پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ انقلاب اسلامی در ایران تحول عظیمی را چه در درون کشور و چه در خارج از مرزها رقم زد و باعث شد بسیاری به واکنش وا داشته شوند. اما این انقلاب عظیم که توانست شالوده نظام شاهنشاهی را بعد از بیش از 2500 سال از جا درآورد و بنای جدیدی بنیان نهد چگونه شکل گرفت؟ نقش مناطق مختلف کشور در این تغییر و دگردیسی بزرگ چگونه بود؟ اقوام و مذاهب گوناگون با آن چگونه برخورد کردند؟ اینها سؤالاتی است که ذهن بسیاری از پژوهشگران را به خود مشغول کرده است.
در این میان یکی از استانهایی که کمتر راجع به آن صحبت شده استان خوزستان است. شاید وقتی صحبت از استان خوزستان به میان میآید همه سالهای جنگ و جانفشانیهای مردم این منطقه را به یاد آورند، اما مبارزه مردم خوزستان تنها به جنگ محدود نیست و نقش مردم این خطه در پیروزی انقلاب کتمانناشدنی است. در واقع به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص این استان و نزدیکی آن به عراق و همچنین اهمیت اقتصادی این استان که بخش عظیمی از منابع نفت و گاز کشور و در واقع درآمد کشور را دربرمیگرفت و در نهایت وجود گروههای قومی و سیاسی مختلف نمیتوان به سادگی از نقش مؤثر آنان در انقلاب اسلامی گذشت.
در واقع بررسی منابع مختلف و دقت در چگونگی مبارزات انقلابی مردم استان نشان میدهد که مردم شهرهای مختلف استان خوزستان همچون اهواز، آبادان، بهبهان و دزفول نقش مهمی در پیشبرد اهداف انقلاب بهخصوص به لحاظ سیاسی داشتهاند. بر این اساس، تلاش خواهد شد در سطور زیر به حضور چشمگیر مردم خوزستان در انقلاب اسلامی و نقشی که گروههای مختلف سیاسی در آن ایفا کردند پرداخته شود و بخشی از زوایای مبارزات مردمی این استان روشنتر گردد.
حوادث انقلابی سال 1356ش
هرچند مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی از سالهایی ابتدایی سلطنت محمدرضا پهلوی آغاز شده بود، اما حوادث سالهای پایانی مبارزات مردمی نقش اساسی و بسیار مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی داشت. اگر نقطه عطفی برای مبارزات انقلابی بتوان ذکر کرد مقاله روزنامه «اطلاعات» در روز 17 دیماه سال 1356ش به قلم احمد رشیدی مطلق علیه روحانیت بهترین مثال است؛ مطلبی که خشم مردم قم را برانگیخت و دو روز بعد یعنی در 19 همان ماه بسیاری از طلاب و هواداران با دادن شعار و تظاهرات گسترده با پلیس درگیر شدند. این حوادث موجی از اعتراضات را در سراسر کشور برانگیخت که کانون آن شهرهای دیگر همچون تبریز و اصفهان بود.
[1]
تحولات انقلابی 1357ش در خوزستان
در روزهای آغازین سال 1357ش مردم طی اعتراضاتی که به خشونت کشیده شد خواستار آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت امام به کشور شدند. مردم نه تنها مراسم سال نو را برگزار نکردند، بلکه با بازکردن مغازههای خود در روزهای اول فروردینماه به خواست رژیم پهلوی برای برگزاری مراسم سال نو پشت کردند. همزمان مردم در خوزستان نیز همراه با سراسر کشور نافرمانی مدنی خود را آغاز کرده بودند. در فروردین سال 1357ش بازاریان اهواز عید نوروز را تحریم کردند و در حمایت از درخواست علما، بر خلاف رسوم همهساله و تصور رژیم با بازگذاردن مغازههای خود و ایجاد فضای غم و اندوه، عید را به عزا تبدیل کردند. در همین حال با پخش اعلامیههای انقلابی در خوزستان مردم به سوگواری دهم محرم دعوت میشدند.
