پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در میان کشورهای منطقه غرب آسیا کمتر کشوری پیدا میشود که به لحاظ تاریخی و فرهنگی از هویتی اصیل برخوردار باشد. بیشتر کشورهای منطقه از دل رقابت میان قدرتهای استعمارگر پدید آمدهاند و این ناشی از اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقه است. در واقع بهوجود آمدن کشورها در این منطقه بیش از آنکه از دل تحولات تاریخی و پدید دولت ـ ملت باشد ناشی از موازنه قوا میان قدرتهای جهانی بوده است. همین موضوع یکی از عوامل تشدید منازعه در منطقه است. البته در این میان استثنائاتی همچون ایران و مصر نیز وجود دارند که دارای عقبه تاریخی چندهزارساله هستند.
در این میان، اردن یکی از کشورهایی است که نقش استعمار در شکلگیری آن مشهود است؛ سرزمینی که تا اوایل قرن گذشته جزئی از امپراتوری بزرگ عثمانی بود و پایان جنگ جهانی اول در شکلگیری و ایجاد آن نقش بسزایی داشت. بر این اساس، تلاش خواهد شد در سطور زیر چگونگی ایجاد کشور اردن و نقش قدرتهای استمارگر در به قدرت رسیدن خاندان هاشمی در این کشور بررسی شود.
موقعیت جغرافیایی اردن
اردن کشوری است در منطقه غرب آسیا که از شمال با سوریه و از شرق و جنوب با عربستان سعودی همسایه است. در نوار مرز غربی اردن، رود اردن جاری است که این کشور را از رژیم اشغالگر اسرائیل جدا میکند. این کشور طی قرنهای متمادی صحنه رویارویی قدرتهای شرقی و غربی بوده است. حتی در مقاطعی از تاریخ بخشی از قلمرو ایران بوده است. در نهایت در قرن شانزدهم این منطقه به تصرف امپراتوری عثمانی درآمد و این قدرت اسلامی بر آن سلطه یافت. به زبان ساده میتوان گفت سرزمین اردن هیچگاه موجودیت مستقلی نداشته و همواره بخشی از امپراتوریها و پادشاهیهای نیرومند بوده است.
[1]
تصور صهیونیستها اشتباه از آب درآمد
تحولی که تأثیر شگرفی بر کل جهان و بهویژه منطقه خاورمیانه گذاشت جنگ جهانی اول بود. این جنگ به خصوص بخش عربی منطقه خاورمیانه را به دلیل فروپاشی امپراتوری عثمانی در پی این جنگ، تحت تأثیر خود قرار داد. اعراب که تحت سلطه امپراتوری عثمانی، برای سالهای متمادی سرزمینشان مورد تجاوز و استعمار قرار گرفته بود در پی آن بر آمدند با استفاده از گسترش تضادهای بینالمللی، که در واقع به دلیل تقسیم مجدد مستعمرات آغاز شده بود، استقلال خود را بهدست آورند. بااینحال، قیام علیه ترکها در سال 1916م و قطع راه آهن حجاز، که برای تدارک و پشتیبانی نیروهای عثمانی و آلمانی اهمیت اساسی داشت، و بالاخره تصرف بندر و شهر عقبه توسط نیروهای متفقین به رهبری بریتانیا در نهایت به سقوط دولت عثمانی، روی کار آمدن و به قدرت رسیدن ملک عبدالله و سلسله خاندان هاشمی در اردن به کمک بریتانیا منجر شد.
[2]
ماجرا از این قرار بود که بر اساس معاهده محرمانه سایکس ـ پیکو، که میان انگلستان و فرانسه در سال 1916م به امضا رسید، برخلاف تصور صهیونیستها که گمان میکردند قلمرو ملی یهود شامل اردن نیز باشد، اردن به بخشی از منطقه نفوذ انگلستان تبدیل شد. انگلستان به کمک اعراب محلی و به رهبری ملک فیصل تقریبا تمامی سرزمین امروزی اردن را به تصرف خود درآورد و قدرت خود را در این منطقه راهبردی تحکیم بخشید. متعاقب موافقت انگلستان و فرانسه در سال 1918م حکومتهای محلی عربی در سوریه و عراق تشکیل شد.
[3]
ملک فیصل، پسر شریف حسین، حاکم مکه، حکومتی در دمشق تشکیل داد. او سپس در کنفرانس صلح ورسای شرکت کرد و کوشید استقلال سرزمینهای عربی از سلطه انگلستان و فرانسه را برای اعراب به ارمغان آورد؛ امری که با مخالفت شدید انگلستان و فرانسه و صهیونیستها روبهرو شد. آنها این درخواست را به دلیل تضاد و تباین با منافعشان به طور کلی رد کردند. در این میان، ملک عبدالله، برادر ملک فیصل، تلاش کرد نیروی نظامی مستقلی سازمان دهد و به دمشق حمله کند و حکومتی مستقل تشکیل دهد، اما با ممانعت و مخالفت انگلستان او نیز از این کار منصرف شد و در سال 1921م بود که رسما در توافقی با انگلستان به عنوان حاکم و امیر اردن به رسمیت شناخته شد.
[4]
انگلستان قیم اردن شد
مرزهای کشور جدید اردن نیز همچون اغلب مرزهای بینالمللی بعد از جنگ جهانی اول استعماری و تحمیلی بودند. این مرزها بدون کوچکترین توجهی به سنتها و فرهنگ مردم محلی پدید آمدند و در مواردی مردم یک قبیله و عشیره مجبور میشدند به این طرف و آن طرف مرز نقل مکان کنند. دولت انگلستان برای حفظ ظاهر ماجرا تلاش کرد در عین تحمیل سیاستهای خود، اقداماتی را در راستای نوسازی کشور اردن انجام دهد. اردن به کمک انگلستان نیروی مسلح مدرنی تدارک دید و خدمات بهداشتی و آموزشی در این کشور به صورت رسمی و متمرکز برقرار گردید. در سال 1928م قراردادی بین حاکم اردن و انگلستان به امضا رسید که استقلال عمل بیشتری به اردن میداد. بااینحال، تنظیم سیاست مالی و روابط خارجی این کشور کماکان باید با نظر یک مستشار و مشاور انگلیسی انجام میشد و اردن نمیتوانست در عرصه مسائل بینالمللی و جهانی از استقلال عمل برخوردار باشد. بر اساس همین توافق بود که قرار شد برای این کشور قانون اساسی تدوین شود و یک مجلس مقننه تشکیل گردد. این اتفاق یک سال بعد در سال 1929م روی داد و شورای مقننه اردن برای اولین بار تشکیل گردید.
[5]
راه متفاوت اردن در برابر اسرائیل
آغاز جنگ جهانی دوم مانع از استقلال سریعتر اردن از انگلستان شد، ولی بههرحال در سال 1946م قیمومت انگلستان بر این سرزمین خاتمه پیدا کرد. بدینترتیب پس از سی سال سلطه مستقیم انگلیس بر این کشور عربی، اردن در 22 مارس 1946م به صورت رسمی استقلال پیدا کرد و یکی از سرسپردگان و وابستگان انگلستان به نام امیر عبداللَّه به پادشاهی رسید. نام او از امیر عبدالله به ملک عبدالله تغییر یافت و قانون اساسی جدیدی جانشین قانون اساسی سال 1928م شد. اردن در سال 1947م معاهداتی با ترکیه و عراق امضا کرد و خواستار ورود به سازمان ملل متحد شد. بااینحال به لحاظ وتوی اتحاد جماهیر شوروی و عدم شناسایی به عنوان یک کشور مستقل از جانب آمریکا نتوانست به عنوان عضوی از سازمان ملل و جامعه بینالمللی به رسمیت شناخته شود.
[6]
ملک عبدالله
در سال 1948م انگلستان با امضای قرارداد جدیدی با اردن پذیرفت که محدودیتهای این کشور تنها در زمینه نظامی و دفاعی باشد: قرار بر این شد انگلستان از امتیازهای مخصوص نظامی در زمان صلح، از جمله در اختیار داشتن فرودگاه و تسهیلات ارتباطی ترانزیت در این کشور برخوردار شود و روشهای تعلیم و تربیتی را هماهنگ کند و در عوض کمک اقتصادی و مالی در اختیار پادشاهی اردن قرار دهد. در آوریل سال 1949م بود که اردن هاشمی رسمیت پیدا کرد و این کشور توسط ایالات متحده آمریکا نیز به رسمیت شناخته شد.
[7]
در ماه می سال 1948م بود که نیروهای انگلیسی سرزمینهای اشغالی امروزی را تخلیه کردند و در نتیجه خلأ قدرت، طرح موسوم به تشکیل کشور اسرائیل با سرعت بیشتری دنبال شد. در پی این واقعه تأثیرگذار بود که ارتش کشورهای عربی هر کدام از یکسو روانه سرزمینهای اشغالی شدند تا بتوانند سرزمینهای عربی را به تصرف خود درآورند. بااینحال، هیچ یک نتوانستند موفقیت چندانی حاصل کنند و در نهایت در برابر ارتش اسرائیل شکست سختی را متحمل شدند. در این میان، اردن که برخلاف سایر کشورهای عربی توانسته بود مقاومت نسبتا مناسبی در برابر ارتش اسرائیل از خود نشان دهد رویکرد دیگری در پیش گرفت و در نهایت تحت فشار قدرتهای غربی از در صلح با اسرائیل درآمد. این کشور در قبال اسرائیل در سه مورد راه متفاوتی از سایر کشورهای عربی در پیش گرفت: با بینالمللی کردن بیتالمقدس مخالفت کرد، در ارائه طرحهایی برای اسکان آوارگان عرب پیشقدم شد و در نهایت نسبت به قبول مرزهای زمان ترک مخاصمه به عنوان مرزهای دائمی با اسرائیل به توافق رسید.
[8]
در سال 1951م ملک عبدالله پادشاه اردن در پی یک حمله به دست یک جوان فلسطینی به ضرب گلوله از پای درآمد و پسر ارشد ملک عبدالله، یعنی طلال، جای او را گرفت، اما او نیز که دچار بیماری بود بعد از یازده ماه جای خود را به پسرش ملک حسین داد. سلطنت ملک حسین نزدیک به 46 سال طول کشید. او نیز در سالهای سلطنت خود روابط نزدیکی با دول غربی و بلوک غرب داشت. این را از نقش این کشور در سرکوب جنبش ظفار در عمان میتوان به خوبی دریافت. در واقع هنگامی که محمدرضا پهلوی تصمیم گرفت به نیابت از آمریکا و جهان سرمایهداری قیام ظفار در عمان را سرکوب کند، اردن تنها کشور عربی بهشمار میآمد که به صورت عملی و با اعزام واحدهایی به کمک ایران شتافت. دولت ملک حسین، در دو نوبت 21 فروند هواپیمای نظامی هاوکهانتر خود را در حمایت از سلطان قابوس به عمان گسیل کرد. در عوض، جنگندههای پیشرفته فانتوم ایران نیز برای پشتیبانی از حکومت ملک حسین به اردن گسیل شدند.
[9]
ملک حسین پادشاه اردن
شماره آرشیو: 1992-11ع
در مجموع و بر اساس آنچه در بالا مورد بحث قرار گرفت کشور اردن از زمان تأسیس همواره در سلطه دول استعماری منطقه بوده است. در حقیقت ازآنجاکه این کشور سابقه تاریخی و هویتی مستقلی از خود ندارد و با توجه به خواست و منافع نظام جهانی شکل گرفته همواره سایه استعمار بر این سرزمین سنگینی کرده است. این کشور حتی بعد از پایان یافتن جنگ جهانی دوم و دستیابی به استقلال نیز نتوانسته است در عمل چندان به صورت مستقل از قدرتهای غربی عمل کند و سیاست خارجی این کشور تبعی بوده است.
پینوشتها:
[1] . پادشاهی اردن هاشمی، 1390، ص 6؛ قابل دسترسی در:
https://iiwfs.com/wpcontent/uploads/2018/11/www.iranalbania.ir_uploads_jordan-book.pdf
[3] . حسین سلیمی،
نگرشی نو به تاریخ روابط بینالملل، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، 1398، ص 189.
[4] . مرتضی اسعدی،
جهان اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1366، ص 12.
[6] . میلاد سمیع،
نگاهی به اردن و سیر تحولات آن در دوران معاصر، لاهیجان، رستم و سهراب، 1398، ص 21.
[7] . مرتضی اسعدی، همان، ص 15.
[8] . منصور مقدر،
فلسطین و اسرائیل، مسقط، بی نا، 1352، صص 37-55.