پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ همزمان با تحولات منتهی به کودتای 28 مرداد 1332، مردم و گروههای سیاسی به دو دسته حامیان و مخالفان دکتر
مصدق تبدیل شدند. این دو گروه دربرگیرنده افراد افرادی از گروهها، قشرها و احزاب سیاسی مختلف بودند. یکی از این گروهها ارتش و نظامیان بودند. ارتش یکی از حامیان اصلی مصدق در حوادث مربوط به قیام 30 تیر 1331 بود، اما در بحبوحه کودتای 28 مرداد، مواضع متفاوتی پیدا کرد و حتی میتوان گفت بخش بزرگی از بدنه ارتش در صف مخالفان مصدق قرار گرفت. با توجه به این موضوع اولین پرسشی که مطرح میشود این است که چرا ارتش در مدت یک سال تغییر موضع داد؟ پرسش بعدی این است که شاخصترین نظامیان حامی دکتر مصدق چه کسانی بودند و از مهمتر آنکه حامیان شاه در ارتش چه کسانی بودند و تا چه حد قدرت داشتند؟
تغییر موضع ارتش
مصدق بعد از پیروزی قیام 30 تیر 1331، بسیاری از نظامیهایی را که به چپگرایی مظنون بودند از کار برکنار کرد. آمارها درباره این اقدام ضد و نقیض است، اما گفته میشود که او تعداد زیادی نظامی را از ارتش به ژاندارمری منتقل و تعداد زیادی از سران نظامی ارتش را اخراج کرد. مصدق به جای این افراد، نیروهای دلخواه خود را قرار داد.
[1] او در کنار این اقدامات اختیارات خاصی نیز بهدست آورد؛ اختیاراتی که به او اجازه ایجاد تغییرات گسترده در ارتش را میداد. دکتر مصدق همچنین نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد.
رویکرد دکتر مصدق در ایجاد تغییرات نظامی و حتی سیاسی در بدنه ارتش، باعث ایجاد نارضایتی بسیار گسترده در میان نظامیان شد؛ برای نمونه دکتر مصدق در یک جلسه سرلشکر محمود بهارمست را به اتهام همکاری با توطئهگران شماتت کرد؛ سپس به عزل او تصمیم گرفت و ریاحی را جانشین بهارمست کرد. علاوه بر بهارمست، سرلشکر
زاهدی نیز اختلافنظرهای سیاسی و نظامی بسیاری با دکتر مصدق داشت. افزون بر این، نظامیهای باقیمانده نیز در نوعی ترس و تردید نسبت به بقای خود در ارتش بهسر میبردند. این رویکرد باعث شد بسیاری از نظامیان وفاداری خود به شخص دکتر مصدق را از دست بدهند. البته این بدان معنا نبود که مصدق دیگر هیچ هواداری در ارتش نداشت؛ با وجود این تحولات هنوز هم بسیاری از نظامیها به دکتر مصدق وفادار بودند.
فضلالله زاهدی و دکتر حسین فاطمی، وزرای کشور و خارجه کابینه دکتر مصدق،
به اتفاق غلامحسین فروهر و چندتن از مدیران جراید
شماره آرشیو: 3281-11ع
حامیان مصدق در ارتش
تعداد حامیان مصدق در ارتش، چشمگیر بود، اما یکی از چهرههای شاخص در میان آنها سرتیپ محمدتقی ریاحی نام داشت که تا آخرین لحظه از دکتر مصدق حمایت کرد. علاوه بر سرتیپ ریاحی، سرهنگ شاهرخ و ممتاز نیز از جمله این افراد بودند که شب کودتای ناموفق 25 مرداد دستگیر شدند، اما سایر چهرههای نظامی همچون تیمسار کیانی، سرهنگ ممتاز، فرمانده تیپ دوم صحرایی، سرهنگ پارسا، فرمانده تیپ یکم صحرایی، سرهنگ اشرفی، فرماندار نظامی و فرمانده تیپ سوم صحرایی، و سرهنگ نوذری، فرمانده تیپ دوم زرهی، از خطر دستگیری توسط سلطنتطلبان آگاه شدند و از این قضیه مصون ماندند.
