به حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته
اولین نمازجمعه تهران در 5 مرداد 1358 و به امامت زندهیاد
آیتالله سیدمحمود طالقانی برگزار شد. وی در 19 شهریور همان سال بدرود حیات گفت و امام خمینی، آیتالله حسینعلی منتظری را به جای او منصوب کردند. امام جمعه دوم از آن جهت که ساکن قم و مدرس حوزه آن بود، در دیماه همان سال، از این مسند کناره گرفت و امام جمعه سوم با حکم ذیلآمده، عهده دار این سمت گشتند:
«خدمت جناب مستطاب، سیدالاعلام و حجتالاسلام آقای حاج سیدعلی خامنهای (دامت افاضاته)
چون حضور جناب مستطاب حجتالاسلام و المسلمین آقای منتظری دامت افاضاته در حوزه مقدسه قم لازم بود و ایشان انصراف خودشان را از امامت جمعه تهران اعلام نمودند، جنابعالی که بحمدالله به حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید، به امامت جمعه تهران منصوب میباشید. از خداوند متعال توفیق جنابعالی را در ارشاد و هدایت مردم خواستارم. والسلام علیکم و رحمتالله، روحالله الموسوی الخمینی. 25 صفر 1400 برابر با 24 دیماه 58».
آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای، با اینکه کمسن و سالتر از دو امامجمعه پیشین بهشمار میرفت، اما از جنبه خطابه، دست کم بر نفر قبلی تفوق داشت. این نکتهای بود که آیتالله منتظری در معرفی آیتالله خامنهای به مردم، در نمازجمعه تهران آن را مورد تأکید قرار داد: «حال که من نتوانستم در خدمت شما باشم، برادر مجاهد ما حضرت حجتالاسلام و المسلمین آقای خامنهای، که هم از لحاظ علمی و هم عملی مورد تأیید امام و همه دوستان هستند، به امامت نمازجمعه برگزیده شدهاند. من هم یکی از ارادتمندان به ایشان هستم و اگر من خطیب نیستم، ایشان خطیب هستند و خطابه یکی از ارکان نمازجمعه میباشد...».
سرانجام روز 24 دیماه فرا رسید و امامجمعه جدید تهران در حضور جمعیت بزرگ نمازگزاران، انتصاب خویش به این سمت را به ترتیب پیآمده تحلیل نمودند: «سپاس از امام امت، از اینكه سخنگوى این جمعیت عظیم را و امام جماعت این جمع را آن كسى قرار داده است كه به ضعف و عجز خود معترف است. اللّهم إنّ هذا مقام اولیائك و احبّائك، این مسند اولیاى بزرگ خداست، این مسند صالحان و شایستگان است. در جمع خودِ ما این مسند عالم بزرگ و راحل عظیمى است كه ملت ایران هنوز داغ فقدان او را در دل مىپروراند، این مسند مرحوم آیتاللَّه طالقانى است، آن انسان زجركشیده و كوششكرده و پایمردىكردهاى كه در آخرین لحظات زندگىاش، در آخرین نفسهایش هم، راه دیرین خود را گم نكرد، از مجاهدت دست نكشید...». ایشان در ادامه، به فلسفه وجودی نمازجمعه پرداختند و آن را اینگونه بسط دادند: «نماز جمعه یك سمبل است، رمز است، نشاندهنده ابعاد گوناگون است. اوّلا نماز است، یعنى ذكر خداست... در نماز جمعه آنچه از همه چیز مهمتر است اجتماع مردم در جهت تقواست، یعنى تقوا هم، زهد هم، عبادت هم، ارتباط به خدا هم، در خلوت و تنهایى اثر مطلوب خود را نمىبخشد، این جامعه است كه باید در این جهت حركت كند... ثانیا سلاح است، حالت جنگیدن با دشمن خدا و با شیطانهاست. امام جمعه كه رمز نماز جمعه است، باید به سلاحى تكیه كند، باید عصاى خود را سلاحى قرار بدهد و در مقابل مردم بایستد و اساسىترین و لازمترین و اصلىترین مسائل را در اجتماعى بزرگ از زبانى ایمن و مورد اطمینان با مردم درمیان بگذارد و باید بر سلاح تكیه كند... و نماز جمعه ما مردمى كه در این شهر، در تهران، گرد آمدهایم، داراى بُعد افزونترى از همه نماز جمعههاى دیگر است، همه نماز جمعهها بهطور طبیعى، در مسجد تشكیل مىشود و نماز جمعه ما در دانشگاه تشكیل مىشود...».
خطبههایی به مثابه تاریخچه نظام اسلامی
از آن هنگام تا کنون، آیتالله خامنهای امام جمعه اصلی و دیگران امام جمعه موقت تهران بودهاند. ایشان در این دوره (اعم از دوره پیش و پس از ترور یا پیش و پس از رهبری)، بیش از 240 بار به اقامه نماز پرداختهاند. ویژگی خطبههای جمعه رهبر معظم انقلاب اسلامی آن است که مروری بر ادوار گوناگون آن، به نوعی خوانش تاریخچه نظام اسلامی و فراز و فرودهایش میباشد. این امر میتواند مبنای گونهای از تاریخنگاری انقلاب اسلامی باشد.
گفتوگوی آیتالله خامنهای با آیتالله منتظری، در حاشیه اقامه نخستین نمازجمعه خویش (دی 1358)
من قوه قهریهای ندارم، تنها میتوانم حکم خدا را بگویم
همانگونه که اشارت رفت، بسا وقایع مهم تاریخ نظام اسلامی، مقارن با خطبههای نمازجمعه آیتالله خامنهای و یا حتی در ضمن آن اتفاق افتاد! از آن جمله است خطبههای روز 15 اسفند 1359، در دانشگاه تهران. در روز پیش از آن و همزمان با برگزاری مراسم 14 اسفندماه سالروز درگذشت دکتر
مصدق در همان مکان و از سوی ابوالحسن بنیصدر، وی، حامیانش و میلیشیای منافقین، حملات تندی علیه نیروهای انقلابی انجام دادند و کار را به ضرب و شتم فیزیکی و شدید آنان کشاندند! آنان شایع کردند که این اقدامات را فردا و در نمازجمعه تهران نیز انجام خواهند داد! آیتالله خامنهای با اطلاع از این برنامه، خطاب به انبوه نمازگزاران اظهار داشتند: «به من خبر دادهاند كه همان عناصر خبیثى كه اجتماع دیروز را به صحنه درگیرى بدل كردند، هم عناصر مؤمن و متّقى را كتك زدند هم به نهادهاى انقلابى و چهرههاى انقلابى اهانت كردند و خواستند خودشان را طرفدار رئیسجمهور معرفى كنند، امروز هم درصدد آن هستند كه در این اجتماع معنوى و روحانى و در این صحنه عظیم عبادت الهى، به همان خباثتها و رذالتها دست بزنند. من به عنوان بنده كوچك خدا و برادر كوچك شما، هیچ قوّه قهریهاى ندارم كه جلو آنها را بگیرد، براى شما مردم هم تكلیفى نمىتوانم معین بكنم، اما مىتوانم حكم خدا را بگویم. در اثنای خطبه و در حال نماز، سكوت و استماع واجب است و متخلف، متخلّفِ از اسلام است و پس از پایان نماز هرگونه شعار تفرقهانگیز، به سود آمریكاست و هر فریادى كه مردم را به هیجان بیاورد و دشمنى آنها را به جاى آمریكا و عناصر مزدورش، به داخل ملت متوجه كند، فریاد شیطان است. در اثناى خطبه جز تكبیر و جز صلوات، آن هم در هنگام لازم، از حلقوم كسى صدایى نباید برآید و پس از نماز جز شعار توحید و جز شعار نفرت از آمریكاى قدّار و هرچه در این مضمون باشد، نباید داده بشود. این نباید، نبایدِ رساله عملیه است، ضامن اجراى آن ایمان شما و دلهاى صادق و پاك شماست...».
امام جمعه در هنگام انفجار، آنطور با آن طنین قوی صحبت كرد...
