پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ کمی بعد از ورود آمریکاییها برای بازسازی و تقویت ژاندارمری ایران، حضور آنها در ارتش با ابعاد بیشتری آغاز شد. در تحلیل چرایی این مسئله باید سیاستهای آمریکا ذیل دکترین ترومن و بعدها دکترین آیزنهاور را تبیین کرد. در زمان ریاستجمهوری ترومن (1945-1952) و بر اساس سیاست خارجی جدید آمریکا، مقرر شد با اعطای کمکهای اقتصادی، فنی، تقویت بنیه نظامی و ایجاد روابط نزدیکتر فرهنگی و اجتماعی، ادغام ایران در سیستم امنیت منطقهای آنها در پیش گرفته شود.
برای تحقق این هدف در کنار سایر هیئتها، هیئت نظامی «آرمیش» (Armish) وارد ایران شد. هدف تخصصی هیئت نظامی ارتش آمریکا یا «آرمیش» تقویت ارتش شاهنشاهی بود و برای رسیدن به این مهم آنها بهمرور جایگزین «جنمیش» یا هیئت شوارتسکف شدند. ژنرال رابرت گرو، رئیس هیئت جدید، افزایش کارآیی ارتش ایران از طریق همکاری با وزارت جنگ و فرماندهی ارتش آمریکا را برعهده داشت. در کلیت امر هدف عمده فعالیت آرمیش در ایران آمادهسازی ایران براساس دکترین ترومن بود تا ایران به لحاظ سیاسی ـ نظامی در کمربند امنیتی آمریکا در برابر کمونیسم قرار گیرد. برای رسیدن به این هدف ایران نیز همانند کره، یونان و ترکیه در لیست کمکهای نظامی آمریکا قرار گرفت؛ البته این کمک نظامی نه به خاطر تقویت بنیه دفاعی ایران، بلکه با هدف تأمین اهدافشان انجام میشد.1
عدهای از مستشاران آمریکایی در تهران
شماره آرشیو: 1-1159-288م
در ادامه فعالیت هیئت نظامی ارتش آمریکا، کودتای 28 مرداد 1332 یک نقطه عطف بود. درحالیکه مجموع کمکهای نظامی آمریکا بین سالهای 1328 تا 1331 به 7/ 16 میلیون و کمکهای اقتصادی به 5/ 16 میلیون دلار میرسید، کمکهای نظامی در فاصله 1332 تا 1340 به بیش از 436 میلیون دلار و کمکهای اقتصادی به 611 میلیون دلار افزایش یافت که 435 میلیون دلار آن به صورت کمک بلاعوض و باقی به صورت وام پرداخت شد. در سالهای 1332 تا 1340 میزان کمکهای نظامی آمریکا به ایران، حدود نیمی از مجموع کمکهایی بود که این کشور به دیگر کشورهای جهان اختصاص داده بود. در این مدت تعداد زیادی از افسران ارتش در دانشگاهها و مدارس نظامی آمریکا دورههای تخصصی نظامی را پشت سر گذاشتند و بیش از 25000 افسر و درجهدار ایرانی در کلاسهای زبان انگلیسی ثبت نام کردند و استفاده از سلاحهای جدید را فرا گرفتند.2
جولیوس هومز (سفیر) به اتفاق ژنران ماکسول تیلور و ژنرال اکهارت؛
رئیس ستاد نیروهای مسلح و رئیس هیئت مستشاران نظامی آمریکا در ایران
شماره آرشیو: 1-5462-4ع
بعدها یکی دیگر از مواردی که تحولات نظامی ایران را تحت تأثیر قرار داد و نفوذ آمریکا بر تحولات نظامی ایران را تشدید کرد انعقاد قراردادهای نظامی ذیل دکترین آیزنهاور بود. آیزنهاور، رئیسجمهور وقت آمریکا، سیاستی را تعقیب میکرد که بر اساس آن، کشورهای خاورمیانه و خاور نزدیک میبایست برای مبارزه با گسترش کمونیسم تقویت میشدند. این سیاست، که با عبارت کمک به تحکیم استقلال ملی و دفاع از تمامیت ارضی این کشورها توصیف و تبلیغ میشد، یادآور لفاظیهای عوامل انگلیس در حمایت از استقلال ایران قبل از کودتای 3 اسفند 1299 بود؛ برای نمونه آنها برای
قرارداد 1919 نیز این دیدگاه را داشتند و حتی
کرزن معتقد بود امضای این قرارداد هرگونه برداشت سوء از نیات آنها را از بین خواهد برد.
