کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

درنگی بر عناصر قیام 15 خرداد 1342؛

حامیان و مخالفان یک قیام ساختارشکن

28 مهر 1400 ساعت 11:11

مولف : سیدمرتضی حافظی

قیام 15 خرداد ازجمله جنبش‌هایِ مردمی در تاریخ پیشاانقلاب اسلامی است که بر اساس نارضایتی از عملکرد نظام سیاسی پهلوی شکل گرفت. این قیام ساختارشکن حامیان و مخالفانی داشت


 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ قیام 15 خرداد ازجمله جنبش‌هایِ مردمی در تاریخ پیشاانقلاب اسلامی است که بر اساس نارضایتی از عملکرد نظام سیاسی پهلوی شکل گرفت. این قیام سرآغاز عظیم‌ترین تحول در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، یعنی انقلاب اسلامی است. ریشه‌های این قیام را باید در برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌های رژیم پهلوی و بیش از همه نوع ارتباط این رژیم با قدرت‌های غربی به‌ویژه آمریکا جست. ترویج تدریجی و آرام ارزش‌های غربی برای به حاشیه راندن دین، قبضه مطلق قدرت و نادیده گرفتن نظر روحانیان و مردم، محک زدن قدرت مذهبی مردم و بررسی امکان حذف این نیروی اثرگذار و تهدید علما، غائله‌سازی عمدی و ایجاد اختلاف بین مردم، از مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری این قیام به‌شمار می‌آید. در این نوشتار با توجه به دلایل شکل‌گیری قیام 15 خرداد، نگاهی ویژه به حامیان و مخالفان یکی از مهم‌ترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران خواهیم داشت.
 
اصلاحاتِ غربی؛ آغاز قیامِ ساختارشکن
قیام 15 خرداد، یکی از مهم‌ترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران به‌شمار می‌آید که دلایلِ بسیاری را برای چرایی آن می‌توان برشمرد. از تحریکات شدید عوامل رژیم علیه جریان اسلامی و اتهامات ناروا (چون ارتجاع سیاه و پیوند با خارج و...) به آنان تا سرکوبی شدید اعتراض‌های مردمی1 که از مهم‌ترین علل تظاهرات سراسری مردم به‌شمار می‌آید، اما یکی از دلایل اصلی وقوع قیام را می‌توان اصلاحات در پیش گرفته‌شده از سوی شاه، که منشأ داخلی نداشت و به تحریک آمریکا انجام شده بود، دانست؛ زیرا ناموزون بودن اصلاحات با روحیه مردم ایران، چه از بعد دینی و مذهبی و چه از بعد فرهنگی، همچنین انگیزه و اهداف غیر ملی، شخصی و سودجویانه شاه از اصلاحات باعث شد مردم با رهبریت روحانیت آگاه، که همیشه در کنار مردم قرار داشتند، خالق قیام ۱۵ خرداد باشند. این قیام سرآغاز حرکتی شد که درنهایت به نابودی کامل رژیم دست‌نشانده پهلوی انجامید. قیام ۱۵ خرداد را می‌توان نقطه شروع آگاهی مردم دانست.2 15 خرداد قیام ساختارشکن بود. امام خمینی ساختارشکنی قیام را آن‌چنان عمیق و تعیین‌کننده می‌دانست که معتقد بود این قیام نه‌تنها اسطوره ستم‌شاهی را در هم شکست، بلکه افسانه‌ها و افسون‌های نظام‌های استبدادی و مدرن (چپ و راست) را نیز باطل کرد3 و با آزادسازی نیروهای مردمی، زمینه را برای یک جنبش اجتماعی عمومی و فراگیر نه محدود به نخبگان سیاسی و اجتماعی، فراهم کرد. 15 خرداد با تمام وجوهش، به بنیادهای نظام سلطنتی و سلسله پهلوی هجوم برد و بدین طریق دین و نهاد روحانیت را از سیطره تفسیرهای سلطنتی، که عموما روشنفکران و الیگارشی وابسته به نظام سلطنتی تلاش می‌کردند از آن استفاده کنند، رها کرد.4
 
عاشورای 1342؛ امام خمینی لحظاتی قبل از سخنرانی تاریخی خویش در مدرسه فیضیه قم
عاشورای 1342؛ امام خمینی لحظاتی قبل از سخنرانی تاریخی خویش در مدرسه فیضیه قم
 
اصلاحات سفید و قیامِ سرخ
برای بررسی چگونگی گسترش قیام 15 خرداد شناختِ نقش‌ عمیق‌ و اساسی‌ جریان‌ دینی‌ به‌ رهبری‌ امام خمینی‌ از زمان‌ اعلام‌ تصویب‌ «لایحه‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی» تا وقوع‌ قیام، ضروری است.‌ پس‌ از برچیده شدن‌ فضای‌ باز سیاسی‌، که‌ به‌ برکناری‌ امینی‌ و انتصاب‌ اسدالله علم‌ به‌ نخست‌وزیری منجر ‌ شد، علم‌ به‌منظور استحکام‌ پایه‌های‌ استبداد شاه، راهبرد سیاسی‌ خود را بر پایه‌ سه‌ هدف زیر‌ استوار ساخت: برگزاری‌ انتخابات‌ مجلس‌ بیست‌‌ویکم،‌ که‌ در دوره‌ امینی‌ تعطیل‌ شده‌ بود؛ حفظ‌ و گسترش‌ محدودیت‌های‌ سیاسی؛ اجرای‌ اصلاحاتی‌ که‌ شاه‌ متعهد به‌ انجام‌ آنها شده‌ بود. وی‌ ابتدا اصلاحات‌ ارضی‌ را تعدیل‌ کرد تا طبقه‌ محافظه‌کار را نسبت‌ به‌ برنامه‌ دولت‌ خود مطمئن‌ کند؛ سپس‌ رهبران‌ و فعالان‌ سیاسی، به‌ویژه‌ اعضای‌ جبهه‌ ملی‌ و بازماندگان‌ دولت‌ امینی‌ را محدود کرد و سرانجام‌ با کنترل‌ بیش‌ازپیش، انتخابات‌ مجلس‌ را برگزار کرد و نمایندگان‌ موردنظر را برگزید.5
 
مهم‌ترین‌ اقدام‌ عملی‌ در مسیر اجرای‌ برنامه‌های‌ اصلاحی‌ رژیم، تصویب‌ لایحه‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ بود که‌ به‌طور غیرقانونی‌ در هیئت‌ دولت‌ به‌ تصویب‌ رسید. مفاد این‌ تصویب‌نامه‌ عکس‌العمل شدید نیروهای‌ مذهبی‌ به‌ رهبری‌ امام خمینی‌ را برانگیخت؛ زیرا بر اساس‌ آن، مفاد اولیه‌ نظام‌نامه‌ انتخابات‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ به‌کلی‌ تغییر می‌یافت‌ و مفاد جدید‌ بیان‌گر اهداف‌ ضدمذهبی‌ رژیم‌ پهلوی‌ بود. این‌ مصوبه‌ دو موضوع‌ اساسی‌ را در برمی‌گرفت: نخست، حذف‌ اعتقاد به‌ دین‌ اسلام‌ از شرایط‌ نمایندگی؛ دوم، سوگند به‌ کتاب‌ آسمانی‌ به‌جای‌ قرآن‌ مجید در مراسم‌ تحلیف؛ و سوم، اعطای‌ حق‌ انتخاب شدن‌ و انتخاب کردن‌ به‌ زنان. بندهای‌ اول‌ و دوم‌ اقدامی در مسیر‌ حذف‌ تدریجی‌ اسلام‌ به‌عنوان‌ دین‌ رسمی‌ کشور و بند سوم‌ سوءاستفاده‌ از نام‌ و حقوق‌ زنان‌ تلقی‌ شد. این‌ لایحه، برخلاف‌ سوگند شاهنشاه‌ برای‌ ترویج‌ مذهب‌ شیعه‌ جعفری، نقطه‌ آغاز برنامه‌های‌ تهاجمی‌ به‌ ارزش‌های‌ اسلامی‌ و قوانین‌ شرعی‌ ارزیابی‌ گردید و امام خمینی‌ آن‌ را مقدمه‌ از رسمیت‌ انداختن‌ اسلام‌ و قرآن‌ دانستند.6 از سال 1340، امام خمینی حمله مستقیم خود به رژیم پهلوی را آغاز کرد7 و خواستار قیام همگانی شد و دولت را دستگاهی تشریح کرد که پر از صهیونیست‌ها و مشتی کافرند که فقط در خدمت دلار هستند و دیگر هیچ.8
 
درحالی‌که حاملانِ اصلی قیام، رهبران مذهبی و مردمِ مؤمن و انقلابی بودند، مخالفانِ این جنبش از میان گروه‌های گوناگون بودند. روشنفکران در سال‌های آغازین دهه 1340 سه دسته بودند: نخست وابستگان به دربار پهلوی، دوم وابستگان به احزاب و جمعیت‌های سیاسی و سوم روشنفکران منفرد و مستقل. گروه نخست آشکارا با قلم و بیان خود هماهنگ با سیاست‌های رژیم فعالیت می‌کردند و در سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی مشغول به‌کار بودند؛ گروه دوم تابع مواضع احزاب و سازمان‌های متبوع خود بودند، هرچند که وحدت نظر کاملی در میانشان وجود نداشت؛ دسته سوم نیز نوعا سیاست سکوت و بی‌نظری را برگزیدند که در آن شرایط، به مفهوم بی‌اعتنایی به فجایع واقعه ۱۵ خرداد و تأیید ضمنی اقدامات رژیم تلقی می‌شد.9
 
از میان روحانیان نیز عده‌ای که امام خمینی از آنها با عنوان «مقدسین نافهم و ساده‌لوح بی‌سواد» یاد می‌کرد، با حرام دانستن مبارزه و پخش شایعات گمراه‌کننده می‌کوشیدند مردم را نسبت به ادامه نهضت، دلسرد و بدبین کنند. امام خمینی در آخرین ماه‌های عمر خویش در نامه‌ای خطاب به مراجع و علمای کشور با ذکر گفته‌های متحجران آن روزگار مبنی بر اینکه شاه سایه خداست یا با گوشت و پوست نمی‌توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم یا جواب خون مقتولان را چه کسی می‌دهد و از همه شکننده‌تر، شعار گمراه‌کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان علیه‌السلام باطل است و هزاران اِن‌قلت دیگر،10 به مشکلات بزرگ و جان‌فرسایی اشاره کردند که تداوم نهضت اسلامی را با تهدیدات درونی مواجه می‌ساخت.
 
محمدرضا پهلوی نیز که در رأس همه مخالفان این حرکت انقلابی بود، دو روز پس از قیام 15 خرداد، طی سخنانی، این واقعه را برخاسته از پیوند امام خمینی با دول بیگانه و حمایت‌های مالی آنها از شورشیان دانست. شاه در ظاهر توانست شورش را سرکوب کند، اما در اصل قبل از این رویداد، هیچ چهره‌ای مانند آیت‌الله خمینی نتوانسته بود سیمای اسلام انقلابی را در تکیه‌گاه چشم غربی‌ها فرود آورد. این قیام تلاش روحانیت در حال ظهوری بود که می‌خواست نقش فائقه اسلام را در جامعه مدنی نشان دهد و دولت را مجبور کند که به اقتدار این دین احترام گذارد.11
 
امام خمینی در حال ایراد نطق تاریخی خویش در مدرسه فیضیه قم (عاشورای 1342)
امام خمینی در حال ایراد نطق تاریخی خویش در مدرسه فیضیه قم (عاشورای 1342)
 
فرجام
امام خمینی در خرداد ۱۳۴۲، برای نخستین بار در نقش یک رهبر ظاهر شدند و به‌عنوان علمدارِ تحقق خواست جامعه مذهبی ایران، با اصلاحات غربی شاه و دربار مخالفت کردند. ایشان ابتدا شاه را نصیحت کردند که به مراجع مذهبی احترام بگذارد، با ایالات متحده همکاری نکند و از کمک به اسرائیل خودداری کند، اما شاه برخلافِ نصیحتِ امام خمینی، قیام مردمی را سرکوب کرد و به‌جای اینکه خواستِ مردم را درنظر گیرد، همچنان دنباله اصلاحاتِ غربی خود را گرفت؛ درنتیجه تنها کمی بیش از یک دهه بعد، مردم خواسته خود را نه به‌وسیله قیام که از راه انقلاب به گوشِ جهانیان رساندند.
 
پی نوشت:
 
1. رحیم کارگر، «بسترها دستاوردهای قیام پانزده خرداد»، مبلغان، ش 103 (اردیبهشت و خرداد 1387)، صص 30-40.
2. جان فوران، یک قرن انقلاب در ایران، تهران، مولی، 1396، ص 192.
3. سیدمحمد هاشمی تروجنی، حمید بصیرت‌منش، تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379، ص 260.
4. مظفر نامدار، «برافتادن مشروطه و برآمدن انقلاب اسلامی مقدمه‌ای بر یک جنبش اجتماعی با اسناد جدیدی از پانزده خرداد»، پانزده خرداد، ش 3 (بهار 1384)، ص 18.
5 سعید برزین، زندگینامه سیاسی مهندس مهدی بازرگان، تهران، مرکز، 1374، صص 150-151.
6. سیدروح‌الله موسوی خمینی، صحیفه نور، ج 1، تهران، مرکز نشر آثار آیت‌الله خمینی، 1372، ص 15.
7. نیکی‌ کدی، ریشه‌های انقلاب ایران، تهران، علم، 1390، ص 354.
8. خاویر گرِرو، دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، کتاب پارسه، 1397، ص 125.
9. محمدحسین رجبی، زندگی‌نامه سیاسی امام خمینی، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 281.
10. سیدروح‌الله موسوی خمینی، همان، ج 21، ص 290.
11. مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران معاصر، ترجمه کمال پولادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1381، ص 165.


کد مطلب: 21326

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/21326/حامیان-مخالفان-یک-قیام-ساختارشکن

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir