پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ با اوجگیری نهضت ملی شدن صنعت نفت و تهدید منافع استعماری انگلیس در دیگر کشورهای زیر سلطه آن، دشمنان استقلال و آزادی ایران را بر آن داشت که اختلافات خود را هرچند بهطور موقت کنار بگذارند و متحد با هم علیه نهضت ملی ایران وارد عمل شوند و این آتش برافروخته را هر چه زودتر خاموش کنند. به گفته خود محققان غربی اقدام دولت ایران در بیرون راندن شرکت نفت ایران ـ انگلیس از ایران در سال 1329، انگلیس را تکان داد و از همین رو بود که این دولت سراسیمه برنامه تقویت نیروها و پایگاههای نظامی خود در کشورهای عربی را در دستور کار قرار داد و با تشکیل اتحادیهها و پیمانهای نظامی کوشید آمادگی لازم را برای مقابله با آثار نهضت ملی شدن صنعت نفت در کشورهای دیگر بهدست آورد. پرسش اصلی این مقاله بر این استوار است که ملی شدن صنعت نفت چه تأثیری بر جنبشهای منطقهای علیه استعمار گذاشته است.
اضطراب و درماندگی انگلستان در برابر ملی شدن نفت ایران
آنتونی ایدن، سیاستمدار و وزیر خارجه وقت انگلستان در دوره نخستوزیری
محمد مصدق، از اینکه مصر از الگوی ایران پیروی کند بسیار اظهار نگرانی میکرد. استقبال گرم مردم مصر از الگوی ملی شدن نفت در ایران و به دنبال آن کودتای افسران میهنپرست مصر به رهبری جمال عبدالناصر، که چند روز بعد از قیام 30 تیر 1331 رخ داد، انگلیس را به وحشت انداخت. واکنش ایدن به این وضعیت چنین بود: «ما را از ایران بیرون کرده بودند، آبادان را از دست داده بودیم، قدرت و نفوذ ما در سراسر شرق میانه سخت متزلزل شده بود. اتفاقات مصر، خبر از انقلابهای بزرگ آینده میداد. میبایستی دراینباره بیندیشیم که با این اوضاعواحوال چگونه باید روبهرو شد».
[1] بهعلاوه امانوئل شینول، وزیر دفاع دولت انگلیس، نیز درباره پیامدهای ملی شدن صنعت نفت ایران چنین اظهار نظر کرده است: «اگر به ایران اجازه داده شود که در این موضوع پیروز گردد، مصر و سایر کشورهای خاورمیانه تشویق خواهند شد از ایران پیروی کنند. اقدام بعدی ممکن است ملی کردن کانال سوئز باشد».
[2]
سران کشورهای متفقین در حاشیه کنفرانس تهران در ایام جنگ جهانی دوم
در تصویر آنتونی ایدن نیز مشاهده میشود
شماره آرشیو: 12764-۳ع
ملی شدن صنعت نفت ایران نشان داد که به زیر سلطه درآوردن و بهرهکشی و سود بردن بیرنج از منافع دیگران، برای ملتهای تحت ستم استعمار و استثمار دو پیامد سیاسی به دنبال خواهد داشت: در صورت بیداری ملی، این آگاهی به مبارزه و استعمارستیزی منجر میشود؛ و در صورت فقدان آن، به تداوم بهرهکشی یا استعمار فرانو خواهد انجامید. اما با تحول شناختی از طرف ملتهای ضعیف و همچنین الگوگیری از مدل ایران، نهضتهای منطقهای رُشد پیدا کرد و بهتدریج قدم مهمی علیه امپریالیستهای انگلیسی در مصر، عراق، آفریقا، و سایر مستعمرات مهم این قدرت اروپایی برداشته شد.
الگوبرداری مصر از نهضت ملی ایران
مصر نیز مانند ایران، اما بهگونهای دیگر تحت سلطه استعمارگران و قدرتهای بزرگ قرار داشت. هنگامی که جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر، از منصرف شدن آمریکا و انگلستان از اعطای کمک برای بنای سد «آسوان» آگاه شد، تصمیم گرفت کانال سوئز را ملی کند. این اقدام از این جنبه مهم بود که با احداث سد آسوان، محصول پنبه مصر به تولید بالایی میرسید و این افزایش تولید منافع هم پنبهداران ایالات جنوبی آمریکا و هم دولت انگلیس را به خطر میانداخت. به همین دلیل بود که آمریکا و انگلستان از اعطای کمک برای بنای آن سد منصرف شدند. عبدالناصر با سخنرانی در جمع سیصدهزار نفر از مردم اسکندریه به این اقدام عکسالعمل نشان داد. او در این سخنرانی به اطلاع جهانیان رساند که دولت مصر براساس لایحهای قانونی که به امضای خود رئیسجمهور رسیده است، شرکت کانال سوئز را ملی میکند تا با عواید حاصل از شرکت، پروژه احداث سد آسوان بر روی رودخانه نیل را عملی کند.
[3]
جمال عبدالناصر
کانال سوئز یک معبر دریایی بود که یک مهندس فرانسوی به نام فردینان دولیس آن را با سرمایه شخصی خود تأسیس کرده بود. امتیاز بهرهبرداری و مبالغ حق ترانزیت حاصل از این کانال بهموجب قراردادی که در سال 1870م به امضا رسیده بود، تا سال 1968م بین صاحبان سهام که عبارت بودند از انگلستان، فرانسه، مصر، هلند و چند سرمایهدار آمریکایی و خارجی، تقسیم میشد.
[4] جمال عبدالناصر قبل از اینکه امتیاز این شرکت منقضی شود، به ملی کردن آن اقدام کرد. با ملی کردن کانال سوئز و درآمدزایی از آن، نهتنها سد آسوان احداث میشد بلکه سطح تولید و درآمد ملی و میزان محصولات کشاورزی و نیروی برق مصر بالا رفت و سطح زندگی اسفبار 22 میلیون مصری بهبود نسبی پیدا کرد. برای مقابله با این اقدام، انگلستان براساس تجربه تلخ شورای امنیت و دادگاه لاهه و شکست از آن درباره قضیه نفت ایران، به راههای دیگر میاندیشید، اما سرانجام مغلوب اقدامات جمال عبدالناصر و سیاست ضداستعماری ملت مصر شد. روزنامه «لوموند» اینهمانی ملی شدن کانال سوئز و ملی شدن نفت ایران را دو روی یک سکه بهشمار آورد و تلویحا به الگو شدن ایران اشاره کرد. این اقدام شجاعانه مصر، زمزمه ملی شدن نفت در عراق، عربستان، کویت و بحرین را که تولیدکننده نفت در خاورمیانه بودند، بلند کرد.
کانال سوئز در بخش اسماعیلیه در سال ۱۸۶۰م
ملی شدن نفت و تأثیر آن بر عراق
کشور عراق به دلیل همجواری و اشتراکات فرهنگی و اجتماعی با کشور ایران و نیز بهعنوان تولیدکننده نفت در منطقه در برابر تحولات ایران بهویژه ملی شدن صنعت نفت واکنش نشان داد. «سه روز پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، تعدادی از نمایندگان مجلس عراق در نامهای از رئیس مجلس خواستند دولت را ترغیب کند لایحهای مبنی بر ملی شدن صنعت نفت به مجلس ارائه کند و به سلطه انگلیسیها بر نفت این کشور پایان دهد.»
[5] نمایندگان با اشاره به وضع بد اقتصادی و کمبود منابع مالی دولت، برای تغییر وضعیت و بهبود آن خواستار تأمین حقوق ملت شدند. فائق السامرائی در سخنرانی خود در مجلس گفت: «ما برای ثروت بهتاراجرفته کشورمان در داخل و خارج میجنگیم؛ پس دولت و شرکت نفت این هشدار را بشنوند».
[6] آنگلوفیلهای عراقی در مجلس و دولت وابسته نوری السعید طی توافقی که با انگلستان و شرکت نفتی آن داشتند، در تاریخ 16 بهمنماه 1330 (برابر با 5 فوریه 1952م)، لایحهای را برای تصویب به مجلس ارسال کردند. آنها با توجه به فرصت کمی که از دوره مجلس مانده بود، انتظار داشتند با تصویب این لایحه از طریق نمایندگان وابسته، بحران نفت را خاتمه دهند.
با وجود آنکه هرگونه تغییری در لایحه و قرارداد بین دولتین عراق و انگلستان به نتیجه نرسید، «نفس» و «ماهیت» الگوگیری از ملی شدن صنعت نفت ایران، تکانههای شدیدی را برای ملت و مجلس عراق بهوجود آورد. این تکانهها در سالهای بعد به ملی شدن نفت عراق منجر شد.
