پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ از آیتالله محمدرضا موسوی گلپایگانی به عنوان یکی از مراجع و روحانیان مبارز علیه حکومت پهلوی نام برده میشود. ایشان برخلاف برخی از روحانیان آن دوره که سودای پیشتازی در قدرت را داشتند، به جرگه یاران و همراهان امام خمینی پیوست و بدون آنکه دغدغه قدرت در سر داشته باشد، اهداف خود را بر مبارزه با حکومت پهلوی و استقرار حکومت اسلامی متمرکز کرد.
آیتالله گلپایگانی مبارزات خود را از اوایل دهه 1340 آغاز کرد، اما بخش مهمی از مبارزات ایشان در سالهای 1356-1357 رقم خورد؛ بهویژه آنکه فرزند ایشان، مهدی گلپایگانی، نیز در همین سالها، در راه خدمت به مردم زلزلهزده جان باخت و همین موضوع نام آیتالله را بیشتر بر سر زبانها آورد. بااینحال بهرغم این فعالیتها، برخی ایشان را در ردیف «مبارزان میانهرو» قرار دادهاند که این موضوع جای بررسی و تحلیل خاص خود را دارد. با توجه به این موضوع، در ادامه بهتفصیل مبارزات آیتالله گلپایگانی و نیز روش مبارزاتی ایشان در سالهای 1356-1357 تشریح و بررسی شده است.
آیتالله العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی در کنار فرزندش مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سیدمهدی گلپایگانی
نگاهی به آغاز مبارزات سیاسی آیتالله و روش مبارزاتی ایشان
مبارزات آیتالله گلپایگانی از اوایل دهه 1340 آغاز شد؛ یعنی درست در همان زمانی که امام خمینی، نهضت مبارزاتی خود را آغاز کردند، ایشان نیز در همراهی با امام، به مبارزه علیه حکومت پهلوی روی آوردند و با اعلامیهها و سخنرانیهای متعدد، جهتگیری سیاسی خود را روشن کردند. بر این اساس اولین اعلامیه ایشان در محکوم کردن
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی صادر شد و پس از آن نیز طی سالهای انقلاب به چندین اعلامیه مبارزاتی رسید. آیتالله گلپایگانی، از نظر مشی مبارزاتی، در رده روحانیان مبارز با خط صریح و مشخص قرار میگیرد؛ بدین معنا که جهتگیری سیاسی ایشان کاملا مشخص بود و در هماهنگی با آرمانهای امام و انقلاب قرار داشت.
آیتالله العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی
در سالهای پایانی دهه 1340 در منزل شخصی
بااینحال برخی او را در میان روحانیان میانهرو قرار میدهند. درباره روحانیان میانهرو و مبارزات سیاسی آنها آمده است که این گروه، گرچه در مسائل راجع به حق رأی زنان و اصلاحات ارضی مخالف رژیم بودند، ترجیح میدادند که همچنان با شاه ارتباط داشته باشند تا از این طریق بتوانند سیاستهای حکومت را تعدیل و تا جای ممکن با نفوذهای پنهانی از منافع حیاتی نهادهای مذهبی محافظت کنند. جنبه دیگر میانهروی گروه مورد بحث این بود که خواستار سرنگونی سلطنت نبودند، بلکه فقط خواستار اجرای کامل قانون اساسی مشروطه و بنابراین برپایی سلطنت مشروطه حقیقی بودند. بیگمان برخی روحانیان میانهرو با توسل به قانون اساسی مشروطه امیدوار بودند روزی ــ برای نخستین بار ــ «کمیته عالی» متشکل از پنج مجتهد را تشکیل دهند؛ کمیتهای که برای تضمین مطابقت قوانین مصوب مجلس با شرع مقدس در قانون اساسی پیشبینی شده بود.1
البته این دیدگاه را یرواند آبراهامیان مطرح کرده است و با توجه به واقعیت مبارزاتی آیتالله گلپایگانی، چندان درست به نظر نمیرسد. به عبارتی به استناد اسناد و مدارک موجود از آیتالله گلپایگانی میتوان گفت که قرار دادن ایشان در زمره روحانیان میانهرو کاملا اشتباه است؛ چراکه ایشان نه تنها با کلیت حاکمیت و حکومت پهلوی مخالف بودند، بلکه هیچگاه نیز ملاقاتی با شاه و نمایندگان او نداشتند. علاوه بر این، مبارزات ایشان در سالهای 1356-1357 گواهی بر صحت این ادعاست.
