کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

مقایسه میزان مقاومت روحانیت شیعه و سنی با کشف حجاب آتاتورک و رضاشاه؛

روحانیت ایران ≠ روحانیت ترکیه

24 خرداد 1402 ساعت 14:33

مولف : یاسر صابری

با روی کار آمدن کمال آتاتورک در ترکیه، پروژه غربی‌سازی آغاز شد. سفر تاریخی رضاشاه به این کشور در تابستان 1313، تأثیر به‌سزایی در قرابت فکری او با آتاتورک داشت و اراده رضاشاه را برای ایجاد تغییرات اساسی به‌خصوص در پوشش ایرانیان و طرد الگوهای فرهنگی و مذهبی و ورود الگوهای غربی تقویت کرد، اما آیا واکنش‌ها در هر دو کشور که بنیان اسلامی داشتند یکی بود؟


 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ فکر نوسازی ایران از دوران قاجاریه و هم‌زمان با ارتباط ایرانیان با غرب و مشاهده پیشرفت‌های آنان به یکی از دغدغه‌های جامعه، روشنفکران و بعضا دولتمردان ایران بدل شد. اما نوع پیشرفت و ترقی و نحوه پیشبرد آن در هر جامعه‌ای هم متفاوت و هم دارای اهمیت بسیار است. در دوره پهلوی اول، رضاشاه با رویکرد پیشبرد نوسازی و مدرنیزاسیون در دولت و جامعه ایرانی کار خود را از دو جنبه با مترادف دانستن نوسازی با غربی شدن پیش برد. از سویی مبادرت به ساختن دولت مدرن مطلقه به شیوه دولت‌های اروپایی کرد و از سوی دیگر در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی پروژه نوسازی را در دستور کار قرار داد. کشف حجاب بخشی از پروژه نوسازی فرهنگی در جامعه ایران بود.
 
هم‌زمان در ترکیه نیز با روی کار آمدن کمال آتاتورک پروژه غربی‌سازی آغاز شده بود. در ترکیه آن روز اقداماتی مانند حذف سلسله‌مراتب مذهبی، انحلال مدارس دینی و دادگاه‌های شرع، تغییر الفبا و تغییر لباس و کشف حجاب انجام شده بود و سفر تاریخی رضاشاه به ترکیه در تابستان 1313، تأثیر به‌سزایی در قرابت فکری آتاتورک و رضاشاه داشت[1]و اراده رضاشاه را برای ایجاد تغییرات اساسی به‌خصوص در پوشش ایرانیان و طرد الگوهای فرهنگی و مذهبی و ورود الگوهای غربی تقویت کرد.[2] پیشبرد این امور در ترکیه آن روزگار با توجه به قرابت این کشور به اروپا، فقدان اندیشه‌های عمیق مذهبی ـ سیاسی و پایان تسلط خلافت عثمانی به نام اسلام سهل‌تر بود. در ایران اما شرایط متفاوتی حاکم بود و طبیعتا واکنش متفاوتی را نیز به این قبیل اصلاحات برمی‌انگیخت.
 
 استقبال کمال آتاتورک، رئیس‌جمهور ترکیه، از رضاشاه
استقبال کمال آتاتورک، رئیس‌جمهور ترکیه، از رضاشاه
شماره آرشیو: 61181-۲۷۵م
 
دولت و حکومت ایران در دوره پهلوی اول دولتی مطلقه بود؛ مجموعه‌ای پیچیده و اقتدارگرا با راهبردهایی مبتنی بر پیشینه پادشاهی ایرانی، ملی‌گرایی، سکولاریسم، نوگرایی به شیوه غربی و توسعه آمرانه. هدف اصلی حاکمیت در دوره پهلوی اول، عبور جامعه ایران از صورت‌بندی سنتی به صورت‌بندی مدرن و سرمایه‌داری غربی بود.[3] مولفه‌های موجود در این صورت‌بندی شکاف عمیقی میان روحانیت به منزله پاسداران سنّت اسلامی و حکومت به‌وجود آورد و دوگانه سنت ـ مدرنیته، دین ـ دنیا، شرق ـ غرب، سکولاریسم ـ تدین را به‌شدت تقویت و برجسته کرد. حکومت با اقداماتی از قبیل طریق محدودیت پوشش لباس روحانی، تأسیس محاکم عرفی، اصلاحات آموزشی در حوزه‌های علمیه، محدودیت استقلال سازمان روحانیت و تأسیس نهادهایی مانند سازمان پرورش افکار، مؤسسه وضع و خطابه و دانشکده معقول و منقول حکومت و سلطنت را مستقیما در تقابل با نهاد دینی قرار داد.[4]
 
