پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ انقلاب اسلامی ایران به مثابه یک تحول عظیم و یک رخداد بینظیر، به باور بسیاری از متفکران، نقطه عطف قابل توجهی در عرصه تئوری و عمل سیاسی، در تاریخ معاصر جهان به شمار میرود. این رخداد با در نظر گرفتن نقش بیبدیل مردم و عامل حرکتدهنده و تهییجکننده دین، در نوع خود متمایز و کمنظیر است. بر این اساس مطالعه تاریخی وقوع انقلاب اسلامی و همراهی و مشارکت مردمی در مناطق مختلف میتواند زوایایی خواندنی و ناشناخته از انگیزهها، تلاشها و پایمردیهای مردمان ایران به نمایش بگذارد. آنچه در پی میآید گزارشی مجمل از بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی در شهر ساری، مرکز استان مازندران است که بر پایه اسناد مکتوب و تاریخ شفاهی کوشندگان این برهه از تاریخ نگاشته شده است.
جنبش انقلابی در این شهر پس از قیام 15 خرداد 1342، به تدریج شکل گرفت. در دهههای 1340 و 1350ش زمینههای تفکر انقلابی در قالب جلسات مذهبی تفسیر قرآن، نهجالبلاغه و هیئتهای مذهبی بهوجود آمد و رشد کرد. در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی هستههای انقلابیای که در همین جلسات یکدیگر را شناخته بودند، در قالب گروههای سه تا پنج نفره به اقداماتی از قبیل تکثیر و توزیع اعلامیهها، نشریهها، نوارها و کتب انقلابی میپرداختند.
اولین واکنش و حرکت انقلابی در ساری پس از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در آبان 1356، شکل گرفت. ساواک طی اعلانی به مراکز خود، از آنان خواست که هر گونه مراسمی را تحت نظر بگیرند. مراسم مسجد جامع ساری با حضور شیخ عبدالله نظری خادمالشریعه، روحانیون، بازاریان و مردم شهر برگزار شد. با وجود فضای امنیتی و ارعاب شیخ مفید روحانیزاده بر فراز منبر رفت و از عدم امنیت و آزادی روحانیون در بیان مطالب انتقاد کرد.
شیخ عبدالله نظری در سخنرانی های خود در شبهای محرم سال 1356 نیز از فقدان فضای نقد در جامعه انتقاد کرد و قیام امام حسین(ع) علیه یزید را نقد ظلم، بیبندوباری و زورگویی عنوان نمود و مسئولیت اصلی جامعه را بر دوش فرهنگیان، روحانیون و حاکمان دانست. تبلیغات و خطابه در ایام محرم سال 1356، در شهرهای مختلف و مساجد ساری ادامه داشت. روز عاشورا اعلامیههای دستنویس دعوت به قیام علیه حکومت، به طور گستردهای در سطح شهر پخش شد و تحرکات در میان دانشجویان دانشگاهها نیز شدت پیدا کرد. در مقابل
حزب رستاخیز با کمک سازمانهای دولتی، اجتماعی را در میدان شهرداری ساری ترتیب دادند و در آن پیشرفتهای ایران در دوره پهلوی را بیان کردند و تحرکات انقلابی را توطئه دشمنان خواندند.
پس از قیام 19 دیماه قم، روحانیون ساری هماهنگ با روحانیون سایر شهرهای مازندران، به نشانه اعتراض و همنوایی با مردم قم، اعلام کردند که به مدت سه روز نماز جماعت برپا نخواهند کرد. در گزارش ساواک و شهربانی به نام روحانیونی مانند: شیخ عبدالله نظری، شیخ مصطفی صدوقی، شیخ عبدالصالح مفیدی، شیخ شفائی، شیخ روحانیزاده، شیخ حسن تائبی، سیدمهدی پیشنمازی، شیخ محمدتقی نظری، شیخ عبدالوهاب قاسمی و شیخ [نورالله طبرسی] سوچلمائی اشاره شده است که این اقدام را با هماهنگی آیتالله آملی انجام دادهاند.