[2]
محمدتقی ریاحی
ریاحی تا سقوط دولت مصدق، در رأس ستاد قرار داشت. او در روزهای نزدیک به کودتا به اقدامات بسیاری در حمایت از دکتر مصدق و مخالفت با محمدرضا پهلوی دست زد. از جمله این اقدامات میتوان به ارسال ابلاغیه به ارتش جهت حذف نام شاه در مراسم صبحگاهی و شامگاهی سربازخانهها اشاره کرد. سرتیپ ریاحی بعد از پیروزی کودتا همراه مصدق و سایر حامیان او دستگیر شد و در دادگاهی که کمی بعد از آن برای محاکمه آنها برپا کردند به اقداماتی چون اخلال علیه امنیت ملی متهم شد.
[3] مصدق بهرغم آنکه بسیاری از حامیان خود در ارتش را از دست داده بود، به عقیده بسیاری از کارشناسان و محققان تاریخی همچنان در وضعیت بهتری نسبت به شاه و سلطنتطلبان قرار داشت؛ بدین معنا که ارتش همچنان از مصدق تبعیت میکرد و اگر مداخلات کشورهای غربی نبود، بیشک قدرت مقابله با سلطنتطلبان را داشت. ضمن پذیرش این موضوع باید گفت که جبهه نظامی سلطنتطلبان نیز از قدرت تقریبا بالایی برخوردار بود.
مخالفان مصدق در ارتش
طرفداران محمدرضا پهلوی در ارتش نیز وزنه قابل توجهی بهشمار میآمدند. این گروه که به نقل از منابع گوناگون از پیش سازماندهی شده بودند ناگهان توانستند قدرت عمل را بهدست گیرند. ارتش در حالی به نفع شاه و سلطنت وارد عمل شد که مجسمههای پایینکشیدهشده شاه هنوز بر روی زمین، در میدان اصلی یعنی میدان توپخانه و خیابانهای تهران و سایر شهرها قرار داشت. البته در بین برخی از اعضای ارتش دودلی و تردیدهای نسبت به پیوستن به مردم وجود داشت. برخی از سران ارتش نیز نمیدانستند تصمیم درست چیست ازاینرو مواضع بیطرفانه اتخاذ کردند.
[4] اما این تردیدها مانع از آن نشد که ارتش بتواند به ضرر دکتر مصدق دست به عمل بزند؛ به خصوص که ظاهرا نقشههای از میان برداشتن مصدق در بین برخی از سران ارتش مطرح و برای آن برنامهریزی نیز شده بود؛ چنانکه ارتشبد
عبدالحسین حجازی، استاندار پیشین خوزستان که معتمد دربار و انگلیسیها بود، به انگلیسیها اطمینان داده بود که دربار خیال دارد به محض تشکیل مجلس مصدق را سرنگون سازد.
[5]
عبدالحسین حجازی
شماره آرشیو: 4757-5ع
بنابراین در شرایطی که بسیاری از طرفداران سنتی مصدق از جمله نظامیان وفادار ریزش میکردند به همان اندازه به طرفداران نظامی دربار افزوده میشد. گروهی از افسران، همان گونه که پیش از این گفته شد، به دستور مصدق برکنار شدند. برخی از این افسران برکنارشده کمیته «کمیته نجات وطن» را تشکیل دادند و در اساسنامه این کمیته متعهد به وفاداری به شاه و سلطنت شدند و سوگند یاد کردند با نیروهای مسلح و تندرو مبارزه کنند. در رأس این کمیته سپهبد فضلالله زاهدی قرار داشت که خصومت شدیدی با دکتر مصدق داشت و البته به دلیل مظنون بودن به همکاری با آلمان در جنگ جهانی دوم، توسط انگلیسیها نیز دستگیر شده بود.
[6]
در کنار افسرانی که به طور پنهانی در حال دسیسهچینی علیه مصدق بودند انگلیسیها نیز بیکار نماندند و شبکهای از مخالفان نظامی را شکل دادند. البته شبکه نظامی انگلیس پیشینهای طولانی داشت و ظاهرا در بحبوحه جنگ جهانی دوم تشکیل شده بود. اعضای این شبکه اکثرا از افسران محافظهکار یا خانوادههای اشرافی بودند. سرلشکر
حسن ارفع، سرهنگ
تیمور بختیار، سرهنگ حسینقلی اشرفی و حسین فردوست، که شاه بعدها از او به عنوان مغز متفکر جناح کودتا یاد کرد، از جمله افرادی بودند که به این شبکه تعلق داشتند.
[7]
حسین فردوست
شماره آرشیو: ۱۴-۱۲۱آ
این شبکه نیز سهم بهسزایی در پیروزی کودتا داشت و توانست جناح بزرگی از سلطنتطلبان را علیه مصدق بسیج کند. بااینحال آنچه اهمیت دارد این است که توازن قوا در بین نظامیان در تحولات مربوط به مرداد 1332 به نفع شاه تغییر کرد و بیشک در این موضوع علاوه بر عوامل داخلی، عوامل خارجی نیز دخیل بودند. از طرفی در میان کسانی که در رأس تشکلهای نظامی مخالف مصدق قرار داشتند دشمنان قسمخورده مصدق را میتوان مشاهده کرد که به هر ترتیبی برآن بودند که مصدق را ساقط کنند؛ بنابراین با ایجاد این تغییرات، روند تحولات سیاسی و نظامی به ضرر مصدق پیش رفت و باعث شد او از این بابت شکست سختی را متحمل شود.
سخن نهایی
بیشک مداخله قدرتهای بیگانه در روی دادن حادثه کودتای 28 مرداد 1332 تعیینکننده بود. بااینحال نمیتوان اشتباهات مصدق را نیز نادیده گرفت. یکی از اشتباهات مهم او تصفیه ارتش بود. این موضوع از نظر سیاسی اقدام درستی است و میتوانست به نفع وی تمام شود. در واقع پاکسازی ارتش از وجود چپگراها یا سلطنتطلبها و قرار دادن حامیان مردم و جبهه ملی به جای آنها میتوانست سبب ایجاد ارتشی قدرتمند برای مصدق شود، اما اشتباه او این بود که کار تصفیه ارتش را بهدرستی انجام نداد. همین موضوع باعث شد بسیاری از سلطنتطلبها و مخالفان مصدق و مردم همچنان در بدنه ارتش باقی بمانند. از طرفی تصفیهشدگان نظامی نیز گروهی مخالف را تشکیل دادند و به حامیان سلطنت پیوستند. مصدق از این افراد نیز غافل ماند و قدرت آنها را دست کم گرفت.
پینوشتها:
[1] . یرواند آبراهامیان،
ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، تهران، نشر نی، 1392، صص 335 – 337.
[2] . غلامرضا وطندوست،
اسناد سازمان سیا درباره کودتای 28 مرداد و سرنگونی دکتر مصدق، تهران، انتشارت رسا، 1379، صص 114- 115.
[3] . باقر عاقلی،
شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 2، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، ۱۳۸۰، ص 746.
[4] . پیتر آوری،
تاریخ معاصر ایران، از تأسیس سلسه پهلوی تا کودتای 28 مرداد 1332
، ج 2، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، مؤسسه انتشارات عطائی، 1377، ص 396.
[5] . یرواند آبراهامیان،
کودتا، 28 مرداد، سازمان سیا و ریشههای روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن، ترجمه محمدابراهیم فاتح و ولی لایی، تهران، نشر نی، 1394، ص 105.
[6] . یرواند آبراهامیان،
ایران بین دو انقلاب، همان، ص 342.
[7] . یرواند آبراهامیان،
کودتا، 28 مرداد، سازمان سیا و ریشههای روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن، همان، ص 117.