برداشت نخست: نگاه مثبت به مبارزات فدائیان اسلام
در منظر عدهای از پژوهشگران تاریخ مرجعیت، زندهیاد آیتالله العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی، به دلیل کمتظاهر و بیادعا بودن، به غلط غیرسیاسی و گوشهنشین خوانده شده است. این در حالی است که آن بزرگ به دلیل حضور در بزنگاههای خطیر تاریخ حوزه علمیه قم و ایران، نقشی شاخص ایفا کرده است. تارنمای تبیان در مقالی، دراینباره با احصای نکات ذیل پرداخته است:
«نخستین اقدام مهم آن بزرگوار، همراهی با
آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم، در تأسیس این کانون شاخص علمی است که در شرایطی خطیر انجام گرفت و نقشی مهم در تاریخ سیاسی حال و آینده کشور ایفا کرد. اقدام مهم دیگر ایشان، اقامه نماز جمعه در شهر مقدس قم بود. فتوای آیتالله العظمی اراکی درمورد نماز جمعه مبنی بر وجوب عینی آن در عصر غیبت حضرت ولی عصر(عج)، ایشان را بر آن میداشت که این سنّت را در هر جمعه به پا کند. ایشان خود در جواب سؤالی پیرامون اقامه نماز جمعه و آثار اجتماعی وسیاسی آن چنین فرمودهاند: من نماز جمعه را واجب عینی میدانم و از خیلی سال قبل هم بنابر حکم خودم {آن را} اقامه میکردم، تا وقتی دیدم برای پیرمرد اشکال دارد، عذر خواستم که دیگر پیر شدهام... آن عالم اخلاقی و کهنسال، به عالمان مجاهد عشق میورزید و احترام فوقالعاده برای آنان قائل بود و تجلیلشان از حضرات آیات: سیدنورالدین اراکی و سیدمحمدتقی خوانساری، بر همین اساس بود. ایشان بارها به همراهی آیتالله خوانساری، پیشنهاد قیام و مبارزه علیه طاغوت را با
آیتالله بروجردی در میان گذاشته بودند و نیز در مجاهدات فدائیان اسلام به رهبری
شهید سیدمجتبی نواب صفوی، چون مرحوم آیتالله خوانساری از آنان حمایت میکرد، ایشان هم به آنان نظر مساعد داشت؛ به همین سبب از زمانی که حضرت امام حرکت خود را در خرداد 1342 آغاز کردند، ایشان همواره حامی و پشتیبان امام بودند و بعد از تبعید امام، با سفر به نجف اشرف با ایشان دیدار کردند. بعد از انقلاب اسلامی نیز، پیوسته طرفداری خود را از حضرت امام و انقلاب اعلام میکردند، با اینکه ایشان حدود ده سال از حضرت امام بزرگتر بودند، اما لحظهای در تقویت و تأیید نهضت اسلامی درنگ نکردند و در تمام مقاطع حساس از جمله انتخابات، حضور داشتند...»
دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با آیتالله العظمی محمدعلی اراکی در قم
برداشت دوم: من کاری را که آقای خمینی انجام میدهد، تأیید میکنم!
در میان دوستان دیرین زندهیاد آیتالله العظمی اراکی، امام خمینی مکانتی ویژه داشت و ارتباطی اعتقادی و عاطفی، بین آن دو بزرگ برقرار بود. این حالت تا پایان حیات رهبر کبیر انقلاب و به اشکال گوناگون، خودنمایی میکرد. زندهیاد آیتالله حاج شیخ ابوالحسن مصلحی اراکی، فرزند آن بزرگ، دراینباره میگوید:
«نظر ایشان در باب ولایت فقیه، گرچه مثل حضرت امام به آن وسعت نبود، اما بارها میفرمودند: من کاری را که آقای خمینی انجام میدهد قبول دارم و تأیید میکنم. اگر شما به اعلامیهها و مواضع و مصاحبههای ایشان در دوران نهضت و حیات حضرت امام نگاه کنید، علاقه شدید ایشان به این بزرگوار را درمییابید. خاطرم هست در سفری که پیش از انقلاب به عراق داشتند، روزی حضرت امام به دیدار آقا آمدند و باز آقا به حضرت امام فرمودند: به نظرم میآید همین شما هستید که مجددالمذهب هستید. آقا هر یک از قرون و مجددالمذهبهایش را برشمردند و وقتی به قرن پانزدهم رسیدند، خطاب به حضرت امام تصریح کردند: به نظرم شما مجددالمذهب خامس عشر هستید! حضرت امام(ره) با تبسمی تأکید کردند: دعا کنید. رابطه عاطفی بسیار قویای بین این دو بزرگوار برقرار بود. داستان دیدار ایشان با حضرت امام در سال 1360 را بارها نقل کردهام. آنچه ایشان در آن دیدار فرمودند: تلاوت آیه 41 سوره توبه انْفِرُوا خِفَافا وَ ثِقَالا بود؛ یعنی تکلیف و وظیفه ما این است که چه در حال آسایش و چه در حال مشقت و سختی، دست از وظیفهمان برنداریم؛ یعنی راه خدا و جهاد را باید افتان و خیزان طی کرد، تکلیف حد و مرز نمیشناسد، تا لحظه مرگ فعالیت انسان باید ادامه داشته باشد. ایشان بر این عقیده بودند و تا آخرین لحظات حیات مبارکشان به آن عمل میکردند. بهطور خلاصه در یک کلام، این دو بزرگوار عاشق هم بودند و هر دو برای اسلام گام برداشتند...».
