پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
بهائیت، اعتقاد به جهانوطنی
بهائیت از زمان عباس افندى، ایدهای به نام «جهان وطنی» را مطرح کرد؛ ایدهای که منشأ آن نه تنها کوتهفکری رهبران این فرقه، بلکه برآمده از تفکرات فیلسوفان اومانیست غربی و فرماسونرهای اروپایی و هدف آن شکستن اسلام در دنیا بود. اعتقاد به جهانوطنی، به نابودی علقههای ملی در افراد این تشکیلات منجر شده است. ادوارد براون، از جاسوسان انگلیس، که یکی از مأموریتهایش تقویت ازلیان و بهائیان بود، در مورد مواجهه بهائیان نسبت به مشروطیت، سه نظریه را مطرح میکند که شامل منع عباس افندی رهبر وقت بهائیت از حضور در مسائل سیاسی، تأثیر معنوی نهضت مشروطه از بهائیت که به بیداری مردم منجر شده است و مخالفت با مشروطه و حمایت از محمدعلیشاه است. او در ادامه این پرسش را مطرح میکند: «من مطمئن نیستم که کدام یک از این سه نظریه حقیقت دارد، اما غالبا از دوستان ایرانی خود این سؤال را میپرسم که یک بهائی بین ایرانی قدرتمند و مستقل، که اسلام دین رسمی آن است و یا ایرانی که ایالتی از روسیه تزاری گردیده و بهائیگری دین آن شده، کدام را انتخاب میکند؟...». او با اشاره به اعتقاد بهائیها به جهانوطن بودن، عنوان میکند که بهائیان، ایران وابسته به روسیه را که بهائیگری دین رسمی آن شده، ترجیح میدهند. ناگفته پیداست که سه نظریه براون در مورد نقشآفرینی بهائیان در جنبش مشروطه، با توجه به اسناد غیرقابل انکار خدشهپذیر است، اما اعتراف وی به جهانوطنی بهائیان و عدم اعتقادشان به منافع ملی، شایان توجه است.
نمایندگان اولین دوره از مجلس شورای ملی، در یک قاب
«ازلیان» از عضویت در انجمنهای سری تا بستنشینی در سفارت انگلیس!
در دوره جنبش مشروطهخواهی در ایران، انجمنهای زیادی شروع به فعالیت کردند. این انجمنها تماما در اختیار روشنفکران و عوامل آنان قرار داشت، که بهائیت و بابیت در آنها نفوذ چشمگیری داشتند. در تمامی این انجمنها، در خصوص کنار زدن تدریجی روحانیت از قدرت، بحث و کوره حرکت نهضت برای رسیدن به نظام سیاسی همانند غرب، داغ نگه داشته میشد. در نشریات نیز باصراحت به اسلام، احکام اسلام و علما توهین و روزبهروز، باورهای مردم سستتر میشد. در این زمان جماعت بابی ـ ازلی با پیوستن به انجمنهای مخفی، از روحیه و توان بالایی برخوردار شده بودند. اولین حضور عوامل ازلی نظیر ملکالمتکلمین و یحیی دولتآبادی، در انجمنی سری به نام «انجمن ملی» بود، که در سال 1322ق در باغ سلیمانخان میکده تشکیل شد و بیشتر فعالیت آنها، درج مقالات در نشریات و نشر و پخش گسترده شبنامههایی بود که علیه روحانیت مینوشتند. از سویی نیز به منظور جلب نظر مساعد علمای نجف و تأثیر گذاردن بر الگوی مشروطه و اعمال قوانین سکولار، سیداسدالله خرقانی را به نجف فرستادند تا با آیات: آخوند محمدکاظم خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی، میرزا خلیل تهرانی و سیدمحمدکاظم یزدی ارتباط برقرار نماید، که البته با وجود همه تلاشهای او، هیچ یک از علمای برجسته نجف، با انجمن ملی همکاری نکردند.
