پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در واپسین ساعات عمر رژیم پهلوی، نخستوزیر
شاپور بختیار به اتفاق فرماندهان نظامی رژیم پهلوی برای به کنترل درآوردن اوضاع، تصمیم گرفتند مدت حکومت نظامی را در تهران افزایش دهند. آنها با این اقدام قصد داشتند همزمان با از همپاشیدن اجتماعات مردم، امام خمینی(ره) و جمعی از افراد مؤثر در انقلاب را دستگیر کنند، اما رهبر انقلاب اسلامی، با تیزبینی و موقعشناسی از مردم خواست مقررات حکومت نظامی را نادیده بگیرند و به خیابانها بیایند. نوشتار پیشرو، به بررسی چراییِ اتخاذ چنین تصمیم حساسی از سوی امام خمینی(ره) در آن وهله زمانی سرنوشتساز اختصاص یافته است.
آخرین تلاشِ بختیار برای بقای رژیم پهلوی
در نیمه بهمنماه 1357ش و در اوج التهابات سیاسی و انقلابی کشور، امام خمینی مهندس
مهدی بازرگان را به عنوان نخستوزیر دولت موقت منصوب کرد. این اقدام، تحقق وعده رهبر انقلاب در سخنرانی تاریخی سه روز پیش در بهشت زهرا بود؛ جایی که ایشان با قاطعیت، غیرقانونی بودن دولت بختیار و عزم راسخ خود برای تعیین دولت جدید را بهصراحت ابراز کردند. در هفت روز بین 15 تا 22 بهمنماه، اخبار فراوانی از نقاط مختلف کشور و تهران منتشر میشد که همگی از فرو ریختن پیاپی سنگرهای سیاسی و نهادی رژیم پهلوی حکایت میکرد. در همین ایام، خبر حمایت کارکنان وزارتخانههای دولت بختیار از مهندس مهدی بازرگان نیز منتشر شد که سرعت و جدیت روند این فروپاشی را نشان میداد.2 به موازات این رخدادها، بختیار و آخرین بازماندگان ارتش بهویژه سپهبد
مهدی رحیمی (فرماندار نظامی تهران) همچنان برای حفظ نظام شاهنشاهی و سقوط انقلاب به اقدامات مختلفی مبادرت ورزیدند که اعلام برنامه حکومت نظامی در روز 21 بهمن مهمترین و آخرین تیر ترکش آنان در این زمینه بود.
روز 21 بهمن در ساعت 14 اعلامیه شماره 40 حکومت نظامی تهران درباره تغییر ممنوعیت عبور و مرور از ساعت 23 به ساعت 16:30 از رادیو و تلویزیون پخش شد. بختیار در ساعت 18 همان روز در جلسهای که در نخستوزیری در حضور شورای امنیت کشور برگزار شد، دستور دستگیری سران انقلاب را صادر و به جهت اجرای طرح کودتا به سرعت جلسه را ترک کرد.3
رضا ناجی فرماندارنظامی در حال عبور از بازار اصفهان
شماره آرشیو: 1-5836-11ع
موضع امام خمینی در برابر آخرین تلاشِ بختیار
پیشزمینه فرمان تاریخی 21 بهمن، حادثه سرنوشتسازی بود که در عصر جمعه 20 بهمن رخ داد. در این روز، گارد شاهنشاهی کوشید شورش تکنسینها و همافران نیروی هوایی پایگاه نظامی نزدیک میدان ژاله را سرکوب کند. با شروع درگیری، سازمانهای چریکی برای کمک به همافران هجوم آوردند و پس از شش ساعت درگیری شدید، گارد شاهنشاهی را پس راندند. با وجود این، درگیریها میان نظامیان و مردم تا فردای آن روز همچنان تداوم یافت. صبح روز 21 بهمن، چریکها و نظامیان نیروی هوایی، کامیونهای پر از سلاح را به دانشگاه تهران بردند و به کمک صدها داوطلب مسلح مشتاق، آن روز را با انجام حملات پیروزمندانه به ُنه مرکز پلیس و مهمترین کارخانه اسلحهسازی شهر، سپری کردند.4 در چنین شرایطی، دولت اعلامیه برقراری حکومت نظامی را منتشر کرد. در پیِ اعلام فرمان حکومت نظامی، در همهجا شایعه کودتا منتشر شد. یاران امام خمینی که از قبل توسط سرهنگ محمدرضا رحیمی از تصمیم حکومت نظامی مطلع شده بودند با اصرار از امام میخواستند تا به جای امنی منتقل شوند، ولی امام خمینی با این اقدام مخالفت ورزیدند.