بیستوچهارمین روز از اسفندماه 1363، نمازجمعه تهران شاهد صحنهای دلخراش بود. به گاه خطبه آیتالله خامنهای، در فضای اصلی برگزاری مراسم بمبی قوی منفجر شد و چهارده نفر شهید و 88 تن مجروح شدند. در لحظه وقوع این رویداد، برخی مسئولان حفاظت یا ستاد نمازجمعه تهران، ادامه خطبهها را به صلاح نمیدانستند؛ چه اینکه ممکن بود بمب یا بمبهای دیگری نیز در آن منطقه تعبیه شده باشد. بااینهمه امام جمعه وقت بیاعتنا به این احتمالات، به خطبههای خویش تداوم بخشیدند. زندهیاد محمود مرتضاییفر، مجری مراسم، دراینباره میگوید: «این نمازجمعه نیز به مانند دیگر نمازهای جمعهها، با حضور پرشور و انقلابی مردم در ساعت مقرر با قرائت قرآن آغاز شد و مردم در صفوفی منظم نشسته بودند، با این تفاوت که به این مسئله علم داشتند که ممکن است شهید شوند. رهبر انقلاب اسلامی، که خطیب نمازجمعه تاریخی سال 1363 بودند، در حال ایراد خطبهها بودند که انفجار صورت گرفت. من یک لحظه به اشتباه فکر کردم که منافقان ایشان را هدف قرار دادهاند، که خوشبختانه اینطور نبود. موج و حرارت انفجار به جایگاه هم رسید، ولی خوشبختانه به ایشان آسیبی نرسید. با وجود اینکه صدای انفجار بسیار بلند بود و بر تمام فضای دانشگاه اثر گذاشته بود، اما ایشان مکان سخنرانی را ترک نکردند. ایشان در عین حال اصرار داشتند که به صحبت خود ادامه دهند. من هم میترسیدم که مبادا حادثه ادامه داشته باشد و ایشان هدف سوءقصد قرار گیرند. نمازگزاران با صلابت هرچه بیشتر و بدون هیچ وحشتی با مشتهای گرهکرده شعار اللهاکبر را سر میدادند. از ایشان خواهش کردم اندکی به کنار جایگاه بیایند، تا من مردم را به آرامش دعوت کنم، البته هدف دیگری هم داشتم. از قبل میدانستم که امام خمینی(ره)، تمامی نمازهای جمعه تهران را بهطور مستقیم از طریق رادیو گوش میکردند و اگر مشکلی هم بود، تذکر میدادند. آن روز هم که این اتفاق افتاد، احساس کردم الآن امام گمان میکنند که حتما برای حضرت آیتالله خامنهای اتفاقی افتاده است. سریعا در جایگاه قرار گرفتم و سهبار این جمله را بیان کردم: لطفا توجه کنید! رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران، هماکنون به خطبههای عالمانه خود ادامه میدهند... این سخن علاوه بر اینکه آرامش را به نمازگزاران برگرداند، در واقع به امام هم این پیام را رساندم که آقا سالم هستند. نکته خیلی جالب در این خصوص این بود که چنین حادثهای، حتی در صدای آقا هم تأثیری برجای نگذاشت و ایشان با صلابت همیشگی و با همان عظمت، ادامه خطبهها را ایراد کردند، به نحوی که ظاهرا هیچ اتفاقی نیفتاده است. مردم هم از جای خود تکان نخوردند و نمازجمعه برگزار شد. در این حادثه چهارده نفر به شهادت رسیدند...».
آنچه مرتضاییفر آن را پیشگویی کرده بود، همان بود که در عمل نیز اتفاق افتاد. امام خمینی آن خطبه جمعه را دقیقا مورد استماع و توجه قرار داده و در پیام نوروزی خود به مناسبت آغاز سال 1364، درباره آن چنین گفتند: «قصه روز جمعه را كه آنطور باشكوه، با نورانیت، با استقامت گذشت. آنطور مردم با طمأنینه ... مخصوصا نگاه میكردم ببینم در بین مردم چه وضعی هست، ندیدم حتی یك نفر را كه یك تزلزلی درش پیدا باشد و آن وقت امام جمعه آنطور با آن طنین قوی صحبت كرد، مردم آنطور گوش كردند، آنطور فریاد زدند كه ما برای شهادت آمدیم... با یك همچو ملتی كسی نمیتواند مقابله كند. ملتی كه اینطور است، آن روزی كه اعلام میكنند كه میخواهیم بمباران كنیم نماز جمعه را، بیایند و بیشتر بیایند، حتی آنهایی كه نمیآمدند برای نماز، (از) قراری كه برای من نقل كردهاند، آنهایی كه برای نماز جمعه هم نمیآمدند، هفتههای دیگر، این هفته آمدهاند...».
برادری آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن
در دیماه 1366، آیتالله خامنهای در نماز جمعه تهران، به تبیین حدود اختیارات ولی فقیه پرداختند که بازتابهای نمایانی یافت. این رویداد، نهایتا اظهار نظر امام خمینی را در پی داشت. رهبر کبیر انقلاب اسلامی در نامه دوم، امام جمعه منصوب خویش را به صفات پیآمده متصف کردند: «اینجانب كه از سالهای قبل از انقلاب با جنابعالی ارتباط نزدیك داشتهام و همان ارتباط تاكنون باقی است، جنابعالی را یكی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی میدانم و شما را چون برادری كه آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا جانبداری میكنید، میدانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید كه چون خورشید روشنی میدهید...».