[2]
در 8 فروردینماه بود که مردم آبادان تظاهراتی علیه رژیم برگزار کردند و طی آن یکی از روحانیون توسط ساواک دستگیر شد. یک روز بعد سایر شهرهای استان خوزستان دست به تظاهرات زدند و مردم در خرمشهر، دزفول و اهواز همگام با سراسر کشور راهپیمایی کردند. در خرمشهر کار به خشونت کشید و شیشه بانکها و سینما حافظ شکسته شد. روز بعد یعنی 10 فروردین در بهبهان تظاهرات مردم به خشونت کشیده شد و مردم با شکستن شیشه بانکها و آسیب زدن به ساختمان زنان این شهر، اعتراض خود را به دولت نشان دادند.
[3]
در همین روز بود که به مناسبت چهلم حوادث تبریز در مساجد شهرهای اهواز، آبادان، خرمشهر و بندر ماهشهر مراسمی برگزار شد و سخنرانان با اعلام مواضع ضد حکومتی به انتقاد از رژیم پهلوی پرداختند. همچنین در آبادان تعدادی جوان به دلیل پخش اعلامیه دستگیر شدند. این روند تا آخر فروردینماه ادامه داشت و حتی در روز 13 فروردین نیز در تظاهرات اهواز یک نفر کشته و 43 نفر زخمی شدند.
[4]
از روز 7 اردیبهشتماه بود اعتراضات در خوزستان آغاز شد و در روز 14 همین ماه بود که آیتالله صدوقی اشاره به حضور پرشور مردم در تظاهرات، از اقدامات آنها علیه رژیم پهلوی تشکر و قدردانی کرد.
[5]
چند روز بعد در روز 19 اردیبهشت بود که مردم در شهرهای مختلف از جمله آبادان، اهواز، خرمشهر و بهبهان به تظاهرات دست زدند. در اواخر همین ماه بود که دانشجویان دانشکده نفت دانشگاه جندیشاپور دست به اعتصاب زدند و این روال به سایر دانشکدهها نیز کشیده شد. در روز 14 خردادماه بود که مردم به مراکز لهو و لعب در اهواز حمله بردند و تمامی آنها را به آتش کشیدند. در روز 23 خردادماه سیصد تن از کارکنان اداره برق خرمشهر دست به اعتصاب زدند.
[6]
حادثه سینما رکس آبادان
در مردادماه نیز همین روند ادامه داشت و تظاهرات مردم در روزهای مختلف به دستگیری تعدادی از انقلابیون در دو شهر اهواز و آبادان منتهی شد. روز 22 مردادماه از سوی جامعه روحانیون اهواز تعطیلی اعلام شد و مردم در دو شهر آبادان و اهواز تظاهرات کردند.
[7]
در روز 28 مردادماه حادثهای رخ داد که برخی از کارشناسان از آن به عنوان یک نقطه عطف در کانون حوادث انقلابی نام میبرند. درحالیکه جمعیتی بالغ بر هفتصد نفر در سینما رکس آبادان مشغول تماشای فیلم گوزنها بودند، ناگهان سینما آتش گرفت. مردم پا به فرار گذاشتند که با درهای از پشت قفلشده روبهرو شدند. در نهایت تعداد 377 نفر از مردان، زنان و کودکان به شکل وحشتناکی جان خود را از دست دادند. این حادثه آتش حوادث انقلابی را شعلهورتر و خشم مردم را بیشتر کرد.
[8]
در روز 31 مرداد حضرت امام از وقوع چنین حادثهای اظهار تأسف کرد. مردم در آبادان دست به تظاهرات ضد دولتی زدند و انزجار خود را با حمله به اماکن دولتی نشان دادند. در پی این حوادث بود که رئیس شهربانی آبادان از کار برکنار و به تهران فراخوانده شد.
[9]
در هفتمین روز شهدای فاجعه سینما رکس بیش از پنجاههزار نفر از مردم آبادان به سوگواری پرداختند و بر سر مزار مقتولان تظاهرات وسیعی برپا شد. این تظاهرات به درگیری میان نیروهای نظامی و امنیتی انجامید و در نهایت در پی افزایش ناآرامیها، بازار جمشیدآباد آبادان در آتش سوخت. شش روز بعد، یعنی در روز 8 شهریورماه مردم شوشتر در اعتراض به اقدام رژیم و محکوم کردن اعمال آن در پی حوادث سینما رکس آبادان دست به تظاهرات زدند. این خیزش در نهایت به رویارویی مردم و نیروهای نظامی انجامید که بر اثر آن تعدادی از مردم کشته یا زخمی شدند.
