با آشکار شدن نشانههای پیروزی انقلاب اسلامی، موقعیت اسرائیل در ایران با اعتراض جدی مردم انقلابی و محافل سیاسی ـ مذهبی روبهرو شد. در چنین وضعیتی، مقامات تلآویو، هراسان از به خطر افتادن منافع گسترده اسرائیل در ایران، درصدد تضعیف نیروهای انقلابی و مبارزه با انقلاب برآمدند و در این مسیر سناریوهای سهگانهای را به آزمون گذاشتند
در بهمن سال 1357ش جهان از وقوع نخستین انقلاب مدرن به رهبری مذهب در ایران آگاه شد و کشورهای مختلف نسبت به این رویداد واکنشهای متفاوتی از خود نشان دادند. در این میان، رژیم غاصب اسرائیل، که یکی از متحدان استراتژیک محمدرضا پهلوی بهشمار میآمد و بهواسطه سالها حضور پنهانی و آشکار در ایران، منافع و نفوذ فراوانی بهدست آورده بود، در مواجهه با امواج انقلاب اسلامی، بهسرعت با مردم انقلابی ایران مخالفت کرد و مواضع خصمانه و متعارضی علیه انقلاب اسلامی در پیش گرفت. هدف نوشتار حاضر روایت و بررسی مواضع اسرائیل در برابر امواج انقلاب اسلامی ایران است.
جرقههای انقلاب در ایران: هراسِ تلآویو
در اوایل سال 1357ش که قدرت حکومت پهلوی رو به افول میرفت، امام خمینی(ره)، رهبر بلامنازع انقلاب ایران، به صحنه آمد. با اوجگیری نهضت انقلابی، مواضع شدیدا ضد اسرائیلی رهبر انقلاب بیش از گذشته آشکار شد. البته مخالفت امام خمینی و مردم مسلمان ایران با اسرائیل مسئله تازهای نبود، بلکه سالها بود که امام خمینی و مردم مخالفت خود را با تأسیس این کشور و شناسایی آن از سوی سازمانها و کشورهای مختلف به شدیدترین شکل ابراز کرده بودند. بهرغم این مخالفتها، محمدرضا پهلوی در سال 1328ش اسرائیل را بهصورت دوفاکتو به رسمیت شناخت و پس از کودتای 28 مرداد 1332ش، عملا و آشکارا روابط گستردهای را بهویژه در زمینههای سیاسی، اطلاعاتی، نفت، نظامی و تسلیحاتی، با اسرائیل برقرار کرد.
دیدار هرمز قریب (رئیس تشریفات وزارت دربار) با موشه دایان و همسرش هنگام سفر به ایران
شماره آرشیو: 3179-11ع
از نیمه دوم سال 1356 تا پاییز 1357، به دلیل بیثباتی سیاسی ناشی از حرکتهای انقلابی مردم، روابط پهلوی و اسرائیل دچار فراز و نشیب شد، اما با وجود کاهش تدریجی، همچنان ادامه داشت1 تا اینکه با آشکار شدن نشانههای پیروزی انقلاب اسلامی، موقعیت اسرائیل نیز در ایران با اعتراض جدی نیروهای انقلابی و محافل سیاسی ـ مذهبی روبهرو شد.
در حقیقت، در هنگامه انقلاب، اسرائیل نزد مردم انقلابی ایران بهشدت منفور بود. امام خمینی نیز در خطابهها و بیانات خود، ضمن اعلام برائت از سازش شاه با اسرائیل، بهگونهای جدی بر مواردی همچون تحریم اسرائیل، وحدت و شتاب امت اسلامی برای نابودی اسرائیل و دفاع از مجاهدین فلسطینی تأکید میکردند.2 در چنین وضعیتی، مقامات تلآویو هراسان از به خطر افتادن منافع گسترده اسرائیل در ایران و نگران از آغاز شمارش معکوس سقوط متحد استراتژیک خود، یعنی محمدرضا پهلوی، با استفاده از دستگاه اطلاعاتی و امنیتی خود (موساد)، که در سالهای سلطنت شاه منابع، نفوذ و قدرت فراوانی کسب کرده بود، برای نجات او از خطر سقوط حتمی، درصدد تضعیف نیروهای انقلابی و مبارزه با انقلاب برآمدند و در این مسیر سناریوهای مختلفی را به آزمون گذاشتند.