اعتراضها نسبت به توهین به مراجع و سرکوب اعتراضات مردمی به شکل علنی توسط روحانیونی مانند شیخ عبدالله نظری و شیخ عبدالوهاب قاسمی و همچنین در جلسات مذهبی ادامه داشت. اعلامیههای انقلابی نیز به فراخور مناسبتها در سطح شهر توزیع میشد. بهمنماه 1356 تحرکات انقلابی و اعتراضات در قالب نوشتن شعار بر دیوارهای شهر خود را بیش از پیش نشان داد. به دعوت شیخ عبدالوهاب قاسمی بازاریان ساری همزمان با چهلم شهدای 19 دی مغازههای خود را تعطیل کردند. چهارده نفر از امامان جماعت کلیه مساجد ساری نیز اعلام کردند که شب و روز 29 بهمن از برگزاری نماز جماعت خودداری خواهند کرد.
با نزدیک شدن به نوروز و چهلم شهدای تبریز، افراد بسیاری به اتهام اقدام علیه امنیت ملی راهی بازداشتگاهها و زندانها شدند. حسین روزبهی، فرامرز شعبانی (بریمانی)، صادق صفاری، کمال آهنگری و سیدرضا مهدیپور از انقلابیونی بودند که در حال توزیع و نصب اعلامیه و همچنین توصیه بازاریان به تعطیلی مغازههایشان، در خیابان پهلوی ساری دستگیر شدند. چهلم شهدای تبریز، اکثر مغازههای شهر تعطیل شد. شیخ مهدی پیشنمازی و سیدرضی شفیعی مردم را به شرکت در مراسم یادبود شهدا دعوت میکردند. اطراف فلکه اصلی شهر، نفربر زرهی مستقر شده بود. مراسم با حضور گسترده مردم و سخنرانی پرشور شیخ هادی روحانی با شکوه خاصی، برگزار شد و حدود چهار ساعت به طول انجامید. جمعیت برای تظاهرات راهی خیابان شدند اما با بستن راه توسط نیروهای امنیتی به مسجد بازگشتند اما این حرکت مطلع تظاهراتهای بعدی شد.
در این روزها دانشجویان دانشکده کشاورزی ساری نیز با سردادن شعارهای یا حسین یا حسین، اللهاکبر، به بهانههای مختلف کلاسهای درس را تعطیل میکردند و در محوطه تجمع میکردند. در چهلم شهدای یزد، جهرم و اهواز، بازارهای ساری تعطیل شد و روحانیون از برگزاری نماز جماعت خودداری کردند. مراسمی با حضور هزاران نفر از مردم و سخنرانی شیخ عبدالوهاب قاسمی در مسجد جامع برگزار شد. پس از مراسم مردم به خیابانها ریختند و تا نزدیکی دروازه بابل ساری تظاهرات کردند. مأموران نیز با تیر هوایی سعی کردند مردم را متفرق کنند.
شیخ عبدالله نظری اعلامیهای را درباره چهارمین اربعین و حوادث اخیر حوزه علمیه صادر نمود و مازندرانیها را به ماندن در خانه، تعطیلی مغازهها و نگه داشتن حرمت عزای عمومی توصیه کرد. جشنهای نیمهشعبان تحریم شد و بازاریان و مردم از آذینبندی معابر خودداری کردند. ظهر روز 28 مرداد، جوانان انقلابی شهر راهپیماییای را همراه با شعارهای تند ترتیب دادند. شیخ قاسمی و شیخ عبدالاحد با شور و شجاعت خاصی از رژیم انتقاد و با صراحت به شاه اعتراض میکردند. با اتخاذ این مواضع، شیخ قاسمی دستگیر و به کمیته ضد خرابکاری اعزام شد. شیخ عبدالاحد نیز احضار و از وی تعهد گرفته شد.
همزمان با هفتم کشتهشدگان سینما رکس آبادان مراسمی برگزار شد و شیخ عبدالاحد سخنرانی انقلابی و آتشین خود را با دعا برای سلامتی امام خمینی و آزادی زندانیان سیاسی به پایان برد.
بازداشت شیخ هادی روحانی، نماینده امام خمینی در مازندران، در روز 10 شهریور، موجی از اعتراضات را در انقلابیون ساری برانگیخت. آیتالله نظری در سخنرانیای بر مطالبه حکومت اسلامی تأکید کرد و جمعیت حاضر وارد خیابانها شدند و تظاهرات گستردهای در خیابانهای شاه، نادر، شاهعباس و دروازه گرگان به راه افتاد. شیخ عبدالوهاب قاسمی پیش از عید فطر در مسجد اعلام کرد که تا زمانیکه مسلمانان راضی نشوند، عید نداریم. شیخ عبدالله نظری نیز خواستار اجرای کامل قانون اساسی، آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت امام خمینی شد.
