منتشرنشده از بهلول گنابادی، قابل بازیابی در:
https://avapress.com/fa/171413
3. محمدتقی بهلول، همان، ص 47.
4. حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج 6، ص234.
5. سینا واحد، قیام گوهرشاد، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1361، ص 179.
6. یوسف متولی حقیقی، تاریخ معاصر مشهد، ج 1، انتشارات مرکز پژوهشهای شورای اسلامی شهر مشهد، 1392، ص 287.
7. محمدتقی بهلول، همان، ص 71.
8. سینا واحد، همان، ص 217.
9. عباس موسوی، اعجوبه عصر بهلول، نسیم حیات، 1379، ص 147.