سناریوهای اسرائیل برای مهار امواج انقلاب اسلامی
بنا بر روایت اسناد و مدارک تاریخی، نخستین موضعی که اسرائیل برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی گرفت همکاری گسترده و همهجانبه با ساواک با هدف سرکوب مخالفان و فرونشاندن موجهای اعتراضی در شهرهای مختلف بود. مجموعه اسناد بهدستآمده از لانه جاسوسی آمریکا از این موضوع حکایت میکند که «موساد در مبارزه با مخالفان سیاسی حکومت ایران هم همکاری پیدا و پنهانی با ساواک داشت. در دهههای 1340 و 1350 که با گسترش مخالفتهای سیاسی ـ مذهبی، گروههای چریکی متعددی نیز بهصف مخالفان حکومت پیوستند، موساد در شناسایی و ردیابی مخالفان حکومت نقش قابلاعتنایی داشته است».3 همچنین به گزارش نویسنده کتاب «ایران؛ روایتی که ناگفته ماند»، «بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت ایران در کشورهای مختلف عربی (بهویژه لبنان، سوریه و تا حدی مصر) که با برخی از گروههای فلسطینی و ضد اسرائیلی هم ارتباطاتی داشتند در همکاری مشترک ساواک و موساد شناسایی شده و تحت تعقیب قرار گرفتند».4
دیدار ارتشبد حسن طوفانیان و ارتشبد بهرام آریانا از ستاد کل فرماندهی و عملیات نیروهای دفاعی اسرائیل
در حقیقت موساد و مجموعه تصمیمگیرندگان اسرائیل بهدرستی درک کرده بودند سقوط محمدرضا پهلوی ضربه جبرانناپذیری بر منافع اسرائیل در ایران و خاورمیانه وارد کرده، موضع آن را در برابر کشورهای عربی و مسلمانان تضعیف میکند؛ درنتیجه موساد تقویت هر چه بیشتر بنیه دفاعی، آموزشی، تهاجمی و اطلاعاتی ساواک را در پیش گرفت تا در مقابله با مردم انقلابی و مخالفان شاه کارآمدتر از گذشته عمل کند.5
اسحاق رابین، نخستوزیر وقت اسرائیل که در آن هنگام مذاکرات صلح با مصر را دنبال میکرد، در روزهای 25 و 26 شهریور 1357، با ارسال پیامهایی برای شاه ایران، ضمن ابراز تأسف از رخدادهای کشور تأکید کرد که از هر تلاشی برای دفاع از حکومت او بهره خواهد برد
در مرحله دوم، اسرائیلیها برنامه «حمایت روانی» از محمدرضا پهلوی را در دستور کار خود قرار دادند. در این مرحله، موساد تحولات انقلاب ایران را با حساسیت و جدیت پی میگرفت و از هر تلاشی در حمایت از رژیم پهلوی فرو نمیگذاشت. در همان حال اسرائیل از هر فرصت لازم برای روحیه دادن به شاه و لزوم مقاومت هر چه بیشتر در برابر مخالفان بهره میبرد. از جمله اسحاق رابین، نخستوزیر وقت اسرائیل که در آن هنگام، مذاکرات صلح با مصر را دنبال میکرد، در روزهای 25 و 26 شهریور 1357، با ارسال پیامهایی برای شاه ایران، ضمن ابراز تأسف از رخدادهای کشور تأکید کرد که از هر تلاشی برای دفاع از حکومت او بهره خواهد برد.
اسحاق رابین (1922ـ1995)، پنجمین نخستوزیر رژیم اشغالگر اسرائیل
شماره آرشیو: 1-252-111م
آخرین سناریوی تلآویو برای نجات محمدرضا پهلوی ارائه طرح کودتا و ترور امام خمینی در پاریس بود. موساد و نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران که ارتباط مستقیمی با ساواک داشت، ماهها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به دولت متبوع خود هشدار داد که شاه ایران در برابر مخالفان مدت طولانی دوام نخواهد آورد و سقوط نهایی رژیم پهلوی حتمی خواهد بود. درنتیجه اسرائیل با آگاهی از این امر که با استقرار جمهوری اسلامی در ایران متحمل خسارات زیادی خواهند شد، «هراسان و باعجله در دیماه 1357، یوری لویرانی را که تا اندازهای با اوضاع ایران آشنا بود و دوستان زیادی در محافل نزدیک به محمدرضاشاه داشت، بهمنظور ارزیابی وضعیت سیاسی ایران به تهران فرستاد. در گزارشی که وی پس از بازگشت از ایران در اختیار اسرائیل قرار داد، کار رژیم شاه را تمامشده ارزیابی کرد».6
اسرائیل با آگاهی از این امر که با استقرار جمهوری اسلامی در ایران متحمل خسارات زیادی خواهند شد، «هراسان و باعجله در دیماه 1357، یوری لویرانی را که تا اندازهای با اوضاع ایران آشنا بود و دوستان زیادی در محافل نزدیک به محمدرضاشاه داشت، بهمنظور ارزیابی وضعیت سیاسی ایران به تهران فرستاد»
بدینترتیب در دسامبر سال 1978م، رافی ایتان، مشاور امور ضد تروریستی نخستوزیر اسرائیل، طرحی ارائه شد که بر اساس آن میبایست امام خمینی در پاریس ترور میشد. سازمان سیا نیز موافقت خود را با اعزام یک گروه تروریستی اسرائیلی به پاریس برای ترور امام خمینی اعلام کرد. «برای حمله به اقامتگاه [امام] خمینی در نوفللوشاتو و مصدوم کردن [ایشان] تیم کماندویی سرهنگ آصف هفتز، رئیس گارد ویژه پلیس ضد تروریسم اسرائیل، در نظر گرفته شده بود. لویرانی، نماینده سیاسی اسرائیل در ایران، مأموریت یافت که موضوع را با شاه در میان بگذارد. شاه با این موضوع مخالفت کرد. ... او میپنداشت بدون نیاز به چنین اقدامی قادر خواهد بود بر بحران غلبه کند. لویرانی پس از ملاقات شاه به سازمان اطلاعاتی اسرائیل اطلاع داد که نه شاه دیگر میتواند در قدرت باقی بماند و نه ژنرالها قادر به کودتا هستند. کشور عملا در اختیار رهبران مذهبی قرار گرفته است. بهعبارتدیگر، از نظر او روابط اسرائیل با ایران باید خاتمهیافته تلقی میشد».7
پیروزی انقلاب: پایانِ کار اسرائیل در ایران
در روز 22 بهمن 1357 با فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران و پیروزی انقلاب اسلامی، سفارت اسرائیل در ایران تعطیل شد و این ساختمان همزمان در اختیار فلسطینیها قرار گرفت. دیپلماتهای اسرائیلی خود را در سفارت آمریکا مخفی و سرانجام هفت روز بعد، همراه اتباع آمریکایی با یک هواپیمای مسافربری پانامریکن ایران را ترک کردند.8
تعطیلی سفارت اسرائیل در ایران و تبدیل آن به سفارت فلسطین
با وجود چنین وضعیتی، اسرائیلیها در ماههای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی همچنان تلاش میکردند بهگونهای تدریجی، مواضع و نگرش ایران را نسبت به الگوهای انقلابی اولیه و ادراکی که نسبت به اسرائیل داشتند تغییر دهند؛ و گمان میکردند که ایران دوباره به تفکر ژئوپلیتیکی دهه 1970م درباره مسائل منطقهای باز خواهد گشت 9 و بار دیگر بهعنوان متحد اسرائیل در منطقه ظاهر خواهد شد، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران شناسایی دوفاکتویِ رژیم پهلوی را از اسرائیل پس گرفت و رفتار خارجی خود را بر حذف این کشور و رد هرگونه مصالحه با آن سامان داد؛ بنابراین نوعی تقابل مستقیم بین نیروهای طرفدار ایران و واحدهای تحت امر اسرائیل شکل گرفت و اسرائیل در پی نابودی محتوای درونی انقلاب اسلامی و دوام تاریخی آن برآمد.
تعطیلی سفارت اسرائیل در ایران و تبدیل آن به سفارت فلسطین
با توجه به موارد یادشده و مسلم شدن این امر که امام خمینی و مردم ایران دیدگاههای خود را نسبت به ماهیت تحمیلی و ساختگی اسرائیل تغییر نخواهند داد، سران تلآویو ضمن معرفی ایران بهعنوان دشمن اصلی اسرائیل، «وجود خود را با عدم وجود جمهوری اسلامی ایران» تعریف و تلاشهای گستردهای برای تضعیف این رقیب جدید آغاز کردند. بیتردید، تلاشهای آمریکا در خاورمیانه برای بازسازی ساختار این منطقه به گونهای که تحت هژمونی اسرائیل قرار گیرد، متأثر از همین مواضع دیرینه ضدانقلابی و ضد ایرانی اسرائیل است که خوشبختانه از زمان پیروزی انقلاب تاکنون ناکام مانده است.
فرجامِ سخن
پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق آرمانهای تاریخی شیعی آن، برای اسرائیلیها به معنای بر باد رفتن تلاشهای اسرائیل برای تحقق اهداف و آرمانهای نژادپرستانه و دروغین این رژیم و کمفروغ شدن ستاره بخت اسرائیلیها در خاورمیانه بود؛ چراکه پیروزی شیعیان انقلابی در ایران به معنای پایان یافتن حضور اسرائیل بهمثابه یک رژیم ساختگی و غاصب در ایران بود. به همین دلیل نیز سران تلآویو با اجرای سناریوهای مختلف که ماهیتی خصمانه داشت، سعی کردند به شیوههای مختلف، نیروهای انقلابی را به زانو درآورند و مسیر انقلاب را به سمتوسوی شکست سوق دهند، اما سرانجام مقاومت مردم انقلابی ایران و رهنمودهای تاریخی امام خمینی مانع از تحقق اهداف شوم آنها در ایران شد.
پی نوشت:
1. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده) 1357-1320، تهران، قومس، چ پنجم، 1376، صص 411-417.
2. سیدروحالله خمینی، صحیفه نور: مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج 16، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1364، ص 37.
3. مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 11، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1365، صص 89 ـ 93.
4. محمد حسنین هیکل، ایران؛ روایتی که ناگفته ماند، ترجمه حمید احمدی، چ چهارم، تهران، الهام، 1366، صص 132 ـ134.
5. تقی نجاری راد، همکاری ساواک و موساد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 273ـ282.
6. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، ناشر مولف، 1368، ص 458.
7. مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، ج 16، لندن، پکا، 1373ش/ 1995م، صص 116ـ 117.
8. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان.
9. Hanter, “Islamic Iran and the Arab Worlds”, Middle East in Sight, (1987 September), p. 20.