در سال 1324ق تنها چند ماهی پیش از صدور فرمان مشروطیت مشهد آمادۀ انفجار بود. نارضایتی در فضای خراسان و مشهد موج میزد. مردم از سوی حکام و کارگزاران حکومتی برای گرفتن مالیاتهای سنگین تحت فشار بودند. حملۀ ملخها، قحطی و گرسنگی فشار را مضاعف کرد. گروهی از اهل سیستان هم که از ترس طاعون به اطراف مشهد پناه برده بودند باری تازه بر دوش مردم...
در سال 1324ق تنها چند ماهی پیش از صدور فرمان مشروطیت مشهد آمادۀ انفجار بود. نارضایتی در فضای خراسان و مشهد موج میزد. مردم از سوی حکام و کارگزاران حکومتی برای گرفتن مالیاتهای سنگین تحت فشار بودند. حملۀ ملخها، قحطی و گرسنگی فشار را مضاعف کرد. گروهی از اهل سیستان هم که از ترس طاعون به اطراف مشهد پناه برده بودند باری تازه بر دوش مردم شدند. با این اوصاف وقوع شورش در مشهد دور از ذهن نبود. شورشی که گرسنگان آتشش را افروختند و شعلهاش تا تهران کشیده شد.
در آن هنگام حاکم خراسان غلامرضا خان آصفالدوله شاهسون اینانلو بود. بنا به قول ناظمالاسلام کرمانی فردی مجرب اما ظالم و آدمکش که اظهار قدس و زهد میکرد و هرجا به حکومت میرسید گندم و سایر ملزومات زندگی مردم را احتکار میکرد. 1 آصفالدوله حکومت خراسان را در رقابتی سخت از چنگ نیرالدوله و رکنالدوله خارج ساخته بود و برای به دست آوردنش بهایی هنگفت پرداخته بود. او مانند سایر حکام هر سال ناچار بود برای حفظ حکومتش مبالغی به عنوان پیشکش به شاه و صدراعظم و درباریان بپردازد. این پیشکشها بین هزار تا صدهزارتومان بود. مبلغ پیشکش خراسان نود الی صدوبیست هزار تومان میشد. آصفالدوله آن سال حاج محمدحسن صراف معاونالتجار را برای پیشبرد کارش به تهران فرستاد حاج معاون توانست بر رقبای او پیشی گیرد. در نتیجه آصفالدوله برای نوروز به تهران احضار نشد و بر حکومت خراسان باقی ماند. 2 حاج محمدحسن معاونالتجار و حاج علیاکبر معینالتجار پسران حاج احمد صراف مقیم هرات و از صرافان با نفوذ مشهد بودند.3 «آنها زمانی تحت حمایت کنسولگری انگلیس قرار داشتند ولی مدتی است که تابعیت ایران را دارند.»4حمایت حاج محمدحسن معاونالتجار از آصفالدوله بیدلیل نبود. او پس از گرفتن حکم و فرمان ایالت خراسان برای آصفالدوله در خراسان استقلال بیحدی یافت و از آنجا که میدانست دربار و دولت مرکزی چندان توجهی به شکایات ندارند برای کسب ثروت بیشتر از آصفالدوله اختیار نان و گوشت را گرفت. او با قصابها و خبازها سازش کرد و گوشت را از منی شش هزار و هفت هزار که در زمستان بود به چهارده هزار در بهار رسانید و قیمت نان را از یک قران به دو قران افزایش داد. با گرانی نان و گوشت قیمت سایر اجناس هم ترقی کرد. از این وضع عموم مردم به ستوه آمدند. 5 مردم ابتدا از گرانیها به آصفالدوله شکایت کردند ولی به شکایاتشان رسیدگی نشد. 6 با ادامۀ گرانیها در ماه صفر 1324ق گروهی از مردم و سیستانیهایی که خارج مشهد سکنی داشتند به صحن مقدس آمدند و با فریادهای الجوع الجوع، گرسنهام گرسنهام مردم و طلاب مدرسۀ میرزا جعفر به یاری طلبیدند. به مرور طلاب مدارس خیراتخان و فاضل خان هم به مردم پیوستند. 7 طلاب پس از پیوستن به مردم به خانۀ علما رفتند تا آنها را به مسجد بیاورند اما هیچیک از علمای مشهد با آنها همراه نشد. عاقبت رو به سوی رئیسالطلاب8 آورند که مترصد چنین فرصتی بود. حاج میرزا زینالعابدین رئیسالطلاب برادر حاج میرزا ابراهیم شریعتمدار مجتهد سبزواری فرزند حاج میرزا اسمعیل و از نوادههای میرزا مهدی شهید و از اعقاب میر سید ولی علوی بوده است. او مدتی مقیم نجف و کاظمین بود بعدها به مشهد آمد و در 1313ق نزدیک هشتصد نفر از طلاب کرد و لر را دور خود جمع کرد و آنها را به ششلول و چماق مسلح ساخت و از آن هنگام لقب رئیسالطلاب گرفت. او با کمک همین طلاب در مشهد دست به