پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ مسئله مرجعیت و رهبری فقهی شیعیان همواره در طول تاریخ تشیع موضوع مهمی بوده است؛ به گونهای که در هر عصری چندتن از فقهای شیعه زمام امور فقهی پیروان این مکتب را برعهده داشتهاند. در ایران معاصر و بهویژه دوره پهلوی نیز رهبری و مرجعیت شیعه به یکی از دغدغههای اصلی نهاد مذهب تبدیل شد؛ چنانکه با رحلت
آیتالله حائری مسئله مرجعیت موجب نگرانیهایی در سطح مردم شد؛ به همین علت، بهسرعت این مسئله بر سر زبانها افتاد که باید مرجعیت واحدی، زعامت دینی جامعه را بر عهده گیرد. شخصیتی که در آن زمان از نظر علمی و پایگاه اجتماعی مورد توجه قرار گرفت،
آیتاللّه سیدحسین بروجردی بود که از سوی علما و از جمله امام خمینی نیز مورد حمایت قرار گرفت. این نوشتار کوتاه به بررسی نقش امام خمینی در انتخاب و تثبیت نقش آیتالله بروجردی بهعنوان مرجعیت شیعه در ایران اختصاص یافته است.
رحلت آیتالله حائری و طرح مرجعیت شیعه در ایران
مرجعیت شیعه در داخل ایران به همت آیتالله عبدالکریم حائری یزدی در سال 1301ش، در حوزه علمیه قم استقرار و تا سال 1315ش با مدیریت ایشان تداوم یافت. در پی رحلت آیتالله حائری، با توجه به شرایط دشواری که حکومت پهلوی اول برای حوزه و روحانیان بهوجود آورده بود، بیم آن میرفت که حوزه علمیه قم به کلی به تحلیل رود و به تعطیلی کشیده شود؛ بنابراین سه تن از مراجع بزرگ (مراجع ثلاث) تصمیم گرفتند با تشریک مساعی حوزه علمیه قم را از این خطر نجات دهند.
[1] بر همین اساس، در فاصله وفات آیتالله حائری تا مهاجرت آیتالله بروجردی به قم، ریاست اداره حوزه علمیه قم برعهده سه تن از استادان بزرگ این حوزه، یعنی سیدمحمد حجت کوه کمرهای، سیدمحمدتقی خوانساری و
سیدصدرالدین صدر که از شاگردان و علمای مورد اعتماد آیتالله حائری بودند، قرار گرفت.
[2]
این سه عالم، پیشینه تاریخی و جایگاه اجتماعی مناسبی در بین مردم داشتند، اما ازآنجاکه اداره حوزه به دست فقیه اعلم صورت میگرفت، حضور سه عالم همتراز در رأس هرم مدیریت، مشکلاتی را بهوجود میآورد. ضمن اینکه در همین ایام، در برخی از نقاط همچون همدان و بروجرد از مرجعیت آیتالله بروجردی حمایت میشد. در چنین شرایطی روحانیت قم سه گزینه پیش رو داشت: 1. چهره برجستهای مثل آیتالله بروجردی را به طور علنی و رسمی به عنوان اعلم علمای شیعه به عنوان جانشین آیتالله حائری بپذیرد و از او برای سرپرستی حوزه به آمدن به قم دعوت کند و به وحدت مرجعیت برسد؛ 2. به تعدد و تکثر مراجع تقلید به سبک قبل از تأسیس حوزه قم تن در دهد که در هر ولایت و شهری و از جمله قم، اصفهان، مشهد، بروجرد، شیراز و حتی تهران مجتهد همان محل، مرجع مردم باشد؛ 3. مرجعیت شیعه، شورایی شود و چند تن در شورای ویژهای در قم به امور مرتبط با مرجعیت رسیدگی کنند.
[3] بنا بر مستندات تاریخی اگرچه آنچه در عمل پس از فوت آیتالله حائری اتفاق افتاد ترکیبی از گزینههای دوم و سوم بود، اما شرایط ویژه سیاسی داخلی و بینالمللی راه را برای تحقق گزینه نخست، یعنی شکلگیری مرجعیت واحد شیعه، هموار ساخت.
اقبال اکثریت به مرجعیت آیتالله بروجردی
در اوایل دهه 1320ش، شماری از بزرگان و استادان حوزه علمیه قم که از عدم مدیریت متمرکز این حوزه نگران بودند و از سویی از مقام علمی و نفوذ اجتماعی و دینی
آیتاللّه بروجردی آگاهی داشتند از او خواستند که از بروجرد به قم بیاید. از این دوره بهتدریج مرجعیت آیتالله بروجردی بر سر زبانها افتاد و شهرت وی گسترش یافت به گونهای که برخی از بزرگان حوزه علمیه قم نیز برای دیدار ایشان به بروجرد عزیمت کردند. همچنین، بزرگان حوزه جلسهای تشکیل دادند و درصدد دعوت ایشان به قم برآمدند که بنابر موقعیت زمانی، مورد اجابت وی قرار نگرفت.
[4]
زندهیاد آیتالله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی،
در دوره اقامت در شهر بروجرد
گزارشها و شواهد تاریخی حکایت از آن دارد که این دعوت طی قریب به یک دهه (1315-1323ش) چندین بار به شیوههای مختلف تکرار شده است و هر بار گویا به علت جلوگیری اهالی و عشایر منطقه لرستان، که به شدت به ایشان علاقهمند بودند و یا برخی ملاحظات سیاسی دیگر، با ناکامی مواجه شده است. مهدی حائری یزدی ــ فرزند مؤسس حوزه علمیه قم ــ در خاطرات خود به یکی از این سفرها به نمایندگی از طرف عدهای از علمای قم اشاره کرده که مورد اجابت آیتالله بروجردی قرار نگرفته است.
[5]
تلاش امام خمینی و پاسخ مثبت آیتالله بروجردی
به رغم شرایط سیاسی ـ اجتماعی و ملاحظاتی که سبب میشد آیتالله بروجردی از قبول مرجعیت رسمی شیعه امتناع ورزند، اما علما و مدرسان حوزه برای نیل به مقصود خود مبنی بر سپردن مرجعیت واحد شیعه به آیتالله بروجردی دست از تلاش برنداشتند. هنگامیکه آیتاللّه بروجردی در بیمارستان فیروزآباد قم بستری بود، علما و مدرسان فرصت را غنیمت شمردند و برای دعوت از ایشان و ماندگار کردن او در حوزه علمیه قم بسیار تلاش کردند.
[6] در این میان، امام خمینی و
حاجآقا روحالله کمالوند، از علمای
خرّمآباد، در این زمینه کوشش بیشتری مبذول داشتند.
تلاشهای امام خمینی در مورد انتقال آیتالله بروجردی به قم به گونهای بود که به اعتراف بسیاری از علما، امام بیش از هرکس دیگر در متقاعد ساختن آیتالله بروجردی برای اقامت در قم و تثبیت مرجعیت ایشان سهم داشت. دراینباره آیتالله محمدعلی گرامی میگوید: «امام به منظور تبلیغ مرجعیت آقای بروجردی به برخی از شهرستانها از جمله همدان میرفت و با افراد موجه تماس برقرار میکرد».
[7]
امام خمینی در کنار دیگر اعضای هیئت ممتحنین دروس سطح در حوزه علمیه قم
سیداحمد خمینی، فرزند امام، نیز ضمن اشاره به این موضوع چنین میگوید: «امام گاهی پنجاه تا شصت نامه برای علمای سراسر کشور مینوشت تا از آقای بروجردی بخواهند که به قم تشریف بیاورند و در قم رحل اقامت افکند».
[8] بالاخره پس از تلاش و پیگیریهای فراوان امام خمینی و سایر علما، آیتالله بروجردی بهرغم مخالفتهای مردم بروجرد، با پذیرش این درخواست، در آذر
۱۳۲۳ش در قم ساکن شد.
[9]
افزون بر این، گزارشها و منابع تاریخی نشان میدهد که در تحکیم جایگاه و مرجعیت آیتالله بروجردی در هنگام اقامت در قم نیز نقش امام خمینی چشمگیر بوده است. امام خمینی هنگام ورود آیتالله بروجردی از ایشان بسیار حمایت کرد، به طوری که پس از فوت آیتالله اصفهانی که اغلب روحانیون به آیتالله حاجآقا حسین قمی ارجاع میدادند، آیتالله خمینی مردم را به آیتالله بروجردی ارجاع میداد. آقای مبرقعی فقیه در مجله «حوزه» بلاواسطه از امام خمینی نقل میکند دلیل امام خمینی برای پشتیبانی از آیتالله بروجردی آن بوده است که مرجعیت شیعه در داخل ایران رشد کند و در عراق نماند.
[10]
همچنین، مرجعیت آیتالله بروجردی وضعیت سایر مراجع و مجتهدین را تحتالشعاع قرار داده و آنان در این مورد نه تنها هیچ دعوی نداشتند، بلکه به منظور افزایش اقتدار مرجعیت و روحانیت از وی حمایت کرده و به تشویق امام خمینی برخی از علما و مراجع برجسته مانند سیدمحمد داماد و حاجآقا مرتضی حائری و آیتالله گلپایگانی در کلاسهای درس آیتالله بروجردی شرکت میکردند.
[11] علیرضا متولّی در کتاب «شهاب سبز» درباره حضور امام خمینی در کلاسهای درس آیتالله بروجردی چنین مینویسد: «حاجآقا روحالله با اینکه خودشان فقه و اصول تدریس مینمودند و فقیه برجستهای بودند، برای تقویت موقعیت و کلاسهای آیتالله بروجردی، در کلاسهای ایشان شرکت میکردند... آیتالله بروجردی هم برای حاجآقا روحالله احترام ویژهای قائل بودند و در اکثر مجالس، ایشان را نزد خود جای میدادند».
[12]
زندهیاد آیتالله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی
در حال تدریس در آغازین سالهای ورود به قم در حرم حضرت معصومه(س)
بنابراین، امام خمینی با توجه به ضرورتهای تاریخی زمانه و باور به اینکه رهبری دینی و سیاسی مردم تنها از طریق نهاد مرجعیت ممکن است و با شناختی که از مراتب علمی و شهامت سیاسی آیتالله بروجردی داشت، در انتخاب وی برای مرجعیت شیعه تلاشهای همهجانبهای نموده و به تثبیت مقام و موقعیت ایشان یاری رساندند.
فرجام سخن
انتخاب آیتالله بروجردی از سوی امام خمینی برای مرجعیت شیعه، دلایل سیاسی ـ مذهبی متعددی داشت: نخست آنکه، امام بر این عقیده بود که مرجع تقلید شیعیان باید در ایران سکونت داشته باشد و ایرانیان نیز او را بشناسند؛ زیرا اکثریت مقلدان مراجع تقلید شیعه مقیم عراق را ایرانیان تشکیل میدادند، بنابراین ضروری بود که ایران پایگاه مرجعیت تقلید شود نه عراق؛ دوم اینکه، حضور آیتالله بروجردی در قم را سبب تقویت حوزه علمیه قم و علمای ایران میدانستند؛ زیرا ایشان مجتهدی جامع و عمیق و در بسیاری از معارف اسلامی صاحب نظر و بلکه کمنظیر بود. به همین سبب نیز امام از هیچ تلاشی برای انتخاب و تثبیت جایگاه آیتالله بروجردی به عنوان مرجعیت واحد شیعه در ایران فروگذار نکردند.
پینوشتها:
[1] . محمد شریفرازی،
آثار الحجه یا تاریخ و دائرهالمعارف حوزه علمیه قم، ج ۱، قم، 1332، ص 90.
[2] . سیدحسن امین، «روحانیت و حاکمیت در عصر پهلویها: نگاهی به سیره سیاسی آیتالله حائری، آیات ثلات و آیتالله بروجردی»،
ماهنامه حافظ، ش 68 (1389)، ص 25.
[4] . مجتبی احمدی و دیگران،
چشم و چراغ مرجعیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1379، ص 85.
[5] . مهدی حائری یزدی،
خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، کتاب نادر، 1380، صص 61-62.
[6] . علی دوانی،
مفاخر اسلام، ج 12، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 180.
[7] . عبدالوهاب فراتی، «مرجعیت امام خمینی»،
نشریه حضور، ش 35 (1380)، ص.
[8] . سیداحمد خمینی، دلیل آفتاب (خاطرات یادگار امام)، تهران، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی، 1375، ص 60.
[9] . حسین بدلا،
هفتاد سال خاطره از سیدحسین بدلا، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، صص 144-146.
[10]. رسول جعفریان،
جریانها و جنبشهای مذهبی ــ سیاسی ایران سالهای 1320 ــ 1357، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1381، ص 120.
[11] . عبدالوهاب فراتی،
تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی: از مرجعیت امام خمینی تا تبعید، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 11.
[12] . علیرضا متولّی،
شهاب سبز (حکایت زندگی امام روحالله موسوی خمینی)، تهران، کتابهای قاصدک، ۱۳۷۹، صص ۳۵ و ۳۶.