پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ وضعیت اجتماعی زنان در دوره پهلوی اول با تغییرات زیادی همراه بود. رضاشاه، که اساس توسعه کشور را بر پایه مدرنیزاسیون قرار داده بود، زنان و تغییر وضعیت ظاهری آنان را عامل اصلی این تغییرات قرار داد و بر این باور بود که راه توسعه کشور با تغییر پوشش و ظاهر زنان حاصل میشود. او این سیاست را با روشها و اقدامات متعددی به اجرا گذارد. یکی از این اقدامات، ایجاد کانونهای متعدد بود که وظیفه آنان در قالب اموری چون افزایش آگاهی زنان نسبت به وضعیت خود، ایجاد آمادگی برای تغییر پوشش زنان و اقداماتی در این راستا تعریف شده بود. کانون بانوان از جمله این کانونها بود که ریاست عالیه آن از طرف رضاشاه به دخترش شمس داده شد و وظیفه آن تربیت زنان و دختران بر اساس الگوهای غربی در اموری چون حجاب و... بود. شرح جزئیات فعالیتهای این کانون و اقدامات آن، موضوعی است که در ادامه به تفصیل درباره آن صحبت شده است.
نگاهی به پیشزمینههای تشکیل کانون زنان
گفته شده است که برای اولین بار بعد از سفر رضاشاه به ترکیه، موضوع ایجاد کانون بانوان مطرح شد. البته این کانون در ابتدا به نام «جمعیت زنان آزادیخواه ایران» معروف بود، ولی بعدها به کانون بانوان تغییر کرد. بر این اساس به باور بسیاری، سفر رضاخان به کشور ترکیه (12/4/1313 تا 8/5/1313) نقطه عطفی در تثبیت باورهای قبلی او مبنی بر تغییر وضعیت و جایگاه زنان بود. مشاهده وضع بانوان ترک بر روحیه رضاخان اثر عمیقی گذاشت. از همان زمان، شاه با جدیت مسئله را پیگیری کرد و در وهله اول
علیاصغر حکمت، وزیر معارف، در جریان دقیق تصمیم شاه قرار گرفت و مسئولیت تهیه برنامهای مدون جهت آمادهسازی مقدمات
کشف حجاب را به عهده گرفت. این برنامه در چهار محور تنظیم شده بود که یکی از آنها ایجاد کانون بانوان بود.1
اما برخی نیز معتقدند ریشه تشکیل کانون بانوان به دوره قاجار و فعالیتهای شخصی به نام صدیقه دولتآبادی بازمیگردد. از صدیقه دولتآبادی به عنوان اولین زن بیحجاب در راستای تفکر تجددطلبی افراطی نام برده شده است. وی «در سال ١٢٩٦ مدرسه دخترانهای را در اصفهان به نام مکتبخانه شرعیات تأسیس و در سال بعد شرکت خواتین اصفهان را ایجاد کرد. در سال ١٢٩٧ روزنامه زبان زنان را منتشر کرد تا زن ایرانی را با حق و حقوق خود آشنا سازد و زمینه حضور او را در اجتماع فراهم آورد».2
صدیقه دولتآبادی
شماره آرشیو: 3966-۷ع
طبق اسناد، دولتآبادی بعد از مدتی به تهران رفت و در آنجا انجمنی را به عنوان «انجمن آزمایش زنان» تأسیس کرد. مرامنامه این جمعیت عبارت بود از: «ترویج امتعه وطنی و ایجاد دبستان ششکلاسه برای دختران». این جمعیت تا سال 1303ش دوام داشت. در این سال در رشت جمعیتی موسوم به «پیک سعادت نسوان» و در اواخر سال 1305ش جمعیتی به نام بیداری نسوان در تهران تشکیل شد.3 بسیاری معتقدند که کانون بانوان، همان کانون مورد نظر دولتآبادی است که بعدها گسترش داده شد. دولتآبادی بعد از تأسیس این کانون، مدتی برای ادامه تحصیل به اروپا رفت، سپس با لباس اروپایی به ایران بازگشت و جزء اولین افرادی بود که کشف حجاب کرد. رضاشاه هم همواره حامی او بود.
بااینحال فارغ از آنچه علت و زمینه اصلی تشکیل کانون چه بود، این نهاد در سال 1314 به طور رسمی و به دستور مستقیم رضاشاه تأسیس شد. یکی از افرادی که در آن زمان نقش مهمی در تأسیس این کانون داشت علیاصغر حکمت بود. حکمت در آن دوره مسئولیت وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه را بر عهده داشت. او در کتاب خود به شرح مقدمات و فعالیتهای کانون پرداخته و در جای جای کتابش از رضاشاه تمجید کرده است. حکمت، فلسفه وجودی کانون را تربیت زنان و دختران و آموزش آنها عنوان کرده، اما واقعیت آن است که کانون اهدافی فراتر از این موارد بر عهده داشت.
کانون بانوان چه اهدافی داشت؟
ریاست کانون بر عهده شمس بود. شمس نیز همچون سایر افراد خاندان پهلوی با دو هدف به سرپرستی سازمانها و نهادهای مختلف اجتماعی اقدام میکرد: یکی تبلیغ بین مردم به عنوان فردی نیکوکار و دلسوز به حال محرومان و کسب وجهه برای خاندان پهلوی و دیگری کسب درآمد مادی و سوءاستفاده از بودجه سازمانها و مصرف آن در سفرهای شخصی خارجی و هزینه از بیتالمال.
