پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ علاوه بر مسائل سیاسی، اقتصادی و سرزمینی، در سیاست بینالملل، رقابتهایی بین قدرتهای بزرگ ازجمله انگلستان و روسیه شکل گرفت و هرکدام راهبردهایی را در مناسبات سیاست خارجی در پیش گرفتند که نهایتا تأمینکننده منابع انسانی و اقتصادی و منجر به کسب دستاوردهای امنیتی و سیاسی به سود کشور انگلیس شد. این کشور با کنترل و میانجیگری سیاستهای دوگانه در برهههایی از زمان، هر دو کشور ایران و روسیه را درگیر مسائلی کرد که اولویت منافع خود در منطقه خاورمیانه، بهویژه هند و کمپانی هند شرقی را تأمین میکرد. این جستار بر آن است تا رویکرد انگلستان در جنگهای ایران و روس را که مبتنی بر منطق بازی بزرگ بود، بررسی کند و چرایی طرح مسئله شرق و طرح دولت حائل را به بحث گذارد.
چشمانداز تحول با منطق بازی بزرگ
به سبب اهمیت و نقشآفرینی ژئوپلیتیکی ایران در بازی بزرگ و تبدیل ایران به عنوان محور کانونی کنترل، تهاجم و حفظ منافع دو کشور روسیه و انگلیس، رقابتهای یادشده را در دو سطح سیاسی و امنیتی میتوان بررسی کرد؛ به گونهای که ایران به محل مناقشه و تلاقی قدرتها تبدیل شد تا در نقش دولت حائل یا به تعبیری نقش ضربهگیر در مسئله شرق و بهویژه مسئله هند بازی کند، و از آن طرف، روسیه با سیاستهای امپریالیستی و توسعهطلبانهاش، انگلیس را در فشار و هراس قرار داد. «بازی بزرگ»، که آن را رویارد کیپلینگ برای تحلیل سیاستهای ژئوپلیتیکی رقابتآمیز بریتانیای کبیر و امپراتوری روسیه در سدههای هیجدهم و نوزدهم میلادی، مفهومسازی کرده است، جایگاه و نقش انگلیس را که عملا پس از تسلط بر هند و بعضی از جزایر و معابر دریایی خلیج فارس، با ایران همسایه شده بود، مشخص میکند.
1
همسایگی انگلیس با مرزهای ایران، و خطر روسیه که متوجه منافع انگلیس در دو حوزه مسئله شرق (هند و ایران) میشد، این کشور را به سمت استراتژی مهار و کنترل کشاند؛ بهطوری که تلاش داشت هم حس تصرفطلبی روسیه ارضا شود و هم آنقدر پیشروی نکند که برای هند تهدید قلمداد شود؛ بنابراین، این مهار در دو سطح سیاسی و امنیتی انجام شد.
الف) مهار سیاسی؛ میانجیگرایی دوگانه
جنگ، که متضمن کسب، حفظ و افزایش قدرت است، علاوه بر کسب منافع طولانیمدت برای کشور پیروز، هر دو کشور درگیر (غالب و مغلوب) را در وضعیت تنشآمیز قرار میدهد و پیوسته هرکدام روابط و سیاست خارجی خود را جهت تغییر آن بهکار میبرد. شکست ایران از روسیه و قراردادهای منعقدشده با آن، دارای یک پیشینه فراسرزمینی و خاستگاهی غیر از این دو کشور است. درواقع، با تسلط انگلیس بر هند و همسایگیاش با ایران، مداخله در تعیین مرزهای سرزمینی و شرکت در کمیسیونهای مختلف تعیین حدود مرز، (پس از قرارداد ترکمانچای بین ایران و روسیه در سال 1244ق (1829م)، انگلیس و سپس در سال 1843م، در کمیسیون مختلط مرزی ایران و عثمانی، نمایندگانی از روسیه و انگلیس حضور داشتند) امری رایج شد و این چنین سیاست دوگانه انگلیس به مراتب بیش از زمانهای گذشته آشکار شد.2
حضور انگلیس در تعیین حدود مرزها، نقض تعهداتی است که در سال 1814م با ایران بسته بود. در آن قرارداد انگلیس متعهد شده بود که به ایران در قبال روسیه کمک کند، اما با درگیریهایی که بین ایران و روسیه در نواحی گوکچه، گونی و بالاکو رخ داد، علیه روسیه اقدامی نکرد و ایران را وجهالمصالحه خود با روسیه قرار داد.3 این سیاست، همان باز گذاشتن دست روسیه در تصرف سرزمینهای ایران جهت ارضای حس توسعهطلبی روسیه در قبال ایران است. درواقع، باز گذاشتن دست روسها در تصرف مناطق شمال ایران، نوعی امتیاز دادن به آن بود تا از توجه روسیه برای پیشروی به سمت هند و خلیج فارس بکاهد.4 این امر با دو قرارداد گلستان و ترکمانچای عملی شد.
