پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ از کودتای 28مرداد 1332ش به بعد، روابط رژیم پهلوی با رژیم صهیونیستی به حیطه خاصی محدود نبود و در تمام شئون اقتصادی، تجاری، نظامی، فرهنگی و سیاسی گسترش یافت. در این میان روابط نظامی ـ تسلیحاتی دو کشور در تسهیل روابط طرفین مؤثر افتاد. گسترش روابط نظامی و تسلیحاتی دو کشور تابعی از روابط سیاسی ـ امنیتی و اطلاعاتی طرفین در منطقه بود که این روابط بهویژه از سوی دو سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی موساد و ساواک پیگیری میشد. این نوشتارِ کوتاه به بررسی ابعاد مختلف روابط نظامی ـ تسلیحاتی ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم اختصاص یافته است.
اسرائیل؛ به مثابه «آمریکایِ کوچک» برای ایران
نیروهای مسلح، اصلیترین ستون داخلی بود که محمدرضا پهلوی برای حفظ و تداوم حکومت خود به آن تکیه داشت؛ ازاینرو، شاه همواره توجه و کنترل خاصی بر آنها اعمال میکرد؛ همچنین، نظام دوقطبی و جنگ سرد و تهدیدات منطقهای بهخصوص از جانب عراق و مصر، پس از روی کار آمدن جمال عبدالناصر موجب شد شاه به سمت و سوی افزایش انواع سلاحهای جنگی گرایش یابد. این مسئله زمانی به اوج خود رسید که از یکسو، بر اساس دکترین نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، محمدرضا پهلوی به منظور حفظ منافع آمریکا، نقش ژاندارمی را در منطقه خلیج فارس برعهده گرفت و از سوی دیگر، با افزایش قیمت نفت و درآمد ایران در بحبوحه جنگ چهارم اعراب و اسرائیل، ایران توان چشمگیری برای خرید جنگافزار یافت؛ بهگونهای که دولت ایران حدود یکسوم از کل درآمدهای پولی خود را به هزینههای نظامی اختصاص داد.1
هرچند بخش عمده تسلیحات ایران از طریق آمریکا تأمین میشد و ایران در اواسط دهه 1970م به بزرگترین خریدار اسلحه آمریکایی در جهان تبدیل شده بود، اما ازآنجاکه شاه، ادامه بقای خود را در داشتن تسلیحات هرچه بیشتر و متنوعتر میدید به دنبال منابعی بود که برای فروش تسلیحات نظامی محدودیتی نداشته باشند. به تشخیص محمدرضا پهلوی و ژنرال
طوفانیان رژیم غاصب اسرائیل مناسبترین منبع تشخیص داده شد. لازمه این کار آن بود که بین ایران و اسرائیل روابط نظامی هم برقرار شود و آنها را به همدیگر نزدیکتر سازد. بهخصوص، هرگاه دولتهای دموکرات آمریکایی یا کنگره، با فروش سلاح جنگی به ایران مخالفت میورزیدند، ایران گامهای بلندتری به سوی رژیم صهیونیستی برمیداشت تا جایی که اسرائیل در اذهان مقامات ایرانی بهمنزله «آمریکای کوچک» تلقی میشد.2
بدینترتیب، همکاریهای نظامی ایران و رژیم صهیونیستی گسترده و زمینههای آن شامل فروش اسلحه و نیز آموزش نیروهای ایرانی در حوزه جنگ نظامی، اطلاعات، ضد اطلاعات و نیروهای هوایی میشد. در دهه 1340ش/ 1960م سفارشهای تسلیحاتی ایران از رژیم صهیونیستی رشد یافت و در 1963م رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی، زوی تزور، از ایران دیدار کرد و این دیدار، طلیعه گسترش همکاریهای نظامی دو کشور بود.
در فروردین 1344ش، حسن طوفانیان، معاون وزارت جنگ، به سرزمینهای اشغالی رفت و یک قرارداد خرید مسلسل یوزی ساخت اسرائیل برای مسلح کردن شهربانی و گارد شاهنشاهی امضا کرد؛ طوفانیان در آذرماه همان سال قرارداد دیگری به ارزش سهمیلیون دلار جهت خرید خمپاره ساخت صنایع اسرائیل با رژیم صهیونیستی به امضا رساند.3 طبق یکی از اسناد برجایمانده از این دوره، ژنرال طوفانیان طی نامه محرمانهای به سرهنگ نمرودی، وابسته نظامی اسرائیل در ایران، نوشت: «به فرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بزرگارتشتاران، ستاد بزرگارتشتاران قویا مصمم است تا جنگافزارهای ذیل را خریداری نماید: 4 قبضه خمپارهانداز 60 میلیمتری و 26 قبضه خمپارهانداز 120 میلیمتری و مقادیر زیادی مهمات».4
بهرام آریانا و حسن طوفانیان در سفر به سرزمینهای اشغالی و بازدید از یک مکان نظامی
شماره آرشیو: 356-893ط
روابط دوجانبه ایران و اسرائیل در زمینه مسائل نظامی و دفاعی در دهه 1350ش نیز ادامه پیدا کرد. در سال 1355 بود که شیمون پرز، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی، همراه آل شویمر، رئیس صنایع هواپیماسازی آن رژیم، به تهران سفر کردند. محمدرضا پهلوی در دیدار با پرز، بر ضرورت همکاری نزدیکتر دو کشور تأکید کرد؛ بااینحال به دلیل ملاحظات منطقهای شاه حاضر نشد تعهدی در این زمینه به وی بدهد. با وجود این، پرز از ایران دست خالی باز نگشت و رهاورد و توشه این سفر برای تلآویو انعقاد شش قرارداد نظامی میان دو طرف بود.5
همچنین، قراردادهای متعددی برای تعمیر هواپیماهای جنگنده، پروژه مشترک ایران و اسرائیل در زمینه توسعه موشکهای دوربرد با قابلیت حمل کلاهک هستهای، قرارداد خرید موشکهای زمین به زمین با برد 450 کیلومتر و قرارداد آموزش نیروهای چترباز و غواص ایرانی از دیگر قراردادهای نظامی دو طرف بود که از عمق روابط نظامی و امنیتی دو طرف حکایت میکرد. آنچه از این قراردادها میتوان دریافت این است که روابط نظامی دو طرف آنچنان توسعه یافته بود که تقریبا همه ابعاد و جنبهها را دربر میگرفت و تنها به نیروی هوایی یا زمینی محدود نمانده بود.6
در سال 1352ش قراردادهای بزرگ و عمدهای بین نیروهای دریایی ایران و رژیم صهیونیستی منعقد شد. عمدهترین این قراردادها طرح و اجرای پایگاههای نیروی دریایی در جنوب ایران بود که میان ایران و شرکت اسرائیلی هدیش بسته شد؛ همچنین مجهز کردن ناوچههای نیروی دریایی به تجهیزات الکترونیکی نیز جزء این قراردادها بود.7 خرید سلاحهای اسرائیلی روزبهروز توسعه بیشتری پیدا میکرد تا اینکه همانطور که گفته شد، در سال 1355 شیمون پرز، پس از مذاکره با شاه شش طرح نظامی یکمیلیارد دلاری با مقامات ارتش به امضا رساند. این قراردادها نیروهای مسلح ایران را بیشتر و بیشتر به اسرائیل و ادوات آنها وابسته میکرد؛ چراکه پایه ارتش ایران بر مبنای سلاحها و زیرساختها اسرائیلی تکمیل و تجهیز میشد و برای نگهداری و مراقبت از آنها ایران نیازمند کارشناسان اسرائیلی بود.8 روند خریدهای تسلیحاتی از اسرائیل به گونهای پیش رفت که در سالهای پایانی حکومت پهلوی، ایران بزرگترین خریدار جنگافزار و تسلیحات از آن رژیم محسوب میشد.
حسن طوفانیان و بهرام آریانا در سفر به سرزمینهای اشغالی هنگام گفتوگو با مقامات آن کشور
شماره آرشیو: 1577-893ط
اسرائیل و تجهیز ساواک
افزون بر معاملات و روابط نظامی، بررسی روابط امنیتی ـ اطلاعاتی ایران و رژیم صهیونیستی بیانگر این واقعیت است که این رژیم، مؤثرترین و بیشترین نقش را در هدایت، تقویت، گسترش و تجهیز ساواک از طریق آموزش کارکنان این سازمان، فروش ابزارهای اطلاعاتی و شکنجه زندانیهای سیاسی برعهده داشته است. پیوندهای امنیتی بین ایران و رژیم صهیونیستی در سال 1960م، یعنی زمانی آغاز شد که ظاهرا به تشویق آمریکا تعدادی از افسران امنیتی اسرائیل برای آموزش کارمندان ساواک به ایران اعزام شدند. این گروه جای گروه مشابهی از سازمان سیا را در ایران گرفت و تا سال 1965 در این کشور باقی ماند و منبع مهم آموزش ساواک و بهویژه
اداره سوم ساواک در این دوره بود. شایان توضیح است که اداره سوم ساواک به نام امنیت داخلی، به کار سرکوب جریانهای سیاسی مخالف رژیم پهلوی مشغول بود.
روشهای کارآمد تحقیق و بازجویی از مخالفان و زندانیان، بخش مهمی از آموزشهای موساد به ساواک بهشمار میآمد. برخی از مهمترین شکنجهگران ساواک دورههای آموزشی شکنجه را زیر نظر متخصصان اسرائیلی فراگرفته بودند و در مواردی حتی مأموران موساد در زندانها و بازداشتگاههای ساواک حضور مییافتند تا آموزشهای خود را به صورت عملی به مأموران ساواک انتقال دهند.