برداشت سوم: حمایت از انتخاب شایسته مجلس خبرگان
همانگونه که پیشتر اشارت رفت، آیتالله العظمی اراکی به دلیل اعتقاد به حقانیت نظام اسلامی و اعتماد کامل به امام خمینی، در عرصههای حمایت از آن به گونهای فعال حضور داشت و به گاه ضرورت، از اظهار نظر تأییدی درباره آن دریغ نمیفرمود. این امر، دامنه و قدمتی بیش از دوره مرجعیت آن بزرگ دارد؛ امری که سوگمندانه مورد تغافل برخی از بهاصطلاح پژوهشگران قرار گرفته است. پایگاه اطلاعرسانی حوزه، فهرستی نسبتا جامع دراینباره را به ترتیب پیآمده تنظیم کرده است:
«در جریان جنگ تحمیلی ایران با عراق، از رزمندگان اسلام حمایتهای زیادی نمودند. ایشان معتقد بودند چون این جنگ در واقع در حکم دفاع از اسلام و مسلمین است، شرکت در آن و تقویت رزمندگان واجب است. زمانی که از دیدگاه وی در مورد جنگ تحمیلی سؤال شد، ایشان با اشاره به اینکه نظریه من هم مثل امام خمینی است و ایشان [امام خمینی] و تمام علما نظرشان این است که هرگاه اسلام در خطر باشد، باید تمام مسلمانها در مقام دفاع برآیند، پس باید در مقام دفاع برآمد و به هر شکل و به هر نوع که امکان دارد، اسلام راستین را حفظ کرد. از دیگر نقاط درخشان کارنامه سیاسی آیتالله اراکی، حمایت ایشان از رهبری حضرت آیتالله خامنهای است؛ بهطوری که متعاقب انتخاب رهبر انقلاب اسلامی توسط مجلس خبرگان در خرداد 1368، آیتالله اراکی در پیامی انتخاب شایسته ایشان به مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران را مایه دلگرمی و امیدواری ملت قهرمان ایران دانست و با اشاره به این موضوع که حفظ نظام جمهوری اسلامی از اهمّ واجبات شرعی است، اظهار داشت: این جانب با ابتهال و تضرع به درگاه ربوبی و با استغاثه به ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر (عجلالله تعالی فرجه الشریف)، دوام تأییدات و توفیقات آن جناب را در انجام این مسئولیت بسیار سنگین خواستارم. علاوه بر این، آن بزرگوار در پاسخ به نامه مورخ 25/ 7/ 1371 جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، با تأکید بر نگاه امام خمینی و مقام معظم رهبری در مورد استقلال حوزهها تأکید کردند: حوزههای علمیه وظیفه دارند تا نیازهای نظام اسلامی را از نظر فقهی، فرهنگی و سیاسی تأمین نمایند، با نظام در ارتباط باشند... همچنین در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۷۲، در نامهای به رهبر معظم انقلاب، آیتالله خامنهای، توفیق هرچه بیشتر ایشان در راه پاسداری از حریم انقلاب و اجرای احکام نورانی اسلام بیکم و کاست را در پرتو توجهات ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، از درگاه احدیت خواستار شد. ایشان در دیگر عرصههای مهم نظام نیز، هماره حضوری نمایان داشتند و به ارائه طریق میپرداختند؛ به عنوان نمونه در پیامی درباره انتخابات مجلس خبرگان در 15/ 7/ 1369، شرکت در انتخابات مجلس خبرگان و تعیین افراد صالح را یکی از وظایف اسلامی و اساسی هر فرد مسلمان میدانستند، تا همچون گذشته، دِین خود را به اسلام ادا نمایند و در تثبیت این نظام مقدس، که ضامن اجرای احکام نورانی اسلام است، سهیم باشند؛ همچنین در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، در پیامی شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی و گزینش افراد صالح و متدین [را] از اهم وظایف اسلامی و اجتماعی دانستند، تا با این حضور مشتی محکم بر دهان یاوهگویان و دشمنان اسلام کوبیده و دوستان انقلاب را در سراسر جهان امیدوار سازند. علاوه بر این در پیام مورخ ۱۹ خرداد ۱۳۷۲ به مناسبت انتخاب ریاستجمهوری، شرکت آحاد ملت برای انتخاب رئیسجمهوری متعهد و باایمان و شایسته را لازم دانستند تا ضمن ادای این وظیفه الهی، مشتی محکم بر دهان یاوهگویان و دشمنان داخلی و خارجی و استعمار خونخوار و جهانخوار که در کمین نشسته و زوال و اضمحلال این نظام مقدس را آرزو میکند، باشد. در همین پیام ایشان از رئیسجمهور منتخب میخواهد بدون هیچ گونه مسامحه و اعمال نظرهای شخصی در اجرای احکام نورانی اسلام، که همان منویات امام راحل (رحمهالله) و مقام معظم رهبری است، موفق باشد...».
آیتالله العظمی محمدعلی اراکی
برداشت چهارم: تشییعی که عظمت مرجعیت شیعه را عیان ساخت
در پی رحلت غمبار حضرت آیتالله العظمی اراکی در آذرماه 1373، مراسم تشییع پیکر آن بزرگ در شهرهای تهران و قم، با شکوه فراوان برگزار شد. در این دو شهر و از قضا در سال گذشته در چنان روزهایی، مراسم تشییع پیکر زندهیاد حضرت آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی، با حضور گسترده مردم برگزار شده بود و آن خاطره به فاصله یک سال، مجددا تجدید گردید. حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، چندی بعد در سخنان مهمی و در تبیین مکانت مرجعیت در جامعه ایرانی، اظهار داشتند:
«خواستند وانمود کنند ملّت ایران از روحانیّت زده شده است و علاقهای به روحانیّت ندارد. خواستند بگویند: در گذشتهها ــ در اوایل انقلاب و قبل از انقلاب ــ روحانی برای مردم بسیار عزیز بود، ولی امروز دیگر ملت ایران اعتنایی به روحانیون ندارد! این مطلب را هم میخواستند جا بیندازند. البتّه حرفهای دیگری هم میزدند، که به مواردی از آن اشاره خواهم کرد. روز وفات آن بزرگوار [آیتالله العظمی شیخ محمدعلی اراکی]، تهران منقلب شد، ایران منقلب شد. ما خبرها را داشتیم. با اینکه جنازه در تهران بود، به هر شهر و دیاری که میرفتید، میدیدید مردم در مساجد و در مراکز عمده و در بقاع متبرکه اجتماع کردهاند. آن روز تهران، حقیقتا یک روز استثنایی را گذراند. تهرانیها که بودند و دیدند، دیگران هم از تلویزیون مشاهده کردند. البته من به شما عرض کنم که دوربین نمیتواند آن واقعیت را نشان دهد. واقعیت، بسیار عظیم بود. من جوانانی را دیدم که سنّشان یکپنجم یا یکچهارم سنّ آن بزرگوار بود و مثل ابر بهار اشک میریختند! شما جوانان برای چه گریه میکردید؟ چرا؟ چه علّتی داشت؟ شما که آن پیرمرد 103ساله را یکبار هم در عمرش ندیده بودید. اصلا تا سه، چهار سال پیش که او را نمیشناختید. البته علما و بزرگان و حوزهها میشناختند، شما که او را نمیشناختید. سه، چهار سال بود که آن بزرگوار را شناخته بودید. چرا آنطور گریه میکردید؟ چرا ایران آنطور منقلب بود؟ چرا زنان آنطور به سینه میکوبیدند و گریه میکردند؟ چرا مردهای بزرگ اشک میریختند و در آن اجتماع عظیم، میخواستند خود را به جنازه برسانند و موکبش را لمس کنند؟ چرا؟ علّت چه بود و چیست؟ علّت آن بود و این است که مردم ایران، همچنان مقام والا و عظیمی را برای مرجعیّت معتقدند. مردم ایران روحانیّت را از ته دل دوست دارند. البتّه نه هر روحانینمایی، روحانی واقعی و عالم دین را. نه آن روحانینمایی را که دشمن میخواهد به جای روحانی در میان مردم جا بزند. مردم از او متنفّرند. اما مردم، روحانی واقعی را دوست دارند. مردم معتقدند که با اسلام میشود به دنیا و آخرت آباد رسید. از اسلام نیکی دیدهاند. اسلام به آنها آزادی و عزّت داده است. اسلام به این ملّت، رهایی از دست ستمگران و دستگاههای فاسد را داده است...».