پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ سیاست رضاشاه در مقابل مخالفان خشن بود و هر قلمی که قرار بود انتقادی را بر روی کاغذ آورد بیشک از بین میبرد. در این میان برخی از مخالفان راه خروج از کشور را برای پیگیری اهداف خود برگزیدند. این نوشتار برای وقوف به زوایای مبارزه مخالفان در خارج از مرزهای ایران و سیاست دولت رضاشاه نسبت به آنان، چند نمونه از این مخالفان اشاره و سرنوشت آنها را بررسی کرده است.
فرخی؛ آوارگی و مرگ
محمد فرخی یزدی در پی انتقادات خود از رضاشاه و تنگ شدنِ عرصه بر فعالیتهای مطبوعاتی، از ایران گریخت. پس از چندی به مسکو رسید و در آنجا به علت اینکه نسبت به رژیم کمونیستی انتقاد میکرد، نتوانست بهسر برد و توسط نماینده سیاسی ایران (سفیرکبیر ایران) مقیم مسکو با تهران برای صدور گذرنامه مذاکراتی به عمل آورد. دولت ایران هم ناگزیر از لحاظ سیاسی شرایط را مناسب دید و گذرنامه وی را صادر کرد. فرخی پس از صدور این گذرنامه از مسکو به برلین رهسپار شد.1
محمد فرخی یزدی
شماره آرشیو: 116-4ع
فرخی پس از ورود به برلین باز هم از تعقیب افکار آزادیخواهانه خود دست بر نداشت و بلافاصله مقالاتی در مجله «پیکار»، که در خارج از کشور منتشر میشد، علیه حکومت استبداد و زور آن روز ایران منتشر کرد. چندی نگذشت که سفیر ایران مقیم برلین جلسه محاکمهای به وکالت از طرف شاه علیه پیکار و نویسندگان آن تشکیل داد. سفیر نامبرده مدعی بود که مقالات این مجله منافی با شئون کشور شاهنشاهی ایران و شاه است. او اظهار میکرد که کشور ایران کشوری کاملا آزاد و قانونی است و اصول حکومت مشروطه به تمام معنی، در آن حکمفرماست. فرخی در این محکمه فقط به نام یکی از شهود احضار شد، منتها مدارکی ارائه داد و پس از ارائه دفاعیات، متهم شناخته نشد. در این هنگام فرخی روزنامه دیگری به نام «نهضت» برای تعقیب افکار خود و تنبیه اولیای حکومت استبدادی راهاندازی کرد که بیش از سه شماره از آن منتشر نشد؛ زیرا بر اثر اقدامات دولت ایران، اداره شهربانی برلین فرخی را ملزم کرد به کلی از خاک آلمان خارج شود.2
در این شرایط
تیمورتاش (وزیر وقت) به اروپا رفت و در برلین با فرخی ملاقات کرد. وی از طرف رضاشاه اطمینان اکید داد که فرخی میتواند به ایران بازگردد و بدون دغدغه به فعالیت بپردازد. فرخی فریب خورد و از طرفی هم به علت تهیدستی نمیتوانست در خارج از کشور فعالیت کند؛ بنابراین در سال 1311 از طریق ترکیه و بغداد به ایران بازگشت و با پای خود به سیاهچال رفت. پس از مدتی به بهانه آنکه سههزار ریال به آقا رضای کاغذفروش بدهکار است، علیه وی اجرائیه صادر شد. پس از آن به جرم توهین به رضاشاه یک پرونده سیاسی هم علیه وی ساخته شد.3 بدین ترتیب فرخی به زندان افتاد و در سال 1318 اعلام کردند که او در زندان قصر به دلیل مالاریا از بین رفته است، اما حقیقت این بود که او کشته شده بود.4
تیمورتاش، وزیر دربار ایران، چندین بار از طرف رضاشاه مأموریت یافت که با مرتضی علوی ملاقات و او را از انتشار این روزنامه منصرف یا او را تطمیع کند و مقام وزارت و وکالت را به او وعده دهد، اما علوی از عقاید خود علیه سلطنت رضاشاه در مبارزه با انگلیس و انتشار روزنامه منصرف نشد و جواب داد: «برو این دام بر مرغ دگر نه».