جنبش عدم تعهد؛ افزایش استعمارستیزی و استقلالخواهی
ملی شدن نفت ایران، که دو وجه اقتصادی و سیاسی آن را در برمیگرفت، بر استعمارستیزی و استقلالخواهی سایر ملتهای جهان، بهویژه ملتهای آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین، که زیر سلطه جهان دوقطبی شوروی و آمریکا قرار داشتند یا مستعمره انگلستان، فرانسه و سایر کشورهای اروپایی بودند، تأثیر گذاشت. سیاست موازنه منفی مصدق که بر اصل «عدم تعهد» استوار شده بود، یک تجربه آموخته و موفق را برای بسیاری از کشورها بهعنوان یک چراغ راه، به ارمغان آورد. احمد سوکارنو: رئیسجمهوری اندونزی، جواهر لعل نهرو: از رهبران جنبش استقلال هند، قوام نکرومه: بانی استقلال غنا و نخستوزیر و رئیسجمهور آینده، مارشال تیتو: رئیسجمهور یوگسلاوی، و سایر ملتهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین بهصورت عملی سیاست موازنه منفی و عدم تعهد به دو بلوک شرق و غرب را در دستور کار خود قرار دادند.
[7]
کنفرانس باندونگ نخستین تلاش برای ایجاد همگرایی میان کشورهایی بود که بعدها به جنبش غیرمتعهدها معروف شدند
شماره آرشیو: 6174-4ع
اساسا بعد از جنگ جهانی دوم، و تضعیف قدرت کشورهای استعماری فرصت مناسبی در اختیار آزادیخواهان آفریقایی قرار گرفت تا عزم خود را برای بیرون راندن استعمارگران جزم کنند. این تلاشها با تأسیس «سازمان وحدت آفریقا» در سال 1963م در آدیسآبابا، به اوج خود رسید. چهرههایی مثل پاتریس لومومبا و ژولیوس نایرره سهم بزرگی در هدایت قیامها داشتند. البته قدرتهای اروپایی نیز بهراحتی از منافع خود در آفریقا دست نکشیدند و تا آخریننفس کوشیدند جنبشهای استقلالطلبانه را در خاک مستعمرات کنترل و سرکوب کنند؛ برای مثال در جنگهای خونین استقلال الجزایر، حدود یکمیلیون الجزایری به دست سربازان فرانسوی کشته شدند، اما بهتدریج با تضعیف نیروی نظامی و مالی قادر به حفظ مناطق مستعمره و اعتراضات نشدند و چارهای جز خروج از آفریقا و به رسمیت شناختن استقلال کشورها نداشتند. بین سالهای 1950 تا 1970م، حدود 36 کشور مستقل شدند و دست استعمارگران از آنها کوتاه شد.
[8]
پاتریس لومومبا
نتیجهگیری
الگوگیری از ملی شدن صنعت نفت و روح استعمارستیزی عامل اصلی جنبشهای منطقهای در مبارزه با انگلستان بود. نمونه مصر و جنبشهای استقلالطلبانه کشورهای آفریقایی، بهعلاوه ظهور جنبش عدم تعهد بهعنوان چراغ راه ملتهای مستضعف در پیشبرد این امر مؤثر واقع شد.
پینوشتها:
[1]. آنتونی ایدن،
خاطرات ایدن، ترجمه کاوه دهگان، تهران، فرزانه، 1357، ص 285.
[2]. غلامرضا نجاتی،
مصدق سالهای مبارزه و مقاومت، ج 1، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 240.
[3]. نعمتالله جهانبانوئی،
مصدق و نهضتهای منطقهای، ج 1، تهران، توس، 1378، ص 264.
[5]. نورالدین نعمتی و علیرضا الزیادی، «ملی شدن صنعت نفت ایران و تأثیر آن بر دولت و مجلس عراق»، فصلنامه
پژوهشهای تاریخی، ش 2 (تابستان 1397)، ص 32.
[7]. علیرضا ازغندی،
روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده) 1320-1357، تهران، نشر قومس، 1376، ص 30.
[8]. سیمور مارتین لیپست و دیگران،
دائرهالمعارف دموکراسی، ترجمه کامران فانی و دیگران، تهران، کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه، چ دوم، 1383، ص 39.