پس از نماز پرشکوه عید فطر، حدود هفتهزار نفر از مردم ساری در خیابانها راهپیمایی کردند و شعار دادند. در مسیر راهپیمایی شیخ قاسمی، محمد فروزانی و شیخ محسن ساداتی برای مردم سخنرانی کردند. فروزانی در سخنرانی خود خواهان اعدام
آموزگار، آزادی زندانیان سیاسی، بازگشت امام و تشکیل حکومت اسلامی شد. قاسمی هم خواسته مردم را حکومت اسلامی و دگرگونی رژیم عنوان کرد. تظاهرکنندگان با شعار «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی»، «یا مرگ یا خمینی»، «ارتش تو بیگناهی»، «مردم بپا خیزید، ایران فلسطین شده»، و «روحانی دانشجو پیوندتان مبارک»، راهپیمایی را به پایان بردند.
هفده شهریور مردم در مسجد رضاخان اجتماع کردند و شیخ عبدالله نظری طی سخنانی خواستار آزادی زندانیان و تبعیدیان شد. در پی حادثه 17 شهریور میدان ژاله، اعلامیهای به امضای «جامعه روحانیت ساری»، در محکومیت کشتار 17 شهریور صادرشد. 19 شهریور بازار ساری به نشانه اعتراض تعطیل شد و کارگران کارخانه نساجی اعتصاب کردند.
25 شهریور، هفتاد نفر از کارمندان شرکت برق اعتصاب کردند. رانندگان مینیبوسهای ساری نیز دست از کار کشیدند. 29 و 30 شهریور نیز کارمندان اداره بهداری و بهزیستی ساری اعتصاب کردند. اوایل مهر روحانیون و فضلا و محصلین مازندرانی مقیم قم طی اطلاعیهای اعتراض و تأسف خود را نسبت به رویه دولت عراق در رفتار با امام خمینی اعلام کردند. شیخ عبدالوهاب قاسمی نیز در منبر از وضع اسفبار فساد اقتصادی و اخلاقی در برگزاری جشنهای فرهنگ و هنر و مسابقات شنای مختلط دختران و پسران گلایه کرد.
9 مهرماه 70 درصد مغازههای ساری در اعتراض به حصر امام، تعطیل شد. دو روز بعد 250 نفر از کارکنان برق منطقهای مازندران اعتصاب کردند. کارکنان دادگستری، مخابرات و کارمندان بانک ملی ساری نیز با طرح خواستههای خود به جمع اعتصابیون پیوستند. کارمندان و کارگران نکاچوب نیز با اعلام خواستههایشان، تهدید به اعتصاب کردند. اعتصاب کارکنان دادگستری نیز در شهرهای ساری، آمل، بابل، بهشهر ادامه داشت و کارمندان و کارکنان از انجام امور و پذیرش پرونده و دادخواست خودداری میکردند. کارکنان اداره کل پست و شرکتهای تعاون روستایی استان نیز از روز 13 مهر دست از کار کشیدند.
تحرکات دانشآموزان مدارس ساری نیز از 13 مهرماه آغاز شد؛ فعالیتهایی که با قدرت ادامه یافت و نقش مهمی در تهییج مردم و گسترده شدن فعالیتهای انقلابی در شهر ساری داشت. 13 مهر دانشآموزان دبیرستانهای ششم بهمن و سعدی در حیاط مدرسه تجمع کردند. دفترداران مدارس نیز دست از کار کشیدند و در مقابل اداره کل آموزشوپرورش استان تجمع کردند. نیمه مهر کارکنان مرکز درمان و توانبخشی معتادان، راهآهن ناحیه شمال، امور آبیاری مازندران، دارایی و رانندگان، کارکنان سازمان منطقهای بهداری و کارکنان رادیو تلویزیون مازندران به اعتصابکنندگان پیوستند.
روحانیون مازندران پس از ورود امام به فرانسه، با ارسال تلگرامی خواستار بازگشت ایشان به کشور شدند. 17 مهر تعدادی از مدارس ساری به حالت نیمه تعطیل درآمد و دانشآموزان دختر و پسر دبیرستانهای ششم بهمن، شریف، سعیدی، پهلوی و جامع ساری راهپیماییای نسبتا منظم را با شعار «آزادی، استقلال، حکومت اسلامی» ترتیب دادند. کارکنان اداره امور اقتصادی و دارایی ساری، کانون کارآموزی، کارخانههای صنایع چوب و کاغذسازی و سازمان اوقاف همچنان در اعتصاب بودند.