در عهدنامه گلستان، هدف انگلستان از مداخله در جنگهای دوره اول ایران و روسیه تزاری، جلوگیری از پیشرفت بیشتر روسیه در خاک ایران و نزدیکی این کشور به مرزهای هندوستان، حفظ و تقویت اتحاد با روسیه در مقابل قدرت روزافزون ناپلئون در خاک اروپا بود که توسط سر گور اوزلی تنظیم و توسط میرزا ابوالحسنخان شیرازی و نیکولا در 12 اکتبر 1813م به امضا رسید.5 به علاوه با تحمیل این عهدنامه، انگلیسیها از ضعف و شکست ایران در این جنگها، در جهت وابسته کردن هرچه بیشتر این کشور به خود سود میبردند. در عهدنامه ترکمانچای نیز، بازهم انگلیسیها از تعهدات خود مبنی بر حمایت از ایران شانه خالی کردند و هیچ گونه کمکی به ایران نکردند. این عهدنامه نیز با پافشاری سفیر انگلیس در تهران، سر جان مکدونالد، و پذیرش آن از طرف فتحعلیشاه و امضای پاسکیویچ از روسیه و نمایندگان ایران در 10 فوریه 1828م به امضا رسید.6 نقش انگلیس و پیامد وضعیت این قرارداد چیزی نبود جز ارضای توسعهطلبی روسیه، ضعیف نگه داشتن ایران و محفوظ ماندن هند، از هر دو کشوری که احتمال آسیب رساندن آنها به منافع ملی انگلستان میرفت.
ب) مهار امنیتی
سرزمین هند برای انگلستان از اهمیت بالایی برخوردار بود و اولویت و اهمیت آن ایجاب میکرد پیمانها، دوستی و دشمنیها بر محور دور شدن، تضعیف یا احاله امتیازهایی به رقبای اروپایی و روسیه تدوین شود، اما رویکرد انگلیس در رویارویی با ایران بسیار رذیلانه بود؛ بهطوری که با زمینهمندی دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای، که به جدایی شهرهای آباد شمال ایران انجامید، ایران تضعیف و متلاشی میشد و دیگر نه توان توجه به هندوستان را پیدا میکرد و نه میتوانست به شورشیان و آزادیخواهان این منطقه کمک کند.7 از طرفی، اگر جنگ ادامه مییافت و روسها حوزه تصرفی خود را به مرکز ایران گسترش میدادند، خطر نزدیکی آنها به هندوستان وجود میداشت.
اوزلی طی گزارشی، سیاست کلی انگلستان در ایران را چنین بیان میکند: «عقیده باطنی من آن است که چنانچه فقط امنیت قلمرو هند ما در نظر باشد، بهترین سیاست آن است که ایران را در وضع و حالت ضعف و بربریت (غیر تمدن) رها کنیم. قدرت ایران هیچ وقت نمیتواند به اندازه ضعفش برای ما مفید واقع شود، اما دوستیاش همیشه لازم است».8 بنابراین، ضعف و شکست ایران و استمرار دوستی با انگلستان، برای امنیت هندوستان ضروری بود.
