پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ بررسی ساختار قدرت ایران در دوره حکومت پهلوی نشان از آن دارد که ارتش شاهنشاهی از مهمترین و اثرگذارترین بنیانهای این حکومت بهویژه در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی بوده است؛ ازهمینرو، در این دوره احزاب و فرقههای داخلی و خارجی گرایش بسیاری به نفوذ در این نهاد قدرتمند داشتند. علاقهمندی این گروهها به نفوذ در ارتش چه بسا رابطه مستقیمی با میزان دستیابی به قدرت در جامعه ایران و حکومت پهلوی داشت. شواهد تاریخی حکایت از این دارد که «بهائیت» بهمثابه یک فرقه منحرف کلاسیک و سنتی و البته بعدها یک تشکیلات سیاسی، از جمله گروههایی است که برای بهدست آوردن قدرت در حکومت، ارتش شاهنشاهی را بهعنوان یکی از کانالهای مهم انتخاب کردند.
با توجه به اینکه بهائیان نظامی در دوره پهلوی در ردههای مختلف ارتش و همچنین در تمامی رستهها و حوزههای رزمی پیاده، توپخانه، زرهی، مهندسی و خلبانی حضور داشتند، بررسی میزان نفوذ بهائیت، مقامات مهم بهائی و پیامدهای حضور آنها در ارتش پهلوی هدف اصلی نوشتار پیش روست.
چرایی نفوذ بهائیت در ارتش
یکی از مهمترین مشخصات رژیم پهلوی نفوذ بهائیان در بدنه و ساختار حکومت و اشغال حساسترین پستهاست. بیشک پررنگترین عرصه نفوذ بهائیت در ساختار حکومت پهلوی ارتش شاهنشاهی است؛ نهادی که به دلیل جایگاه خاص خود در حفظ قدرت و تثبیت آن، اهمیت بسیاری نزد شاه داشت و سالانه بخش عمدهای از بودجه کشور به آن اختصاص مییافت. گرایش بهائیان به ارتش به علاقه شدید آنان به قدرت برمیگردد. بهائیان به درستی به این نتیجه رسیده بودند که برای تداوم حیات در ایران بهعنوان یک کشور اسلامی شیعی میبایست بر ارکان قدرت مسلط شوند و در زمان محمدرضا پهلوی نیز ارتش در معادلات سیاسی کشور در رتبه نخست قرار داشت؛ بنابراین حضور مؤثر در ارتش میتوانست توانایی لازم را برای تحقق اهدافشان به آنها بدهد.
بهائیان برخلاف آموزههایشان و محدودیتهای شبکهای که در خصوص ورود آنها به حوزههای سیاست و نظامیگری وجود داشت، بهطور چشمگیری وارد ارتش شدند و حتی در مرحله طی این مسیر هم بسیاری از دیگر اصول و باورهای اعتقادی خود را زیر پا گذاشتند؛
[1] درواقع ازآنجاکه براساس قانون، مسلمان بودن برای ورود به ارتش الزامی بود، استخدام بهائیان در ارتش بهعنوان مسلمان انجام میشد. این امر تا سالهای اوج اقتدار محمدرضا پهلوی ادامه داشت. شواهد تاریخی نشان از این امر دارد که «آنها در فرمهای ارتش و نیروی انتظامی خود را همیشه مسلمان معرفی میکردند، ولی بههرحال شناختهشده بودند و مورد علاقه هم نبودند».
[2] البته در سالهای بعد کار به جایی رسید که بهائیان ارتش با اتکا به حمایت حکومت از عنوان کردن بهائی بودن خود بیمی نداشتند و در جلسات و سخنرانیها این موضوع را آشکارا بیان میکردند؛ برای نمونه «سرهنگ اقدسیه در جلسه بهائیان شیراز در سال 1347ش گفت: افتخار ما بر دیانت بهائی است. من زمانی که در ارتش بودم سربازان و درجهداران و افسران بهائی را احترام میگذاشتم... ما بهائیان همه پولدار هستیم و ترقی بیشتری خواهیم کرد...».
[3]
تأمل در این سخنان، گویای این حقیقت است که آنها برنامه وسیعی را برای گسترش فعالیت و قدرت خود تحت حمایت حکومت در نظر داشتند. در حقیقت، محمدرضا پهلوی نیز مانند پدرش (رضاشاه) به صورت نامحسوس به بهائیان چراغ سبز نشان داده و راه را برای حضور آنها در عرصههای حکومتی و ارتش همواره کرده بود. یکی از دلایل اصلی وی از اتخاذ چنین سیاستی این بود که «محمدرضاشاه که همواره از وقوع یک کودتای داخلی هراس داشت نسبت به اقلیتها و فعالیتهای آنها اعتماد بیشتری داشت و به همین سبب نیز مناصب مهم سیاسی و پستهای حساس نظامی ارتش را به آنها واگذار میکرد»
[4] تا جایی که «شبکه ارتباطات و مخابرات ارتش را بهائیها اداره میکردند و اینگونه امور حساس را شاه در دست اقلیتهای دینی قرار داده بود تا احیانا تشکیلاتی را بر علیه او راه نیندازند».
[5]
شخصیتهای بهائی برجسته در ارتش
قدرت بهائیان در ایران ارتباط مستقیمی با وجود مسئولان بهایی در رأس ساختار قدرت داشت؛ بهطوری که هر زمان بهائیها در یک سازمان/ نهاد امور را در دست میگرفتند فعالیتهای بهائیان نیز گسترش مییافت. در ارتش نیز وجود بهائیان در رأس هرم ارتش باعث ترویج و تبلیغ بهائیت در ارتش میشد. براساس مستندات تاریخی «حداقل 53 نفر از بهائیان نظامی به درجات امیری رسیده و تیمساران شاهنشاهی بودند».
[6] در ادامه به برخی از برجستهترین نظامیان بهائی و پیامدهای حضور آنان در ارتش اشاره خواهد شد.
سپهبد عبدالکریم ایادی
از افرادی که در زمینه نفوذ و ترقی بهائیت در دایره قدرت فعالیت زیادی انجام داد و در دوران تصدی وی در مسئولیتهای گوناگون نظامی بهائیان توانستند در ارتش به طور چشمگیری رسوخ کنند تیمسار
ایادی بود که روابط حسنهای با محمدرضا پهلوی برقرار کرده بود. براساس گزارش منابع تاریخی، «تیمسار ایادی، پدر ایادی، از رهبران مذهبی بهائیها بود و این سمت به ایادی به ارث رسیده بود و از همان ابتدا از سوی سرویس انگلیس نشان شده بود. ایادی بهعنوان پزشک ارتش، پزشک علیرضا پهلوی، بردار شاه، و پزشک خود شاه نیز بود و هر روز در اوقات فراغت، شاه را میدید و متجاوز از هشتاد شغل داشت».
[7]
عبدالکریم ایادی
شماره آرشیو: 3685-۵ع
به گفته فردوست «او رئیس بهداری کل ارتش بود که در این پست ساختمانهای بیمارستانهای ارتش و وارد کردن وسایل و داروها به امر او بود. دادن درجات پرسنل بهداری ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود و هیچ سرهنگی بدون امر او سرتیپ نمیشد. ایادی رئیس اتکا ــ فروشگاههای زنجیرهای ارتش و نیروی انتظامی ــ بود».
[8] مشاغل فوق نشاندهنده میزان نفوذ ایادی در دولت و ارتش شاهنشاهی است که در آن زمان مقتدترین ارتش خاورمیانه خوانده میشد. در دوره نفوذ ایادی در دربار و دستگاه دولتی و ارتش، بهائیان ایران بسیار ترقی کردند و ثروتمند شدند.
سپهبد اسدالله صنیعی
اسدالله صنیعی از بهائیانی بود که در ساختار نظامی حکومت پهلوی نفوذ کرده بود و برای تبلیغ و ترویج عقاید بهائی در ارتش تلاش وافری میکرد. صنیعی در سال 1307ش بهعنوان آجودان ولیعهد وارد دربار شد. وی تا درجه سپهبدی ارتقا یافت و پستها و مقامات حساس بسیاری را در اختیار گرفت. صنیعی از چهرههای اثرگذار در حکومت پهلوی بود و در مقام مقایسه نقشی همسنگ ایادی داشت. حسین فردوست درباره جایگاه اسدالله صنیعی در رژیم پهلوی نوشته است: «...اسدالله صنیعی که یک بهائی طراز اول بود... بعدها بسیار متنفذ شد و در زمان
علم و
حسنعلی منصور و بهخصوص هویدا به وزارت خواروبار رسید».
[9]
امیرعباس هویدا، نخستوزیر، همراه اسدالله صنیعی در حال بازدید از یک مرکز تسلیحاتی وابسته به ارتش
شماره آرشیو: 4015-۱۱ع
سپهبد پرویز خسروانی
از دیگر بهائیانی که به سمت نظامیگری متمایل شد و در ارکان نظامی نفوذ یافت پرویز خسروانی بود. وی برادر
عطاءالله خسروانی و داماد نعیمی از چهرههای معروف بهائی بود. خسروانی در سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332ش در رأس باشگاه ورزشی تاج به سرقت بیتالمال و غصب اراضی مردم اشتغال داشت و به علت وابستگی به دربار از سال 1340 تا 1343ش به فرماندهی ژاندارمری تهران رسید؛ در سال 1343ش معاون ژاندارمری کل کشور شد و در کابینه هویدا معاونت نخستوزیری و سرپرستی سازمان تربیت بدنی را برعهده گرفت.
سرلشکر پرویز خسروانی و سپهبد مالک (15 فروردین 1344)
شماره آرشیو: 5096-۱۱ع
سپهبد علیمحمد خادمی
علیمحمد خادمی جهرمی، از دیگر چهرههای بسیار متعصب بهائیت بهشمار میآمد که از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۱ش به مدت چهار سال ریاست ستاد نیروی هوایی ایران را بر عهده داشت. او در سال 1341ش به ریاست شرکت هواپیمایی ملی ایران منصوب شد و تا پایان عمرش این مقام را بر عهده داشت. درجه سپهبدی زمانی به جهرمی اعطا شد که وی در نیروی هوایی شاغل نبود، اما برحسب روابط و ظاهرا به خاطر خدماتی که کرده بود این درجه را در محیطی خارج از محل خدمت و در سازمان هواپیمایی کشوری کسب کرد. سپهبد خادمی در سال 1348ش بازنشسته شد؛ در پی آن، ساواک در گزارشی اعلام کرد: «بازنشسته شدن تیمسار علیمحمد خادمی اثرات نامطلوبی در روحیه بهائیان ایران گذاشته است».
[10]
سرلشکر عنایتالله ذوقی
سرلشکر عنایتالله ذوقی، فرزند سیدعلی، تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان رئیس اداره مهندسی ارتش و جانشین فرماندهی لجستیک نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی مشغول به کار بوده است. درخصوص بهائی بودن وی اسناد بسیار گویا و واضح است؛ برای مثال در استعلامی که ضد اطلاعات برای ارتقای درجه ذوقی به سپهبدی تنظیم کرده وی یک بهائی بسیار متعصب معرفی شده بود.
عنایتالله ذوقی تا قبل از نیل به درجه سرتیپی دین خود را اسلام اعلام کرده بود. به استناد گزارش ضد اطلاعات سرلشکر ذوقی دچار فساد اخلاقی بوده است. در یک گزارش مردمی به تخلفات یادشده ازجمله استخدام و بهکارگیری بهائیان در مناصب و مشاغل مختلف ارتش، بهرهگیری از قدرت مالی فراوان در راستای اشاعه و آموزش بهائیت، در اختیارگیری انجام پروژههای مهم مملکتی همچون ساخت میدان آزادی (برج شهیاد سابق)، اشاره شده است.
[11]
افزون بر افراد یادشده، براساس اسناد و مدارک موجود بهائیان شناختهشده دیگری نیز در ارتش و ردههای بالای نظامی فعالیت میکرند که عبارت بودند از ارتشبد جعفر شفقت، وزیر جنگ، ارتشبد فریدون جم، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، سرتیپ عطاءالله مقربی، معاون اداره پنجم و رئیس رکن پنجم ستاد ارتش، سرلشکر شعاعالله
علائی
، سپهبد اصغر اعظمی، معاون فرماندهی لشکر کرمانشاه، سپهبد علیاصغر بهسرشت، جانشین نیروی هوایی، سپهبد فریدون تائیدی، دبیر شورای عالی پدافند ملی، سپهبد حسین رستگار نامدار، فرمانده لجستیک ارتش، سپهبد ایرج محوی، فرمانده لشکر ارومیه، سرتیپ محمود رمزی، پزشک ارتش، سرتیپ هدایتالله سهراب، رئیس اداره مستشاری آمریکا در وزارت جنگ، و تعدادی دیگر که جزء صاحبمنصبان و مقامات عالیرتبه دربار و ارتش شاهنشاهی بهشمار میآمدند.
[12]
فرجام سخن
نفوذ بهائیان در ارتش اگرچه در دوره رضاخان آغاز شده بود، در دوره پهلوی دوم به اوج خود رسید. شبکه نفوذ بهائیت برای دستیابی به قدرت، ارتش را به عنوان میانبری که میتوانست در کوتاهترین زمان ممکن آنها را به شخص شاه نزدیک کند انتخاب کردند. بیتردید، پشت پرده فعالیت این شبکه در ارتش و تلاش مداوم برای افزایش کمی و کیفی نفوذ بهائیان در این نهاد قدرت، چیزی جز حرکت در راستای پروژه اصلی بهائیت، یعنی رشد کیفی در ساختار قدرت و سیطره بر همه امور ایران (به مثابه ارض موعود بهائیان)، نبود.
پینوشتها:
[1] . سلی شاهور،
مدارس فراموششده، ترجمه حوریوش رحمانی، سوئد، نشر باران، 2013م، ص 204.
[2] . حسین فردوست،
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1382، ص 376.
[3] . رضا زارع،
ارتباط ناشناخته، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، ص 37.
[4] . شاداب عسگری،
بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396، ص 232.
[5] . گروه پژوهش تاریخی، ارتش در عصر پهلوی، ص 106.
[6] . شاداب عسگری، همان، ص 230.
[7] . سعید زاهد زاهدانی،
بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 239.
[8] . حسین فردوست، همان، ص 374.
[10]. دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان،
معماران تباهی، ج 3، تهران، مؤسسه انتشاراتی کیهان، 1380، صص 103-108.
[11] . شاداب عسگری، همان، ص 297.
[12] . فریدون وهمن،
صد و شصت سال مبارزه با آئین بهائی، سوئد، نشر باران، سال 2010، صص 357 – 358.