پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پهلوی اول به واسطه برداشت سطحی از مدرنیزاسیون، تلاشهای گستردهای انجام داد تا حجاب و پوشش را مانع ترقی و پیشرفت جامعه معرفی کند. در چنین شرایطی جدال و مبارزه میان حکومتِ خواهانِ کشفِ حجاب و جامعه حافظ سنّتهای کهن، شکل گرفت. در کنار مبارزات عملی، علما به سخنرانی و نگارش متون علمی روی آوردند که پس از سقوط رضاشاه نیز پیگیری شد. در این نوشتار تلاش شده است فضای ایجادشده بعد از شهریور 1320 و فعالیتها و مبارزه حافظان ارزشِ حجاب در جامعه بررسی شود.
فضای باز سیاسی؛ زمزمههای شکستِ کشفِ حجاب
متفقین در 3 شهریور 1320 به ایران حمله کردند و تنها با مقاومت اندکِ ارتشی مواجه شدند که رضاشاه آنهمه توجه و پول صرف آن کرده بود. قوای بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی در مرکز ایران به هم رسیدند و در 26 شهریور 1320 وارد تهران شدند. محمدرضا پهلوی به جای پدر بر تخت سلطنت نشست. پس از این رویداد، بیشتر ایرانیان از کنار رفتن رضاشاه استقبال کردند.1
پس از روی کار آمدن محمدرضا پهلوی و فراهم شدن آزادیهایی در عرصه سیاسی و فرهنگی کشور، سیاستگذاران وقت در اعمال سرسختانه قانون لباس متحدالشکل (1307) عقبنشینی کردند. این عقبنشینی معلول نارضایتی افراد جامعه و پایبند نبودن آنها به قانونی بود که به سنّت ریشهدار آنان هجوم آورده بود. در گزارشهای متعددی که به حکومت در خصوص لباس متحدالشکل و قانونِ
کشفِ حجاب (1314) داده میشد، زمزمههای شکست پروژه تغییر در حوزه پوشاک جامعه ایرانی به گوش میرسید.
گزارشی به تاریخ 1 بهمن 1322 بهصراحت از عقبنشینی اجباری دولت در قبال مقاومتهای جامعه و مخالفت با قانون لباس متحدالشکل پرده برمیدارد. در این گزارش آمده است که تا شهریور 1320 با توجه به سختگیریهای دولت، اجرای قانون کشفِ حجاب رعایت میشد و متخلفان هم به دادگاه صالحه احاله میشدند، اما بعد از سقوط رضاشاه و در روزهایی که محمدرضا پهلوی بر تخت سلطنت نشسته است، جامعه ایرانی مقررات قانون یادشده را رعایت نمیکند. در ادامه گزارش آمده است که اگر این روش ادامه پیدا کند، تمامی قوانین مربوط به لباس متحدالشکل و کشفِ حجاب رنگ خواهد باخت. خود دولتیان علت این امر را «اعتراض سایرین و جراید» میدانستند؛ برای مقابله با این شرایط نیز پیشنهاد میکردند که باید برای اجرای این قانون سختگیری لازم اعمال شود و حتی «در رادیو برای محسنات این کار اقلا هفتهای یک مرتبه صحبتهایی شود».2 در این گزارش بهوضوح مشاهده میشود که بعد از سقوط رضاشاه، متأثر از فضای باز سیاسی و در پی آن، فشار افکار عمومی و روشنگریهای گسترده، دولت بهناچار از اعمال و سختگیری بر اجرای قانون لباس متحدالشکل و کشفِ حجاب عقبنشینی کرده است.
لغو قانون کشفِ حجاب
پیش از سقوط رضاشاه علما دهها رساله و کتاب در فواید حجاب و لزوم آن نوشته بودند و با سقوط او نیز این اقدام ادامه پیدا کرد و فعالیتهای گسترده علما در قالب رساله و کنش آغاز شد. حاجآقا حسین قمی، که پیش از سقوط رضاشاه و به دلیل روشنگری و مبارزه با کشفِ حجاب در تبعید بود،3 در سال 1322 به ایران آمد و با استقبال پرشور مردم روبهرو شد. در همین سال بود که نامهای به نخستوزیر وقت (
علی سهیلی) درباره حجاب نوشت و درخواست کرد قانون اجباری بودن کشفِ حجاب لغو شود.
آیتالله بروجردی هم تلگرافهایی به مرکز ارسال و از درخواستهای وی حمایت کرد. دولت در یکی از جلسات خود این درخواست و برخی درخواستهای دیگر ایشان را تصویب کرد. تغییر رفتار سیاستمدارانِ ایران به دلیل نفوذ روحانیت در جامعه و گزارشهای متعددی بود که از نافرمانی مدنی جامعه در برابر قانون کشفِ حجاب خبر میداد. در آن برهه زمانی، آیتالله بروجردی به دلیل نفوذ میان عشایر بروجرد و هراس حکومت از این امر، توان تأثیرگذاری بر روندهای تصمیمگیری سیاستمداران را داشت. در متن مصوبه دولت درباره لغو قانون کشفِ حجاب آمده بود که «آنچه راجع به حجاب زنان تذکر فرمودهاند، دولت عملا این نظریه را تأمین نموده است و دستور داده شده که معترض نشوند».4
گزارشهای نگرانکننده برای حکومت و درنتیجه لغو قانون کشفِ حجاب حاصل تلاشها و روشنگریهای علما و افرادی بود که بهنوعی به کار دینی و فرهنگی مشغول بودند. در آغاز رهایی از قید استبداد، شماری از عالمان و متدینان غیرروحانی در ارتباط با مرجعیت یا بدون آن، تلاش خود را برای از میان بردن فضای ضد مذهبی حاکم بر جامعه آغاز کردند. اینان اندکی بعد وارد عرصه سیاست شدند و تلاش کردند در سیاست کلی کشور نیز مؤثر باشند. این فعالیتها در قالبهای مختلف سیاسی و بر اساس نوعی بازنگری فکری در مسائل مذهبی و ارتباط آنها با سیاست انجام شد.5
روشنگری ادامهدار
روشنگری درباره لزوم حجاب و تحکیم جایگاه آن در جامعه بعد از لغو قانون کشفِ حجاب نیز ادامه یافت. روشنگریها از این هراس جامعه ایران و پیشگامان مذهبی ناشی میشد که محمدرضا پهلوی پس از استحکام قدرت، در مسیر پدر و مخالفت با جریان مذهبی و سنتی جامعه ایران گام بردارد. شیخ عباسعلی اسلامی در سال 1324 در نامهای سرگشاده به مجلس شورای ملی، حجاب را یکی از حقوق مشروعه ملت دانست و از مجلس خواست از افعال و رفتار و گفتارهایی که مخالف قوانین اسلام است جلوگیری کند؛ همچنین کسانی را که برخلاف قوانین مذهبی چیزی میگویند یا مینویسند، جدا تعقیب و قانون حجاب را به حکم قرآن و شرع و اجماع علمای اسلامی اجرا کند.6
در کنار این نامهنگاریها و سخنرانیها، انتشار رسائل نیز ادامه یافت. یکی از این رسائل، رساله «حجاب و پردهداری» بود که در سال 1324 منتشر شد. ابوالفضل حاذقی در این رساله نشان میدهد که حجاب از دیرزمانی به این طرف، جزء عادات و آداب ملل متمدن جهان بوده و اسلام آن را به صورتی متناسب و موافق با مصالح اجتماعی درآورده و حکم مذهبی قرار داده است. حاذقی معتقد است که حکم حجاب طبیعی است؛ چراکه هر چه زن بیشتر به تقوا و عفاف و پرهیزکاری از هرگونه اعمال مخالف عفّت مایلتر باشد، اساس زندگی خانوادگی مستحکمتر و درنتیجه سعادت و رفاه اجتماعی کاملتر خواهد بود. حاذقی حجاب را مانع ترقی و تعلیم و تربیت زن نمیدانست و معتقد بود که لازم و مناسب است شغلِ ویژه برای زنان و موافق با قوا و استعداد آنان در نظر گرفته شود. از نظر او اگر در این مورد اعتدال رعایت شود، قوانین اسلام مُمِدّ ترقیات و مشوق تعلیمات است.7
حجاب زنان زردشتی قبل از قانون کشف حجاب
شماره آرشیو: 61341-۲۷۵م
فشرده سخن
همزمان با تلاش حکومت رضاشاه برای تحمیل کشفِ حجاب به جامعه ایرانی، مبارزات گستردهای در سطح عملی و علمی شکل گرفت. رسائل مختلفی نیز نگاشته شد و این تلاشها در سالهای پس از سقوط او نیز ادامه یافت. فضای باز سیاسی ایجادشده پس از سقوط رضاشاه باعث شد پیشگامانِ مذهبی جامعه این فرصت را پیدا کنند تا آزادانه عقیده راستین خود را بیان کنند و مجال انتقادهای تیز و تند جامعه ایرانی از سیاستهای گفتمان پهلوی فراهم شد.
شاه تازه بر تخت نشسته از بیم جامعه ایران، قانون کشفِ حجاب را لغو کرد. به عبارتی دیگر، علما و جامعه ایران بعد از سقوط رضاشاه بسیار تلاش کردند تا پسرِ او ادامهدهنده راه پدر نباشد و این تلاشها نتیجهبخش بود. نکته مهم درباره سالهای پس از سقوط رضاشاه و مبارزه جامعه ایرانی برای لغو قانون کشفِ حجاب این است که اگرچه در ظاهر نظامِ سیاسی توانست مخالفتها را با انواع ابزارها سرکوب کند، اما کاهش قدرتِ تمرکزگرای نظام سیاسی پهلوی پس از شهریور 1320، که همزمان با کاهش پایبندی به قانون یادشده بود، نشان داد که این پروژه اگرچه با تأخیر، اما در نهایت به اهداف خود نایل نیامد. بدینترتیب حکومت پهلوی در تغییر ارزشهای بنیادین جامعه ایرانی شکست خورد.
پی نوشت:
1. مایکل آکسورتی، امپراتوری اندیشه، تاریخ ایران، ترجمه شهربانو صارمی، تهران، انتشارات ققنوس، 1394، ص 278.
2. مرتضی جعفری و دیگران، واقعه کشفِ حجاب (اسناد منتشرنشده از واقعه کشفِ حجاب)، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1371، ص 459.
3. حمید بصیرتمنش، علما و رژیم شاه (نظری به عملکرد سیاسی ـ فرهنگی روحانیون در سالهای 1305- 1320 ش)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چ دوم، 1378، ص 501.
4. رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی ایران سالهای 1320- 1357، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چ چهارم، 1382، ص 12.
5. همان، ص 27.
6. رسول جعفریان، رسائل حجابیه (دفتر اول)، قم، انتشارات دلیل ما، چ دوم، 1386، صص 619-629.
7. همان، صص 641-649.