اقداماتی زد که خشم حکومت را برانگیخت 9 و در زمان صدارت امینالدوله تبعیدش کردند و مدت کمی بود که دوباره به خراسان بازگشته بود. 10 رئیسالطلاب پس از قبول رهبری شورش در اولین اقدام حاجمحمدحسنمعاونالتجار را احضار کرد و با تهدید و وعده و وعید از او نوشته گرفت که تا سه روز دیگر قیمت نان به منی یک قران و قیمت گوشت به منی پنج هزار برساند. بعد از این توافق مردم متفرق شدند و بازارها را گشودند. معاونالتجار با وجودی که تعهد داده بود قیمتها را کاهش دهد ولی تصمیم به این کار نداشت بنابراین به فکر چاره افتاد و دویست نفر از کاکریهای افغان مسلح را برای محافظت به خانهاش آورد. 11 با پایان مهلت سه روزه فقرا و طلاب مجدداً جمع شدند. آصفالدوله تصمیم به مقابله با مردم گرفت و به مظفرنظام دستور داد دویست سوار شاهسون برای محافظت از معاونالتجار به خانۀ گسیل دارد. رئیسالطلاب ابتدا دو نفر را نزد معاونالتجار فرستاد و از او خواست به وعدهاش عمل کند ولی معاون از پذیرش آنها سرباز زد. آنها بی حصول نتیجه به مسجد بازگشتند. رئیسالطلاب این بار سی چهل نفر از طلاب را روانه کرد و دستور داد که هرطور شده معاون را به مسجد بیاورند. در راه گروه کثیری از مردم به آنها پیوستند. هنگامی که جمعیت غیرمسلح به نزدیک خانۀ حاجی معاون رسید برادر حاجی و مظفرنظام به کمک کاکریها و شاهسونها با چوب و چماق به جان مردم افتادند. عدهای از مردم زخمی شدند و با سرودست شکسته به مسجد بازگشتند. رئیسالطلاب این بار به طلاب دستور داد با چوب و چماق به خانۀ معاون بروند. مستحفظین خانه که جمعیت زیاد مردم را دیدند دیگر به خیابان نیامدند و از بالای بام مردم را سنگباران کردند. این اقدام بیاثر بود و نتوانست جلوی پیشروی مردم را بگیرد. مردم به خانۀ معینالتجار حمله کردند و در را شکستند. در این مرحله حاجی معاون و مظفرنظام دستور تیراندازی به سوی مردم را صادر کردند. مردم که انتظار گلوله را نداشتند به سوی مسجد گریختند ولی از آنجا که خانۀ معاونالتجار از پشتبام به مسجد وصل بود به کاکریها دستور داد مردم را از مسجد بیرون کنند.کاکریها از پشتبام و شاهسونها از خیابان سربهدنبال مردم گذاشتندو از دو طرف مردم را به گلوله بستند در اثر این تیراندازیها بلافاصله دوازده نفر کشته و چهل و هشت نفر مجروح شدند که سی نفر آنها کمی بعد مردند. در این تیراندازیها به صحن و گنبد رضوی و مسجد گوهرشاد نیز آسیب رسید. 12 به رغم این کشتار مردم متفرق نشدند. آصفالدوله برای سرکوب شورش به متولیباشی متوسل شد. متولیباشی همۀ دربانها و صاحبمنصبان را احضار کرد و به آنها دستور دارد مانع تجمع مردم در صحنها و میان بست شوند. در مدرسۀ میرزا جعفر را هم به سمت صحن بست تا طلاب نتوانند شورش کنند. آصفالدوله هم در معابر سرباز و پلیس و قزاق گمارد و در چهار گوشۀ شهر چند عراده توپ گذاشت علاوه براین تهدیدات با پرداخت وجوهات رؤسای طلاب را تطمیع کرد. 13 آصفالدوله ظاهراً موفق شد شورش را سرکوب کند ولی قصه بدینجا ختم نشد. بازتاب این حادثه در نشریات توجه مردم را جلب کرد. در مقالاتی که در نشریات منتشر شد نویسندگان به مردم یادآوری میکردند که از زمان اختراع توپ و تفنگ تاکنون احدی به سوی گنبد مطهر و مرقد منور امام رضا(ع) تیراندازی نشده مگر درزمان عبدالمؤمن خان ازبک که او هم در میانۀ کار به احترام امام رضا(ع) از کشتار مردم مشهد چشم پوشید. 14 حتی در دورۀ قاجارها هم که به دلیل سرکشی حکام و مدعیان و شاهزادگان مشهد به محاصرۀ نیروهای حکومتی درآمد به سربازان اجازۀ تیراندازی به حرم وشکستن حرمت آن را ندادند. 