بااینهمه آیتالله خامنهای که شرح و بسط خود از ولایت فقیه را مبتنی بر اندیشههای امام میدانستند، در خطبه بعدی نمازجمعه، دیدگاه خویش دراینباره را مبسوطا تشریح کردند. در بخشی از این خطبه آمده است: «آنچه كه در این دو، سه هفته به دنبال نامه امام عزیزمان به بنده پیش آمد، در حقیقت یكى از فرصتهاى تاریخى باارزش و یكى از تجارب بزرگ انقلاب ما بود و نامهاى كه در محتواى آن و شكل آن، به مثابه نامه پدرى به فرزند و استادى به شاگرد براى بنده بسیار عزیز و مغتنم بود، خوشبختانه این اثر را هم در جوّ عمومى جامعه ما گذاشت، كه ذهن و فكر بسیارى از اندیشمندان و متفكران و گویندگان و فقها و علما و نویسندگان متعهد را به اساسىترین مسئله انقلاب ما و جامعه اسلامى ما دوباره معطوف كند و همانطور كه مشاهده كردید، این بحثهاى ارزنده در رسانههاى جمعى و یقینا بیش از آنها در محافل علمى و خصوصى به دنبال آن نامه بابركت پیش آمد و حقیقتا این موقعیت را باید مغتنم شمرد و بنده شخصا این را مغتنم مىشمارم و تجربه تازهاى هم براى انقلاب ما پیدا شد...».
آیتالله سیدعلی خامنهای در حال ایراد خطبههای نمازجمعه تهران (سال 1358)
آخرین وصایای امام را به یاد بیاورید
جریان هدایت عمومی و راهگشا از تریبون نمازجمعه و از سوی آیتالله خامنهای، پس از رهبری ایشان و در سه دهه اخیر، همچنان تداوم داشته است. از جمله مصادیق بارز این خطبهها، میتوان به خطبه نمازهای جمعه پس از رویدادهایی چون: قتلهای زنجیرهای، حادثه کوی دانشگاه تهران، فتنه سال 1388 و شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی اشاره کرد. در این میان اما، سخنان تاریخی و بصیرتافزایانه در پایان آغازین هفته از فتنه 88، مهم و درخور بازخوانی مینماید:
«من به این برادران عرض میکنم، به مسئولیت پیش خدای متعال فکر کنید، پیش خدا مسئولید، از شما سؤال خواهد شد. آخرین وصایای امام را به یاد بیاورید، قانون، فصلالخطاب است، قانون را فصلالخطاب بدانید. انتخابات اصلا برای چیست؟ انتخابات برای این است که همه اختلافها سر صندوق رأی حل و فصل بشود. باید در صندوقهای رأی معلوم بشود که مردم چی میخواهند، چی نمیخواهند، نه در کف خیابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتی آنهایی که رأی نیاوردند، اردوکشی خیابانی بکنند، طرفدارانشان را بکشند به خیابان، بعد آنهایی که رأی آوردهاند هم، در جواب آنها، اردوکشی کنند، بکشند به خیابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصیر مردم چیست؟ این مردمی که خیابان، محل کسب و کار آنهاست، محل رفتوآمد آنهاست، محل زندگی آنهاست، اینها چه گناهی کردند؟ که ما میخواهیم طرفدارهای خودمان را به رخ آنها بکشیم، آن طرف یک جور، این طرف یک جور. برای نفوذىِ تروریست ــ آن کسی که میخواهد ضربه تروریستی بزند ــ مسئله او مسئله سیاسی نیست، برای او چه چیزی بهتر از پنهان شدن در میان این مردم؛ مردمی که میخواهند راهپیمایی کنند یا تجمع کنند. اگر این تجمعات، پوششی برای او درست کند، آنوقت مسئولیتش با کیست؟ الان همین چند نفری که در این قضایا کشته شدند، از مردم عادی، از بسیج، جواب اینها را کی بناست بدهد؟ واکنشهایی که به اینها نشان داده خواهد شد ــ تو خیابان از شلوغی استفاده کنند، بسیج را ترور کنند، عضو نیروی انتظامی را ترور کنند ــ که بالاخره واکنشی بهوجود خواهد آورد، واکنش احساسی خواهد بود. محاسبه این واکنشها با کیست؟ انسان دلش خون میشود از بعضی از این قضایا، بروند توی کوی دانشگاه، جوانها را دانشجوها را ــ آن هم دانشجوهای مؤمن و حزباللهی را نه آن شلوغکنها را ــ مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبری هم بدهند! دل انسان خون میشود از این حوادث. زورآزمایی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردمسالاری است. من از همه میخواهم به این روش خاتمه بدهند. این روش، روش درستی نیست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئولیت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده آنهاست. این تصور هم غلط است که بعضی خیال کنند با حرکات خیابانی، یک اهرم فشاری علیه نظام درست میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند، وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این هم غلط است. اولا تن دادن به مطالبات غیر قانونی، زیر فشار، خود این شروع دیکتاتوری است. این اشتباه محاسبه است، این محاسبه غلطی است. عواقبی هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت...».