پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در رویدادهای اواخر دهه 1320 و ملی شدن نفت، محمدرضا پهلوی بسیار از جریان چپ،
حزب توده و شوروی هراس داشت. این ضد کمونیست بودن، شاه را به دهه 1340 و 1350 میآورد که دیگر حزب توده در هم کوبیده شده بود، اما اندیشه چپ کماکان در جامعه ایران نفوذ داشت. بدین ترتیب باید سیاستهایی جهت خنثی ساختن اندیشه چپ اتخاذ میشد که بررسی این سیاستها منشأ نگارش این نوشته است.
مصادره اندیشه چپ
اینکه فقط به این مسئله پرداخته شود که حکومت محمدرضا پهلوی تلاش داشت تا تنها از طریق جذب افراد حاضر در جریان چپ به خنثی کردن اندیشه چپ بپردازد، برداشتی سادهاندیشانه از استراتژی حکومت پهلوی نسبت به خلع سلاح کردن اندیشه چپ است. با آغاز دهه 1340، شاه تمایل جدی پیدا میکند تا با اندیشههای چپ به مبارزه برخیزد.
[1] در اولین اقدام انقلاب سفید و گسیل کردن
سپاه دانش و بهداشت به روستاها و اصلاحات ارضی، تعاونیها و سهیم شدن کارگران در سود کارخانهها و رأی زنان برای جلب حمایت توده فراهم میآید. این سیاست در جلب نظر کشاورزان و روستاییان و حتی حزب توده موفق بود. این اقدامات با تغییر نوع نگاه روشنفکران در غرب و تأثیرپذیری ایرانیان از آنان نیز ارتباط داشت. آنان به نقد مدرنیته از یکسو و نگاه مثبت به فرهنگهای جوامع واپسمانده و اهمیت یافتن فرهنگ تودهها و بازگشت به خویشتن خویش توصیه میکردند.
[2]
جذب حزبی
بخشی از چگونگی جذب افراد چپ به حضور آنها در احزاب دولتی مربوط میشد. هنگامی که شاه برای تظاهر به دموکراسی و کاهش انتقادهای منتقدان غربی و بهویژه آمریکا تصمیم گرفت سیستم دوحزبی در ایران ایجاد کند، دکتر
اقبال رهبری حزب ملیون و
عَلَم رهبری حزب مردم را بر عهده گرفتند.
[3] عَلَم پس از کودتای 28 مرداد 1332 به سرپرستی املاک و مستغلات پهلوی منصوب گردید تا اینکه در کابینه
حسین علا به توصیه محمدرضا پهلوی به عنوان وزیر کشور انتخاب شد. در این زمان عَلَم یکی از محرمترین کسان به شاه و از متنفذین در کشور محسوب میشد. بنابراین شاه وی را مأمور تشکیل حزب مردم کرد. عَلَم از همان آغاز برای جذب اشخاص متنفذ جهت عضویت در حزب و حتی ائتلاف با احزاب مهمی چون
حزب زحمتکشان مظفر بقائی تلاشهای زیادی به عمل آورد. با آنکه الهامبخش هر دو حزب ملیون و مردم شاه بود و هیچ یک از این دو ریشه مردمی نداشتند، باز هم میان آنان رقابت سختی درگرفت. عَلَم گروه پویایی را که در آن چند تن از روشنفکران باسابقه فعالیتهای دست چپی دیده میشدند به گرد خود آورد. برخی از اینان مانند رسول پرویزی، دکتر ناتل خانلری و دکتر
محمد باهری، دوستان و همکاران سیاسی بسیار نزدیک عَلَم شدند و او را در مشاغل بعدی همراهی کردند و تا پایان به او وفادار ماندند.
[4]
اعضای حزب مردم. در تصویر محمد باهری مشاهده میشود
شماره آرشیو: 258-۱۳۳ش
نفوذ اجتماعی عَلَم از یکسو به خاطر وابستگی خاندانش به سلطنت بود و از سوی دیگر با تشکیل جلسات بزمگونهای در منزلش توانست با جذب عدهای از شخصیتهای سیاسی، ادبی و اجتماعی نظیر پرویز نایل خانلری، علینقی کنی، مهندس مهدی شیبانی و جهانگیر تفضلی و دیگران از آنها در تأسیس حزب بهره بگیرد.
[5]
فضای باز سیاسی؛ ابزار کنترل
پیش از جذب افراد تودهای در احزاب، محمدرضا پهلوی تظاهر به سیاست ایجاد فضای باز سیاسی کرد که به نوعی در پیش گرفتن انعطاف نسبت به جریان چپ را نیز شامل میشد. اقدام نظام به آزادی جمعی از زندانیان سیاسی عضو حزب توده که در سالهای قبل به اتهام براندازی رژیم دستگیر شده بودند، و فراخوانهای عَلَم به منظور جذب آنان برای عضویت در حزب مردم درخور تأمل است. هیئت حاکمه با این اقدام از یکسو با اغماض از عملکرد گذشته مخالفان خود، بر آنها منّت میگذاشت و از طرف دیگر با به عضویت درآوردن آنان در حزب مردم، ضمن استفاده از تجارب سازماندهی و حزبی آن افراد، کنترل فعالیت آنها را بهدست میگرفت و با دادن امتیازاتی، آنان را به افراد وفادار به رژیم مبدل میساخت؛ لذا پر بیراه نبود که جمعی از همین اشخاص، برای اعلام وفاداری خود به نظام، تقاضا کردند به عضویت حزب مردم درآیند. عَلَم نیز، ضمن استقبال از این درخواست، در یکی از سخنرانیهای خود در میتینگ حزبی در شیراز گفت: «جوانهای روشنفکر و تحصیلکرده ما، اگر در گذشته ندانسته با پذیرفتن مرام حزب توده و عضویت در آن حزب مرتکب اشتباهاتی شدهاند، اینک میتوانند به جبران مافات، با پذیرش عضویت حزب مردم برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، خود را آماده سازند».
[6]
بههرحال با ایجاد چنین جوی، همانطور که گفته شد، عدهای از افراد دارای گرایشات چپی و اعضای سابق حزب توده به عضویت حزب مردم درآمدند. گزارشهای ساواک نشان میدهد که حضور این افراد در حزب مردم به سرعت برنامههای آن را تحتالشعاع قرار داد و آنان «توانستند میزان قابل ملاحظهای دیسیپلین حزبی برقرار سازند» و جایگاه حزب مردم را در رقابت با حزب ملّیون ارتقا بخشند. مدتی بعد همین افراد، جناح چپ حزب مردم را به رهبری محمد معتضد باهری تشکیل دادند. این جناح طی سالهای اولیه فعالیت حزب، بهرغم اتهام واردشده از سوی جناح راست حزب مبنی بر سوابق خیانتکارانه آنها در سالهای قبل، توانستند با حمایت مستقیم عَلَم، گامهای چندی در جهت احقاق حقوق کارگران بردارند.
[7]
اسدالله عَلَم، پس از اقدام تاریخی خود در تأسیس و تثبیت سازمانهای حزب مردم و کمیسیونهای مربوط به آن، به دنبال شکست این حزب در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملّی (1339)، بهویژه اتهام واردشده به آن در خصوص تبانی با حزب حاکم ملّیون که به لغو انتخابات منجر گردید، از دبیر کلی حزب استعفا کرد؛ زیرا او از نیل به آرزوی خود، یعنی کسب پست نخستوزیری، ناکام ماند. وی بعدا نیز در مواجهه با محدودیتهای دوره نخستوزیری
علی امینی (1340 ــ 1341) به ناچار خود را از امور کنار کشید تا در فرصتی دیگر برای اجرای مأموریتی بزرگتر (اجرای اصول ششگانه انقلاب سفید شاه و ملت) این پست را تصاحب کند. البته بهرغم کنارهگیری او از حزب مردم، وی همچنان حامی مهم این حزب در مقاطع بعدی بود. اما کنارهگیری او نتیجهای ناخوشایند برای جناح چپ حزب داشت؛ زیرا این جناح حامی اصلی خود را از دست داد. جناح چپ در دوره دبیر کلی عَلَم بهتدریج بر تمام سازمانهای حزب سیطره یافته بود. آنان بهویژه بعد از استعفای دو رهبر جناح راست، یعنی جمشید اعلم و علیاکبر بینا، از عضویت حزب مردم در آبان سال 1338، موفق شدند اکثر مناصب عمده حزبی را تصاحب کنند، اما با استعفای عَلَم، دو رهبر جناح چپ، یعنی محمد معتضد باهری و رسول پرویزی، نیز بهناچار از این حزب کنارهگیری کردند.
[8]
جذب کنترلشده
رویدادی که در نوع برخورد نظام سیاسی با جریانهای روشنفکری ایران مؤثر بوده و نادیده گرفته شده، ازدواج مجدد شاه است.