مسئله مهم در این زمان این بود که مردم باید چه کنند؟ عدهای معتقد بودند که رژیم با افزودن ساعات حکومت نظامی قصد قتل عام مردم را دارد، بنابراین باید مردم را به ترک کردن خیابانها دعوت کرد. موضوع از امام سؤال شد. امام خمینی ابتدا دو رکعت نماز خواندند و سپس فرمودند: «مردم در خیابانها بمانند و به منازلشان نروند»5 و تأکید کردند: «اعلامیه امروز حکومت نظامی، خدعه و خلاف شرع است و مردم بههیچوجه به آن اعتنا نکنند... اخطار میکنم که اگر دست از این برادرکشی برندارند و لشکر گارد به محل خودش برنگردد... تصمیم آخر خود را به امید خدا میگیرم».6
این فرمان رهبر نهضت مبنی بر بیتوجهی به اعلامیه حکومت نظامی، نقشه کودتاچیان را بر هم زد. پیام امام خمینی بلافاصله توسط اتومبیلهای مجهز به بلندگو در سطح شهر تهران اعلام شد. این اقدام بسیار مهم امام خمینی آخرین ضربهای بود که تمام توطئههای باقیماندگان رژیم محمدرضا پهلوی را نقش بر آب و رژیم را ساقط کرد. بیشک این تصمیم از تصمیمات سرنوشتساز و قاطعی بود که سرعت فروپاشی رژیم را بیش از حدّ تسریع کرد.
ضربه نهایی به رژیم
با شکسته شدن مقررات منع عبور و مرور، تظاهرات در تمام نقاط تهران به اوج رسید. مردم سربازان گارد را خلع سلاح میکردند و اسلحه آنها را به همافران میرساندند. عدهای از سربازان نیز خود را به مردم تسلیم میکردند و سلاح خود را تحویل مردم میدادند. حتی مردم توانستند چند دستگاه تانک را به غنیمت بگیرند. صدها قبضه تفنگ تا نزدیکی عصر به دست مردم افتاد. سلاحهای به غنیمت گرفتهشده از پایگاه هوایی دوشانتپه نیز بین مردم توزیع میشد.7 سیر حوادث در 21 بهمن به گونهای پیش رفت که در پایان روز، شهر پر از سلاح شده بود. به نوشته خبرنگار نیویورکتایمز «برای نخستینبار از آغاز این بحران سیاسی که یک سال پیش بود، هزاران شهروند با سلاحهای خودکار و انواع سلاحهای دیگر در خیابانها به چشم میخورند».8
.
متوقف کردن تانک حامل عبدالعلی بدرهای (فرمانده گارد جاویدان)
توسط مردم در روزهای 21 و 22 بهمن سال 1357 در میدان فوزیه (امام حسین) تهران
شماره آرشیو: 3148- 7ع
محسن رفیقدوست درباره انتشار حکم امام خمینی درباره ماندن مردم در خیابانها و لغو حکومت نظامی در روز 21 بهمن نوشته است: «رژیم وقتی که هجوم مردم و نیز نیروی هوایی برای بیعت با امام را دید، با اعلام حکومت نظامی آخرین تیر ترکش را رها کرد». وی درباره تصمیم امام گفته است: «همانجا بحثی درگرفت که دستور امام چیست. من گفتم که امام حکومت نظامی را قبول نمیکند و چون مسئول تدارکات بودم به بچهها گفتم: بروید مینیبوسها را آماده کنید و روی مینیبوسها بلندگو بگذاریم و به محض دستور امام، در شهر اعلام کنیم که حکومت نظامی نیست و به فرمان امام حکومت نظامی را رعایت نکنید. خلاصه بعد از ناهار به پشت در اتاق امام رفتیم و بعد از اندکی بیرون آمدند و گفتند که امام فرموده حکومت نظامی را رعایت نکنید».9
مردم با آگاه شدن از فرمان امام خمینی به خیابانها ریختند و دامنه درگیریها گستردهتر شد؛ به گونهای که این حرکت به سایر مراکز نظامی رژیم مضمحل شاه در تهران و دیگر شهرها کشیده شد. بیشتر نظامیان نیز حاضر به رویارویی با مردم نبودند و بسیاری از آنان به صف انقلاب پیوستند.10
بدینترتیب، در 21 بهمن 1357 حکومت نظامی دولت بختیار و ژنرالهای ارتش برای مهار انقلاب، تسلط بر اوضاع و عقب راندنِ مردم از صحنه مبارزه با شکست مواجهه شد. آنچه در جریان این حوادث بسیار اهمیت دارد جایگاه برجسته امام خمینی و هوشیاری ایشان بهویژه در اتخاذ تصمیمات قاطع در لحظات حساس و رهبری گروههای متنوع و گستردهای از نیروهای سیاسی و اجتماعی بود. امام خمینی به فراست دریافته بود که برقراری حکومت نظامی در عصر و شب روز ۲۱ بهمن، به حوادثی منجر خواهد شد که ممکن است پیروزی انقلاب را به تعویق بیندازد یا ناممکن سازد. حکومت نظامی، مردم را به خانهها میکشاند و پای ارتش را به خیابانها و صحنه باز میکرد؛ همچنین با حکومت نظامی ممکن بود، ارتش به محل اسکان امام خمینی در مدرسه علوی (خیابان ایران) حمله و انقلاب را سرکوب کند.
به همین سبب نیز، هنگامی که برخی در خصوص درستی این تصمیم تردید داشتند و پیشنهاد بازپسگیریِ اعلامیه لغو حکومت نظامی را نزد امام مطرح کردند ایشان به هیچ عنوان از موضع خود دست برنداشتند؛ برای مثال
آیتالله طالقانی با امام تماس گرفتند و گفتند: «آقا! اگر خون این مردم ریخته شود، نمیتوانیم پاسخگو باشیم. رژیم قصد قتلعام و کشتار مردم را دارد». امام خمینی فرمودند: «اگر این تکلیف الهی باشد، شما چه میگویید؟» آیتالله طالقانی با این جمله سکوت کردند11 و فرمان امام اجرا شد.
پایین کشیدن مجسمه محمدرضا پهلوی در محوطه یکی از ادارات دولتی
شماره آرشیو: 2989- 7ع
فرجام سخن
رهبری یک جنبش اجتماعی ــ بهویژه هنگامی که به یک انقلاب واقعی تبدیل شود ــ از مهمترین عوامل توفیق یا ناکامی آن جنبش یا انقلاب است. در جریان شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی نیز اهمیت این مسئله با نقشآفرینیِ انکارناشدنی امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب بهوضوح دیده میشود. در واقع، امام خمینی، پیامبر و استراتژیست انقلاب، که پس از بازگشت به ایران شخصا فرماندهی انقلاب را برعهده گرفته بودند، در روز 21 بهمن، بار دیگر درایت و هوشمندی سیاسی خود را به نمایش گذاشتند و آخرین فرمان برای وقوع یک رویداد تاریخی را صادر کردند که ماحصل آن پیروزی قطعی انقلاب اسلامی در روز 22 بهمن و سرنگونی تمامعیار نظام شاهنشاهی بود.
پی نوشت:
1. باقر عاقلی، «آخرین نخستوزیر سلسله پهلوی»، دانشنامه معاصر اسلام، ج 2، 1393، ش ۶۵۲.
2. کیهان، ش 10633، پنجشنبه 19 بهمن 1357، ص 1.
3. اکبر خلیلی، گام به گام با انقلاب، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1375، صص 303-304.
4. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1387، صص 651-652.
5. مرتضی الویری، پابهپای آفتاب، ج ۳، تهران، نشر پنجره، ۱۳۸۱، ص ۲۴۲.
6. سیدروحالله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج ۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1394، صص ۱۲۱-۱۲۲.
7. اطلاعات، 22 بهمن 1357، ص ۲.
8. یرواند آبراهامیان، همان، ص 652.
9. داود قاسمپور، خاطرات محسن رفیقدوست، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، صص 156-157.
10. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، گفتار، 1380، ص 502.
11. رضا بسطامی، خاطرات علی دانش منفرد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 82.