مبارزات سیاسی آیتالله گلپایگانی در سالهای 1356-1357
در سال 1356 مبارزات مردم انقلابی به اوج خود رسید. همزمان با این اتفاقات، تحرک سیاسی روحانیان از جمله آیتالله گلپایگانی نیز شدت گرفت و در مواجهه با بسیاری از اقدامات حکومت پهلوی به شکل تعارضات سیاسی نمایانگر شد. از جمله این اقدامات میتوان به اعتراض ایشان به امور معیشتی و مذهبی مردم اشاره کرد که با صدور اعلامیههای متعدد انجام شد. از جمله این اعلامیهها یا واکنشها میتوان به سندی از دفتر ویژه اطلاعات اداره یکم دایره بررسی اشاره کرد که در آن اقدامات اعتراضی آیتالله گلپایگانی بررسی شده است. در این سند آمده است:
«روز 15 /9 /2536 آیتاله {آیتالله} گلپایگانی در خاتمه درس به حاضرین اظهار داشته درحالیکه طلاب از نظر مسکن در مضیقه هستند، مدتی است درب مدرسه فیضیه قم را بستهاند. مردم از وضع آب و برق و گوشت ناراضی هستند، بانکهای کشور به صورت شرعی عمل نمیکنند، برای مکه رفتن مردم ایجاد اشکال کردهاند، اخیرا در روزنامهها نوشتهاند که در صدر اسلام حجاب وجود نداشته است، تاریخ کشور را عوض کردهاند و با اینگونه مطالب ایجاد ناراحتی و نارضایی میکنند...».2
البته اعتراضها و مبارزات سیاسی آیتالله گلپایگانی فقط به این موارد محدود نبود، بلکه ایشان نسبت به بسیاری از اقدامات حکومت پهلوی حساس بودند و علیه آنها واکنش نشان میدادند. از دیگر موارد اعتراضی ایشان میتوان به مواردی چون «مخالفت صریح با
حزب رستاخیز و تحریم شرکت مسلمانان در آن، مخالفت صریح با طرح امتحان دولت از طلاب و انکار صلاحیت آنان براى این امر که باعث عقبنشینى دولت وقت و مصون ماندن حوزه از این طرح ننگین شد، اعتراض شدید علیه گسترش بىبندوبارى و فساد و فحشا و رواج منکرات و فرستادن نامه سرگشاده به شاه و تذکر عواقب وخیم آن، اعتراض و مخالفت بسیار شدید علیه سینما در شهر قم و تعطیل نمودن درس و نماز جماعت خویش به مدت یک هفته، مخالفت و اعتراض علیه تاجگذارى شاه و انتخاب ولیعهد و...»3 اشاره کرد.
