پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در رابطه با آغاز دوره استعمارگری و عوامل تأثیرگذار بر آن، از موارد زیادی بحث شده است. بسیاری نقطه تحلیل خود را معمولا بر کسب مطامع و ثروت بادآورده مستعمرات متمرکز کردهاند. این دیدگاه بیشک دیدگاه درستی است، اما این سؤال را مطرح میکند که چه چیزی عامل طمع و کسب ثروت بود؟ پاسخ این است بورژوازی و به تنگ آمدن آن در اروپا. این موضوع تحت تأثیر تحولات سیاسی و اقتصادی اروپا شکل گرفت و کشورهای استعمارگر را به این نتیجه رساند که تنها راه نجات بورژوازی، کشف سرزمینهای جدید و غارت ثروت آنان است. بر این اساس میتوان تحرکات استعماری بسیاری از استعمارگران از جمله پرتغال در خلیج فارس را نیز با این دیدگاه تحلیل کرد.
آغاز استعمارگری و ارتباط آن با بورژوازی
یکی از دیدگاههای مطرح و قوی درباره شکلگیری استعمار، نقش عوامل اقتصادی و برآورده ساختن نیازهای اقتصادی گروههای مختلف از جمله بورژوازی است. مطابق با این دیدگاه گفته شده است که استعمار پدیدهای اقتصادی و محصول توسعه نظام سرمایهداری نوین است. به باور این گروه، ازآنجاکه امکانات داخلی کشورهای اروپایی برای تأمین نیازهای داخلی آنان مناسب و کافی نبود، به استعمار و تسلط بر سرزمینهای دیگر روی آوردند. این دوره مقارن با تحولات سیاسی و اقتصادی در اروپاست. به اعتقاد این نظریهپردازان، استعمار را میتوان تلاش استعمارگران به منظور گسترش فعالیتهای تجاری و صنعتی بورژوازی در کشورهای تحت استعمار تعریف کرد؛ تلاشی که هدف اصلی آن بهرهبرداری از ثروت و امکانات کشورهای تحت استعمار برای پاسخگویی به نیازهای رو به رشد سرمایهداری است.1
مطابق با این دیدگاه، تحولات قرن پانزدهم و شانزدهم به گونهای پیش رفت که اروپا در راستای پیدا کردن مسیر جدید تجاری، به مستعمرات نیز توجه کرد. بر این اساس «تسلط ترکان عثمانی بر قسطنطنیه و سقوط دولت بیزانس در سال 1453م موجب شد که خطوط ارتباطی و تجاری مدیترانه شرقی در زیر سلطه و سیادت سلاطین عثمانی درآید و به تعبیر دیگر راه تجارت اروپا با مشرق از راه آسیای صغیر و شام بسته شود، اما بازرگانان سودپرست مغربزمین هرگز نمیتوانستند بازرگانی پرسود خود را با شرق افسانهای تمامشده انگارند و از آن همه ثروت و نفایس و تحف شرق چشم بپوشند؛ ازاینروی بر آن شدند که راههای دیگری برای رسیدن به سرزمینهای آسیایی بیابند».2
کالاهای شرقی برای اروپاییان بسیار مهم و حیاتی بود و رشد بورژوازی اروپا، با این موضوع گره خورده بود؛ وضعیتی که ادامه آن میتوانست بورژوازی اروپا را در تنگنای شدید قرار دهد. ازاینرو اروپاییان برای دستیابی به کالاهای شرق بهویژه ادویه، درصدد کشف راههای جدید برآمدند. بر این اساس، بازرگانان اروپایی که به نوعی در تنگنا قرار گرفته بودند، برای رسیدن به اهداف تجاری خود، با دو راه مواجه بودند: «یکی از راه خشکی یعنی از شرق اروپا، روسیه و ایران و دیگری از طریق دریاهای جنوبی که به آبهای اقیانوس هند ارتباط مییابد. راه نخستین، راه سخت و خطرناکی بود که از سرزمینهای اروپای شرقی و کشور پرآشوب و نامنظم روسیه میگذشت و پر بود از دزدان و راهزنان و طوایف غیر متمدن ازبک، قزاق، تاتار و راه دیگر نیز طریق پرخطری بود سراسر طوفان و امواج هولناک؛ وانگهی وجود چنین راهی اگر از جانب دانشمندان به یقین پیوسته بود، عملا هنوز از طرف دریانوردان کشف نشده بود».3 به دلیل این مشکلات، راه نخستین کنار گذاشته و بر راه دوم تأکید شد.
