پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ تشکیلات
فراماسونری یا لژهای ایجادشده در ایران از اثرگذاری چشمگیری در عرصه اجتماعی و سیاسی ایران از مشروطه تا پایان حکومت پهلوی برخوردار بودهاند. این نوشتار ویژگیها، شخصیتهای فعال و میزان نفوذ لژ پهلوی در بدنه قدرت در حکومت پهلوی دوم را بررسی میکند.
لژهای فراماسونری در ایران
تا پیش از به قدرت رسیدن رضاشاه و تأسیس سلطنت پهلوی، در جنوب ایران و در حوزه شرکت نفت، لژهایی در شهرهای شیراز، آبادان و مسجدسلیمان وجود داشت که بیشتر اتباع انگلستان و در شیراز افسران انگلیسی در آنها عضویت داشتند. پس از انحلال نیروی نظامی انگلیس، لژ شیراز به تهران منتقل شد و به نام لژ روشنایی یا لایت در کلیسای کاتولیک خیابان قوامالسلطنه شروع به کار کرد. رضاشاه پس از رسیدن به قدرت موافقت کرد که لژ اهواز و لژ روشنایی در تهران به کار خود ادامه دهند، مشروط بر آنکه هیچ تبعه ایرانی را در این لژها نپذیرند و به همین نحو، تا اشغال ایران توسط متفقین در سال 1320 و خروج رضاشاه از ایران، لژهای تابع لژ اسکاتلند، ایرانیان را به عضویت خود نمیپذیرفتند و اگر جستهگریخته ایرانیان در این لژها شرکت کرده باشند، مسلما با اجازه و اطلاع شهربانی بود یا از طرف رضاشاه برای این کار مأموریت داشتند.
[1] در چنین وضعیتی نمیتوانست یک ایرانی بدون اجازه دستگاه امنیتی حکومت دیکتاتوری، وارد لژهای فراماسونری شود. بنابراین در دوران رضاشاه هیچ لژ ایرانی برای اتباع ایران وجود نداشت. پس از شهریور 1320 نیز تا سال 1330 هیچ مدرکی در دست نیست که غیر از لژ روشنایی در تهران و یکی دو لژ دیگر، آن هم برای خارجیان، لژ دیگری در ایران تشکیل شده باشد.
[2]
اعضای لژ بیداری ایران
شماره آرشیو: 370-۱ع
تأسیس لژ پهلوی
در آستانه اشغال ایران توسط متفقین محمدخلیل جواهری، که دارای پیشینه خانوادگی ایرانی بود و سالها قبل از تولد وی، خانوادهاش از شیراز به سوریه عزیمت کرده بودند، به ایران آمد و با سران باقیمانده لژ بیداری وارد گفتوگو و مذاکره شد تا فعالیت لژهای فراماسونی وابسته به گراند اوریان را مجددا شروع کنند. این پیشنهاد ابتدا با استقبال سران لژ بیداری روبهرو نشد، اما با اشغال ایران توسط متفقین و زمامداری فروغی، لژ بیداری ایران مجددا فعالیت خود را آغاز کرد. از سرنوشت لژ بیداری ایران در خلال سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ اطلاع کاملی در دست نیست. با توجه به اشغال فرانسه توسط قوای آلمان، محمدخلیل جواهری برای ایجاد یک لژ در ایران به محفل بزرگ مصر وابسته به گراند اوریان متوسل شد و با همکاری لژ یادشده ابتدا در سال ۱۳۲۹ فردی به نام حنا ابو راشد از طرف این محفل به ایران آمد.
[3]
خبر آمدن حنا ابو راشد بنا بر روایتی به دستور
حاجعلی رزمآرا در مجله «تهران مصور» منتشر شد. در آن خبر ذکر شده بود که حنا ابو راشد حامل نشان و حمایل درجه سی و سوم، یعنی عالیترین نشان افتخاری فراموشخانه برای یک مقام عالی ایران بود. با توجه به مأذون بودن محمدخلیل جواهری از جانب محمدرضا پهلوی جهت تأسیس لژ پهلوی، میتوان حدس زد که این نشان برای وی آورده شده بود. انتشار این خبر، مأموریت ابو راشد را با شکست مواجه کرد، ولی مرکز یادشده در ۱۳۳۰ نماینده دیگری به نام خلیل ابو الخدود را به ایران فرستاد. وی مأموریت داشت که با ارتقای چند تن از ایرانیان به درجه سوم فراماسونری، لژ پهلوی را تأسیس کند. این امر با پذیرفتن دکتر احمد هومن، دکتر محمود هومن، سیدذبیحالله ملکپور (همسر ملکه توران پهلوی)، محمدعلی امام شوشتری، ابراهیم پناه و میرا سلاو بادین به عضویت محفل اکبر ایدئالی جهانی و ارتقای آنها به سه درجه اول فراماسونری فراهم و لژ پهلوی تأسیس شد.
[4]
سازمان و کارکرد لژ پهلوی
لژ پهلوی زاده لژ بزرگ ایدئال جهانی مصر بود که خود به وسیله شرق اعظم، گراند اوریان فرانسه تأسیس شده بود که در جهان فراماسونری، یک لژ نامنظم شناخته شده است. بنابراین، لژ پهلوی نیز یک لژ نامنظم بود و به همین دلیل به کارهایی پرداخت که به طریقت منظم جهانی فراماسونری ارتباط ندارد. از جمله دادن درجات عالی به اشخاص بدون رعایت سنّتها و قوانین فراماسونری و دخالت در امور سیاسی کشور. شاید تحت تأثیر چنین ویژگیهایی بود که در مدت پنج سالی که لژ پهلوی فعالیت میکرد، 233 نفر از افراد مشهور کشور را در تهران و 48 نفر را در لژهای اهواز، تبریز، خرمشهر و اصفهان به خود جذب کرد.
[5]
باید در نظر داشت که تأسیس لژ پهلوی با اجازه شاه بود و این لژ در دوران دولت مصدق نقش فعالی به سود اعاده سیطره مطلقه قدرت محمدرضا پهلوی ایفا کرد. در جلسات متعدد مسائل مربوط به مبارزه با دولت
مصدق حلوفصل میشد که با هماهنگی کامل اینتلیجنتسرویس انجام میگرفت. از همین روست که پس از کودتای 28 مرداد لژ پهلوی از حمایت شاه برخوردار بود. نقش
ارنست پرون به عنوان یکی از گردانندگان اصلی این لژ و از دوستان بسیار نزدیک محمدرضا پهلوی، جای هیچ شبههای در پیوند آن با شاه پهلوی باقی نمیگذارد. در مدت پنج سالی که لژ پهلوی دایر بود، گزارش جلسات ماهانه و کارهای آن مرتبا به وسیله خلیل جواهری به قاهره و بیروت فرستاده میشد. در این مدت افراد لژ پهلوی در امور سیاسی کشور نفوذ و تأثیر زیادی داشتند. یکی از گزارشهایی که محمدخلیل جواهری به مرکز لژ فرستاده درباره ارتباط یکی از اعضای جوان لژ با نخستوزیر وقت بوده است. با وجود تمام این موارد، در یکی از جلسات لژ اعضا موافقت کردند که در سیاست دخالت نکنند.
[6]
در مسیر انحلال
دلیل انحلال لژ پهلوی را باید در کشاکشهای سیاسی روز میان جناحهای درگیر داخلی و خارجی جست. دکتر هومن و برخی از اعضای لژ عقیده داشتند که بهتر است لژ پهلوی به گراند اوریان ملحق نشود؛ زیرا گراند اوریان با انگلیسیها بهشدت مخالف بودند. دکتر هومن صریحا تأکید داشت که با اختلافی که بین لژهای آنگلوساکسون و گراند اوریان موجود است، نباید به این لژ ملحق شد. در توضیحات حضوری نیز که به رؤسای لژ پهلوی داد، عقیده صریح خویش را درباره الحاق به گراند ناسیونال دو فرانس، که برتری و عبودیت لژهای انگلیسی را قبول دارد، اعلام داشت. او جریان مذاکرات اولیه خود با استاد اعظم گراند ناسیونال را نیز به اطلاع رسانید. در این بین، دکتر محمود هومن نیز که در پاریس حضور داشت و واسطه گراند لژ ناسیونال و لژ پهلوی شده بود، مکاتباتی با محمدخلیل جواهری نمود؛ بهطوری که گمان میرفت الحاق دو لژ بزرگ بهزودی عملی گردد، ولی در این وقت نامه محرمانهای از جانب ابی راشد به تهران رسید که در آن به برادران ایرانی خود اطلاع داده بود که جمال عبدالناصر، رئیسجمهوری مصر، در لژهای ماسونیک این کشور رخنه کرده و قصد تصرف و اداره سازمانهای تابعه مصری را به نفع خود دارد.
[7]
مقارن رسیدن این نامه اختلافاتی نیز بین اعضای لژ پهلوی روی داد که سردسته مخالفان سپهبد حاج علی کیا بود. سپهبد کیا مأمور بود که لژ پهلوی را تعطیل کند. به عدهای از اعضا تکلیف استعفا کرد و با استعفای پانزده نفر از طرفداران او به محمدخلیل جواهری نیز تکلیف استعفا شد. خود جواهری دراینباره گفته است: «درحالیکه در پاریس برای الحاق به "گرانداوریان" و "گراند ناسیونال دوفرانس" مشغول مطالعه بودیم، در تهران حوادثی پیش آمد که منجر به کنارهگیری من شد و به من اخطار گردید که مستعفی شوم. مدتی مقاومت کردم، ولی سرانجام پس از چند ماه مذاکره خصوصی و وساطت دکتر سیدحسن امامجمعه، تصمیم گرفتم برای مدت سه ماه کار لژ را متوقف کنم». به دلیل اینکه در قانون اساسی فراماسونری قید شده است که اگر لژی سه ماه بدون عذر موجه فعالیت نکند، بهخودیخود تعطیل و منحل میشود، بنابراین او از اختیاراتی که داشت استفاده کرد، سه ماه کار لژ را متوقف ساخت و بدین ترتیب آن را منحل کرد. پس از اعلام انحلال به اعضای لژ پهلوی اطلاع داده شد که میتوانند در لژ جدید (مولوی) که مقدمات تأسیس آن کاملا فراهم شده بود، فعالیت کنند. در پایان خردادماه 1334ش، لُژ پهلوی در آخرین جلسه خود، اعلام انحلال کرد.
[8]
عباسعلی خلعتبری همراه چند تن از اعضای لژ فراماسونری
شماره آرشیو: 13755-۳ع
فشرده سخن
فراماسونری و ظهور لژ در ایران پیشینه طولانی دارد. مرحله سکوت در دوره رضاشاه تداوم یافت و دهه پس از آن در پی استعفای وی به احیای فراماسونری و ایجاد لژ پهلوی منجر شد. با گسترش روابط سیاسی با غرب بهویژه انگلستان، لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تأسیس شد. لژ پهلوی پیشگام این مسیر بود و وجود ارنست پرون در این لژ باعث تحکیم قدرت محمدرضا پهلوی شد، اما در ادامه به دلیل اختلافات داخلی و خارجی، این لژ منحل گردید.
پینوشتها
----------------------------------------------------
[1]. اکبر تهرانی،
فراماسونری و سایتهای جاسوسی در ایران، تهران، بوستان، 1397، صص 229-237.
[3]. مرکز بررسی اسناد تاریخی،
سپهبد مهدیقلی علویمقدم به روایت اسناد ساواک، تهران، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393، صص 62-65.
[4]. مرکز بررسی اسناد تاریخی،
جعفر شریفامامی به روایت اسناد ساواک، تهران، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، صص 130-135.
[5]. موسی فقیه حقانی، «ضرورت توجه به نقش پنهان فراماسونری در تحولات تاریخ معاصر ایران»،
تاریخ معاصر ایران، ش 2 (تابستان 1376)، صص 22-23.
[6]. یحیی آریا بخشایش، «حسین علاء»،
مطالعات تاریخی، ش 5 (زمستان 1383)، صص 25-46.
[7]. اسماعیل رائین،
فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 3، تهران، موسسه تحقیق رائین، بیتا، صص 27-55.