پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پس از پایان جنگ جهانی دوم و عدم خروج قوای شوروی از خاک ایران و همچنین بر اثر رویدادهای آذربایجان و کردستان، دگرگونیهایی در سیاست نظام بینالملل در حال شکلگیری بود که مناطقی چون خاورمیانه، بهویژه ایران را دستخوش رقابتهای دو بلوک شرق کمونیست و غرب کاپیتالیست کرد. در این راستا، تنش میان آمریکا و شوروی بر سر موضوعهایی همچون اروپای مرکزی و آغاز جنگ داخلی در یونان، و نفوذ ایده کمونیسم در فرانسه و ایتالیا، که قدرت را بهصورت قانونی تصاحب کرده بودند، زنگ خطر را برای آمریکا به صدا درآورد. به همین منظور نیاز بود یک بازنگری اساسی در سیاست خارجی آمریکا صورت گیرد تا نخست از نفوذ کمونیسم و دولتهای دستنشانده شوروی جلوگیری کند؛ و دوم، با کمک اقتصادی و مشاوره فنی، برنامههای توسعه روستایی، عمران، بهداشت و فرهنگ، چهرهای حامی، پشتیبان و خیرخواه از آمریکا در ذهن توده مردم به تصویر کشد. به نظر میرسد این کمکها یک ظاهری دارد و یک باطنی. در ظاهر، ایالات متحده به کشورهایی که کمبرخوردار از توسعه هستند، کمک فنی و اقتصادی میکند، اما در باطن، آمریکا میکوشد برخلاف دولتهای قبل از ترومن، تعریف تازهای از منافع آمریکا صورتبندی کند که علاوه بر حمایت از دولتهای ضعیفی مانند ایران، آنها را دولتهایی سلطهپذیر، ضربهگیر و حائل در برابر شوروی، و حافظ منافع نفتی خویش در خلیج فارس سازد.
نظام بینالملل؛ تقسیم جهان بین شرق کمونیسم و غرب کاپیتالیسم
تحت تأثیر استقرار نظام دوقطبی آشتیناپذیر و بروز ناآرامیهای داخلی ایران، ایالات متحده بهمنظور نفوذ هرچه بیشتر در تحولات اقتصادی، سیاسی و نفتی ایران به اجرای سیاستها و اقدامات مختلفی در ایران متوسل شد، و در کنار اعطای وام و کمک اقتصادی، در اردیبهشت 1329 (مه 1950)، قرارداد نظامیِ دوجانبهای بین دو کشور ایران و آمریکا به امضا رسید که حدود 23 میلیون دلار کمک نظامی سالانه را تا سال 1335ش برای ایران پیشبینی میکرد. علاوه بر این، کنگره آمریکا دو ماه بعد با افزودن اصلاحیهای به قانون «کمک دفاع مشترک»، ایران را به دلیل کسب اهمیت جهانی، در ردیف کشورهای یونان و ترکیه قرار داد و مبلغ 131 میلیون دلار برای کمکها نظامی به این سه کشور در نظر گرفت.
[1] در زمان ریاستجمهوری هری ترومن، و بر اساس نظریه «بازی دومینو»، این برنامه به کشورهایی که مورد تهدید کمونیسم بودند، اهدا میشد؛ چراکه سیاستمداران آمریکا معتقد بودند از دست دادن یک مهره (در اینجا یعنی حکومت پهلوی)، به از دست رفتن سایر مهرهها منجر خواهد شد.
[2]
دیدار محمدرضا پهلوی و هاری ترومن در سفر به آمریکا
شماره آرشیو: 3636-۳ع
از طرف دیگر،
حسین علاء، سفیر ایران در آمریکا، طی تذکاریهای به موقعیت مهم ایران و نقش حیاتیای که در گذشته و آینده برای حفظ موقعیت خود علیه استیلای کمونیسم دارد متذکر میشود که ایران برای اینکه بتواند در مقابل تجاوز ایستادگی و مقاومت کند باید یک نیروی نظامی قوی داشته باشد که نهفقط امنیت داخلی را حفظ کند، بلکه در مقابل شوروی و کمونیسم مقاومت کند.
[3] سرانجام، این مقاولهنامه در 9 بند که هدف از آن بهبود وضع زندگی و ازدیاد فعالیت اقتصادی و تولیدی در مناطق روستایی در حوزههای فرهنگ، بهداشت، و اصلاح کشاورزی بود، از طرف
علی رزمآرا، نخستوزیر ایران، و هنری گریدی، سفیرکبیر فوقالعاده و تامالاختیار ایالات متحده آمریکا، در 29 مهرماه 1329، در تهران به امضای طرفین رسید.
[4] بنابراین، کمکهای مادی، مقدمهای برای هژمونی سیاسی و دستنشاندگی دولتهای پیرامون شد.
انعقاد قرارداد دوستی بین ایران و آمریکا
شماره آرشیو: 4200-۷ع
وضعیت ایران؛ برنامه متقابل مشترک
سیاستگذاران آمریکا با تغییر استراتژی خود و با یک دگرگونی اساسی درصدد برآمدند یک نوار دفاعی نیرومند پیرامون مرزهای خاوری و باختری گرداگرد شوروی بنا کنند. از طرف دیگر، بیثباتی سیاسی، ناآرامیهای داخلیِ چندساله در ایران، و رکود اقتصادی آنچنان بود که هردوی ایران و آمریکا به برنامه دفاع مشترک نیاز داشتند. در پاسخ به چرایی و ضرورت این مقاولهنامه توضیح یک مقام وزارت خارجه آمریکا، که در ماه مارس 1950 از ایران دیدار کرده بود، شایان تأمل است. او وضع ایران را خطرناک و انفجارآمیز توصیف میکند.
[5] در چهارچوب برنامه متقابل، منابع مالی به ایران سرازیر شد، اما شاه باور داشت برای تحقق اصلاحات اقتصادی و پیشرفت ارتش ایران این اقدامات کفایت نمیکند؛ لذا از آمریکا خواهان کمک نظامی گردید. تأمین کمک مالی و نظامی، شاه را در وضعیت دستنشاندگی قرار داد.
[6]
اینکه ایران بهصورت «چین دوم» درآید یا احزاب وابسته به کمونیسم قدرت را در ایران به دست گیرند مقامهای آمریکایی را بر آن داشت گامهایی در زمینه «افزایش نفوذ خود در ایران بردارند و حکومت ایران را تقویت کنند».
[7] تقویت نظامی و افزایش مستشاران و کارمندان سفارت آمریکا، که تعداد زیادی از آنها افسران سیا بودند، موجب دخالت آمریکا در سیاستهای داخلی شد. دولت ضدکمونیست آیزنهاور هنگامیکه زمام امور را بهدست گرفت، یک کودتای موفقیتآمیز علیه
مصدق ترتیب داد. نظر تحلیلگران سیاست آمریکا بر این بود که مصدق چندان توانایی مهار
حزب توده و گرایشهای کمونیستی را ندارد و احتمال خارج شدن ایران از بلوک غرب و ملحق شدنش به اقمار شوروی وجود دارد. بنابراین، دخالتهای آمریکا همزمان دو راهبرد «اقتصادی» و «استراتژیکی» را طی کرد. فهم سرنگونی مصدق تاحدی براساس اصل چهارم ترومن و جلوگیری از خطر کمونیسم قابل درک است؛ به همین دلیل نتیجه مستقیم کودتا، دستنشاندگی و وابستگی ایران بود.
حکومت دستنشانده پهلوی؛ حکومت سلطهگر آمریکا
نگرشهای نوین و دیدگاههای فعالانهتر سیاست خارجی دولت جدید آمریکا (آیزنهاور)، دولت ترومن را متهم کرد که دربرابر توسعهطلبی شوروی برخورد ناکافی کرده است و بر اثر همین رفتار نادرست چین، اروپای باختری و جنگ بیپایان کره، باعث باخت آمریکا به شوروی شده است.
[8] کودتای 28 مرداد 1332 به امید بازگشت ثبات سیاسی و رفع خطرِ به قدرت رسیدن احتمالی کمونیستها، همزمان دو سطح از سیاست را نمایان کرد: برآمدن خودکامگی در سطح داخلی، و وابستگی حکومت در ابعاد مختلف. در سیاست «نگرش نوین»، کمکهای امنیتی و اقتصادی و برقراری روابط سلطهگرانه با کشورهای گرداگرد چین و شوروی، نقش کلیدی ایران را در راستای استراتژی فعالِ پارامتر نظامی دولت نظامی آمریکا، برجسته ساخت. در این نگرش، ایران میبایست پایگاهی برای عملیات گردآوری اطلاعات درباره اتحاد شوروی و یک کشور حیاتی برای دفاع از منطقه خلیج فارس درمیآمد. در دوره زمامداری ترومن نیز، منظور اصلی از برنامه کمک نظامی آمریکا به ایران، بالا بردن توان نیروهای مسلح برای حفظ امنیت داخلی ایران بود.
[9]
محمدرضا پهلوی و دوایت آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا
شماره آرشیو: ۱-۳۴-۱۱ع
به همین منظور هیئتهای نظامی، تجدید سازمان شده و با نام «گروه مشورتی کمک نظامی» بهمنظور مشاوره، آموزش ارتش و کمک در زمینه بهکارگیری تجهیزات نظامی به ایران، تشکیل شد. کاخ سفید همانند دولت پیشین، سیاست کمک مالی و نظامی را به شاه ادامه داد. پس از کودتا و پسازآنکه دولت سپهبد
زاهدی بهاندازه کافی ثبات سیاسی را برقرار کرد، سیاستگذاران آمریکا توانایی نیروهای مسلح را موردتوجه و بررسی قرار دادند. گفتوگوهایی که در اوایل دهه 1950م با شاه انجام شد به تصمیمی مبنی بر تقویت نیروهای ایرانی انجامید تا ارتش ایران در صورت حمله شوروی «عملیاتِ دفاعیِ ایجادِ تأخیر» در پیشروی دشمن را در کوههای زاگرس انجام دهد. افزون بر این بهزودی ایران وارد یک سازمان دفاعی منطقهای «تحت نظارت آمریکا»، با عنوان
پیمان بغداد شد.
از طرف دیگر، بده و بستان سیاسی بین شاه و آمریکا بر سر مسئله برقراری دوباره رژیم سلطنتی و حفظ تاجوتخت و حلوفصل نفت و
قرارداد کنسرسیوم، در نوامبر 1954م به کمک 125 میلیون دلاری آمریکا به ایران منجر شد و تصویب آن در محافل سیاسی بهعنوان پاداش رژیم کودتا تلقی گردید.
[10] به علاوه، بلافاصله پس از کودتای 1332، یک سرهنگ آمریکایی به آموزش فرماندهی یگان تازه تشکیلشده اطلاعاتی تیمسار
بختیار پرداخت و سپس جای خود را به یک گروه برجستهتر متشکل از پنج افسر سیا داد تا یک یگان جدید اطلاعاتی با نام ساواک ایجاد شود.
[11] همچنین، با طرح برنامه مبادله «فولبرایت» و «صدای آمریکا»، وابستگی فرهنگی نیز بر وابستگیهای دیگر افزوده شد.
نتیجهگیری
خطر یا ترس از کمونیسم شوروی، چه بهصورت ساختگی و چه واقعی، علت و ضرورت کمکهای مالی آمریکا با نام اصل چهارم و الحاقیه کمک دفاعی مشترک است که پیامدهای گوناگونی را به دنبال داشت. نخست، موجب وابستگی و شکلگیری یک حکومت سلطهپذیر، مستقل از مردم، وابسته به بیگانه و از جهت فرهنگی، غربگرا شد؛ دوم، آمریکا با طرح اصلاحات اقتصادی و انقلاب بهاصطلاح سفید شاه، به تداوم حکومتهای دستنشانده کمک کرد و سرانجام، حفظ موقعیت نظامی ایران در منطقه، منوط به تقویت واحدهای امنیتی در شناسایی افراد، گروهها و سازمانهایی شد که به منافع آمریکا لطمه میزنند یا گرایشهای کمونیستی و مائوئیستی داشتند. تأسیس ساواک و همکاری آن با سیا، ازجمله این اقدامات است.
پینوشتها:
[1]. علیرضا ازغندی،
روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده)، 1320-1357، تهران، نشر قومس، 1376، ص 180.
[2].
اسنادی از اصل چهار ترومن در ایران (1325-1346)، ج 1، تهیه و تنظیم مرکز اسناد ریاستجمهوری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1382، ص 22.
[5]. مارک ج. گازیوروسکی،
سیاست خارجی آمریکا و شاه؛ ایجاد یک حکومت سلطهپذیر در ایران، ترجمه جمشید زنگنه، با مقدمه غلامرضا نجاتی، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 144.
[6]. کریستین بلیک،
روابط خارجی ایران از 1320 تا 1341؛ روایتی جدید از رویارویی آمریکا و شوروی در ایران، ترجمه علی باقری دولتآبادی و حوریه دهقان، تهران، مخاطب، 1394، ص 57.
[7]. مارک ج. گازیوروسکی، همان، ص 144.
[10]. غلامرضا نجاتی،
تاریخ سیاسی بیستوپنجسالهی ایران (از کودتا تا انقلاب)، ج 1، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، صص 88-89.
[11]. مارک ج. گازیوروسکی، همان، ص 255.