تحت تأثیر دکترین آیزنهاور در دولتهای
حسین علاء و دولت
اقبال قراردادهای نظامی متعددی بسته شد. همه اینها مقدمهای برای تبدیل نیروهای نظامی ایران به عامل آمریکا در منطقه یا ژاندارم منطقه بود. بر مبنای همین دکترین در دوره دولت اقبال (1337) قراردادهای نظامی مهمی بین آمریکا و ایران منعقد شد. ورای هزینههایی که این قراردادها بر ایران تحمیل میکرد آموزش نیروهای نظامی ایران به سبک آمریکایی در ایران آغاز شد و گسترش یافت. تمام امور ارتش و ساختمانهای نظامی و استراتژیک، تحت نظر مستشاران آمریکایی قرار گرفت؛ رؤسای اداره مستشاری نظامی آمریکا در سراسر ایران رفتوآمد میکردند و به همه جا حق سرکشی داشتند و کار نقشهبرداری و جمعآوری اسناد و مدارک سیاسی و نظامی را شروع کردند.
با گسترش هیئتهای نظامی آمریکا بعد از کودتای 1332، سیاست آمریکا در قبال ایران بر دو محور عمده قرار گرفت: اول حفظ و تحکیم مناسبات با دربار ایران و پشتیبانی از محمدرضا پهلوی؛ بهطوری که اقتدار وی افزایش یابد و آمریکا مستقیما با وی طرف معامله باشد. اجرای سیاست پشتیبانی از شاه مستلزم اقدامات مؤثر و ملموسی بود که یکی از آنها اعطای کمکهای مالی، فنی و نظامی برای ایجاد دستگاه پلیسی ساواک در سال 1336 بود. محور دوم سیاست ایالات متحده تقویت نیروهای مسلح ایران بود. آنها با تقویت ارتش، هم سیاست حمایت از وضعیت موجود و حفظ سلطنت را تعقیب میکردند و هم اهداف منطقهای و جهانی خود را که بدان خواهیم پرداخت. آمریکا در نظر داشت ارتش ایران را از جنبه تسلیحاتی، آموزشی و دکترین به یک نیروی عملیاتی منطقهای تبدیل کند؛ بدین خاطر طی سالهای بعد از کودتا میزان کمکهای نظامی آمریکا به ایران در حدود نیمی از مجموع مبالغی بود که آنها در سالهای 1953 تا 1961م به دیگر کشورهای جهان ارائه کردند.3
ژنرال استوارت در توضیح نقش ماگ در ساقط کردن مصدق گفته است: وقتی این بحران پیش آمد، ما معیارهای معمول خود را نقض کردیم. از جمله کارهایی که انجام دادیم این بود که فورا بر اساس شرایط اضطرار، پتو، چکمه، یونیفورم، ژنراتور برق و وسایل درمانی در اختیار ارتش قرار دادیم که فضایی جهت حمایت از شاه بهوجود آورد
هیئت مستشاری ماگ در استراتژی کلی آمریکاییها نوسازی و کمک نظامی در کنار کمک اقتصادی و اجتماعی انجام میشد. از سال 1949م، ایران بر اساس برنامه اصل چهار مشمول دریافت کمکهای اقتصادی، اجتماعی و نظامی شد. به دنبال آن در سال 1950م، برنامه مشترک دفاعی بین ایران و آمریکا منعقد گردید و گروه مستشاران نظامی موسوم به «ماگ» (Military Assistance Advisory Group-MAAG) در ایران حضور یافتند. به طور کلی برنامه کمکهای فنّی آمریکا در قالب اصل چهار و گروه مشاوره کمک نظامی یا ماگ برای حفظ و تقویت ثبات و امنیت داخلی ایران در قالب کلی ممانعت از نفوذ کمونیسم تنظیم شد. تفاوت این گروه نسبت به هیئتهای پیشین در این بود که تقویت ساختار نظامی موجود و کارآمدی ارتش و ژاندارمری را از طریق آموزش و خریدهای تسلیحاتی مدنظر داشت. علاوهبراین هیئت ماگ در مقایسه با هیئتهای پیشین کمک نظامی و مالی گستردهای را فراهم میکرد.