18 مهرماه حدود 2400 نفر از دانشآموزان و مردم انقلابی ساری دست به تظاهرات زدند. تظاهرکنندگان با مأموران انتظامی درگیر شدند و مأموران از ماشین آبپاش و گاز اشکآور برای تفرق آنان استفاده میکردند. درگیریها تا حدود ساعت 11 صبح ادامه داشت و غلامرضا محمدنژاد از دانشآموزان دبیرستان ششم بهمن ساری، که علیه شاه شعار میداد، دستگیر شد.
در همین روزها دانشجویان تربیتمعلم فنی، رانندگان بنگاههای مسافربری، کشت و صنعت شمال و سازمان دفاع غیرنظامی ساری نیز به اعتصابیون پیوستند. مدارس ساری همچنان نیمهتعطیل بود. زندانیان سیاسی نیز از روز 18 مهرماه دست به اعتصاب غذا زدند. جمشید سپهری، حسین اسداللهی، سیدجواد هاشمی و سیدقاسم منافی چهار زندانی ضد امنیتی ندامتگاه شهربانی مازندران بودند که تا 20 مهر در اعتراض به وقایع اخیر آمل و بابل در اعتصاب به سر بردند. راهپیماییها در شهر نیز به اقدامی هر روزه تبدیل شده بود.
جامعه متفق فرهنگیان ساری، 23 مهر تظاهرات گستردهای را با حضور سههزار نفر از زنان و مردان فرهنگی، ترتیب دادند و خواهان لغو حکومتنظامی، آزادی قلم و مطبوعات، تشکیل کانون مستقل معلمان، آزادی دانشآموزان و معلمان زندانی و انحلال واحدهای حفاظت در ادارات آموزشوپرورش شدند. مراسم حاج مصطفی خمینی در مسجد رضاخان برگزار شد و شیخ عبدالوهاب قاسمی مردم را به آرامش در تظاهرات دعوت کرد. 29 مهرماه حدود دوهزار نفر از جوانان و انقلابیون ساروی در خیابان نادر اجتماع کردند. مأموران از گاز اشکآور و باتوم برای پراکندن مردم استفاده میکردند. مردم به دستههای پانصدنفره تقسیم شدند و به کلانتریها حمله کردند. طی درگیریها 28 نفر از افراد هر دو طرف مجروح و پنج نفر کشته شدند.
صبح روز 29 مهر کارکنان اداره کل راه و ترابری مازندران نیز به دلیل عدم توجه به خواستههای خود دست از کار کشیدند. با ورود به ماه آبان کارکنان زغال سنگ البرز مرکزی، دبیرخانه شورای ورزش و اداره اوقاف نیز به اعتصابکنندگان پیوستند. 3 آبانماه دانشآموزان دبیرستانهای شریف، پهلوی و ششم بهمن نام دبیرستان شریف را به دکتر علی شریعتی، ششم بهمن را به 17 شهریور و پهلوی را به امام خمینی تغییر دادند. تابلوهای عکس خاندان پهلوی را هم در حیاط مدرسه شکستند.
راهپیماییها پرشکوهتر ادامه داشت و شیخ عبدالوهاب قاسمی و شیخ عبدالحمید عبدالاحد هدایت مردم را به عهده گرفته بودند. مردم شعار میدادند: «مردم به ما ملحق شوید، شهید راه حق شوید»، «ایران شده فلسطین، مردم چرا نشستید؟» و بر پلاکاردهای خود نوشته بودند: «لااله الا الله»، «نان ـ مسکن ـ آزادی»، «تا تحقق حکومت اسلامی نهضت ادامه دارد»، «برادر ارتشی چرا برادرکشی»، «مهدی بیا ایران فلسطین [شده]»، «مسجد کرمان را کی به آتش کشید» و «ایمان، جهاد، شهادت، تنها راه سعادت».
روزهای آغازین آبان، کارگران، رفتگران و کارکنان شهرداری و کارمندان بانک ملی ساری نیز دست از کار کشیدند. کارمندان زغال سنگ البرز نیز مقابل استانداری تحصن کردند. فرهنگیان ساری نیز با پایان یافتن مهلتی یکهفتهای و عدم تحقق خواستههای صنفی، دست از کار کشیدند و برای تحقق خواستههای سیاسی، چهل روز مهلت قائل شدند. مغازههای ساری در روز 7 آبان، در اعتراض به وقایع کرمان تعطیل ماند.
8 آبان تظاهراتی توسط گروههای مختلف مردم در ساری شکل گرفت که روزنامههای کیهان و رستاخیز عده شرکتکنندگان در آن را دههزار نفر ذکر کرد. 9 آبان فرهنگیان همبستگی خود با قضات متحصن اعلام کردند. 11 آبانماه کارمندان اداره آموزشوپرورش نیز با معلمان متحد شدند. 14 آبان دانشآموزان دبیرستان پهلوی در سالن دبیرستان اجتماع و قاب عکسهای شاه و فرح را از طبقه فوقانی به حیاط دبیرستان پرتاب کردند. همزمان دانشآموزان دبیرستانهای ایراندخت، غفاری، ششم بهمن، شریف و چند واحد آموزشی دیگر برای ابراز همدردی با دانشگاهیان تهران، کلاسهای درس را ترک و در خیابانهای شهر راهپیمایی کردند.
صدیق تنکابنی در اجتماع قضات و کارمندان دادگستری ساری با اشاره به فساد مالی و ناتوانی قوه قضائیه گفت: «کار ما فقط محاکمه بهاصطلاح "آفتابهدزدها" بود و من به یاد ندارم که از افرادی که سالها بیتالمال کشور را به تاراج بردهاند، کسی را پای میز محاکمه کشیده باشند». مجلس ترحیم شهدای وقایع دانشگاه تهران و بابل و راهپیمایی پس از آن صبح روز 15 آبان با حضور گسترده مردم برگزار شد. گروهی نیز از جمعیت خارج شدند و نام تعدادی از خیابانها را به دکتر مصدق، امام خمینی، فرهودی و مفتاحی تغییر دادند. به دنبالروی کار آمدن دولت نظامی، جامعه معلمان ساری بیانیهای را خطاب به نظامیان صادر کرد و از آنان خواست به صف مردم بپیوندند. 86 نفر از قضات مازندران و گیلان نیز تلگرافی را به والری ژیسکاردستن، ریاستجمهوری فرانسه، برای رفتار مناسب با امام خمینی مخابره کردند.
در روز عید قربان حدود دههزار نفر از مردم در خیابانهای شهر اجتماع کردند. شیخ عبدالحمید مردم را به آرامش و عدم تخریب دعوت کرد و تظاهرات بدون خشونت پایان یافت. 21 آبان مغازههای شهر در اعتراض به کشتار مردم تعطیل شدند و با دعوت جامعه فرهنگیان مراسمی برگزار گردید. روزهای بعدی نیز تظاهرات ادامه داشت و ساواک مازندران اسامی محرکان اصلی تظاهرات و اعتصابات را به شرح ذیل به مقامات بالاتر گزارش نمود: عباس امینی، حسن مریخی، جعفر اسدی، صفر چمنی، جعفری و علی رهبر از بازاریان، محمد مفتاحی، قاسم حسینیان، محمد شتابان و علیاکبر طارمی از کارمندان و محمد زراری و علی یوسفیان از دبیران، محمد فروزانی وکیل دادگستری، محمود قاسمزاده دانشجو و غلامرضا متولی. ساواک ساری در گزارش دیگری نیز اسامی معلمان محرک درجهیک تظاهرات و راهپیماییها را در شهرهای ساری، شاهی و بهشهر به این شرح اعلام نمود: «حبیبالله توسلی، محمدرضا خلیلی، محمد افشار، غلامرضا افزاری، سلیمان احمدنیا، محمود قربانی، محمد رضایی، محمدرضا نصیری، علیاصغر موحدی دازمیری، محمدحسین نخعی، علیرضا رودگری، حسن انوشه، علی موقرنژاد، قاسم پوریا، رمضان زیاری، محمدعلی صالحی، شعبان فکوری، اسدالله صیامیان، یعقوب ابراهیمپور و محمد میری گرجی. احمدشاه حسینی، اکبر افروزیان و احمد سعیدیان نیز از کارمندان مخابرات ساری بودند که بهعنوان محرکین اصلی اعتصاب مخابرات شناخته شدند»..
خواستههای متحصنین ادارات و سازمانها از حالت صنفی کاملا خارج شده بود و همنوا با مردم خواستههای اساسی سیاسی مطرح میشد. صبح 25 آبان مردم در اعتراض به کشتار مردم بهشهر در مسجد جامع اجتماع کردند. حدود پنجهزار نفر شرکتکننده این مراسم از مسجد خارج شدند و با انجام یک راهپیمایی آرام حدود ساعت 14 مجددا به مسجد جامع بازگشتند.
حجتالاسلام حسین غفاری، که در جریان راهپیمایی 15 خرداد 1354 دستگیر و زندانی شده بود، در تاریخ 24 آبان آزاد شد و با استقبال گرم مردم در ده کیلومتری ساری وارد شهر گردید. مردم با شعار «مرگ بر شاه» وی را همراهی میکردند. روز 28 آبانماه، مصادف با عید غدیر خم، غفاری در مسجد جامع سخنرانی داشت. عدهای نیز با حمایت پلیس و شعار «جاوید شاه» در خیابانهای شهر به تظاهرات پرداختند. هنگامیکه این افراد به نزدیکی مسجد جامع ساری رسیدند، 15 دقیقه از سخنرانی حجتالاسلام غفاری گذشته بود. حدود پانصد نفر از حضار مسجد جامع وارد خیابان شدند تا به هر شکلی در مقابل آنان بایستند، اما پلیس با ضربات باتوم و شلیک گلوله و گاز اشکآور از چماق به دستان دفاع کرد و گروهی از مردم زخمی شدند.
29 آبان 1357 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی در ساری بود. از صبح نیروهای انقلابی در مسجد رضاخان خیابان نادر اجتماع کردند. عدهای نیز با شعار «نان، مسکن، آزادی» در میدان ساعت تجمع کردند. نیروهای انقلابی در پاسخ به شعار این گروه شعار «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» سر دادند و به سمت میدان ساعت حرکت کردند. پلیس با پرتاب گاز اشکآور و تیراندازی هوایی به مردم حمله کرد. همزمان کلیه مغازههای شهر تعطیل شدند و بازاریان نیز به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. جمعیت به سمت مسجد جامع سرازیر شد. مأموران رژیم یکهزار نفر از شاهدوستان اجیرشده را چماق به دست با شعار «جاوید شاه» راهی خیابانها و مقابله با نیروهای انقلابی کردند. انقلابیون به گروههای پانصدنفره تقسیم و در سطح شهر پراکنده شدند و سعی کردند با قرار دادن موانعی مانند وانتبار خیابانها را مسدود کنند و با پرتاب سنگ از خود محافظت نمایند. نیروهای نظامی و چماقداران به مردم حمله کردند و آنان را به خاک و خون کشیدند. درگیریها تا ساعت 2 بعدازظهر بهشدت ادامه داشت. بر اساس گزارشات ساواک و اطلاعات شهربانی، در این تظاهرات چهار نفر از تظاهرکنندگان به شهادت رسیدند و 27 نفر مجروح شدند. در گزارش ساواک اسامی شهدا اینچنین ذکر شده است:
«1. احمد ثمربخش فرزند محمود بیستساله محصل که از ناحیه شکم وسیله دشنه یا کارد یا سرنیزه مجروح گردیده و در بیمارستان پس از عمل فوت کرده است؛ 2. عزیزالله گلمایی دوازدهساله که تیر خورده فوت نموده است (تیر به سرش اصابت کرده است)؛ 3. عزتالله رهنی قوچه 22 ساله در اثر تیرخوردگی به سرش فوت نموده؛ 4. محمد علامه فرزند علیاصغر سیزدهساله در اثر تیرخوردگی به سرش فوت نموده».
در همان روز حجتالاسلام عبدالاحد را هم بهشدت مضروب کردند و دستها و سینه او را شکستند. علاوه بر شیخ عبدالاحد، نام محمد فروزانی وکیل دادگستری، علیاصغر موحدی راد، رئیس دبیرستان حافظ، قاسم چمنی ساروی، کفاش، ناصر میرعمادی، کارمند بازنشسته جنگلداری، کاوه برزویی کارمند صنایع چوب و کاغذ، اکبر افروزیان کارمند مخابرات، سیاوش مرزدارانی کارمند امور مالی برق و محمد مفتاحی کارمند آموزشوپرورش نیز به اتهام دعوت به تظاهرات در لیست دستگیرشدگان وجود داشت. شدت جراحات عبدالاحد و فروزانی به حدی بود که بلافاصله بهوسیله آمبولانس به تهران منتقل و به کمیته مشترک ضدخرابکاری تحویل داده شدند.
پس از حوادث 29 آبان، شیخ عبدالله نظری اعلام عزای عمومی کرد. از آن روز بر شدت اعتراضات و اعتصابات افزوده شد و بیانیههای بسیاری در محکومیت کشتار و خشونت رژیم صادر گردید. 2 آذرماه روحانیون گرگان، ساری، شاهی، بابل، بهشهر و نکا جلسهای مشترک در منزل سیدحبیبالله طاهری برگزار کردند و تصمیم گرفتند که اعتصابات و تظاهرات در گرگان و شهرهای دیگر مازندران در ایام محرم هماهنگ باشد.
5 دیماه در اعتراض به هجوم وحشیانه مأموران رژیم به مردم مشهد در صحن رضوی، کلیه مغازهها و مراکز آموزشی شهر ساری تعطیل گردید. تحصنها و در مقابل دستگیریها نیز همچنان ادامه داشت. جامعه پزشکان، دندانپزشکان و داروسازان ساری اعلام کردند که در اعتراض به قتل و کشتار مردم، به مدت پنج روز کلیه مطبها را تعطیل و بیماران را در بیمارستانها مداوا خواهند نمود.
روز تاسوعا حدود ششهزار نفر از مردم از مسجد جامع تظاهرات کردند. جمعیت با شعارهای «اللهاکبر»، «خمینی تو وارث حسینی»، «توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد» تا محل تحصن فرهنگیان، راهپیمایی کردند. غروب روز تاسوعا نیز راهپیمایی انجام شد. در روز عاشورا حدود هزار نفر از مردم شعار مرگ بر شاه سر دادند. شیخ حسن جهاندار بر فراز یک اتومبیل رفت و عمامهاش را از سر برداشت و همراه با چرخاندن آن در هوا شعار «مرگ بر شاه» سر داد، این در حالی بود که رژیم اخطار کرده بود که اجازه شعاری غیر از اللهاکبر نخواهد داد. شیخ عبدالاحد که در تاریخ 29 آبان دستگیرشده بود، 26 آذر آزاد و با استقبال گرم مردم وارد شهر شد.
دولت نظامی اعلام کرد که از روز 2 دیماه مدارس باید بازگشایی شود. دانشآموزان دبیرستانهای ساری وارد مدارس شدند اما دبیری برای تدریس حضور نداشت و نهتنها کلاس درس تشکیل نشد بلکه گردهمایی دانشآموزان به تظاهرات دانشآموزی نیز انجامید. 2 دیماه شیخ عبدالوهاب قاسمی خطاب به مقامات امنیتی تأکید کرد که «بین سه تا پنج روز به دولت و مقامات فرصت میدهد که زندانیان سیاسی آزاد شوند، در غیر این صورت دست به اقدامات خشونتآمیز زده و از توپ و تانک هراسی نخواهد داشت».
7 دی عدهای از نوجوانان انقلابی در مسجد جامع هماهنگ شدند و دست به تظاهرات زدند. آنان در حین راهپیمایی شیشههای شعب بانک صادرات و بازرگانی را شکستند. تظاهرات فردای این روز هم با شکستن شیشههای بانکهای خیابان شاه، فروشگاه تعاونی مصرف شهر و روستا، کیوسکهای شهرداری، روزنامه اثر و برخی مغازهها و آتشسوزی همراه بود. آتش زدن لاستیکهای فرسوده، ظروف زباله و همچنین ایجاد راهبندان در مقابل مأموران و پرتاب سنگ بهسوی آنان، از دیگر اقدامات دفاعی تظاهرکنندگان در این روزها بود. مأموران دولت مغازههایی را که در اعتصاب شرکت میکردند به آتش میکشیدند.
در چهلم شهدای 29 آبان ساری اجتماعی سههزارنفره از مردم تشکیل و شعارهای مرگ بر شاه و درود بر خمینی در فضای شهر طنینانداز شد. درگیریها میان مردم و مأموران شدت بیشتری پیدا کرد. نقاط مختلف شهر صحنه آتشسوزی بود. ساری در روزها و شبهای دیماه 1357 صحنه درگیری، تظاهرات، آتشسوزی و راهبندان بود. در 13 دیماه شهادت محمدتقی چمنی، جوان 21 ساله بر اثر ضربات باتوم، اجتماع عظیم دیگری برپا شد. همه نقاط شهر صحنه تظاهرات و درگیری بود.
