پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 15 خرداد یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی است که برای نخستین بار مقابله جدی و عینی نیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی(ره) با محمدرضا پهلوی را به رخ کشید. قیام 15 خرداد که در پی سلسله حوادثی همچون فاجعه فیضیه رخ داد بازتاب بسیاری در داخل و خارج از کشور داشت و واکنشهای متعددی را برانگیخت، اما در این نوشتار، از میان امواج واکنشهای شکلگرفته نسبت به این قیام، مهمترین آنها، یعنی واکنش حوزههای علمیه قم و عراق بررسی شده است.
قیام 15 خرداد
ماجرای قیام 15 خرداد را هرچند باید در عواملی چند جست، اما آغاز آن را باید روز 13 خرداد 1342 دانست که بهمناسبت عاشورا، امام خمینی در معیّت چند تن از روحانیان درصدد سخنرانی در مدرسه فیضیه برآمدند و کوشش رژیم برای منصرف کردن ایشان از این کار به نتیجه نرسید تا مقارن عصر آن روز، امام خمینی درحالیکه هزاران تن با فریاد «خمینی، خمینی» او را مشایعت میکردند وارد مدرسه فیضیه شدند و تقریبا ساعت 5 بعدازظهر به منبر رفتند و بیانات تاریخی خود را مطرح کردند.1
امام خمینی در این سخنرانی در حضور دهها هزار تن، «شاهنشاه» را «آقای شاه»، «تو»، «بیچاره» و «بدبخت» خطاب کردند. ایشان در میان روحانیان نخستین فردی بودند که اینچنین شاه را به چالش میکشیدند. در مقابل، محمدرضا پهلوی نیز به شیوه معمول در برابر این تهدید، به سیاست خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت امام را صادر کرد.2 همزمان با دستگیری امام خمینی، آیتالله قمی در مشهد و آیتالله محلاتی نیز در شیراز دستگیر شدند و ساواک در مدت کوتاهی 53 نفر دیگر از علمای تهران و شهرستانها را نیز دستگیر و زندانی کرد.3
انتشار خبر دستگیری آیتالله خمینی و مراجع دیگر با اعتراض وسیع قشرهای گوناگون مردم روبهرو و موجب شد در 15 خرداد اعتراضها و تظاهرات گستردهای در نقاط گوناگون کشور برگزار شود. شاه با اطلاع از وسعت تظاهرات، به کاخ سعدآباد رفت و خود فرماندهی عملیات سرکوب را بهعهده گرفت. در این روز به دلیل شدت سرکوب، عده بسیاری کشته شدند؛ البته شمار کشتهشدگان حادثه 15 خرداد بهدرستی مشخص نشد و خبرگزاریها درباره آن ارقام مختلفی همچون بیش از هزار تن یا چند هزار تن را منتشر کردند.4 سرکوب قیام 15 خرداد موجی از واکنشها را در پی داشت، اما در این میان به دلیل حضور محوری روحانیت در این قیام، واکنش حوزههای علمیه بهویژه حوزه علمیه قم و نجف جای بررسی دارد.
واکنش حوزه علمیه قم
قتل عام و سرکوب شدید قیام 15 خرداد و بازداشت امام خمینی و علمای دیگر توسط رژیم پهلوی، آن هم پس از فاجعه فیضیه، واکنشهای بسیاری را در داخل و خارج از ایران درپی داشت، اما در صدر این واکنشها، مواجهه روحانیان و حوزههای علمیه داخل و خارج از کشور با این رویداد بود.