مرد هزارچهره انتقاد میکند
منتقدان رضاشاه همواره مانند فرخی یزدی، سیما و هدفِ دموکراتیک نداشتند،
بهرام شاهرخ از جمله این افراد بود که نه با اهداف دموکراتیک بله فعالیت هماهنگ با اهداف انگلیس، در رادیو برلین لب به انتقاد از سیاستهای رضاشاه گشود. او که تحصیلاتش را در رشته حقوق و روزنامهنگاری در آلمان به پایان رسانده بود، به دلیل تسلط بر زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی، در فعالیتهای مطبوعاتی پیشرفت کرد. در آغاز جنگ جهانی دوم، وی گوینده رادیو برلین بود که در ایران طرفداران بسیاری داشت. برخی از منابع آغاز جاسوسی وی را برای انگلیس از همین دوره میدانند.5
شاه بهرام شاهرخ
تبلیغات بخش فارسی رادیو برلین بسیار شدید و خشن بود و بر نژاد آریایی تأکید عمدهای میشد؛ بهطوری که سال 1319 بهصورت تهدید کشورهای بیطرف درآمد. این رادیو مبلغ سیاستهای نژادی بود، اما در جنگ جهانی دوم انتقاد از سیاستهای رضاشاه، از آن بسیار شنیده میشد. در پی این برنامهها، دولت ایران یادداشتی اعتراضی به سفارت آلمان در تهران تسلیم کرد. در پاسخ به این یادداشت، دولت آلمان مدعی شد که مطالب منتشره علیه شاه از سوی گوینده بخش فارسی (بهرام شاهرخ) رادیو برلین و بدون اجازه دولت آلمان پخش شده است. در نظر دولت ایران این ادعا پذیرفته نبود، ولی برکناری گوینده بخش فارسی رادیو برلین و قطع حملات تبلیغاتی نسبت به رضاشاه موضوع را خاتمه داد.6 این انتقادات و نسبت آن با انگلیس هنگامی معنا پیدا میکند که پس از جنگ جهانی دوم، بهرام شاهرخ به فعالیتهای گسترده برای تأمین منافع انگلیس مشغول شد.
حزب کمونیست ایران؛ سودای برچینی حکومت رضاشاه
حزب کمونیست ایران جمعیت جمهوریطلبان ایران را برای تبلیغ عقاید مارکسیستی در میان دانشجویان ایرانی مقیم اروپا در بین سالهای 1308-1309 تأسیس کرد. این جمعیت از مهمترین مخالفان رضاشاه در خارج از کشور بود. جمعیت جمهوریطلبان ایران را آواتیس سلطانزاده، عضو شورای مرکزی حزب کمونیست ایران، تأسیس کرد و مرتضی علوی، عضو فعال حزب یادشده در اروپا، به سرپرستی آن گمارده شد. مرتضی علوی، برجستهترین عضو کمونیستهای ایران بود که با گروه دانشجویان کمونیست ایرانی مقیم آلمان و به صورت غیرمستقیم با حزب کمونیست ایران ارتباط داشت. این جمعیت در برلین و نیز در شهرهای اروپایی پراک، لمبرگ، زوریخ، ژنو، کلن، بروکسل، پاریس و شهرهای حیفا و دهلی نماینده داشت. آنان از حکومت رضاشاه انتقاد و بهویژه در سالهای 1308 و 1309، در مجله «ستاره سرخ» سیاست رضاشاه را هموارکننده سیاستهای امپریالیسمی انگلیس معرفی میکردند. دستاندرکاران این نشریه به پهلوی اول برای خشکاندن ریشههای درخت دموکراسی در ایران میتاختند و از مجلس شورای ملی به «پارلمان پهلوی» یاد میکردند.7
نشریه «پیکار» نیز زیر نظر این جمعیت، در 26 بهمن 1309 به فارسی در برلین منتشر شد. این نشریه به ایران فرستاده میشد و مطالب آن تأکید داشت که پنجاه سال مبارزه (از مشروطه تا سال 1309) نتیجه مطلوبی نداشته و اهمیت تاریخی حکومت رضاشاه این است که «مبارزه قطعی» در زمان حکومت او انجام خواهد شد و در پی آن، حکومت «جمهوری دهاقین و کارگران ایران» به دست توده زحمتکش استقرار خواهد یافت. این نشریه هدف خود را کمک به براندازی «رژیم غارتگر و استبدادی رضاخان» میدانست.8
