پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ با وجود اعلام رسمی بیطرفی از سوی دولت ایران در آغاز جنگ جهانی اول کشورمان عرصه تاخت و تاز قدرتهای جهانی شد. ورود بیمحابای قوای خارجی به ایران در نبود یک دولت مرکزی مقتدر که از ثبات سازمانی برخوردار باشد هرج و مرج و ناامنی و بیثباتی را دامن زد و به تشدید و وخامت اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور انجامید. بدینترتیب کشوری که سیاست بیطرفی را در پیش گرفته بود به اندازه یک کشور درگیر در جنگ دچار خسران شد. در چنین شرایطی بود که قحطی بزرگ نیز که در پی چندین سال خشکسالی پدید آمده بود عرصه را بر مردم ایران بیش از پیش تنگ کرد و فجایع انسانی غیرقابل جبرانی را رقم زد. در این میان آنچه جای تأمل بسیار دارد نقش دو قدرت روس و انگلستان در این قحطی بود که به معنای واقعی کلمه به عنوان متغییر مستقل، خود عامل این پدیده شوم انسانی بودند. این دو کشور که در دوران قاجاریه به عنوان دو نیروی رقیب در ایران دارای منافعی بودند در دوران جنگ جهانی اول به واسطه موقعیت ژئوپلیتیک ایران این کشور را اشغال کردند و این فاجعه انسانی را رقم زدند. این امر بهخصوص در مورد انگلستان صادق است که در تشدید قحطی سالهای 1917م تا 1919م بسیار مؤثر بود و در نبود نیروهای نظامی روسیه در ایران به واسطه انقلاب اکتبر سال 1917م بر مصیبت این داغ افزود.
بر اثر این قحطی بود که حدود 40 درصد از جمعیت کشورمان به دلیل گرسنگی و سوء تغذیه از بین رفت و به نوعی ایران به بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول بدل شد. بر اثر این قحطی بود که حدود هشت تا دهمیلیون نفر از جمعیت کشورمان تلف شد و ایران یکی از فاجعهبارترین و شاید بتوان به جرئت گفت بزرگترین مصیبت را در تاریخ معاصر به چشم خود دید. جمعیت ایران در سال 1914م تقریبا 20 میلیون نفر بوده است. این رقم در سال 1919م باید به 21 میلیون نفر میرسید درحالیکه جمعیت ایران در این سال حدود یازدهمیلیون نفر بوده است. آثار این وقایع به حدی بود که وقتی در سال 1925م ایران دچار خشکسالی شد این نگرانی بهوجود آمد که نکند ایران دوباره گرفتار وقایع سالهای 1917م تا 1919م شود.
[1]
تصویری از مرگ گرسنگان در دوره قحطی بزرگ
نقش انگلستان در قحطی بزرگ
در نیمه دوم سال 1916م بر اثر جنگی که در خاک ایران ابتدا میان ایران و روسها و سپس میان روسها و ترکهای عثمانی درگرفته بود، مردم ایران با کمبود مواد غذایی و گرانی افسارگسیخته روبهرو شدند. کمبود مواد غذایی در پاییز سال 1917م سرآغاز یک قحطی بزرگ در ایران شد. در بهار همین سال بود که نیروهای عثمانی خاک ایران را ترک کردند و به دنبال انقلاب اکتبر روسیه در همین سال نیروهای روس نیز در پاییز از ایران رفتند. از این پس دولت انگلستان تنها نیروی سیاسی و نظامی باقیمانده در ایران بود. بدینترتیب ایران زمانی دچار این فاجعه بزرگ شد که تقریبا تمام کشور در اشغال نظامی انگلستان و نیروهای نظامیاش بود.