جالب است نظریه اقتصادی استعمار، در حال حاضر نیز طرفداران خود را دارد و در آن بر موضوع وابسته کردن اقتصاد کشورها تأکید میشود. بر این اساس گفته شده است استعمارگران با هدف وابسته کردن کشورهای زیر سلطه، سعی میکنند اقتصاد این کشورها را به یک یا نهایتا چند محصول محدود، وابسته کنند تا بدین طریق، هر زمان که بخواهند بر مردم آن کشور فشار آورند، ابزاری مناسب در اختیار داشته باشند.
به همین مناسبت، در کشورهایی که امکان کشاورزی وجود داشته باشد، سیاست تشویق کشت واحد را در پیش میگیرند و در کشورهایی که دارای معدن هستند به دنبال تشویق استخراج و فروش یک ماده هستند؛ برای نمونه، استعمارگران پس از تقسیم قاره آفریقا، کشورهای زیر سلطه را به سوی تولید یک نوع محصول کشاورزی سوق دادند.4 براساس این دیدگاه، ورود پرتغال به خلیج فارس را نیز میتوان متأثر از تحرکات بورژوازی و تنگنای آن تحلیل کرد.
ورود پرتغال به خلیج فارس و نقش بورژوازی در آن
تسلط پرتغالیها بر خلیج فارس، در قرن شانزدهم و در دوره صفویه آغاز شد. در آن سالها که ربع اول قرن شانزدهم را شامل میشود، شاه ایران، شاه اسماعیل که در جنگ با عثمانی بهسر میبرد، با توجه به اینکه سپاهش فاقد پیادهنظام و توپخانه بود، یقین کرد که در یک زمان از عهده هر دو دولت عثمانی و پرتغال برنمیآید، «لذا به استیلای پرتغالیها بر جزیره هرمز رضایت داد تا شاید آن دولت وی را در نبرد با عثمانی یاری کند و به این جهت سفیری نزد دریاسالار پرتغالی به جزیره هرمز فرستاد و پیشنهاد دوستی و اتحاد خود را تجدید کرد. این بار آلبوکرک به پیشنهاد شاه اسماعیل پاسخ مساعد داد و قراردادی در اوت ۱۵۱۵ بین دو کشور منعقد گردید که بر طبق آن مقرر شد نیروی دریایی پرتغال به سپاه ایران در لشکرکشی به بحرین و قطیف و فرونشاندن اغتشاشات سواحل بلوچستان و مکران یاری کند».5 بااینحال، قرارداد یادشده عامل تسلط تدریجی پرتغال بر خلیج فارس بود.