درکل فعالیتهای سیاسی آیتالله گلپایگانی سهم بسزایی در پررنگ شدن مبارزات سیاسی مردم در سالهای 1356-1357 داشت. نمونهای از درستی این ادعا را میتوان در اسناد لانه جاسوسی آمریکا درباره اطلاعیه آیتالله گلپایگانی مبنی بر برپایی عزای عمومی توسط مردم به دلیل بیحرمتی حکومت نسبت به زیارتگاه در مشهد در آذرماه 1357 مشاهده کرد: اطلاعیهای که امروز به وسیله آیتالله گلپایگانی و چند تن دیگر از روحانیان منتشر شد «از لحن بسیار تندی در محکومیت نیروهای امنیتی برخوردار بود و مردم را به برپایی روز عزای عمومی فرا میخواند. در آن اطلاعیه میخوانیم که "این عمل جنایتکارانه فقط عزم ملت را قوی و راسخ خواهد کرد تا به مبارزه خود ادامه دهد و بنیان ظالمان را سرانجام فرو ریزد". تقریبا دو سوم مغازههای تهران بستهاند و همانند اعتصابات قبلی بسته بودن مغازهها هماهنگی ندارند».4
مخالفت با نفوذ و حضور بهائیان از مسائل دیگری بود که برای آیتالله گلپایگانی اهمیت فراوان داشت و در سالهای 1356-1357 نیز بسیار بر آن تأکید شد. این موضوع بعد از انتشار اخباری مبنی بر اداره یکی از بانکهای کشور توسط بهائیان اهمیت بیشتری یافت. در این شرایط آیتالله گلپایگانی از جمله افرادی بود که از افتتاح حساب در این بانک خودداری و مسلمانان را به این عمل تشویق کرد. در یکی از اسناد برجایمانده دراینباره آمده است: «اخیرا شایع گردیده اغلب کارمندان بانک صادرات ایران پیرو مسلک بهائی میباشند و به همین جهت بیشتر متعصبین مذهبی از انجام معاملات بانکی با بانک مذکور خودداری مینمایند.
ضمنا آیتاله {آیتالله} گلپایگانی با انگیزه اینکه آقای هژبر یزدانی، سهامدار عمده بانک صادرات، بهائی میباشد، حساب خود را در آن بانک مسدود نموده و عدهای از پیروان وی نیز حسابهای خود را در بانک مذکور بستهاند».5
درکل مجموع فعالیتهای سیاسی آیتالله گلپایگانی باعث شد جایگاه سیاسی و اجتماعی ایشان در نزد مردم، اهمیت ویژهای یابد. این موضوع بهویژه بعد از وفات فرزند ایشان، مهدی، بسیار پررنگتر از قبل شد. مهدی گلپایگانی در سال 1357 و در راه کمک به زلزلهزدگان طبس، بر اثر یک سانحه رانندگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و این موضوع باعث تأثر و تأسف بسیاری از مردم شد. نکته مهم این است که نخستوزیر،
شریفامامی، پیام تسلیتی برای آیتالله گلپایگانی فرستاد و چندین هزار نفر در یزد و در تاریخ 23 سپتامبر در تشییع جنازه متوفی به آرامی شرکت کردند.6
حرم حضرت معصومه(س)؛ آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی
بر مزار فرزندش مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سیدمهدی گلپایگانی (سال 1357)
این موضوع نشان میدهد که حکومت تا چه اندازه از نقش و جایگاه سیاسی آیتالله گلپایگانی هراس داشت. البته این ترس چندان هم بیدلیل نبود؛ چراکه مطابق گزارشها، در مراسم تشییع پیکر مهدی گلپایگانی، جمعیت عظیمی در قم اجتماع کردند (بدون درگیری) تا در این مراسم شرکت کنند؛ همچنین جمعیت نامنظمی نیز در گلپایگان به منظور همدردی با آیتالله گلپایگانی جمع شده بودند که پلیس آنها را متفرق و چند نفر را نیز دستگیر کرد.7
سخن نهایی
فارغ از آنکه آیتالله گلپایگانی در مبارزات خود چه روشی داشتند، واقعیت آن است که اهداف ایشان کاملا با سبک و سیاق مبارزاتی رهبر کبیر انقلاب همسو بود. ایشان برخلاف برخی از روحانیان میانهرو که مسیر مبارزات خود را از رهبر و مردم جدا کردند، تا پایان عمر خود کنار امام و مردم انقلابی باقی ماندند و سهم مهمی در افشاگری اقدامات ضداسلامی حکومت داشتند. تأثیر فعالیتهای سیاسی آیتالله گلپایگانی بهقدری بود که ساواک تمام اقدامات او را زیر نظر داشت و بارها نیز تصمیم گرفت مانع فعالیتهای ایشان شود، اما در نهایت نتوانست کاری از پیش ببرد.
پی نوشت: