پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ نهضتها و جنبشهای سیاسی و اجتماعی از عوامل اثرگذار بر حیات جوامع هستند. یکی از حرکتهای محوری سیاسی در تاریخ معاصر ایران، قیام 15 خرداد 1342ش است که تأثیر ویژهای بر رویدادهای بعدی، که به انقلاب اسلامی منجر شد، بر جای گذاشت. در این میان درباره چگونگی مواجهه برخی جریانها ازجمله جریان روشنفکری با این قیامِ تاریخی و تأثیر آن، پژوهشگران دیدگاهها و گمانهزنیهای متفاوت و متضادی مطرح کردهاند. با این مقدمه کوتاه و با هدف بیان یک روایت تاریخیِ مستند، در این نوشتار، نخست نقش جریان روشنفکری در قیام 15 خرداد و سپس تأثیر این رویداد بر خطمشی مبارزاتی آنها بررسی خواهد شد.
سیر تاریخیِ قیام 15 خرداد 1342
قیام 15 خرداد 1342 ریشه در حوادثی دارد که بعد از تصویب
لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى در مهر 1341ش به وقوع پیوستهاند. ناگفته نماند که این لایحه نیز، خود روایت و بخش دیگرى از اصلاحات دلخواه آمریکا در اواخر دهه 1330 بود که به علت مخالفت
آیتالله بروجردى با اصلاحات ارضى به تعویق افتاده بود. بااینحال، اعتراض به رژیم پهلوی ادامه یافت و با اعلام رفراندوم «انقلاب سفید» اوج گرفت. برای خاموشی صدای مخالفان، نیروهای مسلّح و عوامل امنیتی رژیم به مدرسه فیضیه قم، که در آن مجلس بزرگداشت شهادت امام صادق(ع) برپا بود، حمله کردند. این واقعه خونین و حوادث بعدی، مانند دستگیری طلبهها و اعزام آنها به سربازی، بر آتش خشم مردم دامن زد.
سرانجام سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) در 13 خرداد 1342 (مصادف با عصر عاشورا)، که در آن شدیدترین حملات خود را متوجّه شخص شاه، آمریکا و اسرائیل نمود و آنها را عامل بدبختی مملکت دانست،1 رژیم پهلوی را چنان مستأصل کرد که در یک حرکت انفعالی، امام را دستگیر کرد و به تهران انتقال داد. پخش خبر دستگیری ایشان، موج اعتراض قشرهای گوناگون مردم ایران را برانگیخت. در روز 15 خرداد با رسیدن خبر دستگیرى امام، مردم در شهر به حرکت درآمدند، تظاهرات گسترده خیابانى شکل گرفت و دستههای مردم بیمحابا با نظامیان مستقر در شهر روبهرو شدند.
امام خمینی در حال ایراد نطق تاریخی خویش در مدرسه فیضیه قم (عاشورای 1342)
اعتراض به اقدامات رژیم به شهرهاى دیگرى غیر از قم و تهران نیز کشیده و سبب حرکت و تظاهرات مردم شد. در خیابانهاى مرکزى قم و تهران سیل جمعیت غیرقابلکنترل بود. به تعبیر
حسین فردوست «ازآنجاکه تظاهرات 15 خرداد امرى سازماننیافته و غیرقابلپیشبینی بود، تا یک روز پیش از آن نیز ساواک و شهربانى از آن بیاطلاع ماند و ازاینرو ساواک و نیروهاى انتظامی و نظامى سخت غافلگیر شدند و شاه شدیدا به وحشت افتاد».2 بدینسان دستور آتش و کشتار خونین تنها راهى بود که شاه در مواجهه با این وضع پیشِ روى ِخود میدید. آتش گلوله و رگبار نظامیان در میادین و خیابانهاى اصلى تهران و قم و قتلعام کفنپوشانى که از ورامین به سمت تهران میآمدند، آخرین تلاشهای رژیم در فرونشاندن بحران بود.
روشنفکران؛ در نقش بازیگرانِ منفعل/ مخالف
با کاهش اندک نظارتها و سختگیریهای رژیم در فاصله سالهای 1339-1342، گروههای روشنفکرِ سیاسی دوباره فعال شدند.
سنجابی، فروهر و
خلیل ملکی با بهرهگیری از این موقعیت به ترتیب حزب ایران، حزب ملت ایران و جامعه سوسیالیستها را دوباره سازمان دادند و سپس
جبهه ملی را با عنوان جبهه ملی دوم احیا کردند. همچنین، مهندس
بازرگان و چند تن از اصلاحطلبان همفکر، نهضت آزادی ایران را تشکیل دادند و به جبهه ملی جدید پیوستند.3
کریم سنجابی
در بحبوحه قیام 15 خرداد، گروههای روشنفکریِ حاضر در جامعه مواضعی را اتخاذ کردند که در گسترهای از سکوت و انفعال تا مخالفت و انتقاد قرار میگیرد. بنا بر مستندات تاریخی، «گذشته از روشنفکران وابسته که با ارتجاعى قلمداد کردن قیام 15 خرداد، با استبداد همصدا شدند4 روشنفکران مستقل نیز نسبت به این واقعه، سیاست سکوت اختیار کردند».5
در بررسی اسناد و منابع تاریخی مرتبط با قیام 15 خرداد نام احزاب چپ و راست از
حزب توده تا جبهه ملی، در جمع مخالفان این قیام به چشم میخورد. جبهه ملی در بحبوحه قیام 15 خرداد، نهضت اسلامی قم را محکوم کرد و اساسا حاضر به ورود به یک جنبش ضد شاه آنهم در شکل دینی آن نبود. برخی از سران جبهه بهصورت تاکتیکی خود را زیر چتر امام خمینی نشان دادند، اما این امر توجه کسی را جلب نکرد. برخی از گروهها و افراد نیز آشکارا بین جبهه و مردم مرزبندی کردند؛ ازجمله حزب ملت ایران، از احزاب جبهه ملی، «افراد حزبی خود را از شرکت در تظاهراتی که در روزهای 12 و 13 خرداد در مسجد یا سینهزنیها بر علیه رژیم انجام میگرفت، منع کرد».6
مرور اسناد ساواک درباره این قیام نیز گواه حمایت نکردن جریان ملّیگرا از حرکت مردم است: «مرکز تظاهرات اخیر تهران در چند روز اخیر بیشتر بازار سرچشمه، میدان شاه و میدان اعدام و جنوب شهر بود. دانشجویان و اعضای جبهه ملی هیچگونه دخالتی نداشتند. تظاهرات اخیر از طرف افراد متعصب مذهبی برپا شده بود». یکی از اعضای سفارت آمریکا نیز روایت میکند که در همان ایام و بعد از ملاقاتی که با یکی از رهبران جبهه ملی داشته مطمئن شده است که آنها در قیام ۱۵ خرداد نقشی نداشتهاند.7
پاکروان، رئیس ساواک، نیز بعدازظهر 15 خرداد طی یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: «تا آنجا که من اطلاع دارم» جبهه ملی در این اتفاقات شرکت نداشته است.8
نهضت آزادی نیز بهتبع از انفعال جبهه ملی، سکوت پیشه کرد و حتی بیانیههایی را که با امضای شاخه جوانان نهضت آزادی منتشر میشد غیر مربوط به این تشکل میدانست و آنها را توطئه ساواک علیه خود معرفی میکرد.9 افزون بر این، سران نهضت آزادی، اعلامیه «دیکتاتور خون میریزد» و چند اعلامیه مشابه را ــ که در حمایت از نهضت امام خمینی صادر شده بود ــ تکذیب کردند و ساختگی خواندند: «این اعلامیه به نام نهضت آزادی ایران منتشر شد، لیکن سران و رهبران این گروه در آن روز، این اعلامیه و چند اعلامیه مشابه آن را تکذیب کردند و ساختگی خواندند».10
پس از گذشت یک هفته از قیام، جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران اعلامیهای صادر کرد که در آن، ضمن تحلیل این قیام و مقایسه آن با حرکت مردم در 30 تیر 1331 و ارتجاعی دانستن آن به علت حضور روحانیت در رهبری قیام و مخالفت با برنامههای آمریکایی رژیم شاهنشاهی، «با اعلام برائت و عدم دخالت در قیام 15 خرداد، دستگیری برخی از اعضای جبهه ملی ازجمله محمود نریمان را ناشی از تعصب و تصمیم شخصی آنان دانست».11
حزب توده از دیگر جریانهای روشنفکری در این سالها بهشمار میآید که نهضت اسلامی قم را محکوم کرد. این حزب به امید اصلاحات ارضی و رسیدن به نقطهای که آن را ورود به مرحله جدید برای نزدیک شدن به سوسیالیسم و مارکسیسم میدید، ساکت ماند و جنبش روحانیت را ارتجاعی دانست.12
بعدها برخی افراد شاخص جریان روشنفکری مانند جلال آل احمد، از سیاست سکوت و مخالفت که این جریان در مواجهه با قیام 15 خرداد در پیش گرفته بود، انتقاد کردند. آل احمد معتقد بود که «... گناه اصلى شکست همه جنبشهاى سیاسى معاصر بر گردن روشنفکران است که از یک طرف درک و شعورى از فحواى آن فتواها و قیامها نشان ندادهاند و از طرف دیگر هرگز صدایى به مخالفت برنیاوردند و همیشه با یک دنبالهروی کودکانه در این دعواى مدام میان حکومت و روحانیت، طرف حکومت را گرفتهاند و آخرین بارش از قضیه 15 خرداد 1342 به این طرف».13
جلال آل احمد در دهه 1340
پایان قیام و تغییر در خطمشی مبارزاتی روشنفکران
پس از اقدامات وحشیانه عوامل رژیم پهلوی در سرکوبِ خونین قیام 15 خرداد، از بین رفتن امکان فعالیتهای سیاسی قانونمند و سرخوردگی از فعالیتهای علنی و عمومی موجب تشکیل گروهها و محفلهای جدیدی شد که در درجات مختلف و با ایدئولوژیهای گوناگون مشی جدید و قهرآمیزی در پیش گرفتند. این گروهها، که در حوادث مرتبط با قیام 15 خرداد به روشهای سازشکارانه با رژیم متوسل شده بودند، بعد از این قیام در خطمشی خود تغییراتی ایجاد کردند. گروههای روشنفکری همچون نهضت آزادی ایران، بهویژه شاخه خارج از کشور این نهضت،14 نیروهای مارکسیست و گروههای چپگرا15 به این نتیجه رسیدند که شیوه مبارزه علیه رژیم پهلوی باید تغییر کند و به نبرد مسلحانه تبدیل شود.
فرجام سخن
در رویدادِ تاریخی قیام 15 خرداد 1342، بیشتر احزاب سیاسی و گروههای منتسب به جریان روشنفکری نهتنها از حرکتِ مبارزاتی مردم به رهبری روحانیت حمایت نکردند، بلکه بنا بر شواهد تاریخی نوعی موضعگیری منفی نیز نسبت به این قیام اتخاذ کردند. جلال آل احمد در تأیید این موضوع گفته است که در این واقعه نیز روحانیت بهتنهایی عمل کرد؛ چراکه حتی روشنفکر زمان او را نماینده ارتجاع میدانست. بااینحال، سرانجام تاریخ ثابت کرد همانطور که جریان روشنفکری در حوادث سیاسی با مردم همراهی نکرد، مردم نیز در مراحل بعد آنها را به انزوایِ تاریخ هدایت کردند.
پی نوشت:
1. روحالله خمینی،
صحیفه نور، ج 1، تهران، مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1371، صص 91- 94.
2. حسین فردوست،
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ص 511.
3. یرواند آبراهامیان،
ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1388، ص 566.
4. حمید پارسانیا،
حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1376، ص 307.
5. محمدحسن رجبی،
زندگینامه سیاسی امام خمینی، تهران، مؤسسه فرهنگی قبله، 1374، ص 197.
6.
قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 355.
7. همان، ص ۳۶۷.
8. روزنامههای
اطلاعات و
کیهان، 15/ 03/ 1342.
9. محمدعلی صدر شیرازی،
دولت موقت، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 96.
10. سیدحمید روحانی،
نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، 1389، ص 649.
11. مجتبی سلطانی احمدی، «صادق امانی و قیام پانزده خرداد»،
مبدأ نهضت (مجموعه مقالات قیام پانزده خرداد)، ج 1، تهران، خانه کتاب، 1392، ص 77.
12. رسول جعفریان،
جریانها و سازمانهای مذهبی ـ سیاسی از 1320-1357، تهران، مورخ، 1386، ص 272.
13. جلال آل احمد،
در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، بهروز، 1357، ص 242.
14.
غلامرضا نجاتی،
تاریخ سیاسی 25 ساله، تهران، رسا، 1373، چ چهارم، ص 466.
15. بیژن جزنی،
طرح جامعهشناسی و مبانی استراتژی جنبش انقلابی خلق ایران، تهران، مازیار، 1357، صص 152ـ153.