قلعه قدیمی پرتغالیها در جزیره هرمز
شماره آرشیو: 1-827-828الف
در هر صورت حضور پرتغال در خلیج فارس دقیقا همان چیزی بود که این کشور خواهانش بود. به عبارت دیگر، تجارت و کسب ثروت بالقوه خلیج فارس، یکی از محرکهای لازم و مهم در این رابطه بود؛ ازهمینرو پرتغـالیهـا در سـالهـای آغـاز سـده شـانزدهم مـیلادی تجارتخانه بزرگی در هرمز بنا کردند. آنها بهتدریج نفوذ خود را در بر همه سواحل و جزایر خلیج فارس بسط دادند. عبدالرزاق سمرقندی نیز در خصوص شکوه تجاری و اقتصـادی هرمـز نوشـته اسـت: مسافرانی از چهارگوشه گیتی بدینجا میآیند و هر آنچه با خود میآورند میتواننـد بـا آنچه میخواهند مبادله کنند، بدون آنکه ناچار باشند سراسر شهر را زیـر پـا بگذارنـد و میتوانند در ازای پول یا پایاپای مبادله کنند و حکومتیان یکدهم از هر چیز به جـز زر و سیم را میستانند.6
بقایای قلعه پرتغالیها در هرمز
پرتغال پیش از این نیز به سود هنگفت و مزایای بالای تجارت با سرزمینهای کشفشده پی برده بود. آنها مستعمرات و پایگاههای تجاری باارزشی در مجمعالجزایر آزور و در ساحل غربی آفریقا در نیمه اول سده پانزدهم برپا کردند. نُه سال بعد، یک مکتشف پرتغالی دیگر، به نام واسکودوگاما، تمام این راه را تا هندوستان طی کرد و در سالهای پس از آن، پرتغال پایگاههای تجاری در آنجا و همچنین در سواحل چین و ژاپن، برپا داشت. پرتغالیها همچنین به تقلید از الگوی اسپانیا در قاره آمریکا، برزیل را نیز مستعمره خود کردند، که سرانجام به باارزشترین مستعمره پرتغال تبدیل شد و با تولید نیشکر، قهوه، و برده سودهای هنگفتی نصیب این کشور کرد.7 طبیعی است این جاذبهها به مذاق پرتغال خوش آمده بود و میدانست که مشابه چنین سودهایی در خلیج فارس نیز نهفته است. بر این اساس، میتوان گفت همزمانی تحولات سیاسی و اقتصادی اروپا و به دنبال آن رشد بورژوازی، نیاز به اکتشافات جغرافیایی و پیدا کردن بازارهای نو، عامل مهمی در ورود پرتغال به خلیج فارس و تکاپوهای استعماری بود.
بقایای قلعه پرتغالیها در قشم
سخن نهایی
استعمار در بطن خود با عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی دینی نیز پیوند خورده، اما در میان این عوامل، نقش اقتصاد بسیار مهمتر از سایر عوامل است. شاید اگر اطلاق عنوان مهمتر قابل خرده گرفتن باشد، با اطمینان میتوان گفت این موضوع بر سایر عوامل اولویت داشت. به عبارتی تحولات قرن پانزدهم در سراسر جهان و ساختار ژئوپلیتیکی کشورهای اروپایی باعث شد بسیاری از این کشورها به دنبال راههای جدید برای برآوردن طبقه نوظهور خود، یعنی بورژواها، باشند. گرچه در گیرودار یافتن مسیرهای جدید، برخی از سرزمینها به طور تصادفی کشف شدند، اما استعمارگران پیر بهزودی دریافتند که با تسلط بر این سرزمینها میتوانند از عهده نیازهای طبقات نوظهور خود برآیند. تسلط بر خلیج فارس را نیز میتوان در قالب این دیدگاه بررسی کرد. پرتغال با کشف جاذبههای اقتصادی خلیج فارس، آن را در کانون اهداف استعماری خود قرار داد.
پی نوشت:
1. ولفگانگ، ج. مومسن، نظریههای امپریالیسم، ترجمه احمد ساعی، تهران، قومس، ۱۳۷۶، صص ۲۵-۵۵.
2. عبدالحسین نوایی، روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه، تهران، سمت، 1377، ص 78.
3. همانجا.
4. مصطفی اسکندری، شناخت استعمار، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، 1389، ص 102.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1350، ص 25.
6. صغری دمیرچیلو، «بررسی روابط بومیان و نخستین فرنگیان در خلیج فارس»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال شانزدهم، ش 64 (پاییز 1394)، صص 8-10.
7. دان ناردو، عصر استعمارگری، ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران، نشر ققنوس، 1386، صص 36- 37.