یحیی دولتآبادی که بهرغم ملبس بودن به کسوت روحانیت، از شیفتگان آرمان روشنفکری و یکی از فعالترین افراد انجمنهای ازلی بود، در شرح اقدام جماعت مذکور در نگارش و انتشار شبنامهها علیه رهبران روحانی نهضت عدالتخواهی مینویسد: «بنا میکنند به شبنامه و از آقایان (رهبران روحانی نهضت عدالتطلبی) بدگویی نمودن که عدالتخواهی شما چه شد، مجلسخواهی شما کجا رفت، پس شما ما را فریب دادید که اسباب ریاست برای خود فراهم کنید، حالا که به ریاست رسیدید، ما را فراموش کردید....... روزبهروز فشار مردم، مخصوصا طبقه روشنفکر و آزادیخواه به روحانیان مخصوصا طباطبائی و
بهبهانی برای تأسیس عدالتخانه زیادتر میشود و گاهی هم آنها را متهم مینمودند که رشوه گرفتهاند و به ساز عینالدوله میرقصند و مردم را بازی میدهند...». شریف کاشانی متن یک از شبنامهها را در کتابش ثبت کرده که در آن نوشته شده است: «این مذاکرات و اقدامات علما هم، تمام به جهت جلب منفعت است و گرفتن پول ... در یک سال و نیم، غوغای وطنپرستی و ادای ملتخواهی علما، منحصر به جلب نفع و اخذ پول بوده است...». میرزا نصرالله بهشتی معروف به ملکالمتکلمین نیز، از دیگر عناصر بابی بود که برای به انحراف کشاندن نهضت، با عوامل وابسته به انگلیس نظیر
اردشیر ریپورتر ارتباط داشت. او از وعاظ اصفهان بود که به گفته ابراهیم صفایی، به وسیله میرزا اسداللهخان نائینی، منشی کنسولگری روس ــ که از سران ازلیه بود ــ با این جریان آشنا شد و با کمک میرزا اسداللهخان، کتاب رمانگونه «رؤیای صادقه» را بر ضدّ علمای اصفهان نوشت. وی پس از اخراج از اصفهان، به شیراز رفت و به گزارش «وقایعالاتفاقیه» بارها در بین وعظ خود اظهار بابی بودن کرد. ملک در سال 1322ق، به تهران آمد و به عضویت در «انجمن ملی» و «کمیته انقلاب» درآمد. از اقدامات کمیته انقلاب، تهیه اسلحه و آموزش نظامی جوانان بود، که بعدها هسته اولیه «حزب دموکرات» شدند. ملکالمتکلمین همچنین سخنگوی «انجمن آذربایجان»، از مطرحترین انجمنهای تندرو بود، که رهبری آن را به ترتیب
سیدحسن تقیزاده و
حیدر عمواوغلی بر عهده داشتند، که قتل اتابک
امینالسلطان و ترور نافرجام محمدعلیشاه و ترور آیتالله سیدعبدالله بهبهانی در 8 رجب 1328ق، از جمله اقدامات این انجمن بود. عباس امانت از اعضای تشکیلات بهائیت، ورود بابیها به عرصه سیاست را به سبب پایبندی به اصل تقیه عنوان میکند، که با حضور در انجمنها مورد استقبال اصلاحطلبان مذهبی و سکولارهای معارض قرار گرفتند و مهمترین هدفشان را مخالفت با علما عنوان میکند.
یحیی دولتآبادی یکی از عواملی بود که در بستنشینی مشروطهخواهان در سفارت انگلیس نقش داشت. به گفته
اسماعیل رائین، دولتآبادی نزد سفیر انگلیس رفت و از او برای ایجاد مخالفت علیه دولت، تقاضای کمک کرد. در یکی از اسناد وزارت امور خارجه انگلیس، به ارتباط دولتآبادی با اعضای سفارت انگلیس خصوصا گراهام اشاره شده است. وی از سفارت انگلیس تقاضا میکند مطالبی را که میخواهند به روحانیان برسانند، از طریق او اعلام کنند. گراهام درباره این ملاقات مینویسد: «این حاجی میرزا یحیی هر چند اعتبار زیادی ندارد، اما خالی از ارتباطات و نفوذ نیست...».
بهائیان و انجمنهای مخفی در مشروطیت
بهائیت زمانی شکل گرفت که میرزا حسینعلی نوری از اطاعت برادر ناتنی خود، یعنی یحیی صبح ازل، سر باز زد و داعیه «من یظهرهاللهی» و سپس پیامبری سر داد. اسناد و مدارک موجود، از ارتباط حسینعلی نوری (بهاءالله) با برخی از فراماسونرها مانند: میرزا ملکمخان و مانکجی لیمجی هاتریا خبر میدهد. مانکجی در سفرش به عراق، با میرزا حسینعلی ارتباط برقرار کرد و تا پایان عمر، با او مکاتبه داشت. طبق گزارش رکنالدوله به امینالسلطان در سال 1308ق، ملکم در عکا با بهاء دیدار و مذاکراتی داشته است. در این زمان بهائیان توانستند به وسیله ارتباط با جاسوسان انگلیس در ایران، دامنه فعالیتهای خود را گسترش دهند. از مهمترین این افراد، اردشیر جی بود. وی در سال 1311ق، از طرف اکابر پارسیان هند، سرپرستی «انجمن ناصری» متعلق به زرتشتیان را به عهده گرفت. در این زمان تعدادی از بهائیان، به علت ارتباط با اردشیر جی عضو این انجمن شدند، که به اعتراض زرتشتیان و ایجاد «انجمن حقگوی یزد» برای مقابله با این وضع منجر شد.
میرزا نصرالله ملکالمتکلمین، از وابستگان به فرقه ازلیه
بهائیت و تروریسمِ مشروطهگرا
تروریسم سیاسی در تاریخ معاصر ایران با آغاز بابیگری پیوند خورده است؛ چنانکه در دوران متأخر قاجار، بابیها ترور امیرکبیر را طراحی کردند و در شوال 1268ق به ترور نافرجام ناصرالدین شاه دست زدند. از آن زمان این شیوه در ایران تداوم یافت و بهویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن اوج گرفت. فعالیتهای تروریستی دوران مشروطه، با نام افرادی مانند: احساناله خان دوستدار، اسداللهخان ابوالفتحزاده، ابراهیمخان منشیزاده، حسین لـله، کریم دواتگر و محمد نظرخان مشکاتالممالک عجین شده است، که همگی عضو تشکیلات بهائیت بودهاند. فعالیتهای مخفی اسداللهخان ابوالفتحزاده، ابراهیمخان منشیزاده و محمدنظرخان مشکاتالممالک، از سال 1323ق و با عضویت در انجمنی مخفی، معروف به «بینالطلوعین» آغاز شد و از ذیقعده 1323ق، این فعالیت با عضویت اسداللهخان ابوالفتحزاده و برادرش سیفاللهخان و ابراهیمخان منشیزاده در «انجمن مخفی دوم» تداوم یافت. در این انجمن، سیدمحمدصادق طباطبائی (پسر آیتالله سیّدمحمد طباطبائی)، ناظمالاسلام کرمانی (نویسنده کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان») و شیخ مهدی (پسر آیتالله شیخ فضلالله نوری) عضویت داشتند. در همین زمان، گرایشهای تروریستی برخی اعضای این انجمن، کاملا مشهود بود؛ برای مثال در یکی از جلسات انجمن، مسئله قتل آیتالله سیدعبدالله بهبهانی مطرح شد، که با مخالفت سیدمحمدصادق طباطبائی مواجه شد. گروه تروریستی فوق، سرانجام شکل نهایی خود را یافت و به عملیات آشوبگرانه و تفرقهافکنانهای چون ترور نافرجام آیتالله شیخ فضلالله نوری (16 ذیحجه 1326ق) دست زد. عامل این ترور، کریم دواتگر بود که همراه افراد دیگری از جمله میرزا محمد نجات خراسانی (از افراد بهائی مرتبط با سفارت انگلیس، که مشهور به فساد بود) دستگیر شد. نجات از اعضای کمیته