در وهله نخست، روحانیان حوزههای علمیه قم در کنار روحانیان سایر شهرهای ایران با صدور اعلامیهها و تلگرافهای جداگانه کشتار مردم عزادار را در روزهای 15 و 16 خرداد محکوم کردند و خواستار آزادی بیقیدوشرط امام خمینی شدند. علما همچنین به نشانه اعتراض کلاسهای درس خود را تعطیل کردند.5
مراجع و روحانیان حوزه علمیه قم ابتدا با ارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه به این رویداد واکنش نشان دادند. آنها دراینباره تلگرافهایی با خطاب قرار دادن مجامع حکومتی به تهران ارسال کردند که ضمن انتقاد از حکومت، خواستار آزادی امام خمینی و سایر دستگیرشدگان شده بودند؛ برای نمونه میتوان به تلگراف انتقادآمیز آیتالله شاهرودی به شاه اشاره کرد. آیتالله گلپایگانی نیز اعلامیهای در انتقاد از دولت و درخواست آزادی امام خمینی، آیتالله محلاتی و سایر دستگیرشدگان صادر کرد. علاوه بر این، برخی علمای قم همراه علمای خرمآباد و شهر ری در تلگرافی به امام در زندان قصر برای ایشان آرزوی سلامتی کردند.6
اما در ادامه، شایعات فراوان مبنی بر تصمیم قطعی رژیم بر محاکمه و اعدام رهبران قیام ازجمله امام خمینی و علمای دیگر موجب نگرانی حوزههای علمیه شد؛ بنابراین روحانیان، که از ارسال تلگرافها و پیامها و اعزام نمایندگان مختلف برای گفتوگو با دولت جهت آزادی امام به نتیجه نرسیده بودند، تصمیم گرفتند در اقدامی هماهنگ به سوی پایتخت مهاجرت کنند. البته این نخستین بار نبود که مهاجرت با انگیزهای سیاسی انجام میشد، بلکه پیش از این در نهضت مشروطه، علما و مراجع با مهاجرت صغرا و کبرا به مقابله با نظام سیاسی حاکم برآمده بودند، اما این بار علما نه از تهران به شهرستان، بلکه از شهرستان به تهران هجرت کردند.
بنابراین پس از هماهنگیهای لازم نزدیک به صد نفر از روحانیان بنام کشور، از جمله آیات عظام شریعتمداری، مرعشی نجفی، مرتضی حائری یزدی از قم، میلانی و شیخ مجتبی قزوینی از مشهد و منتظری از نجفآباد، در تاریخ 17 خرداد 1342 عازم پایتخت شدند. علمای مهاجر رفتهرفته در باغ ملک شهر ری و نیز در منازل علمای تهران اقامت کردند. این حرکت با توجه به استقبال قشرهای مذهبی از مراجع دینی و دیدارهای همهروزه با آنها دولت را نگران کرد و از بیم تکرار رخداد 15 خرداد بهعنوان واقعی پیشبینینشده، آن را تحت کنترل گرفت. بااینهمه جلسات متعدد بهمنظور دیدار و تبادل نظر جهت اتخاذ موضعی روشن و قاطع برگزار شد.7
مهاجران در همین جلسات، آمادگی خود را برای مقابله با اقدامات رژیم اعلام کردند. جو عمومی نیز به نفع علما بود و مردم از آنها حمایت میکردند؛ در نتیجه، شاه بهناچار عقبنشینی کرد و با اعلام عدم آسیبرسانی به امام خمینی، اجازه داد که نماینده علما شخصا با امام ملاقات کند. بدینترتیب، جو عمومی با آزادی موقت امام و یارانش آرام شد و مهاجرت چهاردهروزه علما با موفقیت پایان پذیرفت.8
واکنش حوزههای علمیه عراق
واکنش علما به حوادث 15 خرداد 1342 تنها به حوزه علمیه قم و سایر شهرهای ایران محدود نبود، بلکه حوزههای نجف، کربلا، کاظمین و... در عراق نیز با صدور اعلامیهها و تلگرافهای جداگانه کشتار مردم عزادار را در روزهای 15 و 16 خرداد محکوم کردند و خواستار آزادی بیقیدوشرط امام خمینی شدند. آنها همچنین به نشانه اعتراض، کلاسهای درس خود را تعطیل کردند.9
حوزه علمیه نجف، که پیوند استواری با حوزههای علمیه ایران داشت و بسیاری از مراجع و طلاب آن، اصالتی ایرانی داشتند، با صدور اعلامیه و ارسال تلگرافهایی، مراتب اعتراض خود را به حادثه یادشده و بازداشت امام اعلام کردند. در مدرسه آخوند و سایر مدارس مذهبی نجف، وعاظ علیه دولت ایران سخنرانی کردند. در شهرهای نجف، کربلا و کاظمین علما و ایرانیان مقیم، اجتماعات متعددی برگزار کردند. چندین اعلامیه توسط مراجع منتشر شد و علما با دیگر کشورهای اسلامی تماس گرفتند تا حرکتی عمومی بر ضد رژیم پهلوی و در حمایت از قیام و خیزش مردم ایران انجام دهند. در صدر واکنشها به این واقعه، واکنش آیات عظام سیدعبدالله شیرازی، آیتالله حکیم و آیتالله خویی قرار داشت.
آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی در دیدار با امام خمینی
پس از تبعید ایشان به شهر نجف (سال 1344)
آیتالله شیرازی طی اعلامیهای در تاریخ 22 خردادماه 1342 خطاب به تمام مسلمانان و دولتهای اسلامی ضمن محکوم کردن اقدامات رژیم خواستار قیام مسلمانان برای کمک به برادران ایرانی شد. در بخشی از اعلامیه آیتالله شیرازی آمده بود: «تمایل حکومت مسلمان ایران بهطرف یهودیها و بهائیها و تغییر احکام اسلام و ترک روش قرآن مطابق دلخواه آنها و سوق بیستمیلیون از مسلمانان به سوی کفر و الحاد و زندقه عموما حکومتهای اسلامی مخصوصا عراق را بهمناسبت همجواری تهدید میکنند. تمام شخصیتهای ملتهای اسلامی از هر طایفه و ملتی به این بلیه بزرگ واقف و در صف واحد تلاش نماییم که این مرض مسری را موقع نگذاشته معالجه نماییم».10
آیتالله حکیم نیز با شنیدن وقایع ایران در پیامی به مسئولان ایران گوشزد کرد: «یقین دارم اصرار مسئولین امور در پیروی از سیاست کوبیدن و ارعاب مردم در فاصلههای پی در پی کاشف از عجز آنها در اداره امور مملکت است. باید از اینگونه سیاستبازیها بهراسند که بهطور قطع آنها را به پرتگاه سقوط مبتلا خواهد ساخت و اندیشه بد دامنگیر صاحبش خواهد شد. نفرت و استنکار شدید ما را به مسئولین امور از این نحو رفتار ناهنجار به عموم مومنین بهخصوص طبقه روحانیون ابلاغ نمایید. و لاتحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون. محسن الطباطبائی الحکیم».11
آیتالله سیدمحسن طباطبائی حکیم
ایشان همچنین طی تلگرافی به آیتالله آشتیانی، ضمن محکومیت اقدامات رژیم پهلوی، اعلام کرد: «خبر حوادث خونین ایران را که همواره موجب شدت یافتن زخمهای حوادث گذشته بسیار نزدیک میباشد، دریافت داشتم. یقین دارم اصرار مسئولین امور در پیروی از سیاست کوبیدن و ارعاب مردم در فاصلههای پیدرپی، کاشف از عجز آنها در اداره امور مملکت است. باید از اینگونه سیاستبازی بهراسند که بهطور قطع، آنها را به پرتگاه سقوط مبتلا خواهد ساخت و اندیشه بد، دامنگیر صاحبش خواهد شد. نفرت و انزجار شدید ما را به مسئولین امور از این نحو رفتار ناهنجار به عموم مؤمنین، بهخصوص طبقه روحانیون ابلاغ نمایید...».12
آیتالله خویی نیز علاوه بر تلگرافی به آیتالله میلانی و قدردانی از اقدامات ایشان در حمایت از علمای دستگیرشده در حوادث 15 خرداد در اطلاعیهای، دولت ایران را یکی از مصادیق دولتهای ظالم معرفی کرد و فرمود: «نظر به اینکه دولت فعلی ایران برای پیشرفت مقاصد شوم خود (که مخالف مقررات دین اسلام است) از هرگونه تعدی و ظلم... مضایقه ندارد، بر هر فردی از افراد مسلمانان... واجب است از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند».13
آیتالله سیدابوالقاسم خویی