[2]
دولت متجاوز انگلستان برای کاستن از دامنه قحطی به جز چند اقدام جزئی و بیاثر تقریبا کاری برای مردم ایران نکرد. نکته جالب اینجاست که لندن نه تنها اقدامی انجام نداد، بلکه با خرید گسترده مواد غذایی و غله در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بینالنهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی علیه دولت وقت ایران از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران وضعیت را تشدید کرد. انگلستان حتی تلاش کرد تقصیر را بیشتر به گردن روسها و عثمانی بیندازد و این دو کشور را مقصر اصلی این پدیده شوم معرفی کند، اما همانگونه که گفته شد روسیه و عثمانی تقریبا خاک ایران را در این مقطع زمانی ترک کرده بودند.
[3]
موارد و مثالهای عینی از نقش انگلستان در این قحطی بسیار زیاد است؛ برای مثال سرلشکر دنسترویل، از فرماندهان ارتش بریتانیا در جنگ جهانی اول که مسئول تهیه آذوقه نیروهای بریتانیایی در ایران بود، میگوید: یکی از مواردی که باید مورد توجه قرار میگرفت مشکل آذوقه بود. نیازهای نیروهای بریتانیایی بسیار زیاد بود و ما باید خودمان را برای تهیه مقدار زیادی خوراکی آماده میکردیم. در بحبوحه قحطی هولناکی که نصیب مردم ایران شده بود و اینک در اوج قرار داشت نمیخواستم آذوقه نیروهای بریتانیایی را از غذای این مردم قحطیزده تهیه کنم، اما در نهایت مجبور به این کار شدم و حتی خریدهای جزئی ما بر تورم کالاهی خوراکی تأثیر داشت و این روند به معنای مرگ بسیاری از مردم بود.
او در مورد قحطی در شهر همدان میگوید: قحطی در اینجا اسفناک است. چند مورد آدمخواری گزارش شده است. هر روز بسیاری میمیرند و بسیاری در حال کمکرسانی هستند. حال که بهار شده و برفها در حال آب شدن است مردم بیرون میروند و در مراتع میچرند!
[4]
نکته جالب اینجاست که نیروهای بریتانیا هرجا که نمیتوانستند برای مدتی طولانی سکنی گزینند و مجبور به ترک آنجا میشدند آذوقه خود را نابود میکردند تا اثری از آن باقی نماند و به دست نیروهای دشمن نیفتد؛ برای مثال و در یک مورد انگلیسیها بر اثر پیشروی نیروهای عثمانی مجبور به ترک مواضع خود شدند و آذوقهای را که نمیتوانستند با خود ببرند به صورت حسابشده از میان بردند. داناهو، یکی از افسران ارتش بریتانیا در جنگ، پس از واگذاری یک روستا به نیروهای عثمانی میگوید: «فرصتی برای از دست دادن نبود. بنابراین با انهدام ذخایر اضافی خود و با چهرههای عبوس در دل تاریکی شب به راه افتادیم».
[5]
داناهو؛ یکی از افسران ارتش بریتانیا در جنگ جهانی اول
نقش روسیه در قحطی بزرگ
بااینحال روسها و عثمانیها در این ماجرا بیتقصیر نبودند و بهخصوص هنگام خروج از ایران نقش مهمی در غارت مواد غذایی کشورمان داشتند؛ برای مثال کفری در گزارشی در سال 1916م عنوان میکند که کمبود مواد غذایی به دلیل سیاست روسها و ترکها در ایران است. «در سالهای عادی دولت درصد بزرگی از مالیاتها را از گندم دریافت میکرد، اما امسال مالیات بسیار اندکی گرد آمده است».
[6] مناطق اصلی تأمینکننده غله، یعنی همدان، سلطانآباد و کرمانشاه، نیز در اشغال عثمانی است و ازاینرو به هیچ وجه امکان دریافت گندم و جو از آن مناطق وجود ندارد. او همچنین در ادامه میگوید: «ارتش عثمانی و روسیه مقدار قابل توجهی غله را ذخیره کردهاند و این خود دلیل دیگری برای بروز کمبود در بازار غله شده است. به صورت خاص و به عنوان یک مثال عینی تاراج پیاپی و مکرر منابع غله شهر دولتآباد به دست ارتش این دو کشور است».