بینالطلوعین بود. به گفته سیدحسن تقیزاده، اسمارت نماینده سفارت انگلیس، در جلسات بازجویی از وی شرکت میکرد و مواظب بود که اجحافی در حق وی نشود. مدتی بعد ابوالفتحزاده و سایر اعضای گروه تروریستی و آشوبگر فوق از جمله کریم دواتگر، در روستای قلهک که در آن زمان در ملکیت سفارت انگلیس بود، مستقر شدند و در 1 جمادیالثانی 1327ق، گروه تروریستی جدیدی موسوم به «کمیته جهانگیر» را تشکیل دادند. بهائیان که از مدتها قبل سعی در ترور مرحوم آیتالله شیخ فضلالله نوری داشتند، در یک پروسه بهشدت کنترلشده و مرتبط با بیگانگان، از وی چهرهای مستبد، خودخواه، رشوهگیر و جاهطلب ساختند؛ به طوری که لوایح بهجایمانده از شیخ فضلالله نوری، گویای این مطلب است. شیخ در یکی از لوایح خود باصراحت اعلام میکند که اصلا منکر مجلس شورای ملی نیست و مجلسی را میخواهد که اساسش اسلامی باشد و بیم آن دارد که حضور بابیمذهبها و طبیعیمشربها، باعث به انحراف کشیدن مجلس از مسیر اسلامی آن شود. در نهایت این عالم فرزانه در محکمهای که پس از فرار محمدعلیشاه و استقرار مجدد مشروطه، با حضور ابوالفتحزاده و میرزا محمد نجات، دو چهره بهائی، و شیخ ابراهیم زنجانی فراماسون به عنوان قاضی آن تشکیل شده بود، محکوم به اعدام شد. این حکم، در 13 رجب 1327ق اجرا شد. در 8 رجب 1328ق، واقعه کشته شدن آیتالله سیدعبدالله بهبهانی رخ داد که عاملان آن، وابسته به شبکه تروریستی سیدحسن تقیزاده و حیدر عمو اوغلی بودند. یکی از ضاربان بهبهانی، فردی به نام حسین لـله بود که بعدها با ابوالفتحزاده، منشیزاده و مشکاتالممالک، در کمیته مجازات همکاری کرد.
اقدامات بهائیان در گروههای تروریستی، علاوه بر ترور علمای پایتخت، علمای مشروطهخواه نجف را نیز دربرگرفت؛ چنانکه شیخ عبدالله مازندرانی در نامه 29 جمادیالثانی 1328ق به حاجی محمدعلی بادامچی (از تجار مشروطهخواه تبریز) اشارهای به این مسئله دارد: «چون مانع از پیشرفت مقاصدشان را فیالحقیقه به ما دو نفر، یعنی حضرت حجتالاسلام آقای آیتالله خراسانی (دام ظله) و حقیر منحصر دانستند، از انجمن سری طهران، بعضی مطالب طبع و نشر شد و جلوگیری کردیم؛ لهذا انجمن سری مذکور که مرکز و به همه بلاد شعبه دارد و بهائیه (لعنهمالله تعالی) هم، محققا در آن انجمن عضویت دارند و شعبهای در نجف اشرف و غیره دارند، رأی در آمده که نفوذ ما دو نفر تا حالا که استبداد در مقابل بود نافع و از این به بعد مضر است، باید در سلب این نفوذ بکوشند. اشخاص عوامی که به صورت طلبه محسوب میشوند، در این شعبه داخل و به همین اغراض در نجف اشرف اقامت دارند ... مکاتباتی به دست آمده که بر جانمان خائفیم...»
سخن پایانی
جریان ازلیه و بهائیه در دوران جنبش مشروطه، با ایجاد نفاق، ناامنی و ناآرامی در جامعه، نهایت استفاده را از فضای ممکن بردند، تا آن را به سمت سکولار شدن هدایت کنند، تا در نهایت با تغییر حکومت و روی کار آمدن حکومتی دینستیز، جایگاه مهمی در تمام عرصههای سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی کشور بهدست آورند.