زندهیاد آیتالله عباسعلی اختری، نمادی از مبارزه و خدمت در ادوار نهضت و نظام اسلامی؛
در تکاپوی مبارزه و خدمت
زندهیاد آیتالله حاج شیخ عباسعلی اختری از بدو آغاز نهضت اسلامی، در زمره حامیان جدی آن درآمد و در این مسیر، سعی و تلاشی نمایان مبذول داشت. او در مقطع برقراری نظام اسلامی نیز، در مسئولیتهای گوناگون به خدمت پرداخت. در بیوگرافی مندرج از آن مرحوم بر تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دراینباره چنین میخوانیم:
«آیتالله عباسعلی اختری در 1318ش، در شهرستان سمنان و در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. او تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم، در زادگاه خود ادامه داد؛ سپس تحصیلات حوزوی را در حوزه علمیه مشهد آغاز کرد و بیست سال در آن حوزه، به تحصیل و تدریس پرداخت. بعد از آن به حوزه علمیه قم رفت و در درسهای خارج فقه و اصول مراجع قم شرکت کرد. معظمله در آن حوزه از محضر آیات: غضنفری، سبزواری، فشارکی، مؤمن قمی و محمدعلی گرامی بهرهها برد. سپس دوباره به مشهد رفت و در درس خارج فقه و اصول آیات عظام: میلانی، وحید خراسانی و فلسفی حاضر شد. وی پس از مدتی به تهران رفت و از مدرسه دارالفنون، مدرک مدرسی دریافت کرد. آیتالله اختری با آغاز نهضت حضرت امام در خرداد 1342، به نهضت مزبور پیوست. بعد از تبعید امام خمینی به عراق، جمعی از فضلا و محصلین حوزه علمیه قم ــ که زندهیاد اختری نیز در عداد ایشان بود ــ در نامهای خطاب به امام، همراهی خود را با ایشان اعلام میکنند. در بخشی از این نامه آمده بود: «هرچند انتقال حضرتعالی از ترکیه به عتبات عالیات، از جهتی مایه خرسندی است، ولی ادامه تبعید آن مرجع عالیقدر، که به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملت اسلام و حمایت از استقلال و تمامیت ارضی کشور اسلامی ایران صورت گرفته است، بسی موجب تأثر و تنفر عموم ملت ایران است. ملت شریف مسلمان ایران و حوزه علمیه قم، که از منویات مقدس آن مرجع عظیمالشأن پیروی میکنند و برای تأمین و اجرای آن از هیچگونه فداکاری دریغ ندارند، انتظار دارند که بهزودی موانع برطرف شود تا با مراجعت حضرتعالی به حوزه علمیه قم و با تدبیرات خردمندانه و رهبریهای ارزنده آن زعیم عالیقدر، مصالح عالیه اسلام و ایران و حقوق ازدسترفته ملت تأمین گردد...». او در سال 1354، با ایراد سخنرانیهای افشاگرانه در تهران، به مبارزات خود ادامه داد و بهخاطر این سخنرانیها، دستگیر و تحت شکنجه و آزار و اذیت ساواک قرار گرفت. اختری پس از آزادی از زندان، مبارزات خود را ادامه داد تا اینکه مجددا در رمضان 1357ش، دستگیر شد و به زندان افتاد، ولی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و در اثر شتاب گرفتن انقلاب، از زندان آزاد شد. آیتالله اختری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا به سمت ریاست کمیته انقلاب اسلامی شهرستان شیروان منصوب شد؛ سپس در سال 1359، عهدهدار مدرسه عالی کانون اسلامی اراک شد و با حرکتهای انحرافی که در آنجا ایجاد شده بود، به مبارزه پرداخت. او در 1360 و طی حکمی از طرف امام خمینی، به امامت جمعه شهرستان سمنان منصوب شد. به دنبال شهادت عبدالمجید دیالمه، نماینده مشهد در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، با اصرار شهید بزرگوار حجتالاسلاموالمسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد، کاندیدای نمایندگی مجلس شد و توانست با آرای قابل توجهی به مجلس شورای اسلامی راه یابد. در مجلس، در کمیسیون اقتصادی و دارایی فعالیت کرد و مدتی هم نایب رئیس کمیسیون فوق بود. پس از پایان کار مجلس اول، به قضاوت در یکی از شعب دیوان عالی کشور پرداخت؛ سپس از طرف امام خمینی به عنوان نماینده ایشان در استان سمنان و امام جمعه سمنان منصوب شد. او همزمان با فعالیتهای سیاسی، به تدریس در دانشگاههای شهید بهشتی تهران و نیز دانشگاه تهران و دیگر فعالیتهای علمی ـ آموزشی پرداخت. در 1379ش به عضویت شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور درآمد. در 1380 از امامت جمعه سمنان استعفا داد و به امامت جمعه شهر ری منصوب شد. در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی، کاندیدای نمایندگی از حوزه انتخابیه تهران بزرگ بود، که توانست به مجلس شورای اسلامی راه یابد؛ همچنین وی در انتخابات میاندورهای خبرگان رهبری که در 2 اسفند ۱۳۹۸ برگزار شد، با کسب آرای لازم توانست به جمع نمایندگان خبرگان رهبری اضافه شود. سمتهای دیگر وی، نمایندگی ولیفقیه در دانشگاههای سمنان و نمایندگی ولی فقیه و بنیاد مسکن بود. سرانجام این عالم مجاهد در شامگاه دوشنبه ٩ آبان ١۴٠١، بر اثر بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت».