[10]
اعلام حکومت نظامی در شهریورماه
با ادامه تشنج و ناآرامی در سراسر کشور و استان خوزستان در 17 شهریورماه بود که دولت اعلام حکومت نظامی کرد و این قانون را به مدت شش ماه در شهرهای بزرگ کشور از جمله آبادان و اهواز برقرار نمود. این حکومت نظامی در پی حوادث میدان ژاله در تهران که کشته شدن تعداد زیادی از انقلابیون را در پی داشت اعلام شد. در مهرماه مبارزات مردمی وارد مرحله جدیدی شد و کارگران پالایشگاه نفت آبادان در حمایت از اعتصابهای کارگری در تهران، اهواز، گچساران و آغاجری دست به اعتصاب گستردهای زدند. به موازات اعتصاب در پالایشگاه آبادان، نیروهای پتروشیمی آبادان نیز دست به اعتصاب زدند و امواج این حوادث اداره پست اهواز را نیز به تعطیلی کشاند. این وقایع بهخصوص از آن رو اتفاق میافتاد که در نجف بیت امام محاصره شده بود و مردم برای حمایت از رهبر انقلاب دست به این تحرکات میزدند.
[11]
با ادامه و گسترش دامنه اعتصابات به شهرهای دیگر کارکنان و نمایندگان صنعت نفت خوزستان اعلام کردند که در مذاکره با مدیران و هیئت اعزامی وزارت کار و امور اجتماعی به توافق نرسیدند و حاضر به از سرگیری کار خود نیستند. در کنار اینها کارکنان و کارگران سازمان آب و برق استان در شهرهای اهواز، آبادان، خرمشهر، دزفول و اندیمشک دست به اعتصاب زدند و اعلام کردند حاضر نیستند سر کار حاضر شوند.
[12]
این روند در ماههای بعد نیز ادامه پیدا کرد و تعداد بیشتری از مردم استان خوزستان به صف انقلابیون پیوستند؛ بهخصوص معلمان و فرهنگیان که حضور آنها باعث گسترش دامنه اعتراضها و اعتصابها شد. همچنین از این مقطع به بعد شاهد حضور پررنگتر دانشآموزان نواحی مختلف استان خوزستان نیز هستیم که نقش خود را در پیروزی انقلاب بهخوبی ایفا کردند. در عین حال شهرهای بیشتری همچون مسجد سلیمان و سوسنگرد نیز به این خیزش مردمی پیوستند تا در نهایت در بهمنماه و با تداوم مبارزات مردمی حرکت انقلابی مردم به ثمر نشست و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید. آنچه در این میان بهوضوح به چشم میخورد حضور روزافزون مردم و پیوستن آنها به صفوف انقلابیون بود؛ به نحوی که اهواز در روز 8 بهمنماه شاهد راهپیمایی جمعیتی چند صدهزار نفری بود و همین امر انقلاب اسلامی را به تودهایترین انقلاب بدل کرد.
[13]
پینوشتها:
[1] . نیکی کدی،
ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عینالله گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375، ص 357.
[2]. واحد تدوین تاریخ انقلاب اسلامی،
روزشمار انقلاب اسلامی، از 1/ 1/ 56 تا 30/ 8/ 56، ج 3، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1377، ص15.
[3] . محمد افسری راد و کیومرث گلستانی، «حضور حماسی مردم استان خوزستان در انقلاب اسلامی 1357»، فصلنامه
جندیشاپور، دانشگاه شهید چمران اهواز، ش 2 (تابستان 1394)، ص 5.
[4] . غلامرضا نجاتی،
تاریخ سیاسی بیستوپنجساله ایران، ج 2، تهران، مؤسسه انتشارات رسا، 1379، ص 498.
[5] . واحد تدوین انقلاب اسلامی، همان، صص 258-259.
[6] . باقر عاقلی،
روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات گفتار، ص 347.
[7] . غلامرضا نجاتی، همان، ج 3، ص 79.
[8] . ژان پیر دیگار،
ایران در قرن بیستم، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، انتشارات البرز، ص 5320.
[9] . واحد تدوین انقلاب اسلامی، همان، ص 354.
[10] . باقر عاقلی، همان، صص 351-355.
[11] . غلامرضا نجاتی، همان، صص 91-97.
[12] . واحد تدوین انقلاب اسلامی، همان، ص 118.
[13] . محمد افسری راد و کیومرث گلستانی، همان، ص 27.