فعالیت هیئت ماگ بعد از 28 مرداد 1332 تشدید شد. از سال 1332 تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، هیئت ماگ در همه شعبات پلیس و نیروهای نظامی ایران ورود کرد. در نتیجه عملکرد این هیئت، ایران در کنار کشورهایی چون یونان و ترکیه قرار گرفت و نقش منطقهای و امنیتی ایران بیشتر آشکار شد. ایران در سال 1334ش/ 1955م به پیمان بغداد (شامل ترکیه، عراق، پاکستان و انگلستان) پیوست؛ زمانی که پس از خروج عراق «سازمان پیمان مرکزی» (
سنتو) نامیده شد. با وجود آنکه آمریکا عضو سازمان یادشده نبود، این سازمان بخشی از شبکهای بهشمار میآمد که دولت آمریکا به عنوان سدی در برابر کمونیسم در نظر گرفته بود.4 به دنبال آن به منظور تأمین ثبات سیاسی و همکاری مشترک بین دو کشور ایران و آمریکا، قرارداد کمک دفاع دوجانبه بسته شد. دوطرف توافق کردند ضمن همکاری دفاعی مشترک و در صورتی که به ایران حمله نظامی شود، آمریکا حمایت نظامی کند.5 این قرارداد بهشدت خشم شوروی را برانگیخت و شخص خروشچف، شاه و حکومت وی را مورد حملات شدید قرار داد.
مستشاران آمریکایی بهتدریج امتیازات و اختیارات بیشتری بهدست آوردند. این مستشاران با طرحهای متعدد و با شرکتهای خصوصی و دولتی بر حجم و گستره فعالیتهای خود افزودند. در سالهای آغازین دهه 1340ش، با توجه به گسترش مناسبات همهجانبه آمریکا با ایران و اهمیت حضور مستشاران نظامی این کشور در ایران، دولت
منصور (نخستوزیر مورد حمایت آمریکا)، لایحه اعطای مصونیت به مستشاران نظامی را با عنوان «ماده واحده» به قرارداد وین ضمیمه و در شب 3 مرداد 1337 در یک جلسه فوقالعاده به تصویب مجلس سنا رساند.6 این قرارداد زمینه را برای حضور چندینهزار نفری مستشاران نظامی آمریکا در ایران فراهم کرد.
یکی دیگر از وظایف ماگ به ارائه مشاوره فنی در خریدهای تسلیحاتی جدید، پروژههای آموزشی جدید و برنامههای نگهداری تجهیزات نوین مربوط بود. وظایف ماگ به حمایت نظامی (بعضا کمک نظامی بلاعوض) پیوند خورده است. در این دوران مبادله نفت با سلاح بین ایران و آمریکا آغاز شد و بهشدت گسترش یافت. در این سالها فعالیت (اصل چهار) و گروه مستشاری ماگ به موازات هم در راستای نوسازی عمومی کشور و ایجاد ثبات سیاسی، اقتصادی و امنیتی پیش میرفت. اهداف راهبردی آمریکا در ایران با حضور گستردهتر و همهجانبه آن دچار دگرگونی شد. ماگ و اصل چهار نه تنها به کمک نظامی و پیشرفت و توسعه کشور، بلکه امنیت سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی را هم مد نظر داشت. وزارت امور خارجه آمریکا در گزارشی درباره اهداف آنها در ایران آورده است: نخستین هدف ما در ایران، ممانعت از استیلای شوروی و تقویت گرایش ایران به غرب است. تأکید اصلی در این ارتباط بر برنامه هفتساله ایران است که انتظار میرود تا حد زیادی از منابع مالی ایران در اجرای آن استفاده شود. کمک آمریکا به ایران در زمینههای اقتصادی ـ اجتماعی، آن گونه که اکنون برنامهریزی شده است، به کمک فنی بر اساس اصل چهار محدود میشود. جنبه دوم اجرای سیاست ما، تقویت اعتمادبهنفس و قدرت ایران در مقابل کمونیسم از طریق ارائه کمک نظامی بر اساس برنامه کمک نظامی است. در 1954م، سرلشکر جرج استوارت از ارتش آمریکا و مدیر کمک نظامی پنتاگون نزد کمیته امور خارجی کنگره اظهار کرد: فکر میکنم بتوان گفت: اگر به خاطر کار ماگ و هیئت ارتش آمریکا در ایجاد اعتمادبهنفس و دوستی میان نیروهای مسلح ایران نبود، ایران امروز پشت پرده آهنین قرار داشت.7
اما بر خلاف همه شعارها حفظ سلطنت از کارویژههای اصلی ماگ بهشمار میآمد؛ بدین جهت هنگام نهضت ملی شدن نفت، که موجودیت سلطنت و شخص شاه در خطر قرار داشت، هیئتهای نظامی آمریکایی بهشدت فعال شدند. ژنرال استوارت در توضیح نقش ماگ در ساقط کردن
مصدق گفته است: وقتی این بحران پیش آمد، ما معیارهای معمول خود را نقض کردیم. از جمله کارهایی که انجام دادیم این بود که فورا بر اساس شرایط اضطرار، پتو، چکمه، یونیفورم، ژنراتور برق و وسایل درمانی در اختیار ارتش قرار دادیم که فضایی جهت حمایت از شاه بهوجود آورد. طرفداران شاه سلاحهایی که در دست داشتند، کامیونهایی که سوارشان بودند، خودروهای مسلحی که با آنها از خیابانها عبور میکردند و ارتباطات رادیویی که ارتباط آنها را فراهم میکرد، همه و همه از طریق برنامه کمک دفاعی نظامی فراهم شد. اگر این حمایتها نبود، احتمالا الان یک دولت متخاصم با ایالات متحده بر مسند قدرت بود.8 حضور هیئتهای نظامی آمریکا تا پایان دوره پهلوی تداوم داشت و تعداد آنها از شهریور 1320 تا بهمن 1357 به یازده هیئت رسید.
هیئت مستشاری تافت و لزوم فروش تجهیزات نوین به ایران هیئت تافت در سال 1352 وارد ایران شد. هدف از فعالیت گروه تافت در ایران، ارائه مشاوره و آموزش درباره تجهیزات و سلاحهای پیشرفته آمریکایی بود. حضور تافت با دو مقوله افزایش نقش منطقهای ایران و افزایش فروش سلاحهای پیشرفته به این کشور ارتباط دارد. در این راستا دستیابی ایران به سلاحهای پیشرفته و پیچیده آمریکایی چون هواپیماهای اف 14 و اف 16 و تانکهای مختلف و حتی هواپیماهای آواکس، عمدتا با توجه به تغییر سیاستهای امنیتی آمریکا و سپردن امنیت منطقه خلیج فارس به شاه و ارتش ایران میسر شده است. این خریدها زمینه را برای فعالیت هیئتهای مستشاری، که یکی از آنها هیئت تافت بود، بیشتر فراهم کرد. از این مقطع به بعد علاوه بر هیئتهای دولتی، شرکتهای خصوصی نظامی آمریکایی نیز در ایران حضور پیدا کردند. آنها زمینه بهرهبرداری نیروهای نظامی ایران از سلاحهای جدید را تسهیل میکردند. با این قراردادها و حضور گسترده مستشاران، محتوای روابط نظامی ایران و آمریکا از حالت عادی خارج شد و به وضعیت وابستگی یا دستنشاندگی تغییر یافت.9 خرید انبوه تسلیحات آمریکایی، و لزوم پشتیبانی و حفظ و نگهداری لجستیکی از این تسلیحات، که بر عهده آمریکا بود، نقش ویژهای به این کشور برای تأثیرگذاری بر تصمیمات ایران میداد. بهواقع ایران در استفاده از توانایی و قابلیت نظامی خود به طور اجتنابناپذیری ملزم به رعایت دیدگاههای آمریکا بود که در قالب کارویژهها و عملیاتهای برونمرزی ایران تجلی داشت.10
پی نوشت:
1. جورج لنجافسکی، رؤسای جمهور آمریکا و خاورمیانه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، 1373، ص 49.
2. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیستوپنجساله ایران، ج 1، تهران، مؤسسه رسا، چ هفتم، 1384، ص 517.
3. آرشیو پژوهشکده تاریخ معاصر، شماره بازیابی 32163پ.
4. جورج لنجافسکی، همان، ص 16.
5. مجموعه قوانین و مصوبات مجلس شورای ملی، دوره نوزدهم، ج 1، ص 162.
6. زینب احیایی، مستشاران آمریکایی در ایران به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 433.
7. تامس ریکس، «هیئتهای نظامی ایالات متحده در ایران 1943-1978 (اقتصاد سیاسی کمک نظامی)»، ترجمه فرهاد ساسانی، مطالعات تاریخی، ش 69 (1386)، ص 145.
8. جیمز بیل، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، تهران، نشر کوبه، 1370، ص 150.
9. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده) 1320- 1357، تهران، نشر قومس، 1376، ص 363.
10. یوناه و الن نانز الکساندر، تاریخ مستند روابط دوجانبه ایران و ایالات متحده آمریکا، ترجمه سعیده لطفیان و احمد صادقی، تهران، نشر قومس، 1378، ص 616.