آیتالله عباسعلی اختری در دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی (دهه 1390)
در آیینه اسناد ساواک
مبارزات آیتالله عباسعلی اختری در دوران نهضت اسلامی، در پرونده نسبتا قطور وی در سازمان اطلاعات و امنیت سابق بازتابی شفاف یافته است. در گزارشی از ساواک سمنان به تاریخ 14 دیماه 1345، درباره فعالیتهای سیاسی او آمده است:
«موضوع: عباسعلی اختری فرزند محمدحسین
طبق اطلاع نامبرده بالا، به علت فعالیتهای مضره و افراطی در شهرستان قم، به خدمت سربازی فرستاده شده و پس از پایان خدمت وظیفه، به این شهرستان مراجعت و گاهگاهی به سمنان آمدورفت مینماید. با وجود تعهد کتبی مبنی بر عدم اظهار مطالب خلاف بر بالای منبر، در مجلس جشنی که به مناسبت تولد حضرت امام حسن مجتبی منعقده در مسجد پاچنار سمنان، که صحن مسجد مزین به تمثالهای حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) و همچنین تمثال اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر بوده، اظهار داشته نصب عکس در مسجد مکروه میباشد و به همین جهت تمام تمثالها جمعآوری گردیده. در بازجویی که در شهربانی سمنان از وی به عمل آمده، اظهار داشته فقط عکس حضرت محمد(ص) را دیده و ادعا نموده در مسجد و حتی در اتاقی که انسان نماز میگزارد، بودن عکس مکروه میباشد. با عرض مراتب بالا مقرر فرمایند چنانچه سابقه مضرهای از مشارالیه موجود است، به این ساواک ابلاغ فرمایند. رئیس سازمان اطلاعات و امنیت سمنان سرتیپ حریری».
ساواک در بهمن 1353 نیز، در گزارشی با موضوع «سخنرانی شیخ عباس اختری» مینویسد: «نامبرده بالای منبر رفت و چنین اظهار داشت: عدهای از مردم وقتی پای منبر مینشینند، انتظار دارند که ما فقط روضه بخوانیم، آخر با شنیدن این روضهها به کجا رسیدهایم! از روزی که مردم را استثمار فکری کردند، آنها اتوماتیکوار و بدون اینکه خودشان بخواهند، در راه هدفهای بیگانه و بر ضرر خود قدم بر میدارند. من در این مورد کتابی نوشتهام که متأسفانه اجازه نشر آن را ندادند؛ سپس اضافه کرد هر کس اعمال سلطان جابر و ستمگر را ببیند و بر او اعتراض ننماید، مانند آن است که در عمل با او شریک شده است...».
«ولایت» در دوران غیبت
زندهیاد آیتالله عباسعلی اختری علاوه بر مبارزات و نیز تصدیهای پس از انقلاب، هماره به پژوهش در موضوعات دینی نیز اهتمام داشت. او در موقعیتهای گوناگون، به تبیین اصول و مبانی دین و نظام میپرداخت و با بهرهگیری از بیان و بنان، به شفافسازی این مقولات اهتمام میورزید. وی در مقالی به ترتیب پیآمده، به توصیف دوران غیبت و اقتضائات آن پرداخته است: «زمان غیبت عبارت است از دورانى که باید قوهها واستعدادهاى مردم، بهتدریج به مرحله فعلیت (بهرهبردارى) برسد و قابلیت براى بهرهگیرى از یک رهبر الهى را دارا شوند. ممکن است در شرایطی که مىتواند توسط تبلیغات، راهنمایىهاى صحیح بهوجود بیایند، استعدادها و قابلیتها زودتر پرورش یابند و شرایط ظهور و انقلاب مهدى(ع) فراهم گردد. همچنین ممکن است که در اثر تخدیرهاى فکرى و آلودگىها و سرگرمىها به زرق و برق دنیا و دور افتادن از درک لذت عدالت و حق و نیز برخورد با موانع، استعدادها و قابلیتها خفته بماند و دیرتر بیدار شود. به همین میزان، زمان ظهور رهبر زود یا دیر خواهد شد. پس روشن است که تا ما عوض نشویم و قابلیت و زمینه ظهور آن حضرت را فراهم نکنیم، ظهور امکان ندارد. تا وقتى بشریت قابلیت نیابد و لا اقل یک جمعیت دههزار نفرى، به راستى خواهان گسترش عدل و داد نباشند و روح حقپذیرى یافت نشود، چنین انقلابى نخواهد شد. در تحولات اجتماعى یک شرط اساسى کلى و طبیعى مطرح است، که قرآن به آن گویاست: خداوند هرگز وضع ملتى را تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند (رعد/ 11). به همین جهت است که در بعضى روایات آمده که در وقت این کار، بداء راه دارد؛ یعنى مطابق ظواهرى که انسان گمان دارد، واقع نمىشود. روى این اصل، دستورات زیادى از طرف پیشوایان معصوم در فضیلت انتظار به ما رسیده و فرمودهاند: دعا کنید و همواره منتظر باشید و فرا رسیدن روز گشایش را از خدا بخواهید. روىهمرفته منظور این است که خود را بسازید و آماده کنید که مقدمات ظهور فراهم گردد. بدیهى است مردمى که انتظار آمدن رهبر خود را دارند، مىکوشند که شرایط را هر چه بهتر به نفع نهضت و مرام مورد انتظار آماده سازند و این خود یکى از وظایف مهم و ارزنده هر منتظر است. از طرفى چون هدف شخصى نیست و منافع فردى در کار نمى باشد، هرگز نباید از کارها و خدمات خود مأیوس بود، بلکه هدف مکتب و عقیده باید تأمین گردد؛ چنانکه فرمودهاند: عقلاى عالم سنگى را در جایى مىگذارند که بعد از صد سال از آن استفاده شود. ممکن است نسلى ریشهاى را فراهم کند و نسل دیگر تنه و ساقه و نسلى دیگر شاخه را و بالاخره روزى این آرزوى جهانى جامه عمل پوشد. پس بههرحال، هر کس به هر گونه شرایط را آماده گرداند، بهرهاى در ایجاد شرایط ظهور و تحول کامل داشته است؛ لذا امام رضا(ع) فرمود: انتظار الفرج من الفرج: انتظار فرج، خود روزنه فرج و نجات است...».
آیتالله عباسعلی اختری پس از دستگیری
در کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک (دهه 1350)
وی در گفتاری دیگر و درباره جایگاه ولایت در دوران غیبت، چنین آورده است: «همانگونه که بسیاری از معصومین از جمله امام رضا(ع) فرمودند: دین ما با اعتقاد به امامت و ولایت، معنی اصلی خود را پیدا نموده و کامل میشود، آیات 71 و 72 سوره مبارکه اسراء، 124 سوره مبارکه بقره و 72 سوره مبارکه انبیاء، بهعنوان برخی از آیات کلامالله مجید، به اهمیت و ویژگیهای امامان به عنوان برگزیدگان الهی اشاره دارد و بیشک هر کس امام زمان خود را نشناخته باشد، دینش را نشناخته است. دشمنان و دستگاه افکارسنجی و اندیشهسازی آنان، همواره میکوشند با مراد و مریدسازی و معرفی امامان و رهبران دروغین در قالب عرفانها یا عقاید کاذب و شیطانی، اجازه ندهند امام واقعی و اصل ولایت شناخته شود، اما در اهمیت مسئله امامت همین بس که بر اساس بیان قرآن کریم، در هر دوره و زمانه تا چهل روز پیش از قیامت، باید امام منصوب خداوند در زمین وجود داشته باشد. بزرگترین دلیل دشمنی استکبار جهانی و ایادی آن با شیعیان، دشمنی با امامت و ولایت است و دشمنان از اعتقادات عمیق و قلبی ملت ما و شیعیان جهان به ائمه اطهار(ع) و ولایتمداری هراس دارند. حال آنکه اسلام منهای امام و ولایت، همواره بیمعناست. درک درست امت اسلام از مفاهیم و سیره اهل بیت(ع) و در نتیجه تبعیت از آن، دیگر عامل دشمنی و هراس دشمنان اسلام و مسلمانان است و آنان میدانند که فهم و عمل مردم به سیره ائمه اطهار(ع)، راه نفوذ آنان را از مسیر سبک زندگی میبندد و ازاینرو ترویج و نشر سبک زندگی اسلامی، مبارزه عملی با هداف دشمنان است. چهرههایی همچون شهید آیتالله باقر نمر و عالم مجاهد شیخ ابراهیم زکزاکی کسانی هستند، که در رأس مجاهدان زمان خود به ائمه اطهار(ع) اقتدا و تا پای جان خود و خانوادهشان، در راه اعتلا و گسترش اسلام و معارف شیعی جهاد کردند...».