بااین‌حال این قبیل تغییرات واکنش گسترده‌ای را در میان روحانیون دربرنداشت و اولین واکنش‌ها زمانی آغاز شد که کشف حجاب به صورت رسمی دیکته شد. نخستین واکنش، علیه کشف حجاب تعدادی از دختران، در جشن مدرسه شاهپور شیراز بود. فردای روز جشن در مسجد وکیل شیراز اجتماعی توسط آیت‌الله سیدحسام‎‌الدین فال‌اسیری برپا شد و او در یک سخنرانی به انتقاد از عملکرد رژیم پرداخت و به مردم هشدار داد که مواظب توطئه­‌ها باشند. به دنبال این سخنرانی او بلافاصله دستگیر و زندانی شد.[5] مخالفت‌های دیگری هم از جانب آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی، حاج سیدمحمد، امام جمعه تهران، سیدابوالحسن طالقانی و سیدمحمود طالقانی علیه کشف حجاب صورت گرفت که موجب زندانی شدن یا تبعید ایشان گردید.[6] حضور خانواده شاه بدون حجاب در قم و بارگاه حضرت معصومه نیز با واکنش شدید و قاطع آیت‌الله شیخ محمدتقی بافقی مواجه شد که خطاب به آنان گفته بود: «اگر شما غیر مسلمانید در این مکان چه می‌کنید و اگر مسلمان هستید پس چرا کشف حجاب کرده‌اید؟»[7] او نیز پس از این اتفاق دستگیر و پس از تحمل شش ماه زندان به شهر ری تبعید شد و تحت نظر قرار گرفت.
 
در مشهد، روحانیون پس از برگزاری جلسه‌ای در منزل سیدیونس اردبیلی، حاج آقا حسین طباطبائی قمی را برای مذاکره با شاه دراین‌باره برگزیدند. وی 8 تیر 1314 برای مذاکره با رضاشاه وارد تهران شد، اما در اقامتگاه خود در شهر ری زندانی و محبوس گردید و اعتراضات در میان مردم گسترده‌تر شد و صحن مسجد گوهرشاد طی سه روز، صحنه برخورد خونین حکومت با مردم شد و علمای پرنفوذ و مبارز مشهد دستگیر، تبعید و زندانی شدند و فرزند آخوند خراسانی نیز در تهران با آمپول هوا کشته شد.[8] رضاشاه دستور بازداشت و تبعید برخی از روحانیون مانند آشیخ حسین قمی، حاج شیخ علی‌اصغر سلامت، شیخ مهدی مازندرانی و حاج میرزا خلیل کمره‌ای را صادر کرد و عده زیادی از روحانیون نیز مجبور به سکوت شدند و دیگر فرصتی برای بیان آشکار مخالفت‌های خود نیافتند.[9]
  
آیت‌الله حائری، مدیر حوزه علمیه قم، در تاریخ 11 تیر 1314، تلگرافی مبنی بر نگرانی از روند کشف حجاب به شاه ارسال کرد.[10] فروغی فردای آن روز پاسخ تلگراف را فرستاد و در پی آن رضاشاه بی‌درنگ و بدون تشریفات به دیدار آیت‌الله حائری رفت و خطاب به او گفت: «رفتارتان را عوض کنید وگرنه حوزه قم را با خاک یکسان می‌کنم. کشور مجاور ما ترکیه، کشف حجاب کرده و به اروپا ملحق شده است، ما نیز این کار را باید بکنیم و این تصمیم هرگز لغو نمی‌شود».[11]
 
آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری در سال‌های آغازین اقامت در شهر قم
آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری
در سال‌های آغازین اقامت در شهر قم
 
واکنش‌ها در جامعه و روحانیون با وجود فضای سرکوب و رعب همچنان وجود داشت. روحانیون ایران برخلاف ترکیه موقعیت ویژه‌ای در زندگی سیاسی کشور داشته و نقش‌های ماندگاری را ایفا کرده بودند.[12] یکی از مهم‌ترین دلایل آن هم وجود دستگاه خلافت در ترکیه بود که روحانیت را وابسته به دولت ساخته و قدرت مقابله و مبارزه مستقل را از آنان ستانده بود. علمای سنی ترکیه متکی به مردم نبودند و علاوه بر فقدان استقلال سیاسی از دولت، به لحاظ مالی وابسته به اوقاف و درآمدهای دولتی بودند. از سوی دیگر تحولات و تغییرات فرهنگی در ترکیه، روحانیت را برای مقابله با تغییرات مشابه در ایران آگاه و آماده کرده بود. بر این اساس اولین مخالفت‌ها با تأسیس جمهوریت روی داد. تجربه ترکیه و جایگزینی جمهوریت با الغای خلافت و سلطنت و به حاشیه رفتن دین در آن کشور، روحانیت را در ایران در موضع دفاعی قرار داده بود.[13]
 
دلیل دیگر شدت مخالفت‌ها در ایران مرام و مذهب تشیع بود. از نظر روحانیت شیعه عدم مطابقت سیاست‌های روزمره با فقه اسلامی قابل اغمـاض نبـود. نظریه‌پردازان اهل سنّت با پذیرش قاعده تغلیب (الحق لمن غلب) در برابر نوسازی مقاومت چشمگیری نداشتند و معمولا در راستای تأیید نظام حاکم قدم برمی‌داشتند و نقش فعالی در قبال اقدامات قدرت حاکم نداشتند، اما تشیع خود را همیشه در موضع مستقل و منتقد حاکمیت تعریف کرده و هیچ‌گاه اعتماد کامل و تام به حکومت‌ها نداشته است. عدم استقلال سیاسی و مالی روحانیون ترکیه زمینه را برای مقابله آتاتورک با آنها فراهم کرده بود.[14]
 
از سوی دیگر جامعه مذهبی در ایران شیعه، با علما و مراجع تقلید هم‌گراست و در نتیجه برخلاف جامعه ترکیه، در امور اجتماعی و سیاسی پیرو و تابع رویکرد علما و مراجع است. بر این اساس «سیاست کشف حجاب رضاشاه، بیزاری اکثریت مردم را برانگیخت و در عدم محبوبیت او سهم بزرگی داشت. خشونتی که با آن کشف حجاب بر زنان نافرمان تحمیل شـد بیشتر به روش‌های بلشویک‌ها در آسیای میانه شباهت داشت تا به روش آتاتورک در ترکیـه، کـه اصـل این سیاست در ایران از آن برداشت شده بود. توجیه کشف حجاب اجباری این بود که می‌خواهند زنان را به مسیر اصلی تحولات اجتماعی وارد کنند. این گفته رضاشاه در سخنرانی 17 دی 1314 که تاکنون زنان ایرانی "خارج از جامعه" بودند، آشکارا مغایر با تجربه روزانه میلیون‌ها زن روستایی و عشایری ایران و حتی زنان شهری بود».[15] جامعه سنتی ایران برخلاف جامعه ترکیه نمی‌خواست با پروژه نوسازی غربی رضاشاه همراه شود و اعتقادات هزارساله خود به روحانیت را کنار بگذارد.[16]
 
بنابراین به لحاظ بسترها و زمینه‌های پیاده‌سازی مدرنیزاسیون، ایران و ترکیه تفاوت‌های شگرفی داشته‌اند. در ترکیه خلافت و در ایران سلطنت حاکم بود. علمای شیعه ایران مستقل، منتقد و در عرصه سیاست مشارکت‌جو بودند، اما علمای اهل سنّت ترکیه وابسته به خلافت و در عین حال تابع حاکم زمانه خویش بودند.
 
آتاتورک و رضاشاه هر دو فرمانده‌ای نظامی بودند، اما آتاتورک بر خلاف رضاشاه از طریق کودتا به قدرت نرسیده بود و حمایت نیروهای سیاسی و روشنفکران معاصر خود را داشت؛ درحالی‌که رضاشاه به سرکوب نیروهای سیاسی پرداخت و پایگاه خود را در میان جامعه از دست داد.[17]رضاشاه سلسله پادشاهی پهلوی را به مثابه دولتی متمرکز بنیان گذاشت و آتاتورک در ترکیه جمهوری بنا نهاد.[18]رضاشاه و آتاتورک هر دو در پی تجددی آمرانه بودند، اما نحوه روی کار آمدن آنها و همچنین روش آنها در پیاده‌سازی سیاست‌ها نیز متفاوت بود. رضاشاه و آتاتورک هر دو از لزوم تدریجی بودن نوسازی و به‌هم پیوستگی همه عرصه‌ها به‌خصوص فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در مسیر توسعه غافل بودند. آنچه نباید فراموش کـرد ایـن است کـه در هـر دو کشور این سیاست‌ها با تأیید بخش‌های معین و کوچکی از جامعه روبه‌رو شد، اما با توجه به نزدیکی بیشتر ترکیـه به اروپا و تعامل بیشترش با آن، هواداران بومی تغییر در ترکیه بیشتر از ایـران بودند.[19]
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . احمد بنی‌احمد، تاریخ شاهنشاهی پهلوی، ج ۲، تهران، انتشارات نیلوفر، ص ۴۱۷.
[2] . نیکی آر کدی، ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس، 1392، ص 275.
[3] . حسین بشیریه، دیباچه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران دوره جمهوری اسلامی ایران، تهران، نگاه معاصر، 1381، ص 68.
[4] . همان، صص 13-14.
[5] . مهدی صلاح، کشف حجاب، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1384، ص ۱۰۳.
[6] . سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روابت کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1371، ص ۴۱.
[7] . حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، تهران، انتشارات ناشر، 1361، ص 286.
[8] . مهدی صلاح، همان، ص ۱۰۳.
[9] . ابوالفضل شکوری، «مرجع دوراندیش و صبور، آیت‌الله حائری؛ موسس حوزه علمیه قم»، یاد، ش 17 (زمستان 1368)، ص 161.
[10] . منصور میراحمدی و حسن جباری نصیر، 1388، «گونه‌شناسی مواضع عالمان شیعی در قبال سیاست‌های دولت مطلقه شبه‌مدرن پهلوی اول»، فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، س 6، ش 19 (1388)، صص 178-189.
[11] . فرزانه نیکوبرش، بررسی عملکرد سیاسی آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، تهران، نشر بین‌المللی، 1381، ص 331.
[12] . Haas, Wilhelm, Iran, New York: Columbia University Press,1946, p 147.
[13] . ملک‌الشعرا بهار، 1363، تاریخ مختصر احـزاب سیاسـی ایـران، ج 2، تهـران، انتـشارات امیرکبیر، 1363، ص 54.
[14] . حمید نساج، غربی‌سازی در ایران و ترکیه در عهد آتاترک و رضاشاه، رهیافت انتقادی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، 1384.
[15] . هوشنگ شهابی، ممنوعیت حجاب و پیامدهای آن، رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، انتشارات جامی، 1383، صص 305-306.
[16] . میشل فوکو، ایران: روح یک جهان بی‌روح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران، نشر نی، 1386، ص 27.
[17] . جان فوران، مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1392، ص 33.
[18] . فرد هالیدی، ایران: دیکتاتوری و توسعه، ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع، تهران، علم، 1358، ص 24.
[19] . هوشنگ شهابی، «مقررات لباس پوشیدن برای مردان در ترکیه و ایران »، در: تـورج اتـابکی، تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، انتشارات ققنوس، 1385، صص 211-212.


کد مطلب: 24816

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/24816/روحانیت-ایران-ترکیه

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir