پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی شهرهای مختلف کشور شاهد و کوران حوادث مهمی بودند. هر یک از شهرهای کشور به نحوی درگیر مبارزه سیاسی مردم علیه رژیم پهلوی بود. در این میان، شیراز که به عنوان یکی از پایگاههای مهم برای اجرای برنامههای فرهنگی و تبلیغاتی شاه محسوب میشد اهمیت بسزایی داشت. به عنوان مثال شیراز در سال 1356ش محل برگزاری سمپوزیوم روابط فرهنگی ایران ـ انگلستان بود که به مناسبت 25 سال تاجگذاری ملکه انگلستان در دست اجرا بود.
[1]
همین امر میطلبید که توده مردم اهتمام ویژهای به این شهر برای مبارزه با رژیم شاهنشاهی داشته باشند. شیراز اما برای اولین بار در اردیبهشت سال 1356م در واکنش به مرگ مشکوک دکتر شریعتی به پا خاست. مراسم ترحیم ایشان که با حضور گسترده مردم در مسجد شهدا برگزار شد با شعار درود بر خمینی به پایان رسید. همین جمعیت به سوی خیابان به راه افتاد و درگیری مختصری نیز با پلیس پیدا کرد. همچنین تعدادی مغازه مشروبفروشی مورد حمله قرار گرفت و به آتش کشیده شد. این اولین حرکت عمومی در سطح جامعه و نخستین تظاهرات در سال 1356ش در شیراز بود که به عنوان مبارزه علیه رژیم شاه تلقی شد.
[2]
در روز 9 مهر سال 1356ش در حرکتی دیگر مردم شیراز به پا خاستند و علیه رژیم تظاهرات برپا کردند. این حرکت در حمایت از روحانیون و دانشجویان اعتصابکننده که در کلیسای سن ژرمن فرانسه دست به اعتصاب زده بودند برگزار میشد. بهرغم پیشبینی رژیم و بگیر و ببند توسط مأموران ساواک حدود پانزدههزار نفر در این تظاهرات شرکت کردند. مردم با حمله به مشروبفروشی و سینما اعتراض خود را به عملکرد رژیم پهلوی نشان دادند.
[3]
مناسبت دیگر در 1 آبانماه سال 1356ش و در پی درگذشت سیدمصطفی، فرزند ارشد امام خمینی، برگزار شد. در این روز مردم به همراه روحانیون شیراز که در میان آنان آیتالله صدرالدین حائری و آیتالله دستغیب نیز مشاهده میشد مراسم ترحیمی در مسجد مولا برگزار کردند. در پی برگزاری این مراسم بود که مردم با شعار درود بر خمینی فضای انقلابی را دوباره در صحن مسجد زنده کردند. این فضا که به درگیری مردم با مأموران حکومت منجر شد در نهایت با دستگیری تعدادی از معترضان و مردم پایان یافت.
[4]
واکنش مردم شیراز به مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات
یکی از اقدامات رژیم پهلوی که به منظور مخدوش کردن چهره امام به عنوان رهبر انقلاب انجام شد انتشار مقالهای توهینآمیز با نام «ایران و استعمار سرخ و سیاه» بود. این مقاله در روز 17 دیماه 1356ش به قلم فردی با نام مستعار احمد رشیدی مطلق انتشار یافت؛ حرکتی که بهزعم برخی، بزرگترین اشتباه شاه لقب گرفت؛ زیرا امواج انقلاب را شعلهورتر کرد. در پی انتشار این مقاله بود که مردم در شهرهای مختلف کشور به خیابان آمدند.
[5]
شیراز نیز از این قاعده مستثنا نبود و مردم درحالیکه عکسهای بزرگی از امام را در دست داشتند، با شعار «جلاد ننگت باد» به تظاهرات پرداختند. در قم اما تظاهرات به خشونت کشیده شد و تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. به خون کشیده شدن انقلابیون در قم، مردم شهرهای دیگر از جمله شیراز را به واکنش وا داشت. در شیراز در رأس این حرکت آیتالله بهاءالدین محلاتی و آیتالله دستغیب قرار داشتند. آیتالله دستغیب در شب 22 دی در مسجد جامع شیراز در حمایت از امام خمینی سخنانی بیان کردند و در پی آن بود که مردم در میدان شاهچراق شعارهایی علیه رژیم پهلوی سر دادند؛ همچنین در نواحی اطراف تعدادی با شکستن شیشه بانک و کیوسک شرکت اتوبوسرانی به اعتراضات دامن زدند و جو شهر را بیش از پیش انقلابی کردند.
[6]
بزرگداشت قیام 29 بهمن تبریز در شیراز
در چهلم شهدای قم که در روز 29 بهمن سال 1356ش برگزار شد، نیروهای نظامی معترضان در تبریز را به گلوله بستند و عدهای را شهید و مجروح کردند. پس از این واقعه بود که مردم شهرهای مختلف کشور به پا خواستند و مراسمی برای سوگواری قیام مردم تبریز برگزار شد. در شیراز روز 30 بهمنماه آیتالله محلاتی با حضور در مسجد مولا ضمن ایراد سخنرانی و حمایت از مردم تبریز بهشدت رژیم شاهنشاهی را مورد انتقاد قرار دادند. علاوه بر این، در 10 فروردین 1357ش نیز با اعلام عزای عمومی و تعطیلی بازار در شیراز از طرف علما و مراجع دینی، مراسم بزرگداشتی برای چهلم شهدای تبریز برگزار شد.
[7]
نوروز سال 1357 در شیراز
در نوروز سال 1357ش به دلیل وقایع تلخی که در سال گذشته اتفاق افتاده بود مردم شهرهای کشور عید نوروز را جشن نگرفتند. شهر شیراز نیز از این قاعده پیروی کرد و حتی روز 8 فروردین این سال چند نفر به سوءظن پخش اعلامیه دستگیر شدند. در نوروز سال 1357ش و در روز دهم سال به صورت خاص شهر جهرم بود که اعتراضها در آن شدت و حدت پیدا کرد و مردم با نیروهای نظامی و انتظامی درگیر شدند. در روز 16 فروردین نیز تظاهراتی که در هنگام خروج نمازگزاران از مسجد خیرات شیراز انجام شد با دخالت پلیس به خشونت کشیده شد و در نتیجه آن دو نفر دستگیر و یک نفر حین شعارنویسی بر دیوار بر اثر تیراندازی مأموران پلیس مجروح شدند.
[8]
سرکوب خونین در شیراز
روند حوادث انقلابی در کشور روز به روز شدت میگرفت و در روز 19 اردیبهشت بود که هم زمان با چهلمین روز شهادت شهدای جهرم در سراسر کشور به شکلی بیسابقه تظاهرات برگزار شد. این تظاهرات در تهران و 22 شهر دیگر با درگیری پلیس و دستگیری و مجروح شدن معترضین همراه بود. در شیراز که این اعتراضات با همراهی دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز انجام میشد با کشته شدن یک نفر و مجروح شدن سه نفر به پایان رسید. برخورد خشن پلیس با انقلابیون سبب شد که روز بعد نیز شهرهای شیراز و کازرون صحنه اعتراضهای ضد حکومتی باشد و این دانشجویان دانشگاه پهلوی شیراز بودند که با مأمورین پلیس درگیر شدند. در این درگیری سی نفر بازداشت شدند و یک اتومبیل سواری و یک ماشین آبپاش پلیس تخریب شد. کشتار انقلابیون در شیراز و سایر شهرستانها در آن روز انعکاس وسیعی در محافل داخلی و بینالمللی داشت.
[9]
سالگرد قیام 15 خرداد در شیراز
درسالگرد قیام خونین 15 خرداد سال 1342ش و از چند روز پیش از آن فعالیت انقلابیون در شیراز افزایش پیدا کرد. این بار مساجد بیش از پیش کانون فعالیت نیروهای انقلاب شده بود و مراجع دینی نیز رهبری حرکت را به دست داشتند. از جمله این مساجد میتوان به مسجد نو، مسجد ولیعصر، مسجد حبیب، مسجد آتشیها، مسجد مولا و مسجد الرضا اشاره کرد؛ برای مثال در روز 11 خرداد آیتالله دستغیب با حضور ششهزار نفر در مسجد جامع به سخنرانی پرداخت و انتقاد او از رژیم سبب شد مردم در روزهای بعد حضور پررنگی در خیابان داشته باشند. ایشان روز 15 خرداد را تعطیل اعلام کرد و بازار در شیراز همزمان با سراسر کشور به طور کل تعطیل شد. در این روز دانشجویان رشته برق انستیتو تکنولوژی ضمن تظاهرات و سر دادن شعار، مبادرت به شکست شیشه محل انستیتو و مضروب ساختن معاون این واحد آمورشی کردند؛ همچنین چند روز بعد یعنی در روز 24 خرداد نیز میان مردم و پلیس درگیری بهوجود آمد که به دستگیری تعدادی از نیروهای انقلابی منتهی شد.
[10]
جشن هنر شیراز
مناسبت دیگری که میتوانست انقلابیون را در شیراز به مخالفت وا دارد جشن هنر شیراز بود که هرساله در شهریورماه در شیراز برگزار میشد. مخالفتها با این برنامه که از تیرماه 1357ش آغاز شده بود در مردادماه به اوج خود رسید و در نوزدهم این ماه بود که مردم در صحن حرم شاهچراغ مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفتند. بر اثر این حمله نزدیک به دویست نفر مجروح شدند و در مقابل تظاهرکنندگان یک جیپ و یک کامیون ارتشی را به آتش کشیدند و جوانان از روی بام مسجد نو و ساختمانهای اطراف با سنگ به شلیک مسلسل جواب میدادند.
[11] در پی این حوادث بود که جشن هنر شیراز برگزار نشد و رژیم پهلوی در برابر مقاومت و خواست مردم مجبور به عقبنشینی شد.
دوران حکومت نظامی در شیراز
همزمان با گسترش جو انقلابی در کشور، شیراز نیز در پاییز و زمستان سال 1357ش شاهد تحولات انقلابی بود. این روند بهخصوص با روی کار آمدن دولت
شریفامامی و اعلام حکومتنظامی در کشور ابعاد پیچیدهای به خود گرفت. در واقع از این مقطع به بعد شاهد گسترش موج اعتصابها در شیراز هستیم. ابتدا کارکنان کارخانه برجستون و دانشجویان دانشگاه شیراز به همراه پالایشگاه شیراز به اعتصابکنندگان پیوستند و بعد از آن نوبت به دخانیات، مخابرات، اداره کل راه و ترابری و دامپزشکی رسید. همچنین به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور مراسم و تظاهراتی با رهبری روحانیون در شیراز انجام شد. همزمان دانشجویان و دانشآموزان نیز به این اعتراضها پیوستند و خواهان تغییر وضعیت کشور و سرنگونی رژیم شاهنشاهی شدند. یکی از این مدارس هنرستان نمازی بود که دانشآموزان از داخل مدرسه شعار سر دادند و مبادرت به شکست شیشه ساختمان مدارس نمودند. این در حالی بود که رژیم شاه سعی داشت با به خیابان کشاندن هواداران خود در مقابل خواست انقلابی مردم ایستادگی کند.
[12]
این کار که در آبان سال 1357ش انجام شد و طی آن، عدهای با عنوان شاهدوست و میهنپرست به میدان آمدند نیز تأثیری بر حرکت انقلابی مردم نداشت و در نهایت انقلاب اسلامی بود که در بهمنماه بر اثر مداومت و ایستادگی مردم به پیروزی رسید.
پینوشتها:
[1] . منصور نصیری طیبی،
انقلاب اسلامی در شیراز، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 521.
[2] . رجبعلی طاهری،
خاطرات رجبعلی طاهری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1376، ص 98.
[3].
خاطرات سیدعلی دستغیب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 34.
[5] . غلامرضا نجاتی،
تاریخ بیستوپنجساله ایران، ج 2، تهران، مؤسسه انتشارات رسا، 1379، ص 61.
[6] . منصور نصیری طیبی، همان، صص 533-534.
[7] . روحالله حسینیان،
یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 173.
[8] . منصور نصیری طیبی، همان، صص 541-542.
[10] . روحالله حسینیان، همان، صص 225-229.
[11] . منصور نصیری طیبی، همان، ص 556.