بسیاری از تجهیزات و ابزارهای شکنجه در ساواک همچون «دستبند قپانی»، «دستگاه شوک الکتریکی مانند آپولو»، «قفس هیتردار»، «صندلی هیتردار»، «باطوم برقی»9 و... را نیز صهیونیستها تأمین میکردند و به ساواک تحویل میدادند.
دستگاههای شنود و پایگاههای جاسوسی اسرائیل در ایران
از اقدامات و همکاریهای مشترک اطلاعاتی و امنیتی دیگر رژیم صهیونیستی در ایران، ایجاد پایگاههای برونمرزی بود. اسرائیل از سه پایگاه برونمرزی در ایران مجهز به دستگاههای استراق سمع الکترونیک برخوردار بود که از سال 1337ش در طول مرز ایران و عراق در پایگاههای خوزستان (مرکز اهواز)، ایلام (مرکز ایلام) و کردستان (مرکز بانه یا مریوان) به فعالیت مشغول بودهاند. وظیفه این پایگاهها، ایجاد شبکههای جاسوسی و کسب اطلاعات از عراق و دیگر کشورهای عربی بوده است.
برای این منظور از وجود اعراب و کردهای نواحی مرزی، که دارای مراودات و خویشاوندی با ساکنان آن سوی مرز بودند، بهره برده میشد. مأموران آموزشدیده موسوم به «نشانگر» اطلاعات بهدستآمده را در اختیار مأموران قرار داده و آنان نیز اخبار را در اختیار پایگاهها قرار میدادند؛ در مرحله بعدی از کلیه اطلاعات جمعآوریشده یک نسخه در اختیار اداره کل دوم ساواک (کسب اطلاعات خارجی) قرار میگرفت و یک نسخه نیز به اسرائیل ارسال میشد. به این ترتیب، عمق نفوذ رژیم صهیونیستی در عراق و سایر کشورهای منطقه از طریق این سه پایگاه روشن میشود.10
پایگاههای برونمرزی رژیم صهیونیستی در ایران الگوی مناسبی برای پایگاههای برونمرزی ساواک، که فعالیتهای مشابهی را در نوار مرزی با عراق انجام میدادند، بهشمار میآمد. گاهی هم رؤسای پایگاههای اسرائیلی بهویژه رئیس پایگاه خوزستان که از افراد مجرب موساد بهشمار میآمد، ساواک را در این زمینه یاری میداد.
فرجام سخن
در مجموع، بررسی روابط نظامی میان ایران و رژیم صهیونیستی این واقعیت را نشان میدهد که اسرائیل در روابط نظامی از یک برتری منافع برخوردار بود؛ چه به لحاظ کسب درآمد هنگفت از فروش تسلیحات و تجهیزات به ایران و چه به لحاظ برگزاری دورههای آموزشی نظامی برای نیروهای مسلح در ردههای مختلف ارتش، که هر کدام از اینها میتوانست در بلندمدت نوعی وابستگی نسبت به جنگافزارهای اسرائیلی و تأثیرگذاری در سیاست دفاعی ایران را به دنبال آورد.
البته نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که هرچند نظام سیاسی ایران عصر پهلوی دوم، به گسترش هرچه بیشتر روابط با رژیم صهیونیستی علاقه نشان میداد، اما نظام اجتماعی ایران بهشدت مخالف چنین روابطی بود و مناسبات حکومت با رژیم صهیونیستی، واکنشهای مختلف نظام اجتماعی، بهویژه طبقه روحانیت را به دنبال داشت.
روابط نظامی میان ایران و رژیم صهیونیستی در دوره پهلوی، بهراستی همکارانه نبود، بلکه رابطهای یکسویه بهشمار میآمد؛ زیرا اسرائیل با بهرهگیری از منابع نفت ایران، تأسیس پایگاههای جاسوسی در خاک ایران و فروش تسلیحات نظامی در ابعاد وسیع به رژیم پهلوی به سوی هدفهای خود گام برمیداشت و این روند تا پایان دوره این رژیم ادامه داشت.
پی نوشت:
1. عبدالرحمان احمدی،
ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1381، ص 156.
2. همانجا.
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، البرز، 1375، صص 358-378.
4. فرهاد رستمی،
پهلویها، خاندان پهلوی به روایت اسناد، ج 3، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1382، ص 353.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 456.
6. علیرضا ازغندی،
روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده)، تهران، انتشارات قومس، ص 416.
7. علیاکبر ولایتی،
ایران و تحولات فلسطین، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1380، ص 196.
8. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 451.
9. عزتالله شاهی،
خاطرات عزت شاهی، تهران، شرکت انتشارات سوره مهر، 1385، ص 196.
10. مرتضی قانون،
دیپلماسی پنهان، تهران، طبرستان، 1381، صص 288-289.