علاوه بر صحنه داخلی، محور مناسبات و روابط خارجی نیز بر تحولات سیاسی و امنیتی، سایه افکنده بود. حضور ناپلئون و عهدنامههای دوجانبه میان انگلستان و روسیه، (به لحاظ سیاسی)، استقرار کمپانی هند شرقی و فروش و تجارت پارچههای انگلیسی از طریق خلیج فارس و نیز از طریق خاک عثمانی (اقتصادی) و حفظ دولتهای حائل و ضربهگیر مانند افغانستان و ایران (امنیتی) بستری را فراهم کرد که درنتیجه مجموع این مؤلفهها، سود چشمگیری از سیاست، اقتصاد و امنیت، متوجه انگلستان شد.9 بنابراین، ذخایر عظیم سیاسی و اقتصادی با استراتژی «مهار»، روسیه را برای همیشه از دستاندازی به «شرق» بازداشت و فرادستی خود را در بازی سیاست داخلی ایران، با صبر و انتظار به پیش برد؛ به همین دلیل، ترس همیشگی ایران از همسایه شمالی (روسیه)، این بهانه را برای مداخله انگلیس و نیز کشورهای طرف سوم به بهانه «امنیت» در طول تاریخ فراهم کرده است.
نتیجهگیری
در دهه 1830م به بعد درنتیجه اجماع فزاینده در انگلستان مبنی بر اینکه روسیه به زیان ایران و آسیای میانه در حال توسعهطلبی خود هست، مسئله شرق و بازی بزرگ ریخته شد. تسلط انگلیس بر هند و موقعیت اقتصادی آن به حدی بود که هر گونه استراتژی و تاکتیکی برای محافظت از آن و جلوگیری از هرگونه توسعهطلبی جهت نزدیکی به مرزهای آن، هر خلف وعده و قراردادی را بحق جلوه میداد و توجیه هر وسیلهای را برای آن هدف، موجه میساخت. انگلیس در مواجه با قدرت روسیه، از سیاست دوگانهای که پیامدی جز مهار آن نداشت، استفاده کرد و در مورد ایران نیز، مصمم بود با تضعیف نگاه داشتن آن، سودایی برای حمله به هند و فرصتی برای توسعهطلبی در سر نداشته باشد.
پی نوشت
----------------------------------------
1. سمیه حمیدی و ناصر یوسفزهی، «نقش بازی بزرگ در شکنندگی تعاملات خارجی دولت قاجار؛ مطالعه موردی افغانستان 1794-1853م»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، ش 72 (پاییز 1396)، صص 111-112.
2. ایرج کیا، سیر استعمار انگلیس در ایران، تهران، نشر آبی، 1384، صص 44-45.
3. حسین ناظم، روس و انگلیس در ایران (1900-1914)، بر اساس اسناد سیاسی کشورهای بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایران، روسیه، و ایالات متحده آمریکا، ترجمه فرامرز محمدپور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 13.
4. موریل اتکین، «اسطورههای روابط ایران و شوروی»، در نه شرقی، نه غربی؛ بررسی روابط ایران با اتحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا، ویراستاران، نیکی کدی و مارک گازیوروسکی، ترجمه الهه کولایی، ابراهیم متقی و سیدداود آقایی، تهران، میزان، 1386، ص 52.
5. علیاصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار؛ قرن سیزدهم و نیمه اول قرن چهاردهم مهشیدی، تهران، مدبر، چ دوازدهم، 1393، ص 70.
6. علیاصغر شمیم، همان، ص 76.
7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، ص 221.
8. ابراهیم تیموری، دو سال آخر: یادداشتهای روزانه سر جان کمبل نماینده انگلیس در دربار ایران سالهای 1833-1834، ج 1، تهران، دانشگاه تهران، 1384، ص 11.
9. جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران؛ از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ دوم، 1378، ص 174.