پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ تمرکزگرایی سیاسی و اقتصادی، مهمترین وجه حکومت پهلوی اول محسوب میشد. رضاشاه این ساخت سیاسی را به کمک سازمانها و نهادهای مختلف بهوجود آورد.
سازمان پرورش افکار یکی از این سازمانهاست که ظاهرا با اهداف فرهنگی و هنری شکل گرفت، اما در اساس، وسیلهای برای ایجاد تمرکزگرایی سیاسی بود. سازمان پرورش افکار چند سال پیش از سقوط حکومت پهلوی اول شکل گرفت، اما در همان مدت کوتاه نیز توانست به تحقق اهداف سیاسی رضاشاه کمک کند.
سازمان پرورش افکار و مقدمه شکلگیری آن
درباره علل تأسیس سازمان پرورش افکار به موارد زیادی اشاره شده است. یکی از دلایلی که برخی از منابع در تأسیس سازمان پرورش افکار به آن اشاره کردهاند، موضوع حمایت دولتی از نهادهای فرهنگی و هنری است. منظور از هنر در اینجا عموما وجود سازمانی برای آموزش بازیگران یا کارگردانان تئاترها و نیز گسترش موسیقی است. بر این اساس گفته شده است که «از زمان مشروطه، تلاشهای مقطعی و غیرمنسجمی جهت آموزش بازیگران، کارگردان و نمایشنامهنویسان توسط افراد و شخصیتهای مختلف شروع شد. اکثریت قریب به اتفاق این تلاشها به دلیل غیرحرفهای و آماتور بودن و همچنین فقدان حمایت نهادی و دولتی بینتیجه ماند، لیکن از زمان حکومت پهلوی اول و با توجه به اهمیت سیاست گفتمانسازی فکری و هویتی ایران در قالب برنامههای مدرنیزاسیون رضاشاه، سازمان پرورش افکار تأسیس گردید».
[1]
مطابق این دیدگاه، اسـاسیترین اقـدام برای ایجاد تأسیس مدارس تئاتر در ایران را سازمان پرورش افـکار انـجام داد که با تخصیص یکی از شعبههای خود به بخش نمایش، به تأسیس «هنرستان هنرپیشگی» کمک کرد. ایـن مؤسسه از هر حیث کامل و مطابق روشهای آموزش و پرورش و آخرین اصول علمی و متداول در کشورهای مترقی جهان بود که تـحت تـأثیر بـرنامههای آموزشی کنسرواتوارهای فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی در تهران بهوجود آمده بود،
[2] اما اهداف و زمینههای شکلگیری سازمان پرورش افکار فراتر از مسائل فرهنگی و هنری بود. درواقع موضوع هنر از جمله موسیقی و نمایش تنها یکی از کمیسیونهای ششگانه این سازمان را تشکیل میداد.
سازمان پرورش افکار و تأسیس آن
سازمان پرورش افکار در سال 1317 تأسیس شد، اما مقدمات تأسیس آن خیلی پیشتر و در سال 1314 مطرح شد. بر این اساس فروغی، نخستوزیر وقت، برای تأسیس این سازمان از سوی شاه مأموریت رسمی دریافت کرد. مأموریت فروغی ابتدا به تشکیل فرهنگستان منجر شد. فرهنگستان در بخشی از وظایف خود مأمور ساختن واژههای جدید بود، اما بخش دیگری از وظایف این سازمان نیز به هدایت افکار جامعه معطوف بود. اهمیت هدف دوم برای فرهنگستان از هدف اول نیز مهمتر بود. اهمیت این موضوع در نهایت باعث شد تأسیس یک سازمان مستقل و جدید برای هدایت افکار جامعه در دستور کار حکومت قرار گیرد. نتیجه نهایی این تلاش، تأسیس سازمان پرورش افکار بود؛ سازمانی که
ملکالشعرای بهار آن را «خونبارترین ساعات عصر پهلوی» نامیده بود.
[3] سازمان، در ساختار خود دارای شش کمیسیون تدوین کتب درسی، موسیقی، هنرپیشگی، رادیو، مطبوعات و سخنرانی بود.
اهداف سازمان پرورش افکار
همانطور که گفتیم، یکی از اهداف اولیه سازمان پرورش افکار، پرداختن به مسائل فرهنگی و هنری بود. کمیسیونهای این سازمان نیز تا حدودی مربوط به مسائل فرهنگی و هنری بود. هدف از مسائل هنری، کمک به اعتلای هنر و فرهنگ ذکر شده بود؛ چنانکه در رابطه با علل و اهداف تأسیس کمیسیون موسیقی آمده است: «این کمیسیون اهتمام خواهد نمود با ایجاد و انتشار آهنگها و سرودهای شاد و مهیج، موجد روح نشاط و کار در افراد کشور گردد، سستی و خمودگی را از قلوب ریشهکن کرده، شاهپرستی، میهنپرستی و روح سلحشوری را جایگزین آن نماید. در نتیجه ما موسیقیای میخواهیم که بتواند مهیج احساسات درونیشده و سپاسگزاری ما را به خداوند بیمانندی برساند که کشور را به فرّ وجود چنین شاهنشاهی آراسته».
[4]
همانطور که اساسنامه کمیسیون موسیقی نشان میدهد در پس اهداف هنری و فرهنگی این کمیسیون، شاهپرستی نیز در لیست اهداف مهم قرار داشت؛ یعنی تمام اقدامات فرهنگی باید به نوعی به سیاست شاهپرستی محدود میشدند. اما مهمترین بخش سیاسی این سازمان، کمیسیون مطبوعات بود. ازآنجاکه مطبوعات مهمترین نهاد تبلیغات و انتقال اخبار سیاسی محسوب میشد، حساسیت بر سر آن بیشتر از سایر نهادها و کمیسیونهای دیگر بود. تا جایی که استفاده از برخی از مطبوعات برای کارمندان اجباری بود. بر این اساس «این کمیسیون با هدف همسو کردن مطبوعات با اصلاحات جدید و معرفی و توجیه دستاوردهای عصر پهلوی، به انتشار نشریهای به نام "ایران امروز" اقدام میکند. بهرغم هزینههای گزافی که برای انتشار آن پرداخت میشود، ولی با عدم استقبال عمومی روبهرو میشود؛ بنابراین طی بخشنامهای، اشتراک روزنامه برای کارمندانی که حقوق آنها به هزار ریال میرسد، اجباری میگردد».
[5]
اهداف سیاسی کمیسیون مطبوعات را زمانی میتوان بهتر تشخیص داد که بدانیم همزمان با تشکیل کمیسیون مطبوعات در این سازمان، در جهت اصلاح روزنامههای مرکز اقداماتی انجام شد و مجله ماهیانه بزرگ و مصوری که هدف آن «شناساندن ترقیات و حیثیات کشور در داخله و خارجه» است، منتشر گردید. این مجله که مبلغ عملکردهای رژیم بود، مورد تأیید دفتر مخصوص شاهنشاهی قرار گرفت و بر اساس ماده اول اساسنامه مجله، وزارت کشور موظف شد از آن در هر مورد حمایت و بقای آن را تأمین کند.
[6]
درباره سایر کمیسیونها از جمله کمیسیون رادیو نیز موضوع ترویج سیاستهای حکومت و شاهپرستی صادق در سرلوحه امور قرار داشت. گرچه اولین دستگاههای فرستنده موج در سال 1316 تأسیس شدند و رادیو تقریبا نهادی مستقل بهشمار میآمد، اما بعد از تأسیس سازمان پرورش افکار در ذیل این سازمان قرار گرفت. «واقعیت این است که توجه دولت رضاشاه به رادیو، در ذیل تنظیم و تدوین برنامههای سازمان پرورش افکار بروز کرد. هدف این سازمان تمرکز، تجمیع و پیشبرد امور فرهنگی بود. "شاهپرستی" هرچند در کنار تعابیر "خداشناسی" و "میهندوستی" مطرح میگردید، اما هدف نخست سازمان پرورش افکار، معرفی رضاشاه به عنوان ناجی و زندهکننده ایران برای نسل جدید بود. ابزار این سازمان به خدمت گرفتن مطبوعات، برگزاری جلسههای سخنرانی، تجدید نظر در تألیف کتابهای درسی، تأسیس بنگاه سخنرانی در دادگستری، دانشگاه، دارالفنون و...، تأسیس هنرستان هنرپیشگی و راهاندازی رادیو بود.»
[7]
پیامدهای تأسیس سازمان پرورش افکار
تأسیس سازمان پرورش افکار نتایجی را در عرصه فرهنگی و هنری به جا گذاشت. از جمله آنکه گفته شده است هدف اصلی سازمان، تأثیرگذاری بر ذهن و ضمیر دانشآموزانی بود که در 1536 دبستان و کودکستان، 2653 مکتب و 246 دبیرستان تحصیل میکردند.
درواقع مهمترین گروه هدف در سازمان پرورش افکار دانشآموزان و نوجوانان بودند که از همان دوران آغازین مدرسه مجبور بودند آموزههای سازمان را که از توان فکری آنها فراتر بود بیاموزند. قرار بر این بود که کودکان از همان دوران آغازین به عنوان افرادی وفادار به حکومت تربیت و پرورش یابند. بر بنیاد این تبلیغات بود که مهمترین سالگرد در تقویم سالانه ایران، سالگرد کودتای 1299ش بود. مطبوعات و سخنرانان از این روز به عنوان عید ملی، عید مقدس، عید نیکبختی و ظهور پیشوا، ظهور مصلح بزرگ و سرآغازی برای حیات جدید ایران یاد میکردند.
[8]
کنترل مطبوعات و سایر نهادهای فرهنگی را میتوان از دیگر دستاوردهای منفی سازمان پرورش افکار دانست؛ چنانکه پس از تشکیل سازمان پرورش افکار، «تمام مطبوعات کشور به نوعی ارگان تبلیغاتی دولت شدند. چهار روزنامه مهم پایتخت در مقابل دریافت وام به مالکیت دولت درآمدند و انتشار اوراق دولتی را به طور مجانی بر عهده گرفتند».
[9]
سخن نهایی
سازمان پرورش افکار را میتوان یکی از مهمترین سازمانهای تبلیغاتی رژیم پهلوی اول دانست. این سازمان گرچه سه سال پیش از سقوط رضاشاه تأسیس شد، قدرت تبلیغاتی آن بهقدری بالا بود که در همان زمان کوتاه نیز توانست به عنوان ابزاری مهم در تبلیغ سیاست شاهدوستی و تکمیل ساخت سیاسی متمرکز عمل کند. سازمان پرورش افکار توانست بسیاری از سازمانها و نهادهای مهم از جمله مدارس، دانشگاهها، مطبوعات، سازمانهای فرهنگی و هنری را زیر سلطه خود قرار دهد. تمام این سازمانها و نهادها در مدتی کوتاه به ابزار خدمت و رواج اندیشههای حکومت تبدیل شدند. این سازمان به طور برنامهریزیشده و با ابزار فرهنگی توانست بهخوبی در خدمت اهداف سیاسی رضاشاه قرار گیرد؛ درحالیکه سایر سازمانها یا روشهای سیاسی حکومت تا پیش از تشکیل سازمان پرورش افکار، بر خشونت متکی بود. البته این سازمان و نهادهای وابسته به آن، آنقدر بیریشه بودند که اندک مدتی پس از رفتن رضاشاه از بین رفتند.
پینوشتها:
[1] . حسن نیایش پور، هنرستان هنرپیشگی (نخستین مدرسه علمی دولتی تئاتر در ایران)،
مجله نمایش، ش 109 و 110 (مهر و آبان 1387)، ص 14.
[3] . ملکالشعرای بهار،
تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران، ج 1، تهران، امیرکبیر، دیـباچه.
[4] . علیرضا زهیری،
عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، 1379، ص 48.
[7] . هدایتالله بهبودی،
شرح اسم: زندگینامه آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای (1357-1318)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1390، صص 32-33.
[9] . حمید بصیرتمنش،
علما و رژیم رضاشاه، تهران، انتشارات عروج، 1376، ص 105.