شمس پهلوی در سفر به اسپانیا به همراه همسر، فرزندان و دوستان
شماره آرشیو: 1527-۱۱ع
ظاهرا کانون با جمعآوری زنان روشنفکر درصدد ایجاد راههایی برای آموزش و بالا بردن آگاهی زنان و دختران بود. حکمت دراینباره آورده است: هدف کانون آن است که «بهتدریج در مدارس دختران مجالس جشن و خطابه تشکیل داده و دختران در آنجا با روی باز در صف دانشجویان قرار گرفته و به ایراد خطابههای اخلاقی و سرودهای مخصوص مدارس همآواز شوند و رجال محترم را هم در آن مجالس دعوت کنند و بعد از آن مانند پسران به ورزش و مشق بدنی مشغول شوند».4
در اساسنامه کانون چند هدف مهم در نظر گرفته شده بود: از جمله: تربیت فکری زنان از طریق کلاسهای اکابر، نشریات و...، تشویق زنان و دختران به ورزش و ایجاد مؤسسات خیریه برای زنانی که فاقد سرپرست هستند. کانون، مطابق این اساسنامه با ترتیب دادن مجالس سخنرانی، نمایش، باشگاه ورزشی، کلاسهای اکابر شروع به فعالیت کرد، اما فراتر از این موارد، زنان عضو کانون با راضی کردن خانوادههای خود به برداشتن چادر مبادرت میکردند. درواقع اهداف و وظایف کانون، امور آموزشی، و به میزان کمی امور اجتماعی مانند تأسیس سازمانهای خیریه بود.5
گرچه اهداف کانون سیاسی نبود و ظاهرا امور خیریه و اهداف متعالی را شامل میشد، اما درواقع هدف اصلی آن، تربیت فکری بانوان، به سبک مقبول خاندان پهلوی بود که کنار گذاشتن حجاب مهمترین آنها بهشمار میآید؛ ازاینرو شاهدیم که با تصویب اساسنامه کانون، کنار نهادن چادر نیز از اهداف این کانون اعلام شد.6 بر این اساس، دولت پیش از تشکیل کانون نیز اقداماتی به منظور حذف حجاب زنان انجام داده بود؛ چنانکه در مهر 1313 با صدور اعلامیهای مردم را برای پذیرش آموزگاران زن بیحجاب آماده کرد.
جالب است بدانید زنان عضو کانون بانوان ایران از نخستین کسانی بودند که پیش از دستور کشف حجاب، بدون چادر در معابر عمومی حرکت میکردند و پلیس دستور محرمانه دریافت کرده بود که از آنان حمایت کند. هشت ماه پس از فعالیت این کانون، در 17 دیماه 1314 فرمان کشف حجاب صادر شد.7 بعد از آن رضاشاه به این سیاست جنبه عملی داد و با تشکیل کانون تلاش کرد گام جدیتری در این زمینه بردارد.
بعد از تأسیس کانون، دخترها با لباس ورزشی رژه رفتند و در مرداد همان سال، نخستوزیر یک مجلس عصرانه تاریخی در یکی از باشگاههای بزرگ تهران ترتیب داد که اعضای کابینه و مقامات بلندپایه، با همسران خود در آن شرکت کردند؛8 ازاینرو بعد از آنکه خبر تأسیس کانون منتشر شد، بسیاری از افراد و گروههای مذهبی به مخالفت با آن پرداختند.
کانون بانوان همانطور که در اساسنامه هم تعبیه شده بود از طرق گوناگون همچون انتشار نشریه و برگزاری جشنها و مراسم خاص به ترویج آرمانهای خود پرداخت و تا پایان حکومت رضاشاه به فعالیتهای خود ادامه داد. اما بعد از سقوط حکومت رضاشاه، به دلیل تشکیل تشکلهای دیگر و نیز اعتراض بسیاری از زنان مسلمان و مذهبی به سیاستهای تجددخواهانه حکومت پهلوی از اهمیت این کانون کاسته شد.
عدهای از اعضای کانون بانوان ایران پس از کشف حجاب
شماره آرشیو: 725-۲ع
سخن پایانی
کانون بانوان، یکی از انجمنها و نهادهای پیشتاز در حوزه زنان بهشمار میآید. این کانون بر آن بود تا فعالیتهایی را به نفع زنان و تغییر جایگاه آنان انجام دهد، اما هیچگاه نتوانست به موفقیت و اهداف موردنظر خود برسد. دلیل ناکامی کانون را در وهله اول میتوان دولتی بودن آن دانست؛ بدین معنا که کانون نهادی مردمی نبود، بلکه تشکلی حکومتی بود که از بالا و بهاجبار تأسیس شده بود؛ ازاینرو اهداف و فعالیتهای آن هم توسط حکومت تعیین میشد، نه بر اساس خواستهها و نیازهای زنان. از طرفی الگوهای فرهنگی کانون بر پایه الگوهای غربی قرار داشت و نه الگوی بومی. این موضوع تأثیر زیادی بر شکست کانون داشت؛ زیرا بخشی از فعالیتهای آن به تغییر پوشش به سبک غربی معطوف بود و بعدها به نارضایتی گسترده زنان منجر شد.
پی نوشت:
1. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سقوط: مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 36.
2. مهدی صلاح، کشف حجاب زمینهها، واکنشها و پیامدها، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 30.
3. همانجا.
4. همان، صص 43- 44.
5. پروین رستمی و جهانبخش ثواقب، «اجتماعی شــدن زنان در عصر پهلــوی اول؛ امکان یا امتناع (1304- 1320 ش)»، تاریخ ایران، دوره 12، ش 1 (بهار و تابستان 1398)، ص 29.
6. تدوین مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، زنان دربار به روایت اسناد ساواک: شمس پهلوی، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چ دوم، 1388، صص 12- 13.
7. پروین رستمی و جهانبخش ثواقب، همان، ص 31.
8. پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، از تأسیس سلسه پهلوی تا کودتای 28 مرداد 1332، ج 2، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، مؤسسه انتشارات عطائی، 1377، صص 70- 71.