15 نشریات کار را بدانجا رساندند که اوضاع کنونی را با دورۀ سلطنت پنجاه سالۀ سلطنت ناصرالدینشاه مقایسه کرده که درآن دوره خزانه معمور شدو کشور به دیناری قرض محتاج نشد و او با اقتدار و عظمت و آسودگی سلطنت کرد و اینها به دلیل اعتقاد حقیقی او به دین مبین اسلام بود. در صورتی که در این دوره مردم عوام را که فریادشان از گرسنگی بلند شده به گلوله میبندند و به مسجد گوهرشاد شلیک کرده و حرم مطهر را گلولهباران میکنند. نویسندۀ مقاله سپس از شاه و وزیر و علما و شیعیان و مسلمین انتقاد میکند که چنین توهینی را به مرقد امام غریب تحمل میکنند و دم برنمیآورند. 16 علاوه بر مقالات نشریاتی همچون حبلالمتین و چهرهنما که نقشی روشنگرانه درخصوص حادثۀ مشهد داشتند تلگرافات دادخواهانهای هم در این باره به تهران مخابره شد. تیراندازی به حرم امام رضا(ع) موضوعی نبود که حاکمان وقت بتوانند به سادگی از تبعاتش بگریزند. خبر شورش مشهد زمانی به تهران رسید که پایتخت آمادۀ خیزشی دیگر علیه حکومت بود زیرا حکومت هنوز به وعدهاش درخصوص تأسیس عدالتخانه عمل نکرده بود. خبر به تهران رسید که به حکم آصفالدوله به گنبد رضوی شلیک کردهاند. این خبر تا اندازهای باعث هیجان مردم شد. آیتالله سید محمدطباطبائی در منبر هنگام سخنرانی دربارۀ واقعۀ مشهد گریۀ زیادی کرد. تعدادی شبنامه هم در این مورد منتشر شد. مظفرالدینشاه از میرزا احمدخان مشیرالسلطنه و موثقالملک که عازم مشهد بودند خواست که اوضاع مشهد را آرام کنندو برای جلب رضایت مردم وعدۀ عزل آصفالدوله را داد. 17 شورش مردم مشهد برپایۀ نارضایتی مردم تهیدست شکل گرفت و به سرعت هم مهار شد ولی بر شکلگیری نارضایتی عمومی در سایر نقاط ایران به خصوص در تهران تأثیر داشت و برای مخالفین حکومت امکان و فضای انتقاد از حکومت را بازترکرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان. به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی. تهران، انتشارات بنیاد فرهنک ایران و انتشارات آگاه و لوح، 1357. ج1. ص 157 . 2. محمدعلی تهرانی کاتوزیان. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران، انتشار، 1379. صص253- 254 . 3. جورج پ. چرچیل. فرهنگ رجال قاجار. ترجمه و تألیف: غلامحسین میرزا صالح. تهران، زرین، 1369. ص 175. 4. چارلز ادوارد ییت. سفرنامه خراسان و سیستان. ترجمه قدرتالله روشنی زعفرانلو، مهرداد رهبری. تهران، یزدان، 1365. ص 379 . 5. حبلالمتین، س 13، ش 39، ص 10 – 11 . 6. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ص 254 . 7. تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1، ص 158 و حبلالمتین، س 13، ش 39، ص 11. 8. ناظمالاسلام کرمانی مینویسد که حاج سید ابراهیم و سید عباس لنکرانی که ریاست طلاب لنکرانی را داشتند به یاری مردم آمدند و ریاست شورش را به دست گرفتند. رک به : تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1، ص 158. 9. مهدی بامداد. شرح حال رجال ایران قرنهای 12 و 13 و 14. تهران، زوار، 1371. ج 6، صص 111 - 114. 10. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ص 254. 11. حبلالمتین، س 13، ش 39، ص 11 و چهرهنما، س 2، ش 19، ص 11. 12. حبلالمتین، س 13، ش 39، صص 11-12 و تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1، صص 158-160 و تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، صص 254-255 و چهرهنما، س 2، ش 18، ص 12. 13. هاشم محیط مافی. مقدمات مشروطیت. به کوشش مجید تفرشی ـ جواد جان فدا. تهران، علمی، 1363. ص 85 وحبلالمتین، س 13، ش 38، ص 8 . 14. حبلالمتین، س 13، ش 40، ص 17. 15. همان، ش 41، صص 21-22 . 16. همان، ش 42، ص 16 . 17. مرآتالوقایع مظفری و یادداشتهای ملکالمورخین. با تصحیحات و توضیحات و مقدمههای دکتر عبدالحسین نوائی. تهران، زرین، 1368. ج 2، صص 335 و 337 و تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1، ص 160 و شرح حال رجال ایران...، ج 3، ص 16 .