[7]
نمونه دیگر روزنامه ایران است که در 31 ماه می سال 1917م گزارش میدهد: در روزهای گذشته از روستاییان اطراف تهران شکایاتی واصل شده مبنی بر اینکه قشون روس به تاراج این مناطق مبادرت ورزیده و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکردند. آنها حتی به شتر، اسب و الاغ نیز رحم نمیکنند و این مشکل بزرگ مردم را به دردسر انداخته به نحوی که آنها وسیلهای ندارند تا محصولات خود را برای فروش به بازار عرضه کنند. امید میرود این روند بهسرعت متوقف شود و دولت بتواند برای آن چاره کند. در همین شماره تلگرامی از قم نیز مطرح میشود که در آن آمده است بیش از یک سال است که ما مردم نگونبخت قم زیر سایه ارتش روسیه هستیم و برای اینکه برای دولت مشکل ایجاد نکنیم، این ستم را تحمل کردهایم، اما اکنون دیگر جانمان به لبمان رسیده است و طاقتمان طاق شده است. ما امسال دچار خشکسالی شدیم و اندک محصولی هم که برای ما باقی مانده نصیب ملخ میشود. قشون روس به زور هم که شده آنچه را که هست همراه خود میبرند و تنها اندکی پول را به صورت ما به ازا پرداخت میکنند. به خاطر خدا هم که شده به داد ما برسید و برای مشکلات ما راهی پیدا کنید. روسها حتی به وسایل و قطعات چوبی خانه مردم نیز رحم نمیکردند و برای جمعآوری هیزم و سوخت خود اسباب و وسایل چوبی خانه مردم را در شهرهای مختلف به یغما میبردند. این غارتگری باعث شد مردم در سرمای زمستان در خانههایی بدون در و پنجره و حتی سقف بهسر برند و بعضا از سرمای شدید جان خود را از دست دهند و تلف شوند.
[8]
در مجموع آنچه در مورد قحطی بزرگ در فاصله سالهای 1917م تا 1919م میتوان گفت این است که خشکسالی سالهای متمادی در ایران تنها دلیل این پدیده شوم نبوده است. شاید متغییری مهمتر را بتوان نام برد که نقش بسزایی در این ماجرا داشته و آن سیاست قدرتهای بزرگ در ایران و به صورت خاص دول روس و انگلستان است. این دو کشور بازیگران اصلی سپهر سیاسی ایران در دوران قاجاریه بودند و بهخصوص در سالهای پس از انقلاب مشروطه به واسطه نبود یک دولت مقتدر مرکزی در ایران، سیاست خود را به هر شکلی که ممکن بود به پیش میبردند. در حقیقت به واسطه ضعف حکومت مرکزی در ایران در این سالها و منافع دول استعماری همچون روس و انگلستان، که درگیر جنگ جهانی اول بودند، منابع کشور به غارت میرفت. این در حالی بود که کشور برای سالهای متمادی درگیر خشکسالی بود و این مسئله در نهایت به قحطی بزرگ منجر شد و جان میلیونها ایرانی را همراه با خود به کام مرگ فرو برد.
پینوشتها:
[1]. محمد قلی مجد،
قحطی بزرگ، ترجمه محمد کریمی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، صص 18-20.
[2]. محمدقلی مجد،
انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول، ترجمه مصطفی امیری، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1399، ص 21.
[4]. Lionel Charles Dunsterville,
Adventures of Dunsterforce, The Naval and Military Press, East Sussex, 2017, p 62.
[5]. Martin Henry Donohoe,
the Persian Expedition, Forgotten Books, 2018, p 182.
[6] . محمدقلی مجد، قحطی بزرگ، همان، ص 98.