ایشان همچنین با صدور اطلاعیهای استفاده از قندوشکر را به جهت اینکه در انحصار دولت بود، تحریم کرد. این مدرس و فقیه بیهمتا و طراز اول حوزه نجف بدینوسیله کوشید ضربهای به اقتصاد دولت وارد آورد. گفته شده است به علت همین حکم حضرت خویی، در بیت امام خمینی نیز چای و شربت داده نمیشد و از میهمانان با سرکه شیره پذیرایی به عمل میآمد.14
فرجام سخن
واکنش حوزههای علمیه ایران و عراق به قیام 15 خرداد 1342 را بدون در نظر گرفتن نقش اصلی روحانیت در این واقعه نمیتوان تحلیل کرد. برای نخستین بار بود که یک مرجع دینی (امام خمینی) بهصراحت در مقابل شاه قدعلم و او را تحقیر و عصبانی کرده بود؛ مرجعی که برخلاف فضای حاکم بر نیروهای مذهبی آن زمان، تفسیری سیاسی از مذهب ارائه میکرد که بر اساس آن به روحانیت نقشی محوری در سیاست میبخشید. هرچند در آن مقطع برخی علما و مراجع با این رویکرد موافق نبودند، در واکنش به قیام 15 خرداد، حکومت را سرزنش کردند و در کنار امام خمینی قرار گرفتند. همین امر موجب شد نیروهای مذهبی در داخل و خارج کشور در کنار یکدیگر در مقابل رژیم پهلوی قرار بگیرند.
در مجموع بررسی واکنش حوزههای علمیه قم و عراق نشان داد حوزههای علمیه به این قیام به اشکال مختلفی از تلگراف و اعلامیه و مهاجرت واکنش نشان دادند، اما در عین اختلاف نظر در مواجهه با قیام 15 خرداد، وحدت نظر و عمل داشتند. درواقع تفاوت سلیقه موجود بین حوزههای علمیه در واکنش به این قیام ظهور و بروز نیافت.
پی نوشت:
1. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجسالگی ایران از کودتا تا انقلاب، ج 1، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379، ص 228.
2. همان، ص 235.
3. عبدالوهاب فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، از مرجعیت امام خمینی تا تبعید، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 131.
4. غلامرضا نجاتی، همان، ص 236.
5. علیاکبر امینی و دیگران، تحولات سیاسی اجتماعی ایران 1320-1357، به اهتمام مجتبی مقصودی، تهران، روزنه، 1380، ص 373.
6. غلامرضا سلیمانی، «مهاجرت سال 1342ه.ش علما به تهران و تلاش برای آزادی حضرت امام خمینی»، پانزده خرداد، دوره اول، ش 26 و 27 (تابستان و پاییز 1376)، ص 196.
7. علیاکبر امینی و دیگران، همان، ص 373.
8. ابوالفتح مؤمن، «در آن هوای گرگومیش، دستگیری امام خمینی(ره) و مهاجرت علما به تهران در سال 1342ش»، زمانه، ش 9 (خرداد 1382)، ص 26.
9. علیاکبر امینی و دیگران، همان، ص 373.
10. اسناد انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، 1374، ص 138.
11. صفاءالدین تبرائیان، «همراهی حوزه نجف با قیام مردم ایران در 15 خرداد 42»، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 14 خرداد 1397.
12. ناصر باقری بیدهندی، «نجوم امت 21» (زندگی مرحوم آیتالله حکیم)، نور علم، ش 24 (دی 1366)، ص 72.
13. ناصرالدین انصاری قمی، «نجوم امت حضرت آیتالله العظمی حاج سیدابوالقاسم خویی»، نور علم، ش 47 (مهر و آبان 1371)، ص 87.
14. همانجا.