پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ یکی از چالشهای پیش روی رضاخان در راستای تمرکز قدرت در دست خود، حکومتهای ملوکالطوایفی در ایران و تکثر قدرت بود. در این میان، حکومت شیخ خزعل در مناطق جنوبی خوزستان، که حمایتهای انگلیس را به همراه داشت، یکی از مهمترین این حکومتها بود. رضاخان، که در رسیدن به سردارسپهی و نخستوزیری روی حمایت انگلیسیها حساب کرده و از آن بهره برده بود، نمیخواست که در راه برداشتن سد شیخ خزعل، این حمایت را از دست بدهد. از سویی نیز انگلیس در میانه دوگانه شیخ خزعل و رضاخان دودل بود، اما در نهایت رضاخان با چراغ سبز انگلستان، شیخ خزعل را از سر راه برداشت. چگونگی این امر و بررسی نقش انگلیس در این ماجرا که در نهایت به سود رضاخان پایان یافت مسئله این نوشتار است.
شیخ خزعل
شماره آرشیو: 50-4ع
حمایت انگلیس از شیخ خزعل
خانواده شیخ خزعل از زمان شیخ جابر، پدر شیخ خزعل، حدود سال 1140ش، پیمانهای گوناگونی با انگلیسیها منعقد کرده بودند،1 اما در زمان شیخ خزعل این روابط برجستهتر شد؛ چون در این دوران نفت در مناطق جنوبی ایران کشف شد که برای انگلستان اهمیت حیاتی داشت. از سویی انگلیسیها شیخ خزعل را در مقایسه با دولت مرکزی قاجار از اقتدار بیشتری برخوردار میدیدند؛ بنابراین روابط اساسا مستقلی با شیخ خزعل در خوزستان برقرار2 و به دفعات حمایت خود را از او در برابر حمله و دخالت دولت مرکزی اعلام کردند.3
شیخ خزعل به اتفاق امیرعبدالعزیز آل سعود و چند تن از افسران انگلیسی در کویت
شماره آرشیو: 7074-1ع
حتی به شیخ خزعل، تضمین مصونیت از حمله نیروی دریایی، احترام به خودمختاری و همچنین به رسمیت شناختن جانشینان مورد حمایت وی داده شد. بر مبنای تحلیل کنسول بریتانیا، محمره دارای یک واحد سیاسی عرب و نه ایرانی بود که قوانینی مخصوص به خود داشت. از نظر او، مهمترین ویژگی آنها لزوم رضایت رؤسای قبایل بود. بر مبنای چنین تحلیلی، او ترتیبی داد تا پالایشگاه شرکت نفت در آبادان، جزیرهای متعلق به شیخ، تأسیس شود. شیخ، آبادان را براساس 1500 پوند اداره سالانه و معادل 16 هزار و 500 پوند سکه طلای شاهی در اختیار شرکت قرار داد، ولی مقرر شد که این موافقتنامه محرمانه بماند و تهران از آن باخبر نشود. شیخ خزعل حتی برخلاف سیاست بیطرفی دولت مرکزی ایران، در طول جنگ جهانی اول به انگلیسیها کمک کرد و در عوض از کمک مالی و تسلیحاتی و به رسمیت شناختن خودمختاریاش نسبت به حکومت تهران برخوردار شد.4 او در این زمان روابط خود را با انگلیس نزدیکتر کرد تا جایی که دنیس رایت دراینباره نوشته است: «شیخ محمره در طول جنگ خود را بهمثابه یک دولت طرفدار پروپاقرص انگلستان نشان داده بود».5
شیخ خزعل به اتفاق جمعی از افسران و مقامات کشورهای عربی و عثمانی
شماره آرشیو: 7075-1ع
بررسی روابط انگلیس با شیخ خزعل در مقایسه با برخورد این کشور با جنبشهای محلی در گیلان و آذربایجان نشان از یک دوگانگی داشت؛ انگلیس در برابر جنبشهای محلی گیلان و آذربایجان به دفاع از حکومت مرکزی میپرداخت، اما در خوزستان که شیخ خزعل بر آن حاکم بود از ایلات محلی حمایت میکرد.6 این رویه همچنان برقرار بود تا زمانی که انگلیس در یک تنگنای دشوار قرار گرفت. تنگنای پشتیبانی از متحدان قدیمی یا بهوجود آوردن یک حکومت مرکزی مقتدر و باید در این بین، یکی را انتخاب میکرد.
تداوم تردید در حمایت از رضاخان
رضاخان پس از اینکه بهتدریج با حمایت انگلیسها قدرت گرفت، در راستای آنچه نیاز کشور به یک دولت مرکزی و قدرتمند خوانده میشد در پی حذف قدرتهای محلی برآمد. در این راستا حکومت خودمختار شیخ خزعل هم یکی از اهداف رضاخان بود که در سال 1301ش/ 1922م در پی حمله به آن برآمد، اما با وساطت سر پرسی لورن مقرر شد که شیخ نمایندهای به تهران اعزام کند تا مسئله مالیات معوقه شیخ به دولت مرکزی در جو مسالمتآمیزی حل شود و رضاخان هم قول داد تا مدتی نیرو به خوزستان نفرستد.7 هرچند رضاخان به قولش پایبند نماند و در تیرماه 1301ش به صورت پنهانی یک نیروی چهارصدنفره به خوزستان اعزام کرد،8 ولی نیروهای اعزامی او در کوههای بختیاری در منطقهای به نام شلیل، به وسیله عشایر کهکلویه محاصره و در 28 تیر 1301ش تمام نیروهای دولتی طی درگیریهایی قتل عام یا خلع سلاح شدند و رضاخان شکست خورد.9
در این مقطع انگلیس حامی شیخ خزعل بود؛ چون هنوز برای آنها مسلم نبود که بتوانند با رضاخان معاملهای کنند و بههمینجهت حتی تا سالهای 1303ش از شیخ خزعل حمایت میکردند.10
بررسی روابط انگلیس با شیخ خزعل در مقایسه با برخورد این کشور با جنبشهای محلی در گیلان و آذربایجان نشان از یک دوگانگی داشت؛ انگلیس در برابر جنبشهای محلی گیلان و آذربایجان به دفاع از حکومت مرکزی میپرداخت، اما در خوزستان که شیخ خزعل بر آن حاکم بود از ایلات محلی حمایت میکرد. این رویه همچنان برقرار بود تا زمانی که انگلیس در یک تنگنای دشوار قرار گرفت
به عبارتی در سالهای 1301 و 1302ش، انگلیسیها تردید داشتند که آیا میتوان به رضاخان بهعنوان یک نیروی ضد بلشویک اعتماد کرد یا خیر. انبوه اسناد وزارت خارجه انگلیس هم نشان میدهد تا سال 1301ش تا مدتی این بحث مطرح بوده که ممکن است رضاخان عامل قابل اتکایی در راستای جلوگیری از نفوذ شوروی نباشد و باید از افرادی همچون خزعل برای ایجاد یک دولت تحتالحمایه انگلیس در جنوب ایران بهره برد.11 تا اینکه رضاخان بهتدریج بر عمده مقاومتهای محلی پیروز شد. این امر موجب شد وزیرمختار جدید انگلیس سر پرسی لورن نسبت به رضاخان نظر موافق پیدا کند و به جانبداری از او برخیزد.12
در این مقطع پشتیبانی همهجانبه انگلیسها از خزعل همزمان با حمایت آنها از قدرت گرفتن رضاخان تا حدی بود که رضاخان در سالهای 1301-1302 از رویارویی علنی با خزعل پرهیز داشت13 و بنابراین این رویارویی تا تابستان و پاییز 1303 به تعویق افتاد.
پایان تردیدهای انگلیس در حمایت از رضاخان
در تابستان 1303، رضاخان که در آن هنگام با حمایت بیدریغ انگلیس به نخستوزیری دست یافته بود، برای تثبیت قدرت خود بر سختگیریهای خود علیه شیخ خزعل افزود. در مقابل شیخ خزعل نیز تلاش کرد با تشکیل کمیته «قیام سعادت» و حمایت از احمدشاه قاجار در برابر سردارسپه بایستد. او حتی به جلب پشتیبانی اقلیت مجلس به رهبری آیتالله مدرس پرداخت، اما در این هدف ناکام ماند.14
انگلیس نیز در سال 1303 ناگزیر به انتخاب میان ادامه پشتیبانی از شیخ خزعل و تلاش برای محدودسازی نفوذ دولت ایران در خوزستان یا پذیرش اقتدار کامل دولت مرکزی ایران و حمایت از رضاخان و سیاست او مبنی بر حذف خزعل بود و در این میان انگلیس حمایت از رضاخان را انتخاب کرد.15 در این انتخاب، نقش لورن بهرغم فشارهای سر پرسی کاکس و دیگران در حمایت از خزعل تعیینکننده بود.16 در نهایت موضع انگلیس این بود که به دولت ایران اطمینان دهد در صورت توسل به اقدام نظامی برای مقابله با سرکشیهای شیخ خزعل، تهران میتواند روی خودداری لندن از اعطای هر گونه کمک به شیخ خزعل حساب کند؛17 بدینترتیب انگلیسیها برای سرکوب خزعل به رضاخان چراغ سبز نشان دادند.
عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار، به اتفاق شیخ خزعل و عدهای از مقامات وزارت دربار
شماره آرشیو: 816-1ع
با تغییر سیاست انگلستان و حمایت مطلق آن از رضاخان، شیخ خزعل در برابر رضاخان تنها ماند و او بدون جنگ توانست شورش شیخ خزعل را سرکوب کند.18 خزعل هم در 16 آذر 1303 در بندر ناصری به حضور رضاخان رسید و از او پوزش خواست. سپس قشون دولتی در سراسر خوزستان از جمله خرمشهر مستقر شدند و در 30 فروردین 1304 شیخ خزعل بازداشت و به تهران اعزام شد.19 دلیل بازداشت او را آگاه شدن رضاخان از خارج شدن وی از ایران و اقامت در بصره میدانند که موجب شد او به تهران فرا خوانده شود، اما با نافرمانی شیخ خزعل، رضاخان دستور بازداشت او را صادر کرد.20
به گفته کدی، لورن برای خزعل از رضاخان اماننامه گرفت و خزعل تا سال 1315 که درگذشت در خانهای در تهران تحت بازداشت بود؛21 بدینترتیب حاکمیت دولت مرکزی بر جنوب خوزستان و منطقه محمره، که پس از آن خرمشهر نام گرفت نیز بهصورت مستقیم اعمال شد.
شیخ خزعل در ایام تبعید در تهران به اتفاق چند تن دیگر
شماره آرشیو: 999-1ع
فرجام سخن
نقش انگلیس در فراز و فرود شیخ خزعل برجسته است. شیخ خزعل تا زمانی که از حمایت انگلیسیها برخوردار بود توانست در برابر حکومت مرکزی و شخص رضاخان بایستد، اما با افزایش قدرت رضاخان، انگلیسیها بهتدریج به ایده دولت مرکزی قدرتمند او اعتماد کردند. آنها که در زمان قاجار دولت مرکزی را ناتوان از تأمین امنیت جنوب و بهویژه مناطق نفتی و درواقع منافع خود در این منطقه میدانستند، از حکومت محلی شیخ خزعل حمایت کردند، اما هنگامی که به توانایی رضاخان در ایجاد یک قدرت واحد و مرکزی ایمان آوردند، دست از حمایت شیخ خزعل برداشتند تا رضاخان به راحتی و بدون جنگ بتواند او را از سراه بردارد.