صبح روز 16 دی تظاهرکنندگان در خیابان شاه ساری روی زمین نشستند و درحالیکه سرودهای انقلابی میخواندند بهسوی مأموران شهربانی گل پرتاب کردند. ساری در روز 17 دیماه در عزای عمومی و اعتصاب کامل به سر برد و مردم با برپایی راهپیمایی آرام یاد شهدا را گرامی داشتند و شبهنگام نیز بر فراز بامها فریاد اللهاکبر، لا اله الا الله و شعارهایی علیه حکومت سر دادند.
18 دیماه شهر ساری رنگ و بوی دیگری داشت. منابع خبری، جمعیت حاضر در تظاهرات این روز را دههزار نفر اعلام کردند، اما شاهدان عینی میگویند جمعیت بهاندازهای بود که گویی همه شهر به خیابانها آمدهاند. شیخ عبدالاحد با دستانی گچگرفته بر بام بانک صادرات میدان 6 بهمن نشسته بود و حس انقلابی مردم با دیدن وی برانگیخته میشد. حدود هزار نفر از جمعیت به وسط میدان هجوم بردند تا مجسمه شاه را که توسط مأموران محافظت میشد، پایین بیاورند. دستور شلیک صادر شد و عسگر توفیقی از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و سرش متلاشی شد. مردم پیکر توفیقی 27 ساله را بر روی دستانشان بلند کردند و با فریاد: «این سند جنایت پهلوی ست» او را به سمت مسجد جامع و سپس مزار شهدا تشییع کردند. در همان نزدیکی علی عابدیانپور که تنها هجده سال داشت، با گلوله مأموران بر خاک افتاد. در این روز یازده تن دیگر به نامهای یوسف فرجی (25 ساله)، حجتاله صفری (سیساله)، سیدعبدالله محمدی (چهلساله)، محمود جعفری (چهلساله)، تقی مؤدبی (25 ساله)، مهدی تیزکار (هفدهساله)، عبدالله نعمتی امیری (سیساله)، مهدی فولادی (25 ساله)، حجتاله زمانی (هجدهساله)، حسن صالحی و هادی تیزکار مجروح شدند و مردم آنان را به بیمارستانهای پهلوی و بوعلی سینا منتقل کردند.
عصر 20 دیماه، محمد فروزانی، یکی دیگر از دستگیرشدگان 29 آبان از بند رژیم آزاد و در میان استقبال پرشور مردم وارد شهر ساری شد. وی درحالیکه بر دوش استقبالکنندگان قرار داشت مقابل مغازه پدر شهید چمنی ایستاد و گفت: «چمنی شهید ما سوگند یاد میکنیم که انتقام خون تو را از شاه خائن بگیریم». در روز 29 دیماه مصادف با اربعین حسینی در ساری نیز تظاهرات باشکوهی برپا گردید. عظمت راهپیمایی در ساری بهاندازهای بود که روزنامه کیهان از این راهپیمایی پس از تهران و مشهد بهعنوان بزرگترین راهپیماییها یاد کرد.
خبر بازگشت امام خمینی به ایران موجی از نشاط و شادمانی را در میان مردم و انقلابیون بهوجود آورد. اکثر جوانان و دانشجویان ساروی برای استقبال از امام خمینی راهی تهران شدند. پس از صدور حکم نخستوزیری دولت موقت برای مهندس بازرگان، در روزهای 17 و 18 بهمنماه تظاهرات باشکوهی همزمان با سراسر کشور در شهر ساری و در حمایت از حکم امام برگزار شد و مردم در حمایت از بازرگان شعار دادند. صبح روز 21 بهمنماه اجتماع عظیمی از مردم در ورزشگاه شهر میزبان حجتالاسلام هاشمینژاد و شنونده سخنرانی انقلابی او بودند. حدود یک ساعت مانده به اذان مغرب، به مردم خبر رسید که انقلاب اسلامی به ثمر رسیده است و این گونه بود که شهر را موجی از شادمانی و شعف شهر را در بر گرفت.
منبع:
یاسر صابری، انقلاب اسلامی در مازندران، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 199-328.