فرح پهلوی هم خود و هم از طریق رئیس دفترش سیدحسین نصر یا از طریق
رضا قطبی از عوامل تأثیرگذار بر روشنفکری دهه 1340 بود. فرح و قطبی هر دو از تحصیلکردگان فرانسه بودند و جنبش هیپیسم و جنبشهای آزادیبخش، سارتر و فرانتس فانون را هم شناختند، همانگونه که بهتدریج روشنفکران دهه 1340 با آنها آشنا شدند. لیلی امیر ارجمند، دوست بسیار نزدیک فرح، رئیس کانون پرورش فکری شد که روشنفکران و هنرمندان زیادی که بسیاریشان هم چپ بودند در خود جمع کرده بود. احسان نراقی در مؤسسه تحقیقات اجتماعی فعالیت میکرد و رادیو و تلویزیون در دست قطبی قرار داشت که جعفریان و نیکخواه، دو مارکسیست پیشین، نیز یاور وی بودند.
[9]
رضا قطبی در کنار فرح دیبا
شماره آرشیو: ۱-۶۴۰-۱۲۸پ
در حقیقت رضا قطبی عدهای کمونیست یا تودهای را (هر مسلک چپگرای دیگری که داشتند) در سازمان رادیو ـ تلویزیون بهکار گماشت. البته سیاست جذب تودهایها سیاستی حسابشده بود. رضا قطبی در استخدام کارمندانی که درخواست کار داشتند آنها را به تشکیلات حکومتی ارجاع میداد تا برگه صلاحیت بگیرند که به نوعی کنترلگری محسوب میشد. علاوه بر کنترلگری، نوع سمتها و پستهایی که این افراد باید میگرفتند نشان میداد که هدف تنها خنثی کردن جریان چپ و در چنگ گرفتن آنان بود. به عنوان نمونه، در نتیجه صلاحیت ارائهشده برای برخی از افراد تأکید میشد که به آنان «کار حساس» سپرده نشود.
[10]
محمدرضا پهلوی به هنگام معرفی حسین نصر و همسرش به جیمی کارتر در مراسم ژانویه
شماره آرشیو: 118-۱۱ع
فشرده سخن
بذر اندیشههای چپ در جامعه ایران از مشروطیت پاشیده شد. در این میان هراس محمدرضا پهلوی از جذب تودههای ایران به اندیشههای چپ، باعث شد وی دو استراتژی را پیگیری کند. اولین استراتژی سرکوب گسترده حزب توده بود. دومین استراتژی به جذب باقیماندههای حزب توده در ساختارهای قدرت و عمدتا در سطوح پایین بود. دو استراتژی یادشده زمینههای تعدیل جریان چپ در ایران را فراهم آورد، اما نتوانست خنثیکننده اندیشه چپ باشد. این اندیشه تنها در انقلاب اسلامی و در مقابل اسلام سیاسی شکست را پذیرفت.
پینوشتها:
[1]. آنکاترینسواینفورد لمتون،
اصلاحات ارضی در ایران 1345 – 1340، ترجمه مهدی اسحاقیان، تهران، امیرکبیر، 1394، صص 117-130.
[2]. سیروس علینژاد و محمد صنعتی، «گفتوگو: دربارهی روشنفکری دههی چهل»،
بخارا، ش 71 (خرداد و شهریور 1388)، ص 238.
[3]. مظفر شاهدی،
سه حزب : مردم، ملیون، ایران نوین (1353-1336)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، صص 1-20.
[4]. اسدالله عَلَم،
یادداشتهای عَلَم، ج 1، تهران، انتشارات مازیار، چ ششم، ۱۳۸۵، صص 41-42.
[5]. رحیم روحبخش، «بررسی عملکرد حزب مردم»،
فصلنامه 15 خرداد، ش 28 (1376)، صص 79-80.
[6]. فاطمه فرهمند، «به نام مردم به کام شاه»،
زمانه، ش 66 (1386)، صص 32-35.
[7]. مرکز بررسی اسناد تاریخی،
حزب مردم به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، صص 220-222.
[8]. مظفر شاهدی،
مردی برای تمام فصول: اسدالله عَلَم و سلطنت محمدرضا شاه پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1383، صص 223-257.
[9]. سیروس علی نژاد و محمد صنعتی، همان، ص 239.
[10]. محمدحسن رجبی، «سه گزارش از رئیس و معاون رادیو ـ تلویزیون ملی ایران در پیش از انقلاب اسلامی»،
اسناد بهارستان، ش 1 (بهار 1390)، صص 66-71.