تیمورتاش، وزیر دربار ایران، چندین بار از طرف رضاشاه مأموریت یافت که با مرتضی علوی ملاقات و او را از انتشار این روزنامه منصرف یا او را تطمیع کند و مقام وزارت و وکالت را به او وعده دهد، اما علوی از عقاید خود علیه سلطنت رضاشاه در مبارزه با انگلیس و انتشار روزنامه منصرف نشد و جواب داد: «برو این دام بر مرغ دگر نه». در این شرایط اقامه دعوای «دولت شاهنشاهی ایران» علیه پیکار دال بر «توهین به پادشاه ایران» شد. پس از شکایتهای مداوم و رایزنیهای پیدرپی دستگاه حکومت و وزارت امور خارجه پهلوی، در 28 اسفند 1309 محکمه قضایی آلمان حکم توقیف دو شماره پیکار و تفتیش منازل جهت تحقیق در مورد عاملان و گردانندگان آن را صادر کرد. اگرچه پس از آن شمارههایی از پیکار انتشار یافت، اما در نهایت و با فشارهای دیپلماتیک ایران، مرتضی علوی، که به گمان دولت ایران گرداننده اصلی پیکار بود، به جرم «اهانت به اعلیحضرت» از خاک آلمان اخراج شد. علوی به وین، چکسلواکی و در سال 1311 به مسکو وارد شد. او در اعتراض به رفتار دوستانه دولت شوروی با رضاشاه، از مسکو به تاجیکستان فرستاده شد تا در امور سیاسی دخالت نکند؛ سپس به اردوگاه استالینآباد و در نهایت به زندان ترکمنستان منتقل شد و در همانجا در سال 1319 به قتل رسید.9
مرتضی علوی
فشرده سخن
روند مبارزه مخالفان حکومت پهلوی اول در خارج از کشور آشکارکننده سه حقیقت است: در ابتدا اینکه مخالفان خارجنشین را طیف گستردهای تشکیل میدادند که از فرخی آزادیخواه تا شاهرخ هزارچهره و منتقد رضاشاه با هدف تأمین منافع انگلیس و مرتضی علوی و یاران کمونیست او برای مبارزه بر سر مرام اشتراکی را شامل میشود؛ دومین حقیقت این است که مخالفان خارجنشین امنیت نداشتند و کشوری که در آن فعالیت میکردند از آنها حمایت نمیکرد. چرایی این مسئله به سومین حقیقت پیوند میخورد و آن این است که حکومت پهلوی اول به تمامی مخالفتها رنگ سیاسی میپاشید. دولتمردان پهلوی اول در ابتدا تطمیع مخالفان را با ابزار سیاسی دنبال میکردند و هنگامیکه توان رام ساختنِ آنان را نداشتند، به شکایت و ابزار سیاسی برای تحت فشار قرار دادن کشور خارجی برای اخراج مخالفان متوسل میشدند. چنین سیاستی نتیجهبخش بود؛ فرخی آواره را به تهران کشید تا رضاشاه با او تسویهحساب کند و مرتضی علوی را پس از اخراج از آلمان و مسکو، در غربت به قتل رساند. در این میان، سرنوشت شاهرخ مانند نیّت او متفاوت بود؛ از رادیو برلین اخراج شد تا پس از جنگ به فعالیت برای تأمین منافع انگلیس مشغول شود.
پی نوشت:
1. غلامرضا محمدی و حسین مسرّت، شاعر لب دوخته (زندگی و مبارزات فرّخی یزدی)، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان یزد با همکاری دبیرخانه کنگره بزرگداشت فرخی یزدی، 1378، صص 113-116.
2. محمد فرخی یزدی، دیوان فرخی یزدی، با تصحیح و مقدمه به قلم حسین مکی، تهران، بدرقه جاویدان، 1381، صص 21-71.
3. غلامرضا محمدی و حسین مسرّت، همان، صص 131-156.
4. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نشر نی، چ یازدهم، 1384، ص 348.
5. فاطمه مختلف، «نگاهی به چهره بهرام شاهرخ از دیدگاه اسناد خانه سدان»، تاریخپژوهی، ش 52 (پاییز 1391)، ص 129.
6. ایرج ذوقی، ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم: پژوهشی درباره امپریالیسم، تهران، پاژنگ، 1368، صص 21-22.
7. محمد گلبن، «تاریخ مطبوعات: برگی از تاریخ مطبوعات برونمرزی ایران/ ستارهسرخ»، بخارا، ش 74 (بهمن و اسفند 1388)، صص 509-514.
8. جواد کریمی، «سیاست خارجی رضاشاه در قبال نشریات ایرانی خارج از کشور»، تاریخ روابط خارجی، ش 3 (تابستان 1379)، صص 205-206.
9. هادی نخعی، مرور توصیفی ـ تحلیلی تحولات پنجاه سال جنبش دانشجویی ایران: پیدایش، گسترش، افول (1309-1359)، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام، 1395، صص 172-174.